Shab7_Moharam1401_MirzaMohamadi_b.mp3
4.61M
🔊 پدر گردنش کج ، پسر گردنش کج
چقدر این دو از هم خجالت کشیدند
◾️#روضه #حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#شب_هفتم_محرم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
همین که دو تایی به میدان رسیدند
رويِ دست خورشید،شش ماه دیدند
به واللهِ کارش علی اکبري بود
اگر چه علی اصغرش آفریدند
سرش را روي شانه بالا گرفته ست
کسی را به این سر بلندي ندیدند
از این سمت،علی که جلوتر می آمد
از آن سمت ،لشگر ،عقب می کشیدند
همین که گلوي خودش را نشان داد
تمامی دل ها برایش طپیدند
پدر گردنش کج ، پسر گردنش کج
چقدر این دو از هم خجالت کشیدند
لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
چه راحت گلوي علی را بریدند
عبا گرچه نگذاشت زن ها ببینند
صداي کف و سوت را که شنیدند
.
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
|⇦•پاتو رو خاک بکوب اسماعیل..
#روضه_حضرت_علی_اصغر اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
کسی قدر من واسه لبات بی تاب نیست
شبیه هاجر هر جا که میرم آب نیست
پاتو رو خاک بکوب اسماعیل
شاید از خاک بجوشه زمزم
اما نه! برمیگرده عباس، بهت قول میدم
*مگه شما نمیدونید جایی که روضه هات هست بلند بلند داد نمی زنند..؟! "
پاتو رو خاک بکوب اسماعیل
شاید از خاک بجوشه زمزم
اما نه! برمیگرده عباس، بهت قول میدم
شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر
گمون کنم که اومده آب آور
تموم شد غصه...
سکینه با گریه اومد پیشِ من
میخونم از چشماش عموتو کشتن
شروع شد غصه...
*ای وای بر اون خیمه هایی که عباس نداره...زینب باید صدا بزنه دخترا ! "علیکن بالفرار..." فقط فرار کنید ...*
شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر
گمون کنم که اومده آب آور
تموم شد غصه...
سکینه با گریه اومد پیشِ من
میخونم از چشماش عموتو کشتن...
شروع شد غصه...
«لالایی لالایی علیّ اصغر، عزیز مادر»
بابا تنها شد، پاشو علی کاری کن
به جای عبّاس، پاشو علمداری کن
ای کاش صدتا پسر داشتم تا
تویِ راهش فدا میکردم
از اول آرزوم این بوده، دعا میکردم
*مادرم، عزیزدلم .. یه خواهشی ازت داشتم...*
آبرومو بخر میون میدون
*مادر من عاشق لیلام...همیشه می گفتم لیلا میشه منم پسرم رو مثل پسر تو تربیت کنم؟ *
آبرومو بخر میون میدون
لشکریارو به عقب برگردون
خدا به همرات ...
زره به قدّ تو ندارن مادر
قنداقه رو میبندمش محکمتر
خدا به همرات ...
«لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر»
*امشب شب هفتمه .. امشب آب رو می بندن .. آقای ما شروع کرد با این قوم حرف زدن... صدا زد:
"یا قوم! اِن لَم تَرحَمونی فارحموا هذالطِّفل..."
اگه شما به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنید...
"اَلا تَرَونَه کیف یَتَلَظّی عطَشا...؟! "
نمی بینید که مثل ماهی که از آب بیرون افتاده داره دهانش رو باز و بسته می کنه؟
سیدبن طاووس نوشته:
"فَبین ما هم و یخاطُبُهُم..."
هنوز کلامش به آخر نرسیده بود...
