eitaa logo
امام حسین ع
18.6هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🛑بند اول یارا یارا یه شبم صحن نجف بطلب مارا جانا جانا برم آن لشکر زلف چلیپا را اون خوشه ی انگور چیه که روی ضریته(ضریحته) قلاده م بزن بگو مدال نوکریته بابام تو گوشم گفت اگه مست این آقایی یادت باشه از دامن پاکه مادریته قَدَر قدرت علی ومالک جنت علی تو جنگیدی "دومی" گرفت لکنت علی تو کندی خیبر و فقط به یک حرکت علی فقط عشق میکنه خدا با هر ضربه ت علی 🛑بند دوم مولا مولا ضرباتت مث غرش طوفانه مَرحب خاکه تا یکی مثل علی توی میدانه میزان تسلطت به شمشیر دیدنیه اون دسته ی تیغ دولبت بوسیدنیه ساقی اگه تو ، مِی اگه انگور ضریته پس بریز که این جام شراب نوشدنیه هوَ الغالب علی یا نجم الثاقب علی هم اول و آخر و هم حاضر و غایب علی میترسم قبلَمو به سمت کوفه کج کنی و مجبورم کنی به سجده ی واجب           ‌👇
4_5820909184165612230.mp3
4.83M
⭕️ حضرت امیرالمؤمنین 🛑یارا یارا.... 🛑کربلایی علی رضایی 🛑کربلایی محمد عطایی‌نیا
. روزي كه رُكـنِ دوّم حـيدر شكسـته شد از شَرمْ، ذوالفقارِ علي سرشكسته شد در اين سه ماه،چهره اش،اندازه ي سه قرن از بـس كه ديـد داغِ مُكـرّر شكسته شد آن شب كه ديد داغ شب قدرِ خويش را مـولاي مـا ، هزار بـرابـر شكسته شد مردي كه بود عُصاره ي قرآن ، كـلام او هنگام دفنِ سوره ي كوثر شكسته شد آن شب كه كُلّ هستي او زيرِ خاك رفت سرمايه دار هر دوجهان وَرشكسته شد وقتي كه از علي"لَقَدْ اِسْتُرجِعَت"شنيد از حجمِ درد ، قلبِ پيمبر شكسته شد شد پـير در طفوليتش "گوشوارِ عرش"* چون ديد گوشواره ي مادر شكسته شد اي خاك بر سـرم سرِ مادر شـكسته بود از ضربه اي كه در پي آن در شكسته شد از ضربه اي كه در پي آن در شكسته بود در كربلا سـرِ دو برادر شكسته شد در كربلا سرِ دو برادر شكست و بعد از سنگِ شاميان سرِ اصغر شكسته شد يك عمر صبر كرد ولي زينب آخـرش از روضه ي سه ساله و يك سر شكسته شد محمّد قاسمي✍ امیرالمومنین دو رکن داشت، یکی رسول اکرم صل الله علیه و آله وسلم و رکن دوم حضرت زهرا سلام الله علیها بود. https://eitaa.com/emame3vom/55396 .
. شعر پروین اعتصامی که مهدی رسولی در حضور رهبر انقلاب خواندند   ای که عمریست راه پیمائی بسوی دیده هم ز دل راهی است لیک آنگونه ره که قافله‌اش ساعتی اشکی و دمی آهی است منزلش آرزوئی و شوقی است جرسش نالهٔ شبانگاهی است ای که هر درگهیت سجده گهست در دل پاک نیز درگاهی است از پی کاروان آز مرو که درین ره، بهر قدم چاهی است سالها رفتی و ندانستی کانکه راهت نمود، گمراهی است قصهٔ تلخیش دراز مکن زندگی، روزگار کوتاهی است بد و نیک من و تو می‌سنجند گر که کوهی و گر پر کاهی است عمر، دهقان شد و قضا غربال نرخ ما، نرخ گندم و کاهی است تو عسس باش و دزد خود بشناس که جهان، هر طرف کمینگاهی است ماکیان وجود را چه امان تا که مانند چرخ، روباهی است چه عجب، گر که سود خود خواهد همچو ما، نفس نیز خودخواهی است به رهش هیچ شحنه راه نیافت دزد ایام، دزد آگاهی است با شب و روز، عمر میگذرد چه تفاوت که سال یا ماهی است بمراد کسی زمانه نگشت گاهی رفقی و گاه اکراهی است   *رفوی وقت: گفت سوزن با رفوگر وقت شام » *« ذره و خفاش :در آنساعت که چشم روز میخفت https://eitaa.com/emame3vom/55397 دل کندن از دنیا سخته با اینکه گفتنش سادست برا ما کربلا دشته ولی برا عاشق جادست باید گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بحر قربانی با صورتی خونین سوی حسین رفتن زین سان بود زیبا معراج انسانی به قرب میرسه کسی که خوب بندگی کنه شهید میشه اونی که شهید زندگی کنه
امام حسین ع
. شعر پروین اعتصامی که مهدی رسولی در حضور رهبر انقلاب خواندند   ای که عمریست راه پیمائی بسوی دیده
من بحر نهفته در سبویم فریاد شکسته در گلویم خورشید در آبگینه دارم صد قلزم خون به سینه دارم یک جرم صغیر و یک جهان داد یک حنجره و هزار فریاد چون قطره متصل به دریا یک‌باره نهاده دل به دریا بحری شده‌ام تمام گوهر در مدح و ثنای کفو حیدر طوبای تمام‌قد احمد زهرای علی، همان محمد آن شمسه عالم هدایت پیوند رسالت و ولایت آن بهجت قلب قلب هستی آیینه حق و حق‌پرستی رکن دگر امام خلقت مام پدر تمام خلقت لبخند نماز بر لب اوست صد لیله قدر، هر شب اوست او مادر دودمان وحی است خورشید ستارگان وحی است جبریل بسی کند تعلم تا در بر او کند تکلم عنقای سحر بدان کمالش دل بسته به نغمه بلالش فردوس گدای فضه اوست خاک کف پای فضه اوست گر فاطمه رو به