eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. اي منجي رهاييِ دين خدا بيا جبران دردهاي دل هل اتا بيا اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت آقا ترا به آبروي مصطفي بيا از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو! اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا از غربت غريب مدينه بگو بما اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست اي منتقم به خامس آل کسا بيا احياگر صحيفه ي سجاديه تويي اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست اي مقتداي صادق آل عبا بيا باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است از چاه خواند ، يوسف زهرا ترا بيا تو نور چشم عالم آل محمدي سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا از كودكي جواد الائمه بياد تست آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا آقا قسم به درد اسيري عمه ات با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا ✍ .
. ای برترین بهانه ی ذکرِ مدام من کِی مورد پسندِ تو گردم، امام من از بسکه مانده ام ز مسیر تو بی خبر شرمنده ام، ببخش قصورِ مدام من دانم که دوستانِ شهیدم دعا کنند... آدم شوم، چه سود از این فکرِ خام من دارم امید، اذنِ شهادت بگیرم و... همراه با قیامِ تو باشد، قیام من بیدار کن به یک نظرت، روح غافلم تا طعمِ مرگ را نچشاندی به کام من با خویش، بادِ حادثه ها می‌برد مرا بی نفحه ی دعای تو، هر صبح و شام من تا حال هم، به لطفِ تو آورده اَم دوام وَرنَه نبود در رهِ خدمت، دوام من خود را شبانه روز ملامت کنم، که حیف... آخر نشد شَبیهِ مرامت، مرامِ من عیب از من است، ای گلِ بی خارِ فاطمه محضِ رضای او بده حسنِ ختام من در کارنامه اَم نَنویسی، قبول شد... شرمنده میشوم، چو بیارند نام من عمری مرا کنارِ خودت جای داده ای بد میشود که با تو نَمانَم، امام من من همنشین خیمه ی هر روزِ روضه ام جای دگر بنا نشود، این خیام من یاد هِلالِ یک شبه ی زینبم، که گفت: باشد! برادرم! نشدی هم کلام من دارد دلِ صغیره ی تو آب میشود پاسخ به او بده، نَه جوابِ سلام من ✍ .
امام حسین ع
#حاج_محمود_ژولیده #محمود_ژولیده شاعر و جانباز به دیده ی متکبر که آب رو ندهند هرآنکه خاک درِ توست آ
. "به بهانه ایام " در مَطلَعُ الفجری که امرِ داور آید با صد امانت، زاده‌ی پیغمبر آید یک چادرِ خاکی، بروی دست دارد بر دستِ دیگر، با گُلی که پرپر آید پیراهنی کهنه، امانت نزد آقاست شاید عبای پاره‌ای بر پیکر آید وقتی که می‌گوید: اَنابنُ الذِّبحِ اَعظم والله، با صوتُ الحزینِ حنجر آید صحبت ز چشمی تیر خورده دارد انگار شاید به همراهش، امیر لشکر آید گریانِ طفلِ تشنه‌ای باشد دمادم اشکش، بیادِ ارباً اربا اکبر آید □ □ □ آن وارثِ تیغِ دو دَم، الله اکبر با نعره‌ی صوتِ اَنابنُ الحیدر آید ذکرِ اَنابنُ الفاطمه، رمزِ خروجش یعنی به لب، با آیه‌های کوثر آید آندم ندا آید که: اَینَ الفاطمیّون هر کس که زهرائی است، نزد دلبر آید از هر طرف، مخصوصاً از ایرانِ زهرا با پا نه، بلکه هر فدائی با سر آید گردانی از رزمندگانِ نابِ اسلام پا در رکابِ حضرتش، با رهبر آید در اِعتلای آیه‌ی اَجراً عظیما هر کس مجاهد بود، با آن سَرور آید یارانِ بی‌سر، دور تا دورش قطارند همراهِ او، خیلِ شهیدِ پرپر آید ما راستی، در این صفِ یاران کجائیم؟ وقتی که مولا، از پسِ پرده درآید آن سیصد و آن سیزده یاران کیانند؟ آیا بما، حتی سیاهی لشکر آید؟ باید برای روزِ موعودش بکوشیم وقتی که از کعبه، به چشمانِ تر آید باید که در پای رکابش، سر بریزیم نوکر سزاوار است، صَلِّ وَانحَر آید □ □ □ محشر اگر، اربابِ عالم بی‌سر آید خیلی بد است آنجا، که نوکر با سر آید من سالم و بی‌درد، در محشر بیایم؟! آنجا ولی، پهلو شکسته مادر آید؟! من با چه توجیهی، سرم بالا بگیرم؟ روزیکه با فرقِ شکسته حیدر آید! شرمنده‌ام، بی‌اضطرار آیم به محشر آنجا، اگر مظلومه زینب مضطر آید امروز، فکرِ یاریِ اسلام باشیم وَرنَه، بزودی مهلتِ ما هم سرآید مظلوم را یاریم و ظالم را بکوبیم وَرنه به ظلمِ دیگری، دشمن برآید در دل برای انتقامش، انقلابی است در انتخابِ ما، همانا انتصابی است ✍ .
