eitaa logo
امام حسین ع
27.2هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
‌. زبان حال علیه سلام به سبک یا اباعبدالله حسین حاج یونس حبیبی دستم تو دستِ مادرم وای مادرم وای مادرم من هم زمین خوردم باهاش وای مادرم وای مادرم میخواست بلند شه از زمین وای مادرم وای مادرم انگار که جون نداشت پاهاش وای مادرم وای مادرم گفتم مادر پاشو بریم وای مادرم وای مادرم آبروداری کن برام وای مادرم وای مادرم آخه خودت گفتی به من وای مادرم وای مادرم پاشو تو همراه شو باهم وای مادرم وای مادرم مادر خودت گفتی به من وای مادرم وای مادرم برا خودم مردی شدم وای مادرم وای مادرم تکیه به شونم کن بریم وای مادرم وای مادرم من راه رو نشونت میدم وای مادرم وای مادرم کاشکی که من میمردمو وای مادرم وای مادرم به چشمه خود نمیدم وای مادرم وای مادرم نقش زمین شدی و من وای مادرم وای مادرم صورت خونی تو دیدم وای مادرم وای مادرم مادر حلالم کن نشد وای مادرم وای مادرم تا که برات کاری کنم وای مادرم وای مادرم قدم کوچیک قدش بلند وای مادرم وای مادرم نشد که من يارى كنم وای مادرم وای مادرم شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها @emame3vom سلامتی و تعجیل در ظهور مهدی فاطمه(عج) صلوات برای بچه های هم مناسب است .
. ۱) مدرسه تمام خاطرات من هاي و هوي بچّه‌ها ، كلاس درس روزهاي بچّگي چه رنگ‌رنگ گاه شور كودكانه گاه ترس صبح ، زنگ مدرسه هجوم ما چارده صف بزرگ و ناتمام بازهم صداي ناظم ومدير ازجلو نظام بچّه‌ها! سلام. باز سمت چپ كنار پلّه‌ها يك كلاس كوچك و مكعّبي نيمكت به نيمكت كنار هم بچّه‌ها و خانم مهذّبي روبروي در كنار مُستعان من نشسته‌بودم و اميدوار واقعاً كه روزها چه زود رفت - مُستعان حالا شده حسابدار- درسهاي اجتماعي و علوم خواندنش براي من حرام بود در رياضيات و درس فارسي مشق من هميشه ناتمام بود روي مشق ما هميشه مي‌كشيد خانم مهذّبي دو ضربدر بازهم به مشق من رسيد و گفت: ناصحي چقدر تنبلي پسر! 2) مثل روز قبل بعد مدرسه بازهم يكي دوتا سه‌تا شديم كوچه كوچه با تفنگ كاغذي راهي محلّه شما شديم فكر جنگ با شما چه كِيف داشت كِي ز جنگ و جبهه سير مي‌شديد تازه بعد از آن همه نبرد سخت باز هم شما اسير مي‌شديد جنگ ما شروع شد ولي شما ناگه از هميشه بيشتر شديد جنگ با شما چه نابرابر است بر خلاف قبل ده ‌نفر شديد منجنيق سنگها و مُشتتان باز سنگر مرا به توپ بست باز زير بارش زياد سنگ آخ! آخ بچه‌ها! سرم شكست كيف كوله‌پشتي هميشه بود جامدادي همه خشاب شد با هجوم ناگهاني شما موشك نبردمان كتاب شد تانك ما دوچرخه حسين بود او فقط دوچرخه داشت بين ما تانك ما دوباره گشت منهدم باز هم شهيد شد حسين ما تيرِ برق كوچه شد كمينتان ناگهان به هر‌سه‌مان كتك زديد نقشه‌اين نبود بچّه‌هاي بد باز هم شما به ما كلك زديد ✍ ‌.
. به مناسبت اول مهر ماه و بازگشایی مدارس مِهر است و باز ایام درس و مشق و تحصیل است وَ پازلِ دلدادگی در حال تکمیل است یادم نرفته، روز اول، هفت سالم بود شوق و شعف آمیخته با شور و حالم بود میخورد زنگ مدرسه، من در میان صف پرواز میکردم به اوج آسمان صف رفتم نشستم پشت میز و نیمکت، خوشحال ناگاه دیدم طی شده زان روز، چندین سال اکنون من و چندین دهه بگذشته از آن روز چه زود رفت انگار که بوده همین دیروز حالا بگویم با وجودِ سوخته م ای کاش درس وفا و عشق می آموختم ای کاش ای کاش در دوران تحصیلاتم از استاد علمِ قشنگِ آدمیّت میگرفتم یاد ای کاش آداب سعادت یاد میدادند عشاق را درس شهادت یاد میدادند پای الف بای جهاد و پاکی و تقویٰ ای کاش من هم میشدم مثل جهان آرا صد حیف قوت خویش را خونِ جگر کردم سودی ندیدم من، ضرر کردم ضرر کردم گویم به اشک جاری و قلبِ پر از دردی ای خوش به حالِ آرمان جانِ علی وِردی ✍️ مهر ماه ۱۴۰۳ ✍ .