او کند باز جنت به بهشت می‌کند ناز احمد که خدا دهد سلامش مأمور بُود به احترامش در محضر او قیام می‌کرد بر او به ادب سلام می‌کرد وقتی به نماز بست قامت کردند فرشتگان قیامت دیدند خدای بی‌نیازش فخریه نموده بر نمازش از اوست به پا نظام اسلام در اوست عیان تمام اسلام احمد شده در ولاش پابست چون دست خداست بوسدش دست چون پرتو حق که تابد از طور تابید شبی ز چادرش نور زان نور که بود نور ایمان هفتاد یهود شد مسلمان در آل کسا یگانه محور با بودن احمد است و حیدر این کیست که محور رسالت با آن همه عزت و جلالت چون روح به بر بگیرد او را گوید پدرت فدات زهرا عالم همه بر درش فقیرند مسکین و یتیم یا اسیرند این لنگر یازده سفینه‌ست این محور عرش در مدینه‌ست خورشید گدای آفتابش شرمنده حیاست از حجابش از عصمت او حجاب جوشد جز او که ز کور چهره پوشد حیدر که ولایت و امامت دارد به جهان بی‌نهایت چون فاطمه‌اش دُر سخن گفت رازی ز کمال خویشتن گفت حیرت زده رو به قهقرا رفت یکباره به نزد مصطفی رفت احمد که ز قصه بود آگاه لبخند زد و شکفت ناگاه کای کل علوم را تجسم بنشین به برم بزن تبسم کاین راز نهفته با تو گویم زهراست محمد و من اویم با این همه داشت دستش آماس گرداند ز بس به خانه دستاس انداخته بود دست او پوست با آن همه داشت کار را دوست چون ذات خدای خود یگانه با فضه شریک کار خانه فضه که ورا کنیز بودی چون زینب او عزیز بودی ای روح لطیف جاودانی ای جان و تن تو آسمانی وی مادر انبیا ز آدم وی قد نبی به محضرت خم مرآت خدا تمام احمد شایسته احترام احمد نه‌ساله عروس بیت حیدر آورده بر او دو مه دو اختر ملک و ملکوت سائل تو ما را نرسد فضائل تو ما را نرسد ثنات، زهرا خورشید کجا و مور صحرا جایی که رسول بوسدت دست باید که لب از سخن فرو بست موساست عصا به کف، شبانت خورشید گدای آستانت تو دست خدا در آستینی تو یار امام راستینی جز دست خدا کسی نشاید کز دست علی گره گشاید در راه علی که ظلم دیده‌ست فرزند تو اولین شهید است کی گفته که قبر تو نهان است خاک تو فراتر از جهان است بالله قسم ای رسول را اُم عالم شده در مزار تو گم بر عرشه فُلک تو فَلَک چیست در وسعت مُلک تو مَلَک چیست ارکان وجود محکم از توست مُلک و ملکوت عالم از توست مسکین تو ای ملیکه دین صد باغ فدک دهد به مسکین بالله، به بهشت، ناز داری تو کی به فدک نیاز داری تو بهر علی قیام کردی خود را سپر امام کردی احقاق فدک برای این بود کان در ید دشمنان دین بود دشمن ز شما فدک ستاند تا دست علی تهی بماند دردا که تو را به خانه کشتند با ضربت تازیانه کشتند خاکم به دهن، ز ضرب سیلی خورشید مدینه گشت نیلی تا چند کنایه و اشاره والله شکست گوشواره بر فرق فلک، شکاف شمشیر؟ بازوی تو و غلاف شمشیر؟ فریاد که پاره شد گلویم بگذار همان به پرده گویم تاریکی محض، نور را کشت شیطان به بهشت حور را کشت روح از تن عشق پر زد و رفت بر جان علی شرر زد و رفت مولا چو رسید در کنارش تا دید به چشم اشکبارش که فاطمه با قد خمیده چادر به روی سرش کشیده حس کرد که قدرتی ندارد چون فاطمه حرکتی ندارد آن یل که به فتح خیبر آمد بی‌جان به کنار بستر آمد از اشک شده‌ست خیس رویش زد خنجر، بغض بر گلویش یک لحظه نگاش کرد مولا آرام صداش کرد مولا انگار فلک ز حرکت افتاد مولای سخن به لکنت افتاد کای دختر خاتم رسولان من با توام ای رسول را جان ای مادر زینبین! برگرد بی تو چه کند حسین؟‌ برگرد زد پرده کنار و دید بانوش خوابیده و زخم روی ابروش از بی‌کسی علی چه گویم؟ شد بسته به استخوان گلویم بگذار بگویمت به فریاد چون طفل علی به گریه افتاد فرمود که چشم بسته وا کن یک بار دگر مرا صدا کن ای دُرّ یگانه پیمبر رحمی به من علی کن آخر ۱۷ دی ۱۴۰۰ ۱۴۰۰ https://eitaa.com/emame3vom/55398
. . زندگی از بس‌که دشوار است بعد از فاطمه روز مولا چون شب تار است بعد از فاطمه مثل سقف آستانش، چار طاق آسمان بر سر اين خانه آوار است بعد از فاطمه یا کنار قبر مخفی یا کنار بچّـه ها مرتضی تا صبح بیدار است بعد از فاطمه او نگاهـش بیشـتر از محوِ میخِ در شدن خیره به سُرخی دیوار است بعد از فاطمه يك مدينه دشمن و يك خانه با چندين يتيم مُشكل حيدر چه بسيار است بعد از فاطمه جُز به خون دل نخواهد كرد مويش را خضاب چون علي دائم عزادار است بعد از فاطمه هم به درد پهلو و هم درد پا ، هم درد سر زينب كبري گرفتار است بعد از فاطمه دست را از دست دادن در دفاعِ از امام سهم عبّاس علمدار است بعد از فاطمه محمّد قاسمي✍ https://eitaa.com/emame3vom/55399 .