. تو طبیبِ دوّاری، کِی کنی دل آزاری می‌دهی شفا اما، کشته مرده ها داری صد هزارها یارِ، جان به کف بفرمانت ای وصیِ پیغمبر، کِی غریب و بی یاری یوسفی و کنعانهاست، بی‌قرارِ دیدارت با سپاهی از یعقوب، یک قرارِ دیداری چشم‌ها براهِ تو، مانده بر نگاهِ تو تا که یوسف زهرا، کی رسد به بازاری ای دلِ غمین عرشت، خونِ عاشقان فرشت کو برای جامانده، دلبری خریداری اشکِ دیدگانِ ما، چشمِ خون فشانِ ما شاهد و نشانِ ما، از فراقِ دلداری گرچه خوابِ غفلت هست، گرچه بزمِ عشرت هست گوشه و کنارِ شهر، مانده چشمِ بیداری خیلِ روسیه کم نیست، بسترِ گنه کم نیست با وجود این غمها، هست خیلِ غمخواری گرچه از گله مندی، گاه دیده می‌بندی باز هم ترا هستند، دوستانِ بسیاری عده ای به یک لبخند، بر رخ تو دل بستند لحظه ای تبسم کن، محضِ خاطرِ یاری ما امیدواران را، ناامید کِی سازی از وصالِ روی خود، با دلِ گرفتاری خود بگو بپای تو، ما چگونه می‌مانیم؟ یک اسیرِ هجران یا، یک شهیدِ خونباری؟ تو بپای ما عمری، ما بپای تو گاهی پس چگونه ما با تو، کرده ایم همکاری گاه در دلِ روضه، چون تو چشمِ تر داریم جای شکرِ این باقیست، باز دلخوشی داری با کدام اشک آرام، می‌شود دلِ خونت؟ اشک بر رخِ نیلی، یا به زخمِ مسماری؟ بعد از این علی تنهاست، مونسش فقط غم‌هاست وای اگر فِتد چشمش، سوی خونِ دیواری گریۀ حسینش هست، اشکِ زینبنش هست وای از حسن وقتی، گوشه ای کند زاری گریه کن خدا را شکر، موسم فرج حتمی است انتقامِ سختی را، گیری از ستمکاری ✍ .
