eeaa013aa5-5c88febf7a1ed889848b4dcc.mp3
3.64M
#صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
#یاغریب_الغربا
از عشقِ رضا .. نبضِ زمان در نوسان است
از برکتِ عشقش .. نفسم در هیجان است
وقتی که دلم محفل آشوب و هیاهوست
آغوش حرم ، اَمن ترین جای جهان است
#سلام_امام_رضا_ع_جانم 😍
✨اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا 🌹المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ❣
#عاشقان_امیرالمؤمنین_علیه السلام 🌹
متن کامل اجرای مجلس پدر
مرحوم کربلایی سیدنظام حسینی
در مزار زیارسرا شهرنور
👇👇👇👇👇👇👇
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله نعم الوکیل نعم امولی و نعم النصیر
روزی که به چنگ مرگ افتد بدنم در کنج لحد اجل نماید وطنم
از بحر شهادتین من بنویسید الله و محمد و علی برکفنم
*
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ﺩﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ
ﺣﺴﺮﺕ ﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻓﺮﺻﺖ مغتنمی ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ
ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ، ﻋﻤﺮ ، ﺑﻪ ﺳﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ آﺏ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ
به سراغ من اگر میآیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
*
پدر دلسوز و خوب و مهربان بود پدر زیبا گل این بوستان بود ( شاعر: حکمت اله ترکی )
پدر در شادی و غم یار ما بود پدر در جسم خانه همچوجان بود
به هنگام بلا و رنج و سختی پدر چون تکیه گاهی بی امان بود
اگر غمهای عالم در دلم بود برای درد دل او همزبان بود
وگر از صبر او خواهم بگویم صبوریش چو دریا بی کران بود
پدر گل بود و با مهر و وفا بود پدر همچون بهاری بی خزان بود
نه تنها او به خانه باصفا بود که مردی نیک بین دوستان بود
هم او مهمان نواز و با سخاوت هم او بر جمع یاران میزبان بود
ز خوبیهای او هر چه بگویم دلا کم گفته ام او به ز آن بود
تو«حکمت» ذرهای گفتی زوصفش پدر چون آفتاب آسمان بود
*
شبانگاهان موج غصّه ی تو سينه را توفان میکند بابا خیال دیدار روی گُلت دیده راگریان میکندبابا
چراغ شبهای این خانه نور بزمِ وفا رویِ ماهت بود تو رفتی و داغِ هجرانت سینه را سوزان میکند بابا
زتو دارم هرچه را دارم به یادت از دیده می بارم مهربون بابا مهربون بابا
توبودی مونس برای دل و همنوای دلِ وقت تنهائی سفرکردی توبسوی خدا روزمن گشته شام یلدائی
چه غوغائی میکند بابا در وجود من خاطرات تو اگرچه کم با توبوده همه ، شادی دل وایّام رویائی
زتو دارم هرچه را دارم به یادت از دیده می بارم مهربون بابا مهربون بابا
* امیری
همسون بابا گلی پیدا نوونه هیچ کی ونه جور درده دوا نوونه
مثل کوه استوار صلابت دارنه صدتا یار داری تنه بابا نوونه
*
ای داد بیداد که جان دو تا نوونه بورده جوونی دیگه پیدا نوونه
کم سیو بیه چش خارو بینا نوونه لحد بشتنه در دیگه وا نوونه
*
بسوتمه ته داغ بابا مه دل زنده ناله بابا ته بلاره مه جان بابا بمرده مه دل بیّه پاره ، بابا ته بلاره
بخونم از ته بزرگیه سید وآقا ره بابا ته بلاره سفره دار ومهربون ومرده با خدا ره بابا ته بلاره
بووم ته فد ا سید و آقا ساداتِ بابا
بسوته دل صدا زمبه من جان خداره مه دل بیه پاره ندارمبه چاره
اجل بورده مه بابا مه دل بیقراره شه پره بلاره نشنومبه صداره
الهی من فدا بووم ته رنج و بلا ره زحمت کش باباره مرد باصفاره
الان چند روزه نشنومبه ته سوز و دعاره مه دل بیه پاره سرهادم صداره
بووم ته فدا سیده و آقا سادات بابا
* ( طالبا )
مه بسوته دل ره ای انه ناله / یاد پر که کمبه دل بونه پاره/
منه یاد انه اون سخته روزگار / منه یاد انه اون خسه تن و کار/
ونه دوش هیمه و دس دیه هوکا / اتّا دس رسن و پیش دیه ورزا /
صواحی تا نماشته دیّه صحرا / خسته تن اموعه با صدتا بلا /
گو و گوگزا ره وه کرده جابجا بمیرم شه پره سختی بدیا
چی بووم من ونه زار توم نبونه / مه پرره رنج و زحمت گم نبونه/
ونه بلاره که سختی بدیعه / بمرده اتّا دم راحت ندیعه /
وه پینه بزه دس مرحم نداشته هیچ
یک مجلس کامل ترحیم مادر و خواهر همراه با گریز به روضه حضرت زهرا س
#ترحیم_خوانی
#نمونه_روضه_مادر_ترحیم_خوانی
بسم الله الرحمن الرحيم...