. یک گوشه حسین یادِ تو سینه زن است یک گوشه حسن نشسته در سوختن است امشب همه‌ی خانه بهم ریخته است امشب شب نوحه‌های این بی کفن است از این همه گریه بر سرم می‌ریزد این خانه که در حالِ فرو ریختن است دیوار و در و شعله و خون سهم تو بود لبخندِ تمام شهر هم سهم من است ای کاش بجای دست  چشمم می‌بَست آنکس که نگفت دستِ خیبر شکن است آنکس که نگفت پیشِ مردش نزنم آنکس میان کوچه‌ها بد دهن است ای کاش کسی رد نشود از این راه این کوچه‌ی باریک پُر از راهزن است ای وای از آن چکمه که روی در رفت ای وای از آن دست که  دستِ بزن است من را حسنین پیش تو آوردند امشب شبِ سوم غریبی من است "این صورت قبرها فقط مال تو نیست قبر من و زینب  و حسین و حسن است" (حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۱۷) ........ اهل مدینه شاهدِ بی یارها شدند مشهور در زمانه به بی عارها شدند رفتی تو و کسی به علی تسلیت نگفت اینگونه همنشین عزادارها شدند می خواستند قبر تو را زیر ورو کنند اسباب زحمت من و تو بارها شدند گفتند تو مریضه شده جان سپرده ای مُنکِر به زخم ِ سینه و مسمارها شدند رفتی تو و به روی سرم خانه شد خراب اینها به فکر شادی و این کارها شدند یادم نمی رود که چگونه تورا زدند اسما و فضه مَحرم اسرارها شدند بارفتن تو زینب و کلثوم وقافله آماده ورود به بازارها شدند اینجا تو پیش چندنفر خورده ای زمین آنها اسیر وارد تالارها شدند آن گیسوان ِ ناز که مثل ضریح بود اسباب دستِ لشگریان بارها شدند https://eitaa.com/emame3vom/55400
. حديث درد مرا آب و تاب لازم نيست                                            گذشته درد من از حد حساب لازم نيست كنار بركه چشمم نگاه توست مقيم                                                بديده اي كه نشيني تو، آب لازم نيست به روي قبر جوانان گلاب مي پاشند                                              تو خود گلي و به پايت گلاب لازم نيست به گاه غسل رخ نيلگون تو ديدم                                              براي پوشش جسمت حجاب لازم نيست اگر سؤال كند زينبت كه مادر كو ؟                                                     ندا از ميخ در آيد، جواب لازم نيست براي بردن من خصم دون نمي دانست                                            كه من اسير تو هستم طناب لازم نيست «کمیل کاشانی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Hossein Moradi - Be Harem_۲۰۲۲_۰۱_۰۷_۲۰_۱۸_۰۰_۰۹۶.mp3
8.06M
چہ‌بۍحرم‌..‌! چہ‌با‌حرم‌میگیره‌دستموزهࢪامادرم..💔 🎙کربلایی حسین مرادی چه بی حرم چه با حرم  میگیره دستمو زهرا مادرم  دنیا که هیچ تو محشرم  میگیره دستمو زهرا مادرم  به فدای مادری که هوای بچه هاشو داره  شب جمعه کربلا وقتی که پا میزاره  همه عالم دعا میکنه حتی من بیچاره  بیچاره تر از من مگه هست  آواره تر از من مگه هست  مهربون تر از تو دیگه نیست  هر چی خیره واسم بنویس  صل الله علی فاطمه خیر ال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📃 این شهید که اومده 🎙 🗓 ۱۴۰۰ 📍 "مدظله‌العالی" 🏷 این شهید که اومده، یه روزی رشید بود، برا مادرش، مادری که خون دل براش خورده بود تا رشید شد، مایه‌ی امید بود، برای پدر، اون پدر که با نون حلال و با عشق زلال بزرگش کرده بود، عصا بود، عصای اون پیرمرد مو سپید بود، شاید اون پدر-مادر الان، با دلی پر از انتظار، رفته باشن از این دیار، یا یه گوشه‌ای از ایران پر افتخار، چشم به در، مونده تا بیاد از راه، نوجوونی که الان شده یک مرد با وقار. مردی که نگینی به روی خاتم دلهاست با این که پر از خاک رسیدست چو دریاست گمنام ولی قهرمان و پهلوان نامی دنیاست شاهد امروز، شافع فرداست این مرد شبیه فاطمه، عاشق و دلداده‌ی مولاست حیدر امیرالمومنین این شهید که اومده، این جوون، مسافره، مسافری که اومده بخاطره، اونایی که دلاشون، از زمونه‌مون مکدره، مسافری که از همه به‌حال روز شهر با خبر تره، می‌دونه این روزهای سخت، داره چجوری میگذره، کی مرد میدونِ جهاد اکبره، میدونه این روزا، تموم خونه‌ها یه سنگره، مسافری که با تموم بچه‌های شهرمون برادره، مسافری که با خودش غما رو می‌بره، رسیده و دوباره کوچه‌ها به عطر فاطمه معطره، سفیر عشق مادره، طنین نام حیدره، تبلور ذبیح عشق و آیینه‌ی امام عاشقا علی اکبره، امیر عشق، ذبیح شاه کربلا، حیات ما، ممات ما، مسیح شاه کربلا. آیینه‌ی مولای دوعالم علی اکبر ای کوثر بن کوثر بن ساقی کوثر سر سلسله‌ی فاطمیان در صف محشر یابن امیرالمومنین ای وارث حیدر حیدر امیرالمومنین این شهید