. رهرو آن است، که هر صبح براتش بدهند با نسیم سحری، آب حیاتش بدهند هر شب احیا کند، آنکه بچِشَد طعمِ سحر هر سحر، از سفرِ هجر نجاتش بدهند ای خوش آن عمرِ گرانمایه که با یار گذشت ای خوش آن بنده که از یار صفاتش بدهند مژده ی وصل، همان اذنِ ملاقاتِ علی است کز جمال ازلی، جلوه‌ی ذاتش بدهند چشمِ عاشق، دمِ مرگش به علی باز شود هر که با اوست، نجات از عرصاتش بدهند دیده چون بست ز اغیار، به جانان برسد دیده‌ی دیگری اندر ظلماتش بدهند چارده نورِ الهی، همه صف می‌بندند یک شبه، پاسخِ کلِ زحماتش بدهند چون رسد وقتِ سؤالاتِ نکیر و منکر همه پاسخ به زبانِ کلماتش بدهند باده‌ی آب بقا روزی هر کس نشود ای خوش آن مست که جام حسناتش بدهند بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند با بلا خو نکند، جز مدد کرب و بلا هر که را با غمِ دلبر درجاتش بدهند هر که شد زندگی اَش، وقفِ اباعبدالله شهد شیرین شهادت به مماتش بدهند زائرِ کرب و بلا، لال نمیرد هرگز پاسخِ ذکرِ حسین از نغماتش بدهند تشنه‌ی باده‌ی ارباب نمانَد عطشان خودشان جرعه‌ای، از آب فراتش بدهند گریه بر بی کفنِ کرب و بلا هر که کند بِالله از گریه‌ی در حشر نجاتش بدهند با وجودیکه هزاران صدمه دید حسین باز با سنگ جواب صدماتش بدهند لطمه زد زینب کبری بخودش در گودال از چه با خنده جواب لطماتش بدهند ✍ .
. دستی خوش است سوی قنوتِ دعای تو دستی دگر، ملازمِ بندِ عبای تو سوزِ دعا همیشه اجابت نمی‌شود جز آنکه داشت شور و نوا، با ولای تو حالی که درهم است چو گیسوی درهمت باید تمسکی، سوی موی رهای تو دلدادگی و عاشقی و سرسپردگی ثابت نمی‌شوند، بجز پیش پای تو دلتنگِ روی ماهِ تو، مَردِ شهادت است هرگز به دوست، ره نبرد مدعای تو ناقابل است جانِ من، اما بخر مرا حیف است صرفِ عمرِ گِران، جز برای تو تا با تو زندگی نکنم، بندگی محال از من خدا نمی‌گذرد، جز رضای تو با شهرِ پرگناه، دلت را شکسته ایم ما قاصریم، زین غمِ بی منتهای تو ما را بخاطر گلِ روی علی ببخش بگذر ز ما، به صاحبِ ایوان طلای تو ما را بجز هوای نجف مبتلا مکن سخت است بی تو، همنفَسی در هوای تو ما ناامید از نفَسِ روضه نیستیم چشمِ امیدِ ماست، سوی کربلای تو یک بانو از مدینه به قم آمد و ندید در قم به غیر شیعه، بجز آشنای تو یک بانو از مدینه به گودالِ خون رسید وای از اسیریِ همه‌ی عمه‌های تو تا آن زمان، که عمه اسارت نرفته بود اینسان نبود درد و بلا، برمَلای تو کعب نی و هجوم به ایتام یک‌طرف وای از نگاهِ شوم، به شام بلای تو ✍ .
. تا تویی صاحب عزا، گریه ی ما مَرهم توست ناله و زمزمه تا هست، همه همدم توست ماتمِ جدِ غریبت، غمِ دیرینه ی ماست چشمِ ما، چشمه ی جوشانِ غم و ماتم توست همه ذراتِ جهان، گریه کنِ جدِ تواَند همه تسبیحِ فلک، ناله برای غم توست حاجتی در دلِ ما نیست، بجز یاریِ تو ارزشِ ما به همین همرهیِ هردم توست سالی یکبار حسینی شدنم، کافی نیست نوکر آن است که پیوسته دلش محرم توست با تو گشتیم ملازم که رهَت گم نشود وَرنَه دل مَحرمِ تو نیست، که نامحرم توست خط به خط، جبهه به جبهه، همه جا یارِ توئیم سحرِ آمدنت، بیعتِ ما محکم توست یارِ یارانِ تو بودن، اثرِ طاعتِ ماست راهِ پیروزیِ ما، پیرویِ ملزم توست □ □ □ گفتی از داغِ حرم، شام و سحر میگِریی چشمِ ما نیز کمی گریه کنِ نم نم توست ناله ی ما بخدا از نفَس گرم شماست وَرنَه دل یکسره، هرچند بنالد کم توست تکیه بر کعبه دهی و ز عطش میخوانی یاد لبهای ترک خورده، نوا و دم توست غصه ی عمه ی مضروبه، ز یادت نرود داغِ یک روضه ی مکشوفه، همیشه غم توست دختری گفت: بپاخیز و ببین یااَبَتاه... دستِ نامحرم و اُوباش، سوی محرم توست تازیانه به سر و روی حرم می‌بارند خواهرت منتظرِ یاریِ آخر دم توست مادرت منتظرِ آمدنت مانده هنوز انتقام حرمِ آل علی مرهم توست ✍ .
