‌ جلسه‌ی دیروز زیارت آقا، دیدن مسئولین رده بالا دیدن اون شوق و عشق و قرار گرفتن توی اون جمعیت نه تنها خستگی این سه سال کار رو از تنم در کرد، بلکه حسابی انگیزه بهم داد

پروژه‌ی رضاشاهو میگم الان سه ساله که مشغولیم بلکه بیشتر اینم گزارش کارمونه شکر خدا، امروز متن نهایی‌مون به صدهزار کلمه رسید. یعنی یک سوم. کل پروژه سیصد هزار کلمه است که با نگارش روزی دو هزار کلمه دارم پیش می‌رم.

‌ واقعنم طاقت فرساست این وقتو رو ساختمون سازی گذاشته بودیم چندتا برج داشتیم الان😅

‌ ولی خب دلم خوشه برج انسانی می‌سازیم اینطوری‌👌

‌ بازم جلسات آقارو شرکت خواهم کرد بمب انرژی بود اصن 💣

از بچه‌های کلاس‌های پهلوی‌مون میگه شاید برج نسازی ولی برجک‌زن چرا🥺 #الحمدلله

افشاریان در رابطه با پرونده‌ی فساد فوتبال، بازداشت شد و آخرش ما نفهمیدیم پوریا متولد چنده😐 خدایی میثاقی رو باید بذارن مجری مناظرات، دمار از روزگار نامزدا در میاره😅 عماد دولت‌آبادی | عضو بشین👇 https://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11

اگه می‌دونستم اینقدر مشتاقین که ماهی یبار کلاس پهلوی می‌ذاشتم😄 آخرین د‌وره‌مون تیرماه سال گذشته بود، الان یازده ماه گذشته. دلیل کلاس نذاشتنم رو هم قبلا‌ گفتم،‌ اولویتم تموم شدن کتابه به امید خدا💪

تاریخ واقعنم عبرت‌ناکه امروز داشتم داستان این بابارو می‌نوشتم می‌شناسینش؟؟

شیخ خزعل خودشونه😅

‌ خَزعَله، داداش مَزعَل تو زمان تیرکمون‌شاه، مزعل حاکم خوزستان بود. بعد خزعل میاد نقشه‌ی قتل داداش خودشو می‌کشه و چون داداشش بچه نداشته، میشه وارث تاج و تختش

‌ خزعل وقتی به قدرت می‌رسه، حکومت مرکزی ایران درگیر انقلاب مشروطه و جنگ جهانی و... بوده، خزعلم موفق میشه برای خودش یه دم و دستگاهی درست کنه اونجا و هی قدرتش بیشتر میشه. اونقدر پول رو پول می‌ذاره که میشه ثروت‌مندترین شخص ایران. نهایتا اینقدر گنده میشه که کم‌کم هوس تجزیه‌ی خوزستان به کله‌اش می‌‌زنه و تصمیم می‌گیره خوزستان رو جدا کنه و یه کشور جدید به اسم عربستان درست کنه