به محض لنگر انداختن نیروی دریایی شاهنشاهی در قشم، سربازان انگلیسی از بندر باسعیدو فرار میکنن، بعد از اون سربازان ایرانی پرچم انگلیس🇬🇧 رو از بندر باسعیدو پایین میکشن و با طبل و شیپور پرچم ایران رو میدن بالا.🇮🇷💪
سفارت انگلیس نامه میده به دولت ایران و میگه پرچم انگلیس رو توی قشم پاره کردن و به دولت انگلستان توهین شده؛
بلافاصله از پایتخت نامه میزنن به یاور بایندر، ازش میپرسن؛
راسته که پرچم انگلیس رو توی قشم پاره کردین؟؟
یاور بایندر میگه:
نه والا پاره نکردیم، فقط پرچم انگلیس رو آوردیم پایین، پرچم ایران رو دادیم بالا.
بعد از این قضیه رضاشاه شخصا به فرمانده نیروی دریایی دستور میده که؛
ما داریم با انگلیسیها مذاکره میکنیم، شمام در نقاطی که انگلیسیها علامت و ابنیه دارن؛ نه مداخله کنین، نه تعرض. ضمنا لازمه که رفتارتون رو با انگلیسیها متعادل کنین و نزاکت داشته باشین😐
وزیر امورخارجه، آقای فروغی هم به سفارت انگلیس مینویسه؛
این کار بدون هماهنگی با ما انجام شده، به نیروی دریایی ایران دستور دادیم در کار انگلیسیها دخالت نکنن و اگرهم لازم به کاری شد، قبلش از پایتخت اجازه بگیرن.
خب بعد از بالا رفتن پرچم ایران در قشم
مردم جزیرهی بحرین هم خوشحال شده بودن، چون میدونستن بعد از قشم، نوبت بحرینه که از یوغ انگلیسیها آزاد بشه.
بخاطر همین انگلیسیها بلافاصله بعد از عذرخواهی دولت ایران بابت کار یاور بایندر، یه اعلامیه توی بحرین دادن که دولت از اقدام نیروی دریایی اظهار تأسف کرده
که مثلا امید مردم بحرین، ناامید بشه و هوس زیادی به کلهشون نزنه.
نهایتا یاور بایندر بعد از دستور مرکز
از قشم عقبنشینی میکنه
و مجددا قشم به اشغال انگلیسیها در میاد
اول تصمیم میگیرن بایندر رو از فرماندهی عزل کنن
ولی بعد کوتاه میان و به توبیخش بسنده میکنن.
جالبیش اینه که؛
داداشِ یاور غلامعلی بایندر، یعنی ناوسران یدالله بایندر همونموقع یکی از فرماندهان نیروی دریایی در بندرانزلی بوده، اون هم در شمال کشور دست به مقاومت علیه روسها میزنه و متاسفانه به شهادت میرسه.
یه داداشا در جنوب کشور و در مقابل انگلیسیها شهید میشه
یه داداشا در شمال کشور و در مقابل روسها
یعنی شمام میگین باید وطنپرستی
توی خون آدم باشه؟؟🤔
که دو تا داداش
همزمان یکی در شمال و یکی در جنوب شهید بشه؟؟👀
یدالله رو هم همونجا توی بندرانزلی دفن میکنن.
اون رو هم نزدیک مرز
شاید بشه اینجوری گفت که حتی پیکرشون هم داره از کشور مرزبانی میکنه🤷♂
🔺ابتدای داستان غلامعلی بایندر
راستی
فردا رضاشاه تشریفشونا میبرن ترکیه
حالشو داشتم میام یه سری میبرمتون ترکیه، حالشم نداشتم که دیگه ببخشین.
میدونین چیه؟
آدم وقتی قهرمانهای سرزمینش رو بشناسه
هر گوشهی دلش به یه طرف اون سرزمین کشیده میشه
یه گوشه سمت کاشمر
یه گوشش سمت خرمشهر
یه طرف سمت بندر انزلی
یه طرف سمت کرمان
و...
مثلا من بعد شهادت حاج قاسم کرمان نرفتم تا حالا و اینو یه کار نکرده میدونم.