یه وقت تیر سه شعبه ای آمد...*
حسین حرف میزد، تیری صداشو قطع کرد
سه شعبه خورد به اصغر، رگاشو قطع کرد
بند قلب منم شد پاره
خونش پاشید به روی بابا
لبهاش خشک از عطش بود و شد، فدای مولا
قنداقشو کاش نمیکردم محکم
دست و پا میزنه به سختی بچهام
گلم پرپر شد
بین سر و تنش جدایی افتاد
شیش ماهه تو آغوش باباش جون داد
گلم پرپر شد
«لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر»
شاعر: سید مهدی سرخان
ــــــــــــــــــ
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
Shab07Moharram1400[02].mp3
11.61M
|⇦•ای کاش صدتا پسر داشتم ..
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
.
#مناجات با #امام_زمان
دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن
من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم
ای آشنا مفارقت از آشنا مکن
تنها بود به دست تو طومار جرم من
این مشت بسته را به بر خلق وا مکن
درمان درد من نبود غیر درد عشق
این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن
در من اگر سعادت ترک خطا نبود
در تو کرامت است تو ترک عطا مکن
خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی
دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن
نزد کریم فرق ندارند خوب و بد
یکجا قبول کن همگان را سوا مکن
عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز
آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن
"میثم" اگر ترک تن و ترک جان کنی
ترک محبت علی مرتضی مکن
#غلامرضاسازگار✍
■غزل #امام_زمان عج
■دل بسته ام مرا....
.......................
.
#امام_زمان
گم گشته ام به اشک که پیدا کنم تو را
دل شسته ام ز جان که تمنا کنم تو را
خاکسترم ز آتش دوزخ برون مباد
سودا اگر به جنت اعلا کنم تو را
چون باغ گل گشوده هزاران هزار چشم
تا یک نظر به قامت رعنا کنم تو را
گو از کدام کوچه کنی گه گهی عبور؟
کایم کنار راه و تماشا کنم تو را
از کوچه ای بیا که من افتاده ام به خاک
تا سر نثار خاک کف پا کنم تو را
ای ماه مصر یوسف بازار دل بیا
تا کی نظر به دامن صحرا کنم تو را؟
یک شب اگر به ملک حجازم بود سفر
پیدا کنار تربت زهرا"س" کنم تو را
شعر از #حاج_غلامرضا_سازگار
.
................
.
.
#امام_زمان
#شعر_امام_زمان_عج
ممنونم ای امام زمان،یاد ما کنی
حتی برای ثانیه هایم،دعا کنی
یکدم ردم نکن،که من از دست میروم
تنها تویی که قلب مرا با خدا کنی
میترسم از جداییِ دستان گرم تو
دست مرا بگیر،مبادا رها کنی
بابای ماتویی و مسیحای ما تویی
با دست گرم خویش بخواهی،چها کنی
بد میشویم بی نظرِرحمت شما
خوبیم تا نگاه به دلهای ما کنی
ما که حیا ز روی تو آقا نمیکنیم
وقت گناه،این تویی از ما حیا کنی
تنها تو میتوانی از این عبد،بگذری
تنها تویی ز بنده، خدا را رضا کنی
هیئت میایی،از برِ ما بی خبر مرو
تا در مصافحه بمن آغوش وا کنی
گردد سلام ما به سلام شما قبول
وقتی که رو سوی حرمِ کربلا کنی
با تو خوش است سِیرِ نجف،بعد،کربلا
هم قصدِ کاظمین و هم سامرا کنی
شاعر: #محمود_ژولیده
#مناجات_امام_زمان
.👇
Shab7_Moharam1401_MirzaMohamadi_a.mp3
10.57M
🏴#امام_زمان
السلام علیک یا بقیه الله
آجرک الله فی مصیبة جدک
🔊 دلبسته ام مرا ز سر خویش وا مکن...
◾️#مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#شب_هفتم_محرم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
آب فرات بسته شد فاطمه دل شکسته شد
تو حرم قطعی آبه علی اصغر نمیخوابه
خواهراش کنونن مادرش چقد بی تابه
............
هر کی گوشش به سخن های منه دیگه از تشنگی فریاد نزنه به ها دست بابا خونی شده
.