که اومده، شهید بود که شهید شد، توو امتحان الهی رو سفید شد، ابن شهید خدا می‌دونه چه‌ها کرد، برای ملت آبرو دست و پا کرد، تموم فتنه هارو رو سیاه کرد، فدای این شهیدی که در گنار سنگر، به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد، فدای این جوانی، که در نماز ایثار، به خون وضو گرفت و به اکبر اقدا کرد، فدای آن حسینی، که زیر تیغ قاتل، سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد شاه گفتا کربلا امروز میدان من است عید قربان من است مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عید قربان من است اختران چشم‌های خود بستند شعله بر جان آفتاب زدند کودکان تا پدر ز خانه رود همگی خویش را به خواب زدند رفت از خانه خسته آهسته زائری سوی تربت زهرا تا پدر رفت دخترک برخاست خانه ناگاه گشت کرب و بلا دخترک گفت روزها باید ساکت و سر به زیر گریه کنیم خوب شد تا نیامده بابا بنشینیم و سیر گریه کنیم پشت سیلی ز اشک خاطره ی چهره ی خنده روی مادر بود شانه ای بین دست های حسن بین آن چند موی مادر بود سر زینب به روی پای حسین آسمان دلش بهاری شد هاتفی گفت عرش می لرزد باز اشک حسین جاری شد https://eitaa.com/emame3vom/55405 .👇
4_5958401940692929205.mp3
32.66M
(این شهید که اومده) 🎥 مراسم عزاداری شب شهادت (سلام‌الله‌علیها) 🗓 چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ 🎧 مداح: 📍 بیت رهبری (مدظله‌العالی)
. 📃 می‌چکد عشق از تمام جهات 🎙 🗓 ۱۴۰۰ 📍 "مدظله‌العالی" 🏷 "سلام‌الله‌علیها" می‌چکد عشق از تمام جهات وقت توصیف مادر سادات در میان معانی والا جنگ و دعواست بر سر کلمات مانده‌ام که چگونه بنویسم از مقام کریمه‌ی بالذات هرکه خواهان برکت و نور است بفرستد به محضرش صلوات از در خانه‌اش کجا بروم هست این خانه، خانه‌ی خیرات نبریدم از این حرم به بهشت من و از او جدا شدن هیهات جمع کرده خدا در این خانه لطف و مهر و عنایت و برکات نگرانی، نگیر دل از او تا کند از غم بقیه رهات با خدا، با ولایت زهرا سر فرازیم من جمیع جهات جارچی قبیله‌ی عشقم از دم اوست این همه اثرات یار ما را مگو فرشته‌صفت که فرشته از او گرفته صفات محور اصلیِ قبیله‌ی نور کعبه‌ی عشق و قبله‌ی حاجات نان طفلان خویش را داده به گدایان شهر، وقت صلات آنچه داده‌ست به یتیم و اسیر قوت افطار باد نه خمس و زکات عشق حیدر، حبیبه‌ی شهدا مادر بهترین دلیل نجات ما پناهنده‌ی نگاه تو ایم الامان امنا من الهلکات خوش بحال اسیر های غمت خوش بحال تمامی شهدات عاشقانی که بین آتش و خون جان سپردن تشنه بر سر پات سر ما و قدوم پر خیرت دیدن ما بیا به روز وفات مادر نور ، مادر دریا مادر لطف، مادر حسنات با همه گفته‌ام که روضه‌ی تو بهر من هست برتر از عرفات آی بانو، اجازه دارم که؟ با دل بی قرار و خسته برات چند جمله مصیبت کوتاه روضه خوانی کنم به بزم عزات؟ با خودم فکر می‌کنم که اگر یک زمان در مقابل چشمات روی ناموس تو بلند شود دست یک بی حیایِ ....! حال و روزت چه می‌شود وقتی مادرت می‌زند شکسته صدات فکر این صحنه ها نفس گیر است آدمی سیر می‌شود ز حیات آه اما علی، علیِ غریب دید که، بگذرم از این جملات در دل شعله بال بال زدی بود چشمان شیر یزدان مات! نفست را گرفت سرخی میخ جان من، جان عالمی بفدات چه به روزت آمده بانو که گرفته میان شعله صدات جان من را بگیر در داغت چه‌کنم با جسارت کلمات... مرتضی را کشان کشان بردند تو زمین خورده بودی از ضربات با اشاره صریح می‌گویم وای از دست قنفذ بد ذات غم بی یاوری شیر خدا بعد از آن لحظه‌ای نکرد رهات این قصیده تمام شد اما پر زده دل به جانب عتبات نجف و کاظمین می‌خواهم آه از شوق سیدالشهدات آه از آن لحظه‌ای که می‌خوانی کشته‌ی تشنه مادرت بفدات مادر آب، وای وای حسین کشته شد تشنه در کنار فرات https://eitaa.com/emame3vom/55407 👇
روضه (می‌چکد عشق از تمام جهات) - حاج محمود کریمی.mp3
44.79M
📌 شب شهادت حضرت زهرا، سال ١٤٤۳ 🎙 با مدّاحی: 🕌 حسینیه‌ی امام‌خمینی(رحمةالله‌علیه)
. السلام علیک یا اباعبدالله✋ آقا! تو را «آقا» مرا «نوکر» نوشتند یعنی تو را اوّل مرا آخر نوشتند روی سیاه من یقیناً حکمتی داشت شکر خدا نام مرا قنبر نوشتند روزی که نام «بهتران» را می نوشتند نام تو را از هر کسی بهتر نوشتند آری تو را حتی میان پنج تن هم در روز خلقت گریه آورتر نوشتند این قسمت ما بوده که سردار باشیم امّا تو را در کربلا بی سر نوشتند این اشک دیده ... نه ... چراغ برزخ ماست از برکت تو اشک را گوهر نوشتند ترسی ندارم از قیامت چون شنیدم نام تو را هم شافع محشر نوشتند .