یارحمن و یارحیم...
🔸چرا زیوسف زهرا خبر نمی آید
ببین حرف دلت هست یا نه...
در این روز جمعه...
🔸چرا زیوسف زهرا خبر نمی آید
🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید
چرا آقای ما نمیاد...
چرا مولای ما نمیاد...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
کجایی پسر فاطمه... امروز میخواهیم روضه مادرتون زهرا رو بخونیم... هر کجای عالم هستی یک سر هم به مجلس ما بزن پسر فاطمه...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
آقای من ... هرکجا برا مادر مجلس میگیرند... بچه ها دم در میایستند به مهمونها خوش آمد میگن...
امروزم میخواهیم روضه مادر شما رو بخونیم... حتما شما می آیید آقا...
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
(بیان جملات زمینه ساز👇)
مجلس به احترام یک مادر برگزار شده...
من به صاحبان عزا تسلیت میگم خدا صبرتون بده...
مصیبت مادر مصیبت سنگینیه...
مخصوصا برا...(اینجا دختر یا پسر مرحوم گفته میشود)
(مخصوصا برا...دختر)
(مخصوصا برا بچه های... کوچیک
خیلی سخته...)
(نقطه گریز از مجلس ترحیم به روضه👇)
اما میخوام اینو بگم...
خانواده ی... (اسم صاحب عزا (حسینی)
خانواده ی... حسینی
بچه های داغدار....
شما داغ مادر دیدید اما... تا مردم خبردار شدند... همه اومدند به شما تسلیت گفتند ... باهاتون همدردی کردند ...
ببینید امروز علما اومدند... بزرگان اومدند...
فامیل و همسایها دور شما رو گرفتند... نگذاشتند تنها باشید
اما ای کاش این مردم مدینه هم بودند وقتی خانم زینب کبری یتیم شد...
ای کاش یک نفر به داد دل خانم زینب میرسید...
بمیرم برات خانم...
چهار ، پنج سال بیشتر نداشت مادرش رو از دست داد...
میگه نیمه های شب...
تابوت مادرم زهرا وسط خونه...
دیدم چند نفر وارد خونه شدند...
سلمان اومد...
مغداد اومد....
اباذر اومد...
غریبانه تابوت مادرم زهرا رو بلند کردند...
آروم آروم میگن لااله الا الله...
یدفعه صدای ناله ی زینب بلند شد...
🔸خدا مادرم را کجا میبرند
🔸گمانم برای شفا میبرند
🔸منو خانه داری، منو سوگواری
مرو مادر من مرو مادرم
انگار هنوز زینب باور نکرده یتیم شده...
دنبال جنازه مادر هجده ساله میدوه...
هی صدا میزنه نرو مادر خوبم...
🔸 مرو مادر من مرو مادرم
زینبت رو تنها نزار...
مادر...
من که جز تو کسی رو ندارم...
بعد از تو حرفهام رو به کی بگم مادر...
جوان مادرم زهرا...😭
آی مادرم...😭
آی مادر ...مادر...😭
نميدونم تا حالا دختر بچه کنار جنازه مادر دیدید یا نه...
خدا برا کسی نیاره...
خانم زینب هم دنبال تابوت مادر هی بلند میشه... میشینه زمین ...
صدا میزنه... نرو مادر خوبم...😭
(گریز روضه به روضه👇)
اینجا بی بی زینب دنبال تابوت مادر هی میدوید و ناله میزد...
کربلا هم همین زینب دنبال سر برادر... ای وای... ای وای
صدا زد حسین جان داداش... ببین زینبت رو دارند به اسارت میبرند...
🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
داداش حسین...😭
🔸سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی
🔸نمیروم ولی مرا، به این بهانه میبرند
.