. پر ز دردی بی نهایت، صفحه‌ی رخسار توست غرقِ اشکی سرخ، رنگِ گریه‌ی خونبار توست اشکِ تو حاکی، ز داغِ چادری خاکی است، نه؟ چادری که شاهدِ دستِ امانت‌دار توست دستمالی زرد، آیا نزدتان محفوظ نیست؟ قسمتی آیا از آن، پیچیده در دستار توست؟ گوئیا دستی شکسته، پیشِ رویت هر شب است شاهدِ دستِ دعایی، دیده‌ی بیدار توست مخفی از آن چشمِ ناظر، دودِ بیت وحی نیست تیزیِ مسمار، هردم مایه‌ی آزار توست بستری پهن است، اما بینِ آن بیمار نیست بعد از این، در خاک پنهان مادرِ بیمار توست از زمین و آسمان، فریاد یازهرا رسد یک‌هزار و چارصد سال است، شیعه یار توست هر کجا را بنگری بزمِ عزای فاطمه ست روی هم رفته، دلِ یک امتی غمخوار توست مادرت از پشت در گوید: بیا صاحب عزا یوسفم برگرد، عالم تشنه‌ی دیدار توست روز تنهایی گذشت، اینک جهانی شد بسیج روز، روزِ انتقام از دشمنِ قدّار توست از نجف تا کربلا، از کربلا تا قدس را خود ببین، غرقِ سپاهِ حیدرِ کرار توست تا بگویی یاعلی، ما همرکابت می‌شویم یالثارات الحسینِ ما هم از تکرار توست ✍ .
. یا صاحب الزمان، چقدَر گریه می‌کنی شب زنده دار، تا به سحر گریه می‌کنی حق داری ای عزیز دلِ آل فاطمه بر پهلوی شکسته‌ اگر گریه می‌کنی بر بازویی که دادِ علی را بلند کرد زیرِ غلاف و ضربه‌ی در گریه می‌کنی وقتی نشد عمو حسنَت، بینِ کوچه‌ها دستش رسد به دفعِ خطر گریه می‌کنی بر آن مصیبتی که چهل سال مجتبی گرئید بی‌صدا به سحر گریه می‌کنی بر غنچه‌ای که سقط شد از کفوِ مرتضی حتی ندید روی پسر گریه می‌کنی بر قطره‌ای که از نوکِ مسمار می‌چکد بر زخمِ سینه، خونِ جگر گریه می‌کنی پرسی ز دربِ خانه و دیوارِ کوچه نیز این در چه سخت دیده اثر گریه می‌کنی از دردهای مادرِ مظلومه روز و شب وز دستمالِ بسته به سر گریه می‌کنی بر خطبه‌ای که هیچکس آنرا نکرد درک جز از خواص، چند نفر گریه می‌کنی گاهی به کعبه، گاه نجف، گاه کربلا بر مادرِ خمیده کمر گریه می‌کنی عمری برای خانه نشینیِ جدّ خویش بر حیدرِ بدونِ سپر گریه می‌کنی تقدیر بود غسلِ شبانه برای او تا صبح زین قضا و قدَر گریه می‌کنی هر روز و شب، به یاسِ کبودِ مدینه ات تا علقمه به اشکِ قمر گریه می‌کنی ✍ .