یه کاری که خیلی زود باید انجامش بدم
کاشمر آرزومه، از بس عاشق مُدرسم.
و میدونم وقتی برم کاشمر اینقدر با مدرس رفیقم که اونجا مطلقا احساس غریبی نمیکنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذر میخوام
شما اینجا چقدر صابخونهاین؟
- همین قدر که ملاحظه میفرمایین😂
جمعهتون مبارک، دلاتون خوش🌱
ما به امام خیلی بدهکاریم
ما فقط نه
تمام گذشتگان، ما و تمام آیندگان
همهی کسانی که از صدها سال پیش از عصر امام، برای آزادی این مرز و بوم جنگیدند و خونشان بر زمین ریخت، همهی کسانی که برای سربلندی اسلام قد برافراشتند و ایستادند، همه به امام مدیونند؛ چون کار ناتمام آنها را، امام بود که بالاخره تمام کرد.
ما و آیندگانِ پس از ما نیز البته خیلی بیشتر به امام بدهکاریم؛
نفسی که میکشیم، قدمی که بر میداریم، تحقیری که نمیشویم، آرامشی که داریم، غرورمان را، امنیتمان را، جایگاهمان را، شرف و عزتمان را؛
همه را مدیون امامیم. دِینی که جز با ادامه دادن راه امام، از پس ادایش بر نخواهیم آمد. خلاصه همهی آزادگان جهان به امام بدهکارند؛ امام بود که راه و رسم آزادگی را نشان داد و ثابت کرد که تحقق آزادی شدنی است.
از بس که محبت دارین🥺
والا یه دورهی فشردهی یکهفتهای داشتم، شبا جنازم برمیگشت خونه دیگه
از بزرگواریتونه که سراغ میگیرین💚
داستان شهید بایندر رو هم
با همون خستگی نوشتم😔
بعدشم
هی میگین چرا کمکاری کمکاری
این همه داستان رو عمم نوشته براتون؟😏
من نوشتم دیگه😐
یه مقدمه داریم فقط:
الان ایران سه تا نیروی نظامی داره دیگه؛
سپاه، ارتش، فراجا (نیروی انتظامی)
هر سه نیرو تحت فرماندهی فرماندهان ایرانی و جزئی از ساختار حکومتی ایران هستن. خب؟
تا قبل از حکومت پهلوی
ایران چهارتا نیروی نظامی داشت؛
▫️نیروی قزاق
▫️نیروی پلیس جنوب
▫️نیروی ژاندارم
▫️نیروی بریگاد مرکزی
اولی تحت فرماندهی افسران روسی بود، دومی تحت فرماندهی افسران انگلیسی، سومی تحت فرماندهی افسران سوئدی و چهارمی تحت فرماندهی افسران ایرانی.
غرض اینکه یه ارتش درست و درمون نداشتیم، جنگ جهانی که شد؛ روسها و انگلیسیها به ایران حمله کردن. عمدهی نیروهای نظامی ایران هم که تحت فرماندهی خود روسها و انگلیسیها بودن. پس ما ارتشی نداشتیم که جلوی حملهی اونها از کشور دفاع کنه.
اینطور بود که از گوشه و کنار کشور
سرداران محلی قد علم کردن، یه سری نیرو دور خودشون جمع کردن و از شهر خودشون جلوی حملهی انگلیسیها و روسها دفاع کردن.
سربازهای روسی در جریان جنگ جهانی اول، توی همدان و قزوین دست به قتل و غارت و دزدی زدن. توی مسیر برگشتشون به روسیه رسیدن به رشت و خب طبیعتاً رشت هم مثل همدان و قزوین در انتظار وحشیگری سربازان روس بود.
میرزا کوچک خان قیام کرد، جوونای رشتی دورشو گرفتن، میرزا با نیروهاش جلوی ورودی شهر رشت ایستاد. راه روسها رو بست و سلسله جنگهایی در گرفت.
نهایتا روسها کوتاه اومدن و کتباً تعهد دادن که به مردم تعرضی نکنن و به کشورشون برگردن. اصن میرزا کوچیک توی همین قضیه بود که اسمش روی زبونها افتاد و مشهور شد به میرزا کوچیک