#مداح_کیست؟
ای که میگوئی منم مداح اصحاب کسا
منقبت خوانی نمایم بهر آل مصطفا
نوکرم این خاندان را بی وفا نه ، با وفا
لحظه ای بنشین وبشنو صحبت وحرف مرا
تا کنون اندیشه کردی تا چه حد حق باوری؟
تا چه حد وتا کجا این خاندان را نوکری؟
******
مدح میخوانی ولی ممدوح را نشناختی
پای منبر ا یستادی ، خویش را بت ساختی
مطلبت را بهر کسب پاکتش پرداختی
مفت بهر چند تومان خویشتن را باختی
من نمیدانم تودر فردا چه می گوئی جواب
پیش زهرا وعلی ومصطفی وقت حساب
*****
ما چه میگوئیم مداحیم یا خواننده ایم
عبد پاکتها ویا اینکه خدارا بنده ایم
سر بلندیم از مدایح یا که سر افکنده ایم
اهل اشکیم وبکاء یا اهل وجدو خنده ایم
هرکه شدمداح اهل ا لبیت بی شک وکمان
جایگاهش هست در هردو جهان حصن امان
*******
ما زممدوحان خود تا چند طاعت می کنیم
تا چه حد ا زامر ونهی شان اطاعت می کنیم
تا چه حد احساس قدرت یا شجاعت می کنیم
با چنین منصب اگر حسّ مناعت می کنیم
پس سبب از چیست ما دنبال پاکت می دویم
نور را کرده رها سوی فلاکت می رویم
********
ما اگر مداح اهل البیت پیغمبر شدیم
یا اگر مولای خودرا واقعًا نوکر شدیم
یا چنانچه ذاکر صدیقۀ اطهر شدیم
روضه خوان خسرو لب تشنۀ بی سر شدیم
پس چرا اصرار ما بر حجم پاکت ها بود
هر که کم پرداخت کرده پیش ما رسوا بود
********
نوکر آل محمد در پی دینار نیست
جز پی کسب رضای خالق دادار نیست
در پی خشنودی و خوشحالی اغیارنیست
جز به فکر جایگاه و آبروی یار نیست
ذکر وفکرش آبرو وعزت یار است وبس
با ولای آل احمد دم زند در هر نفس
*********
خوش به حال آن کسی کو نو کریش کامل است
حب وبغضش بهر اهل البیت از جان ودل است
سائل از غیر خدا بودن برایش مشکل است
دوستی مصطفی وآل اورا حاصل است
هر که گردیده است اینسان نوکر این خاندان
هر دو عالم می شود از بهر او دار الامان
************
نوکری آل عصمت در دو عالم سروری است
بر در آل پیمبر خاک بودن برتری است
خاک ره بودن در این درگاه حرف دیگری است
کرنش وتعظیم وکوچک گشتن این جا مهتری است
هر که این جا خاک ره شد جایگاهش میدهند
در پناه حضرت زهرا پناهش میدند
***************
.
📝#منم_کسی_که_بی_سرو_سامونه
🖊 #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_شهادت_امام_صادق_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( منم کسی که بی سر و سامونه
دلم مثه بقیع تو ویرونه
الان سر مزار تو کی میخونه؟؟!
این علت حرارت اشکامه
تو کوچه بی عبا و بی عمامه
میبردنت یکی نگفت این آقامه
بین قفس تو حسرت ازادی
رو دامن زهرا که می افتادی
داشتی مثه جدت حسین جون میدادی
حسین من حسین من حسین من... ) 1
شاعر: #حاج_محمد_صمیمی
دلت به یاده کربلا پُر خونه
به یاد زخم پیکر گلگونه
حال تو رو به جز خدا کی میدونه؟!
زهرا هنوز تو کربلا گریونه
کنار پیکر حسین میخونه
با ناله هاش عالَمی رو میسوزونه...
غریب گیر آوردنت واویلا...
به قتل گاه کشوندنت واویلا...
با هر چی می شد زدنت واویلا...