. برایت دست و پا گیرند خلخال و النگوها نخواهی بست دل در زرق و برق این هیاهوها کسی که محو سَیر آسمان شد از زمین سیر است همیشه بوی رفتن می دهد بال پرستوها چه "دُر سفتی و خوش گفتی" که دهها قرن،شیرین است هنوز از خطبه خوانی های تو کام سخنگوها در آن کوتاهی عمرت مفاهیم بلندی بود که حک شد خط به خط بر صفحه ی تاریخ الگوها گلوبند و گلوی اعتراضت یاد خواهد داد سخاوت را به خِسَّت ها،شجاعت را به ترسوها ستون آسمان این خانه است این خانه خشتی که هر خشتش شرف دارد به تاج برج و باروها همان جارو که دستش را گرفتی خوب می داند درون "بیتِ" تو "تطهیر" می گردند جاروها الا ای محور دوران چه باکی دارم از میزان که سنگین است با مثقالی از عشقت ترازوها پس از تو روزها از بوی گل ها بی خبر بودند شبانه می روی بعد از تو می رویند شب بوها جعفر عباسی از بیرجند✍ .
. بی تو جز غصه ها همدمی نیست رو مپوشان که نامحرمی نیست جز غم چشم تو ماتمی نیست بی تو ماندن که درد کمی نیست یا خودت با خودت راهی ام کن یا بمان باز همراهی ام کن کو صدای دعای شبانه؟ بارش ربنا، دانه دانه بر سر مردم این زمانه مادر عاشق اهل خانه_ -باز برخیز و ما را دعا کن لطف در حق همسایه ها کن نه فقط این دل عاشق من نور خورشید و ماه از تو روشن از نفس های تو سبز، گلشن علت کائناتی یقینا لب گشا و بگو راز خود را راز خلقت، سرآغاز خود را کوچه ها سایه ات را که دیدند از حیایت خجالت کشیدند نخل ها قصه ات را شنیدند پیش قد قامت تو خمیدند لشگر بی سپاه ولایت جانفدای علی! جان فدایت ماجرای در و آتش و دود مایه ی ننگ دنیای دون بود بعد تو قلب گیتی نیاسود تا ابد! تا همان روز موعود منبر نور آنجا مهیاست برفرازش فقط نام زهراست ✍نصیبا (معصومه) مرادی احمر از تهران .
. چنان پیچیده عطر بی نظیرش در فضا، زهرا نمی افتد دمی هم از لب باد صبا: زهرا چه چشم انداز زیبایی است سمت مشرق عفت به هر سو بنگری از ابتدا تا انتها زهرا حلول شبنم رنگ است یا آغوش گلسنگ است که گردش جمع می گردند جمع ما سوی، زهرا انیس و مونس حیدر، مقامش سوره ی کوثر یگانه یاس پیغبر(ص)، و کانَت طیبا زهرا چه بذری پرورش داده است او در باغ دامانش یکی از غنچه های اوست، مصباح الهدی زهرا به مریم، ساره، آسیه و هاجر برتری دارد که معصوم است از عصیان و نسیان و خطا، زهرا مطاف جن و انس اینجاست حاجت از که می خواهی؟ بقا زهرا، دعا زهرا، دوا زهرا، شفا زهرا اگر شویش علی، شان نزول انّما باشد نباشد پس چرا شان نزول هل اتی، زهرا چه کس بوده دلیل خلقت نوع بشر؟ احمد چه کس بوده دلیل خلقت ارض و سما؟ زهرا ملائک اینچنین گفتند روز اول خلقت: الهی هَب لنا حیدر، الهی اتنا زهرا به قرآن خوانده ای جنات عَدنٍ تحتِها الاَنهار؟ بهشت عدن، آن بالاست ، اما فوقها، زهرا همه اسلام آوردند و او ذاتا مسلمان بود تو گویی با پیمبر بوده در غار حرا، زهرا چه اکسیری است در آموزه های چشم این بانو که حتی فضّه اش را می کند آخر طلا، زهرا نه تنها بیت های این چکامه، یا مصاریعش نه هر واژه که می گوید در اینجا هر هِجا، زهرا حرامی ها همه انگشت حسرت در دهان دارند چو وارد می شود در روز محشر ابتدا، زهرا اگرچه بانوی آب است و دریاها به فرمانش ولی کرده است در افطار بر آب اکتفا، زهرا چه زیبا گفت شاعر: هست کانون وفا، زینب چه زیباتر اگر گوییم: کانون حیا: زهرا اگر پرسیده بودند از درختان فدک آن روز که در این عرصه حق با کیست؟ می گفتند: با زهرا! اگر پرسیده بودند این سوال از کوه از دریا جواب کل عالم بود بی چون و چرا: زهرا بگو با تشنگان قدرت و تزویر برگردند نخواهد کرد بیعت با شمایان مطلقا زهرا شما که گربه ای بی دست و پا هستید، جای خود برون آورده حق را از دهان اژدها، زهرا همه دیدند که در جمع اشباح الّرجال شهر قیامت کرد با آن خطبه ی غرّا به پا، زهرا ز دنیای شما چیزی ندارد پیش خود یعنی: به دنیای شما مردم ندارد اعتنا، زهرا که بود آنکه رها می کرد از غم، با گلو بندش یتیمی را فقیری را اسیری خسته را، زهرا در آن کوچه –زبانم لال- پس تشخیص، مشکل شد که زهرا مرتضی گردیده بود و مرتضی، زهرا همیشه عمر گل کوتاه بوده، این قبول اما که گفته که بماند گل به زیر دست و پا ...زهرا چرا باید بگیرد دست بر دیوار و برخیزد به هجده سالگی دارد چرا دستش عصا، زهرا؟ هلا همسایه ها وجدانتان راحت که در این شهر تلافی می کند زخم زبان را با دعا، زهرا در آن هفتاد و اندی تلخ روز ِ بعد پیغمبر نشد روزی که باشد خالی از اشک و بُکا، زهرا هزاران داغ دیده است و نیاورده بر ابرو خم شده مصداق ناب البلاء لِلولا، زهرا خودش می دید و حاضر بود وقتی در کنار شط حسین تشنه اش را سربریدند از قفا، زهرا ببین تازه است داغ فاطمه از آن وجودی که عزادارش تمام عالم و صاحب عزا، زهرا خودش دراین مصائب بوده و دیده است بی تردید سر پاک عزیزش را به روی نیزه ها...زهرا گذشته قرن ها اما ببین تازه است داغ او قیامت می کند شب های جمعه کربلا، زهرا... و نام فاطمه زنده است آنجایی که می بینیم جوانی بسته بر پیشانی اش سربند یا زهرا "شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل" که میگیرد در این سمت بلا دست مرا؟ زهرا ✔عباس احمدی از قم .
