عماد دولتآبادی
دربارهی دورهی تاریخ معاصر خواستین که حضوری نباشه تا همه بتونن شرکت کنن. حضوری و مجازی همزمان باشه
چه جالب
پیامهایی که توی این چند دقیقه اومد
بین قاجار و رضاخان برابری میکنه
اصن همچین تصوری نداشتم ازتون🤭
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اطلاعات تاریخیتون در چه حده؟؟
فقط اون پیرهن قرمزه😂
هیچجوره نمیخواد زیر بار بره😁
منبع: فارس
#عماد_داوری_دولتآبادی | عضو بشین👇
eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
داستان جنگ جهانی
▫️قسمت اول: eitaa.com/emaddavari/780
▫️قسمت دوم: eitaa.com/emaddavari/786
▫️قسمت سوم: eitaa.com/emaddavari/810
▫️قسمت چهارم: eitaa.com/emaddavari/820
قسمت پنجم👇
🔺تو همین جریان جنگ جهانی بود که اون قحطی خانمانسوز توی ایران اتفاق افتاد
و قبلا مفصلش دربارش صحبت کردیم.
بگذریم...
▫️دولت آمریکا خیلی قرص و محکم اعلام بیطرفی میکرد و تمایل نداشت پاش به جنگ باز بشه.
ولی سرمایهداران آمریکایی که کارخانجات اسلحهسازی رو در اختیار داشتن مشتاق ورود آمریکا به جنگ بودن و دنبال بهانه میگشتن.
▫️این بهانه با غرق شدن یه کشتی آمریکایی پیش اومد و آمریکا به آلمان اعلان جنگ داد.
کمتر از یکسال دو میلیون سرباز تازهنفس آمریکایی وارد خاک فرانسه شدن.
نبرد نهایی آغاز شده بود.
مدتی جنگ ادامه داشت و دست، ارتش خستهی آلمان، شکست خورد.
مردم آلمان هم که درگیر قحطی بودن از جنگ خسته شدن و سرانجام قیصر آلمان و خونوادش به هلند فرار کردن.
▫️آخرین گلولهی جنگ نوزدهم آبانماه سال ۱۲۹۷ شلیک شد. دوسال بعد هم کودتای رضاخان در ایران اتفاق افتاد.
▫️در این جنگ امپراتوری عثمانی طرف بازنده بود و سرزمین پهناور عثمانی به چندین کشور کوچیک و بزرگ تبدیل شد. کشورهایی که بین انگلیس و فرانسه تقسیم شدن.
▫️در جنگ جهانی اول، سیزده میلیون نظامی و ده میلیون غیرنظامی کشته شدن. تعداد زخمیها هم از بیست و یک میلیون بیشتر بود.
▫️توی این جنگ که میون دولتهای اروپایی در گرفته بود. ایران نه سر پیاز بود و نه ته پیاز.
ولی همونطور که قبلا گفتیم بیشترین تلفات جنگ دامن ایران رو گرفت و اون رو به بزرگترین قربانی جنگ جهانی تبدیل کرد.
#عماد_داوری_دولتآبادی
🆔 @EmadDavari
عماد دولتآبادی
چای آلبالویی یعنی چای آلبالوییرنگ😐 چایی خوب چندتا ویژگی باید داشته باشه؛ رنگ آلبالو بوی حنا طع
راستی پریشب که گفتم چایی باید آلبالویی باشه
نکات پزشکیتون سرازیر شد به شخصی😁
دستتون درد نکنه👌
ولی ای کاش بودین
و به رضاخانهم میگفتین همین توصیههاتونو.
خدابیامرز خیلی رو چاییش حساس بود.
داستانهاییم داره
دوتاشو بگم براتون امشب؟؟
یه روز رضاخان وقتی افسر قزاق بوده
میره یه قهوهخونهیی، چایی بخوره.
هی میگه چایی بیار
قهوهچی تحویلش نمیگیره
بعدم آب میگردونه ته قوری،
یه چایی کمرنگ میریزه میبره براش.
رضاخان بهش برمیخوره ولی چیزیم نمیگه.
صبح که قهوهچی میاد میبینه نیمکت جلوی قهوه خونه نیست، نیمکته اینقدر بزرگ و سنگین بوده که اصلا شبا نمیبرده تو.
همین حین، یه آشناهاش میرسه و میگه نیمکتت رو توی خندق دیدم.
قهوهچی قبولدار نمیشه، میگه جابجا کردن این نیمکت، اونم تا خندق بردنش
شدنی نیست، اشتباه میکنی.
نهایتا میره و میبینه ای داد بیداد،
نیمکت خودشه تو خندق.
سه چهارتا عمله و دو تا الاغ برمیداره
و میره نیمکت رو بیاره.
قضیه اینقدر براش عجیب بوده که هر مشتریای میاد براش تعریف میکنه.
آخر سر یه سربازای قزاق بهش میگه رضا خیلی ناراحت شد، اون روز تا آخر شب اینجا میپِلِکید، ملت که خوابیدن، نیمکتو برداشت برداشت برد انداخت تو خندق.😁
منبع: اینجا
#عماد_داوری_دولتآبادی👇
🆔 eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11