#عطش
#شب_هفتم_محرم
هر كی گوشش به سخن های منه
دیگه از تشنگی فریاد نزنه
هر چی یار داشته بابا فدا شده
بچه ها دیگه بابا تنها شده
بابای ما دیگه سقا نداره
رفته و برای ما آب بیاره
من از اون گوشه ی خیمه می دیدم
حرفاشو با قوم كافر شنیدم
می خواد از ماها خجالت نكشه
داره از دشمنا منت می كشه
نمی گم منت ذلت می كشه
بلكه منت هدایت می كشه
بچه ها دست بابا خونی شده
گمونم شش ماهه قربونی شده
عباشو طوری رو اصغر كشیده
گمونم خیلی خجالت كشیده
شاعر : شهید غلامعلی رجبی
#حضرت_علی_اصغر
.
.
#نوحه
#نوحه_سنتی
#عطش
#شب_هفتم_محرم
#سبک_گل_مینوی_علی
بسته شد آب فرات بر سفینة النجاة
آن عزیز فاطمه مظهر صوم و صلوة
هر چه گفتم به خدا من پسر فاطمه ام
بهر این کودکِ لب تشنه و در واهمه ام
عطشا وا عطشا، عطشا وا عطشا (2)
من چه گویم که چه ها آمده بر سِرِ من
تیر زد حرمله بر گلوی اصغر من
بسکه تشنه لب است این کودک دُردانه ی من
می چکد اشک دو چشمش به روی شانه ی من
عطشا وا عطشا، عطشا وا عطشا (2)
غنچه ی پَر پَر من ای علی اصغر من
روح و ریحان حسین نور چشم تَر من
من به قربان تو و آن گلویَ پارة تو
مادر افتاده ببین بر روی گهوارة تو
عطشا وا عطشا، عطشا وا عطشا (2)
حاج مهدی خرازی
.👇
.
#نوحه_سنتی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#سبک_حاج_ناظم
عطش غنچه / نوحه
سبک ناظم
-------------
غرقه به خون گشته گلوی اصغر
ببین که گلگون شده روی اصغر
چهره اش لاله گون حنجرش غرق خون
تیر سه شعبه تا رها شد
در تشنگی اصغر فدا شد
واویلتا آه و واویلا ....
طفل صغیر عرصه ی نینوا
غنچه ی سرخ پرپر کربلا
روی دست پدر می زند بال و پر
شهید شش ماهه ی قرآن
وقت شهادت شده خندان
واویلتا آه و واویلا ....
پدر دو دیده را به خون می کشد
تیر سه شعبه را برون می کشد
از جفای عدو پاره گشته گلو
بر داغ او گردون بگرید
تیر سه شعبه خون بگرید
واویلتا آه و واویلا....
طفلی که زد بوسه عطش به رویش
شد لاله گون از موج خون گلویش
گل خزانی شده آسمانی شده
گردیده گلگون روی ماهش
آغوش بابا قتلگاهش
واویلتا آه و واویلا ....
با غنچه ی پرپر خود باغبان
بر گشته سوی خیمه ها پریشان
مادری بی قرار می کشد انتظار
تا لاله از ماتم بچیند
رخسار فرزندش ببیند
واویلتا آه و واویلا ....
**
محمود تاری «یاسر»✍
.
.
#زبان_حال #امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه #حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
در سرخی غروب نشسته سپیدهات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیدهات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای نالههای بریده بریدهات
در بین این غبار به سوی تو آمدم
از روی ردّ خونِ به صحرا چکیدهات...
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها؟
سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیدهات
باید که میشکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریدهات
#سید_محمدجواد_شرافت
.