امام حسین ع
. #جمعه_اول_سال اولین جمعه ی سال است کجایی آقا کاش می شد که تو امروز بیایی آقا یک نشانی بده از خیم
. سال‌ نو شد، ولی از یار نیامد خبری همچنان ماند به سر، سایه‌ی هر دردسری گرچه، ای قافله هنگامِ فرج نزدیک است باید از دستِ دعا، کم نگذارد نفری "سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید" دارد این عمر، چسان می‌شود آخر سپری؟ یوسفِ فاطمه راضی‌ست ز کارم، یا خیر؟ یا شود مادر او واسطه، با یک نظری؟ در شبِ قدر، گرفتیم رضایت از یار تا همه داشته باشیم، به راهش اثری قلبِ عالم همه، در دستِ عزیزِ زهراست تا رسد صبحِ فرج، بعدِ دعای سحری مادرش فاطمه، پیوسته دعاگویش هست قلبِ او هست، به دستانِ ولای پدری بر سرش دستِ خدا، دستِ خدا کیست؟ علی می‌رسد، از نفَسِ شاهِ ولایت خبری او ز کعبه، سوی ایوانِ نجف می‌آید ذوالفقارِ علوی بندَد و سربندِ سری ذکرِ آن منتقم این است به لب: یازهرا که از این رمزگشایی، برسد هر ظفری ما، در این راه قرار است؛ هزینه بدهیم هست، عنوانِ شهادت به رکابش، هنری همه بایست، که یارانِ ولایت باشیم تا نمانیم از این قافله، در بی‌خبری جانِ عالم، همه قربانِ ولی‌الله است اُمَّتی نذرِ امام است، به وقتِ خطری خطِّ اول، یمن و غزه و لبنان و عراق همچو ایران، همه هستند به مهدی سپری عهدِ خود را شهدا، خوب وفا کرده و ما... منتظِر مانده به راهش، که رسد منتظَری □ □ □ به اباالفضل قسم، دست ز عهدَش نکشیم به علمدار که نه دست بِماندَش، نه سری مَشک و چشم و دلِ عباس، که بر تیر نشست دستِ او شد قلم و، دستِ دگر بر کمری فروردین۱۴۰۴/ماه رمضان۱۴۴۶ ✍ .
. عاشقانِ جمالِ دلجوی یار گِره وامی‌شود، ز ابروی یار بار بَندید همرهان، سوی یار می‌رسد از دیارِمان، بوی یار می‌رسد، نغمه‌ی اَنَا المَهدی رو شود، وعده‌ی عَلَی العَهدی آزمون، آزمونِ عشّاق است روزِ اخلاص، روزِ اخلاق است هر که بر وصلِ یار، مشتاق است سر به کف، در صفوفِ میثاق است چه نیازی به رفتنِ جبهه ست وطن امروز، ماندنِ جبهه ست امتحان، امتحانِ همدردی‌ست جنگ، هنگامه‌ی جوانمردی‌ست دور ماندن ز دوست، نامردی‌ست شب‌رُوان! انتهای شَبگردی‌ست سحرِ روزگار، نزدیک است دیدنِ روی یار، نزدیک است بخدا، بوی یار می‌آید حیدرِ روزگار می‌آید باز، دُل دُل سوار می‌آید هُوهُوی، ذوالفقار می‌آید بشنوید از کرانه‌ی غربی نعره‌ی مرگِ دشمنِ حربی مُشتِ صهیون، که خودبخود واشد پیشِ دنیای غرب، رسوا شد نَفَسی، از سوی مسیحا شد روزگارِ فرارِ اعدا شد این دعای امامِ قائم بود خونِ مظلوم، خصمِ ظالم بود