خونهی شهید مدرس🥺
ساختن این خونه هم داستان جالبی داره؛
مدرس از مجلس حقوق نمیگرفته، حقوقشو جمع میکنن تو صندوق مجلس، بعد که مدرس تصمیم میگیره خونه بسازه، یکجا بهش میدن. مدرس یه مقداری هم پول قرض میکنه و دو تا خونه نزدیک محل عزیزآقا میخره. خودش بنایی هم بلد بوده، چون قبلا تو اصفهان کارگری میکرده. میایسته پای کار هر دوتا خونه رو ترمیم میکنه. بعد یکی از خونههارو میفروشه و از سودش قرضی که کرده بود رو میده و بدینترتیب صاحب خونه میشه.😎
بعد این خونه حکم مجمع تشخیص مصلحت نظام دوران قاجار رو پیدا میکنه و میشه محل جلسات رجال و مسئولین حکومتی.
عماد دولت آبادی | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
داستان مرحوم مدرس رو قبلا گفتیم
اگه نخوندین بخونین👇
https://eitaa.com/emaddavari/384
توی جنگ جهانی اول، روسها از شمال و انگلیسیها از جنوب به ایران حمله کردن. سربازان اجنبی هم که دلشون به حال مردم کشور قربانی که نسوخته؛ غارت میکنن، تعرض میکنن، میکُشن و...
در طول جنگ جهانی، هم روسها میان سمت رشت و هم انگلیسیها. میرزا کوچک خان یه دسته از نیروهای نظامی تشکیل میده و موفق میشه رشت رو از گزند ارتش خارجی حفظ کنه و اصلا نیمذاره وارد رشت بشن.
اینجاست که اسم میرزا کوچیک میفته سر زبونا و مردم اونو به عنوان یه قهرمان ملی میشناسن.
نهایتا به دنبال پروژهی حذف سرداران ملی و ضداجنبی، میرزا کوچیک توسط رضاخان سرکوب میشه و به جنگل و کوه پناه میبره و متاسفانه در سرما و برف و بوران جون میده.
میرزا کوچیک فقط یکی از سرداران ملی بود که به دست رضاخان حذف شد. در طول حکومت بیست سالهی رضاخان، یکییکی سرداران ملی قلع و قمع شدن و کار به جایی رسید که در جنگ جهانی دوم، هیچ سرداری نبود که از شهر و دیار خودش در مقابل قوای خارجی حفاظت کنه و کشور یکجا به اشغال ارتش بیگانه رفت. روحش شاد و با پیامبر محشور، انشاءالله.
عماد دولت آبادی | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
قبلا با جزییات بیشتری داستان میرزا کوچیک رو نوشتم، بخونین اگه نخوندین👇
https://eitaa.com/emaddavari/1983
طرف گفته بود؛
حالا ما تلفن نداریم به شما زنگ بزنیم، شمام نباید یه زنگ به ما بزنی؟😬
چرا این روز و داستان این روز مهمه؟
از این جهت که
ضدانقلاب از همون اول چو انداخت که دشمنی آمریکا با ما بخاطر انقلاب و شعار مرگ بر آمریکا و تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا و این حرفاست.
همین الان هم شوهرخالهها و شوهرعمهها زیاد همینو میگن.
میگن اگه ما سُک به آمریکا نزده بودیم، دلیلی نداشت این همه تحریم بشیم. یا اذیتمون کنن و... اگه ما «مرگ بر آمریکا» نمیگفتیم، کاری به کارمون نداشتن😕
قبلا در این باره صحبت کردیم؛
اون روزی که آمریکاییها اومدن و چهل پنجاه هزار عتیقه از تخت جمشید کشیدن بیرون و بزور و تهدید بردن، نه مردم ایران مرگ بر آمریکا میگفتن نه رضاشاه ضدامریکایی بود.
اون روزی که جنگ جهانی شد و انگلیسیها ایران رو اشغال کردن و بعد نیروهای آمریکایی وارد کشور شدن تا مهمات به روسیه برسونن، والا کسی از دیوار سفارت آمریکا بالا نرفته بود.
و مخصوصا؛
اون وقتی که انقلاب نفتی ایران با به کودتای آمریکایی سرنگون شد. اون روز هم نه تنها کسی شعار مرگ بر آمریکا نمیداد، بلکه سردمدار اون انقلاب خودش آغوش برای آمریکاییها باز کرده بود.
نمایندگان مجلس از فرصت استفاده کردن و بحث ملی شدن صنعت نفت رو مطرح کردن. انگلیسیها چمبره زده بودن رو حوض نفت ایران و با همین تسلط بر نفت، کل امور کشور در توی مشت داشتن.
مصدق نخستوزیر شد تا دست انگلیسیها رو از نفت ایران کوتاه کنه. دوسال رفت و اومد و نهایتا انگلیسیها رو توی محاکم بین المللی محکوم کرد و بعد پرتشون کرد از کشور بیرون.
هرچند انگلیسیها محکوم شدن، ولی کسی نفت ایران رو نمیخرید، یعنی کسی جرئت نمیکرد. مصدق بیپول مونده بود و یه عالمه مخارج کشوری. دست آخر رو زد به آمریکاییها که بیاین یه پولی بدین به ما کارمون راه بیفته، حضرت عباسی بعد جبران میکنیم.
آمریکاییها دیدن اگه مصدق موفق بشه دست انگلیسیها رو از نفت ایران کوتاه کنه، فردا بقیه کشورهام هوس میکنن دست آمریکا رو از نفت کشورشون کوتاه کنن.
داستان کودتای ۲۸ مرداد رو اینجا گفتم، نخونده نداشته باشیم👇
https://eitaa.com/emaddavari/2680
صد روز بعد از کودتای ۲۸ مرداد، قرار شد معاون رییس جمهور آمریکا بیاد ایران، دانشگاه تهران ملتهب شد و دانشجوها دست به تحرکات و اعتراضاتی زدن.