. ای که پیش از خلقت خود امتحان پس‌داده‌ای! از ازل -آری- برای سوختن آماده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی خودِ پیغمبری شأن تو این نیست که تنها پیمبرزاده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی تو هم روز اَلَست اولین فردی که فریاد "بَلَی" سرداده‌ای فوق عصمت، فوق باور، فوق درک انبیا فوق هر تعریفی و توصیف، فوق‌العاده‌ای ای که عرش از چادرت حاجت تمنا می‌کند! از چه سرکردی جهان را با حصیر ساده‌ای؟ درد پهلو، زخم بازو داری اما همچنان با قنوت گریه‌هایت بر سر سجاده‌ای مادر سادات! تنها مادر سادات نه مادر دلسوز هر مرد و زن آزاده‌ای بغض تلخی در گلوی ماست تا روز ابد از همان روزی که تو در بسترت افتاده‌ای لیلةالقدر انتظار دیدنت را می‌کشد مطلع‌الفجر تماشایی! کجای جاده‌ای؟ ✍علی سلیمیان از اصفهان .
. تکاند سفره‌ی افطار را... جهان این است گرفت قبضه‌ی دستاس را... زمان این است فرشته بوسه که زد رد گیوه‌هایش را اشاره کرد به خورشید: آسمان این است سه بار فاطمه گفتیم... شعر یعنی این و باز فاطمه گفتیم... [داستان این است] تو قبل خلق‌شدن امتحان شدی... وَه! وَه! بگو به آدم و حوا که امتحان این است خطاب می‌کنی و گوش می‌شود ملکوت سکوت می‌کنی و مجمع البیان این است تبارِ ماه محمد، تبارِ کوه علی تبار باغچه زهراست... خاندان این است خریده‌ایم غمت را به سکه‌‌سکه‌ی اشک عجب بهای کمی! گنج رایگان این است شکست و ریخت زمین چای روضه، ما چه کنیم؟ در آن مقام که احوال استکان این است نشسته‌ایم _ چه خوشبخت!_ زیر بیرق تو قسم به ابر و درختان که سایبان این است ✍سعید مبشر از قم✍ .
. بِسمه‌النّور، بِسمه‌الرَّحْمان عَلَّمَ الْعِشق، عَلَّمَ الْقُرْآن عشق یعنی تو، حضرت دریا! عشق یعنی تو، حضرت باران! غیر تو «کلُّ مَنْ عَلیها فَان» درد عشق تو، درد بی‌درمان ای فدای تو هم دل و هم جان اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ نُورِ النُّورِ سوخت هم کفر از تو، هم ایمان یا صِراطَ النّجات، یا میزان! نور «والشَّمس» و «والقَمَر» هستی نه فقط «مادرِ پدر» هستی زینت عرش و کائناتی تو هم قضایی و هم قدَر هستی حاضرِ غایب از نظر هستی جوشش چشمۀ حیات تویی در محالات و ممکنات تویی همۀ کائنات می‌دانند اولین کشتی نجات تویی اول و آخر صراط تویی آفرید از تو نور خلقت را همۀ آیه‌های رحمت را هرچه بود از عوالم کثرت در تو معنا نمود وحدت را معتبر کرد با تو تربت را ای تو هم‌کفو حیدر کرّار! قره‌العین احمد مختار دختر روزهای دلتنگی همسر لحظه‌لحظۀ دشوار مخزن‌العشق! مخزن‌الاسرار! پرتو نور قل هواللهی آفتابی، درخشش ماهی موضع الوحی، معدن العلمی از حدوث و قدم تو آگاهی نظری هم به ما نما گاهی شب تاریم و آفتاب تویی اول و آخر کتاب تویی هم قیامی و هم قیامت تو هم صراطی و هم حساب تویی آبروی ابوتراب تویی مخزن‌السِّرِ عرش داداری رازدار علیِّ کرّاری نه فقط مادر حسینی تو مادر حضرت علمداری زیر دین توأند بسیاری جاری جویبارها از تو جوی اشک انارها از تو گنج خلقت خدا به دستت داد تا بروید بهارها از تو بشکفد چشمه‌سارها از تو نه فقط شأن مادری داری مصحف