═✧❁﷽❁✧═
1️⃣ عبدالله بن عباس از بزرگ ترین صحابه رسول خدا (ص) است. او مفسر قرآن و دانشمند بزرگ امت اسلام است.
2️⃣ او با خود می گفت:«يَوْمَ الْخَمِيس» روز پنج شنبه! «وَمَا يَوْمُ الْخَمِيس» و چه روز پنج شنبه ای!( برای تعجب و عظمت آن روز) سپس به شدت گریه می کرد به گونه ای که اشک هایش سنگ ریزه ها را نیز خیس می کرد!
3️⃣ اطرافیان علت گریه اش را جویا شدند او گفت بیماری بر رسول خدا (ص) شدت گرفته بود او دستور داد:
♦️ «... ائْتُونِى بِكَتِفٍ أَكتُبْ لكم كتابا لا تَضِلُّوا بعدهُ أَبدًا ...»
🔸 کاغذی برایم بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن #ابدا_گمراه_نشوید.
4️⃣ در آن زمان عمر از میان عده ای برخواست و گفت:
♦️ «... إِنَّ النَّبى (ص) قد غلَب عليه الْوَجعُ وعندَكمُ الْقرآنُ ، حَسْبُنَا كتابُ اللَّهِ...»(حدیث شماره 4432 و 5669 بخاری)
🔸 مرض بر پیامبر (ص) چیره شده است در حالی که در نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کفایت می کند!
5️⃣ صداها بالا گرفت و درگیری و تنازع بین اصحاب رسول خدا (ص) آغاز شد... . ابن عباس می گفت:
♦️ «... إنَّ الرَّزيَّة كلّ الرَّزيَّةِ ما حَال بين رسول اللَّه (ص) و بين أَن يَكْتُب لهم ذلك الكتاب...»
🔸 همانا تمام مصیبت ها آن بود که بین رسول خدا (ص) و نوشتن او منانع شدند.
✅ مگر رسول خدا (ص) چه می خواسته بنویسد که امت هیچ گاه با آن گمراه نگردد؟ آن نوشته چه ضرر و خطری برای عمر و هم حزبی های او داشت؟ آیا فهم و شعور عمر از رسول خدا (ص) ببیشتر است؟ یا اینکه عمر و برخی همراهان او در تدراک #کودتا بودند؟ و ... .