امام زمانی ام ³¹³
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۱) ◾️پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را پرتگاه
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ،(قسمت ۱۲)
♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کانال...
✅از زمانی که ما شروع به نوشتن داستان سرگذشت ارواح کردیم برای خیلی ها سوالات مختلفی پیش اومد که با ما در میون گذاشتن،
من اجمالا یه توضیح مختصری بدم در این مورد که خیلی از ابهامات و تشویشات ذهنی برطرف بشه:
💥اول اینکه با توجه به تحقیقاتی که ما داشتیم این داستان سراسر از احادیث و روایات معتبر هست که در قالب داستان برای درک و ملموس بودن برای مردم نوشته شده
که یک درکی هرچند خفیف از اعمال نیک و بد و عالم برزخشون داشته باشن.
🍀برای مثال در روایات هست که روزه گرفتن سپر مومن در برابر آتش هست. در قسمتهای بعدی نویسنده این مطلب رو به زیبایی به تصویر کشیده که برای مومن ملموس باشه. به این شکل که روح میت برای رسیدن به وادی السلام(بهشت) باید در نبرد آخر با گناه بجنگه که یکسری لوازم جنگ و دفاع بهش میدن که ضخامت سپرش بستگی به روزه هایی داشته که در دنیا میگرفته و ... امثالهم.
✨و در آخر علمایی مثل آیت الله جعفر سبحانی،و تعدادی از اساتید حوزه ی علمیه قم هم این کتاب رو خوندن و مورد تایید قرار دادن.
🙏ان شاالله که ابهامات بر طرف شده باشه و
اما ادامه ی داستان:
💠با شنیدن این حرف، لرزه بر بدنم افتاد و مجبور شدم که با او همراه شوم، به شرط این که من از او جلوتر حرکت کنم و او از پشت سر مرا راهنمایی کند. زیرا دیدن قیافه او برایم نوعی عذاب بود.
💥چند قدمی جلوتر رفتم و باز ایستادم و اطراف را نگریستم. حالا دیگر دهانه ابتدای غار هم پیدا نبود. تاریکی و ظلمت بر همه جا حاکم شد.
🍂ترس عجیبی در وجودم رخنه کرده بود. گناه را صدا زدم، اما هیچ جوابی نشنیدم. با وحشت برای مرتبهای دیگر صدایش زدم. وحشت و اضطراب لحظهای راحتم نمینهاد.
در اطراف خود چرخی زدم تا شاید راه گریزی بیابم، اما دیگر نه ابتدای دهانه غار را میدانستم کجاست نه انتهای آنرا.
◾️بی اختیار نشستم و مبهوتانه سر به گریبان ندامت فرو بردم. غم و اندوه در دلم لبریز شد، و از دوری و فراق دوست با وفا و مهربانم نیک بسیار گریستم.
🌻هنوز چیزی نگذشته بود که صدای پای عابری مرا به خود آورد. گوشهایم را تیز کردم شاید بفهمم صدای پا از کدام سو است. عطر دل نواز نیک قلبم را روشن کرد. و این بار اشک شوق در چشمانم حلقه زد.
💫آغوش گشودم و با خوشحالی تمام او را در آغوش فشردم و تمام ماجرا را برایش بازگو کردم، تا مبادا از من رنجیده خاطر گردیده باشد.
🔆 نیک گفت: من نیز چون تو را در عقب خود نیافتم، از همان راه بازگشتم، به واسطه بوی بدی که در سمت چپ، بر جای مانده بود، از جریان آگاه شدم و در آن مسیر حرکت کردم. اما هر چه گشتم تو را ندیدم.
تا اینکه به نزدیک غار رسیدم. گناه را دیدم که از غار بیرون میآمد و چون مرا دید به سرعت دور شد دانستم که تو را گرفتار کرده است، و چون داخل غار شدم صدای ناله را از دور شنیدم، خوشحال شدم و به سرعت به سمت تو آمدم.
🌺پس از لحظه ای سکوت نیک ادامه داد:
البته این راهی که آمدی، قبلا برای تو در نظر گرفته شده بود. اما به واسطه توبه ای که کردی این راه از تو برداشته شد هر چند گناه سعی داشت تو را به این راه باز گرداند...
✍ادامه دارد...
امــام زمـانـےامـ³¹³❤️🍃
eitaa.com/joinchat/2540961811Ca7d833ccce
💚امشب سخن ازجان جهان بایدگفت 💚توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت💫
❤️در شـــــام ولادت دو قــطب عالم.. ❤️تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت 💫
💖سالروز ولادت پیامبر عظیم الشان السلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و میلاد امام جعفر صادق علیه السلام...
بر آقا امام زمان عج و همگی مبارک💚🌹💥💞
امــام زمـانـےامـ³¹³❤️🍃
eitaa.com/joinchat/2540961811Ca7d833ccce
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ طنز به مناسبت شب عید😊
✍خانومه یه گوشه مخفی شده و با اعصاب و روان همسرش هنگام تماشای فوتبال بازی میکنه...
خودتون ببینید بقیشو😄
امــام زمـانـےامـ³¹³❤️🍃
eitaa.com/joinchat/2540961811Ca7d833ccce
🌺پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله):
❤️ﺧﺪﺍﻋﻘﻞ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪﻭ بهش ﮔﻔﺖ:ﻋﻘﺐ ﺑﺮﻭ، عقل ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺖ
ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎ، پس ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ.
ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﻣﺨﻠﻮﻗﻰ ﻧﻴﺎﻓﺮﻳﺪﻡ ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
✳️ﭘﺲ 99ﺟﺰﺀﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ من بخشید و ﻳﻚ ﺟﺰﺀ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ بین ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎن تقسیم کرد...
✨🌺میلاد پیامبر اکرم و حضرت صادق علیها السلام تبریک و تهنیت✨🌺
امــام زمـانـےامـ³¹³❤️🍃
eitaa.com/joinchat/2540961811Ca7d833ccce
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #جمعه ای دیگر و دوباره موعِد #عاشقی
🔺زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🔻با نوای زیبای استاد فرهمند
#به_امید_توفیق_زندگی_مهدوی
#التماس_دعا
امــام زمـانـےامـ³¹³❤️🍃
eitaa.com/joinchat/2540961811Ca7d833ccce
#مضطَر_میدونی_یعنی_چی؟
✍مدل دعاهای امام زمان اینه که باید از خواب بیدار شی: دعای ندبه، دعای عهد..
یعنی تو خوابی یعنی بفهمیم بی پدریم مضطر بشیم ، کما اینکه مضطر نیستیم. به خدا نیستیم...
🔸️مضطر میدونی یعنی چی؟
مُضطر اونیه که عزیزش تو سی سی یو باشه. خبر بیارن دکتر ازش قطع امید کرده. نمی بینیش دیگه. چطور میشی؟ غذا بیارن جلوت می تونی بخوری؟! اون موقع صبح جمعه نیاد دیوانه ای.
🔹️این اضطراره که امام زمان رو می کشه پایین. به والله قسم سه شنبه شب مضطر بشیم ، چهارشنبه ما امام زمان رو کشیدیم آوردیم. ول کن جمعه رو ول کن سفیانی و...
🔸️️تو مضطر نیستی ، تو در عطش مهدی نمی سوزی تا نخوایش هزار جمعه بگذره ، هزار سفیانی ظهور کنه ، او نخواهد آمد چون امام رو باید خواست😔
# استاد_علی_اکبر_رائفی_پور
امــام زمـانـےامـ³¹³❤️🍃
eitaa.com/joinchat/2540961811Ca7d833ccce
💥حتما حتما بخونید
✍ بیشرفی کانال های اصلاح طلب و حامی دولت رو در عکس ببینید!!
🔴دیشب دولت که دیگه چیزی به پایانش باقی نمونده
💥 و بعد از ۸ سال باید جوابگوی این ۸ سالی باشه که بودجه و مملکت در اختیارش بوده و هیییچ کاری نکرده باشه و محاکمه بشه،سعی میکنه با افزایش نارضایتی مردم و تحریکشون و بعد از ۸ سال باید جوابگوی این ۸ سالی باشه که بودجه مملکت در اختیارش بوده و هیییچ کاری نکرده باشه و محاکمه بشه،سعی میکنه با افزایش نارضایتی مردم و تحریکشون، پشت سر نظام و رهبر قایم بشه تا مردم علیه نظامو رهبر شورش کنن!
❎بنزین رو در اقدامی حیرت آور به لیتری ۳۰۰۰ تومان افزایش داد تا خشم مردم رو برانگیزه!
🔥از اون ور هم رسانه ها اصلاح طلب دولتی همه در اقدامی بیشرفانه و متحد،سعی کردن هرجوری هست این افزایش قیمت رو به رهبری منسوب کنن ..
💥حالا به سهم خودتون،برای اینکه اون دنیا مواخذه نشید که چرا به سهم خودتون روشنگری نکردید.
تا میتونید علیه اقدامات شبه ناک دولت در آستانه انتخابات مجلس روشنگری کنید..
یادتون نره ترس لیبرالها از اینه که مجلس انقلابی روی کار بیاد و بساط فسادشون رو در هم بپیچه!
پس نهایت سعیشون رو میکنن تا جبهه انقلاب رای نیاره و رهبری هم از چشم مردم بیفته...
به سهم خودتون در فضای مجازی با پخش و نشر اینجور مطالب که هشتگ #روشنگری خورده،حامی اسلام و دین باشید
امام زمانی ام ³¹³
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ،(قسمت ۱۲) ♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کانال... ✅از زمانی
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ قسمت ۱۳
🔵عاقبت ریا
هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم.
🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند.
❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم،
✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد.
🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟
🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد.
💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟
✨نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی.
❓گفتم: کدام مزد؟!
گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی.
✅باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد.
حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟!
🔵مقام شهیدان
🔷همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بیانتها ادامه میدادیم؛ در حالی که گرمای طاقتفرسای آسمان برای لحظهای قطع نمیشد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود.
💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم.
🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آنها باقی ماند.
◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: اینها چه کسانی بودند؟!
نیک گفت: اینها گروهی از شهیدان بودند.
با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!!
گفت: آری، شهیدان.
گفتم: مقصدشان کجاست؟
گفت: وادی السلام.
با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟!
گفت: آری.
گفتم: ما مدتهاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کردهایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛
آنگاه تو میگویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟
🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت:
تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت میکردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی.
تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطرهای که از خونشان بر زمین مینشیند، تمام گناهانشان را از میان بر میدارد. و راه را بر ایشان هموار میسازد.
🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد میشوند آنها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی میکنند.
🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب...
✍ادامه دارد..
امــام زمـانـےامـ³¹³❤️🍃
eitaa.com/joinchat/2540961811Ca7d833ccce