#دودمه
#شب_هفتم_محرم
#عطش
ای مدال افتخارم ای امید آخرم
لایی لایی اصغرم
کنده ام قبر تو را با دست خود پشت حرم
لایی لایی اصغرم
خون می چکد از حنجر خشک علی اصغر
لب تشنه دهد سر
مانده به روی دست من این غنچه ی پرپر
لب تشنه دهد سر
روی دست شاه دین شش ماهه پرپر می زند
خنده اصغر می زند
زینب اندر خیمگه بر سینه و سر می زند
خنده اصغر می زند
نام آب هر که برد طعمه ی شمشیر شود
پدرت پیر شود
تو چه گفتی که گلویت هدف تیر شود
پدرت پیر شود
مزنید تیر سه شعبه به گلوی پسرم
به خدا من پدرم
خون شد از داغ علی اصغر عطشان جگرم
به خدا من پدرم
آمدم تا که کنم رفع گرفتاری تو
می کنم یاری تو
بند قنداقه گسستم به هوا داری تو
می کنم یاری تو
کس نمی داند چه ها با حنجر اصغر شده
غنچه ام پرپر شده
حاجی شش ماهه ی من در منا بی سر شده
غنچه ام پرپر شده
بوسه زد تا تیر اعدا بر گلوی اصغرم
غرق ماتم شد حرم
روی دستم بال و پر می زد یگانه یاورم
غرق ماتم شد حرم
دست و پا گم کردم و می بوسم از پا تا سرت
دیدنی شد حنجرت
اصغرم کشتی مرا با خنده های آخرت
دیدنی شد حنجرت
تا روز ابد من ز تو شرمنده ام اصغر
تویی غنچه ی پرپر
من پشت حرم قبر تو را کنده ام اصغر
تویی غنچه ی پرپر
می چکد خونت هنوز از لابلای حنجرت
پیش چشم مادرت
آمدم با گریه گویم در جواب مادرت
این تو و این اصغرت
پسر فاطمه فرمود که جان در تعب است
اصغرم تشنه لب است
علی از فرط عطش مضطر و در تاب و تب است
اصغرم تشنه لب است
امشب حرم آل علی آب ندارد
رسان آبی به طفلان
از تشنگی اصغر به خدا تاب ندارد
رسان آبی به طفلان
سند غربت من شد گلوی پارهی تو
منم آواره ی تو
وای بر حال دل مادر بیچارهی تو
منم آواره ی تو
گر چه من شش ماهه ام اما ز نسل حیدرم
من علی اصغرم
تشنه لب هستم ولی سیراب حوض کوثرم
من علی اصغرم
آخرین یار تو ام، سرباز میدان تو ام
جان به قربان تو ام
شیر خواره هستم و شمشیر برّان تو ام
جان به قربان تو ام
جگر مادرت از تشنگی ات سوخته است
آتش افروخته است
تیر را حرمله بر حنجره ات دوخته است
آتش افروخته است
من شدم هاجر، تو اسماعیل این دشت بلا
کربلا گشته منا
آخرش حاجت روایت کرده تیر بی هوا
کربلا گشته منا
تو به میدان آمدی یا حیدر خیبر شکن
ای علی اصغر من
با سلاح گریهات بر قلب این لشکر بزن
ای علی اصغر من
گرچه در ظاهر علی اصغر ولی در باطنم
من علی اکبرم
روی دستان پدر بر قلب لشگر می زنم
من علی اکبرم
کودکم از صبح فردا می شود بی تاب آب
جگرم گشته کباب
صد امان از ناله ها و گریه هایت ای رباب
جگرم گشته کباب
خون شده اشک دو چشمان قتیل العبرات
بسته شد آب فرات
بر همه اهل حرم گشته حرام آب حیات
بسته شد آب فرات
سفره ی این خانوده شیر میدان پرور است
هر نفر یک لشگر است
اکبر و اصغر ندارد کودکش هم حیدر است
هر نفر یک لشگر است
امشب حرم آل علی آب ندارد
علی خواب ندارد
از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد
علی خواب ندارد
سوی میدان میروی از خیمه خارج می شوی
ای علی اصغرم
در دو دنیا عاقبت باب الحوائج می شوی
ای علی اصغرم
این که آوردم به روی دست کرار من است
مرد پیکار من است
کوچک است اما چنان عباس علمدار من است
مرد پیکار من است
بند قنداقش حریف جنگ صد ها لشگر است
یادگار حیدر است
شیرخواره چون علی شد اصغرش هم اکبر است
یادگار حیدر است
امشب حرم آل علی آب ندارند
عمو جرعه ی آبی
طفلان حسین بن علی خواب ندارند
عمو جرعه ی آبی
پسرم جای پدر کشتهی این تیر شدی
چه قَدَر پیر شدی!