خطّ حیدری داری جبرئیل آمده است محضر تو پس مقام پیمبری داری با رسولان برابری داری گاه با کردگار در خلوت گاه با جبرئیل هم‌صحبت وحدت و کثرت وجود تویی غرق در کثرتی و در وحدت حجتی بر دوازده حجت در مقام تو هر چه انسان گفت آنچه وصف تو گفت، نقصان گفت بیش از آنی که در کلام آیی آنچه در شأن توست، قرآن گفت تو نه آنی که از تو بتوان گفت با تو یک شهر، رنگ ایمان داشت کوچه هم با تو بوی باران داشت سینه‌ات را رسول می‌بویید سینه‌ات عطر ناب قرآن داشت جان او بوده‌ای تو تا جان داشت مرهم زخم خاص و عامی تو قصّۀ غربت مدامی تو خطبه‌ات ابتدای عاشوراست اولین پرچم قیامی تو مادر یازده امامی تو کودکی‌هات رنج تنهایی قصّۀ غصّۀ تو رؤیایی پر از اندوه‌های دیروزی پر از اندوه‌های فردایی بهترین مونست شکیبایی قصّه‌ات رنگ زخم‌های پدر غربت کوچه‌ها، صدای پدر همۀ شهر شاهدند که تو جان فشاندی و دل به پای پدر مادری کرده‌ای برای پدر بعد، رفتی به خانۀ مولا مست بغض شبانۀ مولا پر شد از بوی یاس-بوی بهشت- غربت عاشقانۀ مولا خلوت آشیانۀ مولا جز علی لایقت نبود کسی محرم واثقت نبود کسی غیر او که دَمِ خدایی داشت همدم صادقت نبود کسی مثل او عاشقت نبود کسی همه عالم فنا و تنها عشق عشق می‌گویم و –آه- زهرا عشق که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا عشق هم ولا عشق و هم تولا عشق دل به عشق تو مبتلا شده است محشر تازه‌ای به پا شده است از همان کودکی دل من با روضه‌های تو آشنا شده است خاک، اینگونه کیمیا شده است از تو همواره مادرم می‌خواند جگر پاره، مادرم می‌خواند حزن لالایی عزای تو بود آنچه بیچاره، مادرم می‌خواند پای گهواره، مادرم می‌خواند که یکی بود و آن یکی زهرا از تمام جهان، یکی زهرا که یکی هست و هیچ نیست جز او در زمان و مکان، یکی زهرا همۀ داستان، یکی زهرا که یکی بود و شهر آجیلی ماجرای هزارفامیلی مادر ما و چادر خاکی مادر ما و صورت نیلی قصّۀ کوچه، قصّۀ سیلی زندگی قصّۀ خیالی شد شهر درگیر خشکسالی شد ما نبودیم و عشق تنها ماند ما نبودیم کوچه خالی شد غیرت شیعه، خاک‌مالی شد دست‌بسته، کشان‌کشان، بی‌جان در میان تمام نامردان غیرت ذوالفقار را بردند پیش چشم ابوذر و سلمان یک مسلمان نبود در میدان؟ قصّه را مو به مو بگو بانو! رو به رو، کو به کو بگو بانو! دست نامرد بشکند که شکست حرمتت را، بگو، بگو بانو! شرح «لا تدخلوا...» بگو بانو! مخزن عشق و موضع کَرمی معدن‌العلم هستی و عدمی در مسیر ولایت مولا اولین یار، اولین قدمی تو نخستین مدافع حرمی بغض‌های امیر، غربت توست غربت ناگزیر، غربت توست کربلا، کوفه و مدینه و شام در تمام مسیر، غربت توست ماجرای غدیر، غربت توست درد ما از غدیر شد آغاز ادّعا از غدیر شد آغاز کوچه آغاز زخم شیعه نبود ماجرا از غدیر شد آغاز کربلا از غدیر شد آغاز پایمال سُم ستوران، تو با بدن‌های نیزه‌باران، تو همۀ قصّه از تو شد آغاز داغ جانسوز روزگاران، تو در مدینه تو، در خراسان، تو دامنی عطر سیب داری تو قصّه‌های عجیب داری تو گرچه خورشید عالم‌افروز است در خراسان غریب داری تو بوی «امن یجیب» داری تو ما گدایان خیل سلطانیم شهربند شه خراسانیم 👇ادامه ..