حال، وقتِ هجومِ شیران است نوبتِ حمله‌ی دلیران است خانه‌ی عنکبوت ویران است مَحوِ صهیون، بدستِ ایران است بنگرید، اِقتدارِ ایران را وعده‌ی صادقِ شهیدان را می‌رسد این ندا، ز رفتن‌ها که مبادا علی، شود تن‌ها گرچه هستیم، صیدِ آهن‌ها پای کاریم، با تو و من‌ها اصل، ماندن به پای کارِ علی‌ست عصرِ ما، عصرِ اقتدارِ علی‌ست خیلی از دوستان اِعاده شدند از قطارِ زمان، پیاده شدند بی‌بصیرت شدند و ساده شدند راهیِ انحرافِ جاده شدند وطن امروز، در مقاومت است استقامت، پیِ مداومت است خوب شد، ما ز کوفیان نشدیم از ولیِ خدا، نهان نشدیم پشتِ مسلم، دوان دوان نشدیم دشمنِ حیدرِ زمان نشدیم دلِ ما خوب شد، حسینی ماند یارِ رهبر، پس از خمینی ماند خوب شد دربدر نشد، سرها روی نیزه نرفت، معجرها نکِشیدند، موی دخترها نشِکستند، پشتِ لشکرها هر عزیزی که کشته شد، چه غم است دستِ سردارِ دیگری، علَم است ای علمدارِ خیمه‌ها، عباس نظری کن به جبهه‌ها، عباس هست اگر داغِ کشته‌ها، عباس مددی لحظه لحظه‌ها، عباس جبهه‌ها شور و شِین، می‌خواهد قَهرِ ذُخرُالحسین، می‌خواهد ✍ خرداد۱۴۰۴/ذیحجه۱۴۴۶ .
. ای غمِ وصلِ روی تو، مایه‌ی سرفرازی‌اَم گر زِ تو دور مانده‌اَم، نیست زِ بی نیازی‌اَم طفلِ گریزپایم و دستِ مرا گرفته‌ای چون پدری مُراقبی، گرچه به فکر بازی‌اَم تو نگرانِ نوکری، من بِزنَم به هر دری این‌همه غصه می‌خوری، من به غمِ مجازی‌اَم سوز و گدازِ رایگان، داده‌ای از کرَم مرا تا بدهی تو صِیقلَم، این‌همه می‌گدازی‌اَم صبح‌ به صبح می‌شوم، طالبِ نورِ روی تو شام به شام تیره‌اَم، باز تو می‌نوازی‌اَم قدرِ محبتِ ترا، کاش که می‌شناختم تا نشوند خیر و شر، یک عملِ موازی‌اَم گر همه عاشقان ترا، ناله‌ی هم‌زمان کنند گم نشود به محضرت، نغمه‌ی عشقبازی‌اَم خود غرض از مزاحمت، دردِ دلی به یار بود نیست ز گفتگوی خود، قصدِ زبان درازی‌اَم کِی شَوم از عنایتت، چون شهدا خوش عاقبت تا که بگویی از تو ای، کشته‌ی عشق راضی‌اَم کاش که چون مدافعان، دفعِ خطر کنم زِ دین تا به مسیرِ کربلا، همرهِ خویش سازی‌اَم □ □ □ قافله‌ای میانِ رَه، راهیِ کوی قتلگه باز به گوشِ دل رسد، زمزمه‌ی حجازی‌اَم منزلِ آخری عجب، صوتِ اذانِ نافذی تازه جوانِ کاروان، کرده چه دلنوازی‌اَم بانگِ جَرس تَنیده با، گریه‌ی طفلِ شیرخوار نغمه‌ی طفل گویَدَم، تشنه‌ی دستِ نازی‌اَم آنکه به شانه‌ی عمو، رفته به خوابِ ناز کیست؟ دخترکی که می‌دهد، درسِ یتیم نوازی‌اَم خواهری از نظاره‌ی، روی برادرش گریست تا به قیامت از همین نگاه، مادرش گریست ارواحنا_فداه ✍ .