آمده حرمله؛ از زندگیات سیر شدی
چه قَدَر پیر شدی!
حرمله با اين سه شعبه حلق طفلم را بريد
شيرخوارم شد شهيد
مادرت بعد از تو از اين زندگى خيرى نديد
شيرخوارم شد شهيد
#حضرت_علی_اصغر
.
.
#دودمه_ها
#شب_هفتم_محرم
#عطش
آخرین سرباز جان بازم که می گردم فدا
یا اباصالح بیا
می خورد تیر سه شعبه بر گلویم را ناروا
یا اباصالح بیا
روی دست من علی اصغرم گردد فدا
یا اباصالح بیا
می بُرَد تیر سه شعبه حنجرش را ناروا
یا اباصالح بیا
من گل لب تشنه ی باغ حسینم ای خدا
یا اباصالح بیا
بر گلویم می زند تیر سه شعبه ناروا
یا اباصالح بیا
امشب حرم آل علی آب ندارند
رسان آبی به طفلان
طفلان دگر از سوز عطش خواب ندارند
رسان آبی به طفلان
ای تمام بود و هستم بر روی دستم بخواب
وای بر حال رباب
آرزو دارم ببینی ای علی جان خواب آب
وای بر حال رباب
کربلا من غنچه ای نشکفته دارم روی دوش
گل فروشم گل فروش
باغ امید من است این لاله ی قنداقه پوش
گل فروشم گل فروش
آخرین قربانی ذریه ی پیغمبرم
من علی اصغرم
باب من باشد حسین زهرای اطهر مادرم
من علی اصغرم
غنچه ی شش ماهه ام شیرین زبان پرپرم
لایی لایی اصغرم
طفلک جانباز من هدیه شود بر داورم
لایی لایی اصغرم
ای پدر من تشنه هستم تشنه ی آب حیات
بگذر از آب فرات
کم تمنا کن برای آب ای فلک نجات
بگذر از آب فرات
شش ماهه علمدار حسین آمده میدان
علی پاره ی قرآن
عیسای حرم گشته ز گهواره نمایان
علی پاره ی قرآن
طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است
در شجاعت حیدر است
گر چه باشد شیرخواره شیر مرد لشگر است
در شجاعت حیدر است
گویید به سقا که حرم آب ندارد
علی تاب ندارد
هم کودک و هم مادر او خواب ندارد
علی تاب ندارد
#حضرت_علی_اصغر
.
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#نوحه_سنتی
#زمزمه
#سینه_زنی
◾بنداول
میان خیمه عمو رباب چشم انتظار
ز علقمه ای عمو جرعهی آبی بیار
به دامنش از عطش فتاده طفلی صغیر
اگر که ششماهههست به عالمی شد امیر
لعل لبانش گشته کبود
پشت و پناهم جز تو نبود
ای عمو ای عموی رشید(۲)
◾بنددوم
ببین تلظی کند کودک دردانهام
شکسته شد ای عمو ساغر و پیمانهام
مشک ترا دیدم و رنگ ز رویم پرید
رقیه از تشنگی آه و فغان میکشید
چشم طفلان همه سوی تو
آب روان آبروی تو
ای عمو ای عموی رشید(۲)
◾بندسوم
از عطش کودکان بند دلم پاره شد
زادهی امالبنین ز عضه آواره شد
اشک ز دیده روان مشک بدوشش عیان
راهی شط فرات به دیدهی خونفشان
شرمنده از روی کودکان
بهر یک جرعه آب روان
واویلا واویلا ای عمو(۲)
#مرتضی_محمودپور✍
👇
.