امام حسین ع
. #حضرت_زهرا #اسماعیل_محمدپور بِسمه‌النّور، بِسمه‌الرَّحْمان عَلَّمَ الْعِشق، عَلَّمَ الْقُرْآن عش
. هرچه داریم از عنایت اوست ره به جای دگر نمی‌دانیم گر زند تیغ، رخ نگردانیم جرعه‌ای از میِ وَلا داریم جرعه نه، چشمۀ بقا داریم مس ما کیمیا شده است اگر همه از مشهدالرضا داریم آری، از گنبد طلا داریم داغ تو بر دل زمین کافیست زخم آن روز آتشین کافیست ما مسلمان خطبه‌های توئیم خطبۀ تو برای دین کافیست گوشۀ چادرت –همین- کافیست این‌همه شمع انجمن داری پرتو نور پنج‌تن داری خوش به حالت، حسین داری تو خوش به حال تو که حسن داری چه‌قدَر –آه- سینه‌زن داری! ذکر روز و شبت، مدام حسین شور و شوق علی‌الدوام، حسین همۀ زندگیت، امام حسن همۀ هستی‌ات امام حسین پرچم سرخ انتقام، حسین در صف حشر، چشم در راهت جملگی ریزه‌خوار درگاهت می‌رسی در کشاکش محشر همۀ اهل بیت همراهت صف به صف، شیه‌شیعه خونخواهت روز محشر، حساب‌ها با توست هم سؤال و جواب‌ها با توست نامه‌ها را که دستمان دادند کم و بیش کتاب‌ها با توست همۀ انتخاب‌ها با توست نام تو اسم رمز روز و شب است همۀ دهر از تو در عجب است حسنین تو نور اهل بهشت زینب تو عقیله‌العرب است انتهای نجابت و ادب است آسمان، سایه‌دار سفرۀ او پادشاهان، غبار سفرۀ او پادشاهی کنیم و خوش باشیم ما گدایان، کنار سفرۀ او همگی ریزه‌خوار سفرۀ او او فنا و بقا به ما آموخت شیوۀ مرگ را به آموخت زیستن را، چگونه مردن را زینبت چیزها به ما آموخت زینبت کربلا به ما آموخت گُردِ نام‌آوری است، خود تنها بی‌گمان حیدری است، خود تنها علم از دست او نمی‌افتد زینبت لشکری است، خود تنها حیدر دیگری است، خود تنها غیرتش را گرفت از حیدر هیبتش را گرفت از کوثر صبر و حلمش شبیه پیغمبر آن‌چنان گوهر، این‌چنین گوهر آن‌چنان مادر، این‌چنین دختر پرچم کربلا اگر بالاست همه از صبر زینب کبراست عالم بی معلم است اگر دانش‌آموز مکتب زهراست جلوه‌ای از حقیقت مولاست یک بغل یاس مخملی داری یازده آیۀ جلی داری همگی مثل حیدر کرّار یازده حضرت علی داری یازده صبح منجلی داری یازده نور از قبیلۀ یاس یازده غربت پر از احساس یازده گفتم و ادب این نیست پسر توست حضرت عبّاس همۀ خاندان به او حسّاس هر که آیین حیدری آموخت شیوۀ ذرّه‌پروری آموخت نفس گرم تو به حضرت ماه راه و رسم برادری آموخت مادرش از تو مادری آموخت عشق از پرتو جلیلۀ توست هستی و نیستی، وسیلۀ توست ذکر هر مجلس است نام حسین همه جا صحبت از عقیلۀ توست هرچه داریم از قبیلۀ توست مادرت رود، مادرت دریا آسمانی‌ترین زن دنیا اولین نشئۀ مسلمانی اولین نور کوثر و طاها همۀ دین، خدیجۀ کبرا مادرت خیمۀ نبوت بود همۀ هستی رسالت بود همسر روزهای دلتنگی مادر روزهای غربت بود کوه اگر بود، کوه طاقت بود گوهری چون خدیجه داشت رسول همسری چون خدیجه داشت رسول گر نیفتاد پرچم از دستش لشکری چون خدیجه داشت رسول سنگری چون خدیجه داشت رسول ماه، اما حلول در غربت وحی، آری نزول در غربت ردّپای خدیجه پیدا بود همقدم با بتول در غربت پابه‌پای رسول در غربت شهریار از تو شهریاری یافت هرکه زانو زد استواری یافت لحظه‌ای در برابر نامت حُر ادب کرد و رستگاری یافت افتخار طلایه‌داری یافت تو به من نیز زخم و غم دادی پرچم و بیرق و علم دادی خواستی شاعر شما باشم نمِ اشکی و شور و دَم دادی آن‌چنان که به محتشم دادی تو به من زینب و حسن دادی عشق ارباب بی‌کفن دادی خواستی شاعر شما باشم جای در صدر انجمن دادی خلعت نوکری به من دادی با صدای تو بارها خواندم خواندم این‌گونه هرکجا خواندم گاهی از غربت حسن گفتم گاهی از شاه سرجدا خواندم من برای تو روضه‌ها خواندم روضۀ درب و میخ و هتّاکی روی بازوی عشق، حکّاکی روضۀ روزگار نامردی سیلی و ناسزا و بی‌باکی روضۀ کوچه، چادر خاکی روضۀ چاه و منبر و محراب بغض شب‌های سرد بی مهتاب غربت شیر حق، امام العشق غربت کوفه، غربت ارباب شاه شبگرد و کوچه‌های خواب روضۀ آن یل دلیر، آری چاه و آن سرو سربه زیر، آری روضۀ کینه‌های بدر و حنین روضۀ بیعت غدیر، آری روضۀ حضرت امیر، آری زخم، بی‌التیام خواهد ماند بر دل خاص و عام خواهد ماند روضۀ کربلا نخوانم اگر باز حسن ختام خواهد ماند روضه‌ام ناتمام خواهد ماند... ✔اسماعیل محمد پور از آستانه اشرفیه .
. تا آفرید گفت: جهان بر مدار اوست معیار سنجش همگان با عیار اوست تا قبل از آفرینش او گل نمی شکفت با او بهار آمده یا که بهار اوست؟ از عرش و فرش و جن و ملک تا ابوالبشر از هست و نیست، در طَبَق اختیار اوست نقش و نگار نیست بیفتد در آینه نور است و آیِنه پِیِ نقش و نگار اوست از بعدِ ننگ زنده به گوری دختران در خانه ی پیمبرمان افتخار اوست او بی نیاز وزن و ترازوست روز حشر وقتی یمین حسین و حسن در یسار اوست دنیا اگر چه دار و ندارش برای اوست اما فقط علی ست که دار و ندار اوست پس در دفاع از همه دار و ندار خویش دل می زند به آن چه که در انتظار اوست ... سرد است سال هاست که آتش ولی هنوز دیوار و میخ و کوچه و در داغ دار اوست یک روز می رسد که در انگشت های ما تسبیح تربتی ست که خاک مزار اوست ✍فرزانه شفیعی از اصفهان .
14001016_42668_1281k.mp3
11.93M
🔖منبر کامل 🔖 ♦️موضوع 👇 💠 ماموریت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔖انواع عبادت و انواع معاصی ▪️جلسه اول 🕌 بیت رهبری/ فاطمیه ۱۴۰۰ سلام الله علیها دو رکن امیرالمومنین ۱. پیامبر ۲. حضرت زهرا