#نوحه
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
◾حضرت ششماهه کربلا
◾بنداول
در کربلا قحطی آب
اصغر به دامان رباب
از تشنگی رفته ز هوش
بین حرم در التهاب
ای خاک عالم بر سرم
شرمنده سقای حرم
گوید میان خیمهها
ای وای علی اصغرم
ای وای علی اصغرم
ای وای علی اصغرم (۲)
◾بنددوم
گهوارهی اصغر ببین
گشته چو آه آتشین
مادر نهاد صورتش
زین غصه بر روی زمین
ذکر لالایی بر لبش
شد گریه قوت هرشبش
با ناله میگوید خدا
تسکین این غم زینبش
ای وای علی اصغرم
ای وای علی اصغرم (۲)
◾بندسوم
اشک دو چشمان رباب
جاری شده چون در ناب
گوید به طفل شیرخوار
مادر بخواب مادر بخواب
رفته عمو آب آورد
تا بر لب خشکت نهد
چند لحظهیی طاقت بیار
تا تاب بر جسمت دهد
ای وای علی اصغرم
ای وای علی اصغرم(۲)
#مرتضی_محمودپور
👇
.
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
بند اول:
لالا لالا لالا اصغر
بخواب عزیزم ای مادر
نکن تلظی ای جونم
لالا لالا گلِ پونم
رفته عمو، برا، تو آب بیاره
(عزیزه دلِ من ، لالایی گلِ من۲)
جونه رباب
علی بخواب
(همه ی حرم شده واسه تو بی تاب۲)
لالایی لالایی علی
بند دوم:
میبینمت که بابایی
دیگه نداری تو نایی
ولی نمیتونه بابات
برای خشکی لب هات
برسونه، یه قطره آب علی جان
(خجالت کشیدم ، لباتو که دیدم۲)
جلو چشام
پیشِ نگام
(داری جون میدی آروم میونِ دستام۲)
لالایی لالایی علی
بند سوم:
با یه امیدی باباجون
آوردمت توی میدون
الهی من فدای تو
بگیرم آب برای تو
که یه دفه، اومد، تیرِ سه شعبه
(سرِ تو که برید ، من شدم نا امید۲)
یاره پدر
بگو آخر
(کی جوابِ مادره تو میده اصغر۲)
لالایی لالایی علی
بند چهارم:
بگو بهم آخه بابا
چه جوری من برم حالا
با این گلوی بریده
با این لبای خشکیده
با چه رویی، برم، دیگه تا خیمه
(بی قراره رباب ، میکشه هِی عذاب۲)
چی به رباب
بدم جواب
(که بریدن سره تو ندادنت آب۲)
لالایی لالایی علی
🎵: #سید_حجت_بحرالعلوم
📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#سید_مرتضی_پیرانی
👇
shab 2 moharam 1401-04.mp3
14.14M
◾️#زمینه
#حاج_امیر_کرمانشاهی
🏴 #شب_اول_محرم ۱۴۰۱
هزار و چارصد ساله
که پرچم تو در فرازه
کوچه به کوچه تو این کشور
درِ حسینیه ها بازه
روضه نباشه که بد بختیم
گریه نباشه که میمیریم
ما کربلامونو از دستِ
خوده امام رضا میگیریم
من این علمارو کتیبه هارو
از تهِ تهِ قلبم دوست دارم
پیرهنِ سیارو من محرمارو
از تهِ تهِ قلبم دوست دارم
حسین نکنه این روضه
روضه ی آخرم باشه
میشه گریه ی بعدی
گریه ی تو حرم باشه بگو باشه
حسین نگران کارای موکب اربعینم
حسین نکنه محرمای بعدی رو نبینم
حسین عزیز دلم
آقا نبردیم حرم نبردیم حرم
جان من جان من جان من حرم
.
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر
سید پوریا هاشمی
از ابتدای خلقت تا انتها حسین است
روح خدا پرستی در انبیا حسین است
هرچه بلاست آقا یکجا بجان خریده
در امتحان ایمان قالو بلی حسین است
اوج کمال احمد بوسیدن حسین است
معراج رفته داند معراج تا حسین است
هنگام مرگ باید بالا سرم بیاید
رویش حساب کردم چون باوفا حسین است
تربت به هر مریضی دادم شفا گرفته
لعنت به منکرش باد سر شفا حسین است
این ارج و قرب کعبه مدیون خون آقاست
حاجی نباش غافل سنگ بنا حسین است
هریک قدم پیاده صد حج ثواب دارد
هرجوره سود کردیم تا کار با حسین است
دراین حرم عبادت یعنی که ذکر ارباب
صوت همه ملائک صلو علی حسین است
لبیک داعی الله من آمدم زیارت
حالا تمام شورم لبیک یا حسین است
چه روزگار تلخی دارند این دو عاشق
پایین نیزه زینب بر نیزه ها حسین است
سید پوریا هاشمی✍
..........................
محمد جواد شیرازی
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت
مادری بین خیمه غمگین بود
سرش از شرم رو به پایین بود
پیش چشمان بانوان حرم
دیده اش پر شد از نم و شبنم
بانویی که دگر نظیر نداشت
کودکش تشنه بود و شیر نداشت
دست خود را تکان تکان می داد
کودکش تشنه داشت جان می داد
چه کند با دل گرفتارش؟!
داد دست رقیه گهوارش
پیش او هم علی نشد آرام
زینب آمد ولی نشد آرام
کودکی زیر لب در آن محفل
گفت با گریه یا ابوفاضل
آه، از شرم ساقی توحید
پیکرش بین علقمه لرزید
ناگهان نور مشرقین آمد
پدرش حضرت حسین آمد
عمه گهواره را به آقا داد
به دل مادرش تسلا داد
گفت: او هم دلاوری شده است
تشنه ی جام کوثری شده است
رفت آقا به سوی آن لشکر
رفت در روبروی آن لشکر
گفت: این طفل را چه تقصیر است
دست او نه کمان نه شمشیر است
آتشی بر دل فلک خورده
لبش از تشنگی ترک خورده
نیست کس تا دوای او بدهد؟!
جرعه آبی برای او بدهد
طفل خود را گرفت بالاتر
عمر سعد بود و یک لشکر
بین شان سخت ولوله افتاد
ناگهان یاد حرمله افتاد
گفت: برخیز و صید کن در دم
با سه شعبه تو هر دو را با هم
قلب کون و مکان شراره گرفت
تیر را سوی شیرخواره گرفت
تیر از چله ی کمان رد شد
در حرم حال مادرش بد شد
طفل خنده به روی لب آورد
روی دست پدر تلظی کرد
دست و پا زد میان آغوشش
ذبح شد بچه گوش تا گوشش
سر اصغر میان یک دستش
پیکرش شد از آن یک دستش
روضه، مافوق هر تصور شد
پدر از خون محاسنش پر شد
عرش را داشت شعله ور می کرد
متحیر به او نظر می کرد
این همه اظطراب را چه کند؟!
مانده حالا رباب را چه کند؟!
در عبا گرچه طفل پنهان بود
خونِ زیر عبا نمایان بود
بیش از این بین این مسیر نماند
پیکرش را به پشت خیمه رساند
وای از ناله ی مهیب رباب
وای از غربت عجیب رباب
رفت خیمه، نه این که دل بکند
خواست گهواره را تکان بدهد
#شب_هفتم_محرم
#استاد_حاج_اسماعیلی🎤
👇