به یاد اون بنفشه روی گونه
کشیده و سه ساله ی دُردونه
دستی که موی بچه رو می پیچونه
به یاد ضرب خنجری رو حنجر
به یاد غارت خیام و معجر
به یاد جای رد پا روی پیکر
یاد هزار و نه صد و پنجاه زخم
یاد تن شریف سر تا پا زخم
ته گلو از نیزه چشما زخم، دستا زخم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📁 کانال رَفَــعَ اَللّٰهٌ رایَــةَ اَلْعَـبّاٰسْ
📝 حاجمحمودکریمی
4_5818807373199836440.mp3
10.01M
📻 شهادت امام صادق علیه السلام
☑️ مــداح: #حاج_محمود_کریمی
🕌 هیئت رایةالعباس"علیه السلام"
✅ حاج محمـود کریـمی ↙️
4_5818807373199836443.mp3
11.38M
📝 #تو_آن_حسین_شهیدی_که_روز_عاشورا
🖊 #شور | #حاج_محمود_کریمی
🖊 ۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو آن حسین شهیدی که روز عاشورا
جهان مُصالحه کردی به کهنه پیراهنی
تو آن حسین غریبی که زیر خنجر شمر
به فکر درد و غم شیعیان خویشتنی
تو آن حسین عزیزی که منزل خونین
سرت درون تنور و جداست از بدنی
مشخصات شعر
نام شعر: #گوهر_صدف
شاعر: #ناصرالدین_شاه_قاجار
قالب شعری: قصیده و غزل
نوع ادبی شعر:
اصلی: غنایی
فرعی: مرثیه
زبان شعر: کهن و فخیم
#شاه_شهید
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
#حافظ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📁 کانال رَفَــعَ اَللّٰهٌ رایَــةَ اَلْعَـبّاٰسْ
حاجمحمودکریمی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#سید_محمدجواد_شرافت
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
قسمت نشد که بال و پری دستوپا کنم
اما به شوق دیدن تو با سر آمدم
گفتند زائر حرمت زائر خداست
مُحرمتر از همیشه بر این باور آمدم
اینک مدینةالنبیام، مشهدالرضاست
با نام تو به محضر پیغمبر آمدم
از حس و حال روشن معراج پُر شدم
وقتی به خاکبوسی «بالاسر» آمدم
حسی کبوترانه گرفتهست جان من
پایین پای تو شده هفت آسمان من
در این حریم قدسی سرتاسر آینه
روشن شده به نور تو چشمم هر آینه
گرد و غبار صحن تو را میخرد به جان
همواره بوده است بر این باور آینه
پر میکشد از این همه قلب شکسته: آه
سر میزند از این همه چشم تر: آینه
عکس ضریح توست کهدرقاب چشمهاست
یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه
گم کرده دارم، آمدهام با نگاه تو
پیدا کنم تمام خودم را در آینه
لبریز روشنیست تمام رواقها
آیینگیست جان کلام رواقها
شبهای گریه تا به سحر حرف میزنم
با واژه واژه خون جگر حرف میزنم
شمعم که گریه میکنم و گریه میکنم
با قطره قطره آتش تر حرف میزنم
روح لطیف تو شده سنگ صبور من
گویی که با نسیم سحر حرف میزنم
گاهی کنار پنجرههای ضریح تو
گاهی در آستانهٔ در حرف میزنم
شبهای بارگاه تو را درک کردهام
از «لیلة الرغائب» اگر حرف میزنم
بر لب رسیده از قفس سینه، آه من
حرف دل است روی زبان نگاه من
روی تو را ستارهٔ اشراق خواندهاند
خوی تو را «مکارم الاخلاق» خواندهاند
دست تو را که خالق لطف و کرامت است
روزیرسان انفس و آفاق خواندهاند
باران مهربانی بیوقفهٔ تو را
شأن نزول سورهٔ انفاق خواندهاند
در مذهب نگاه تو غم حرف اول است
چشم تو را پیمبر عشاق خواندهاند
هفتآسمان و رحمت شمسالشّموسیات
ذرّات خاک و لطف انیس النفوسیات
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#یاغریب_الغربا
__________________
📚 خاک باران خورده
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#حزین_لاهیجی
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
سلطان خراسان که رواق حرمش را
تقدیر به خشت زر خورشید بنا کرد
این منزل جان است و تجلّیگه سَینا
کز خاک درش چشم ملک کسب ضیا کرد
این محفل قدس است که پروانگیاش را
ارواح به صد عجز تمّنا ز خدا کرد
گلزار سبکروحی خلقش به نسیمی
خاشاک به جیب و بغل باد صبا کرد
قندیل، نخست از دل روحالقدس آویخت
معمار ازل قبّهٔ قصرش چو بنا کرد
تضمین کنم این مصرع یکتا ز «نظیری»
«میکوشم و کاری نتوانم بسزا کرد»
در دست من خاکنشین نیست نثاری
مشتاق تو اوّل دل و جان روی به ما کرد
مدهوشم و از سختی هجران نخروشم
زین سنگ ستم، شیشه ندانم چه صدا کرد
گر جسم مرا چرخ ز کوی تو جدا ساخت
جان را نتواند ز ولای تو جدا کرد
تقدیر چو بِسْرِشت گل دیر و حرم را
درگاه تو را کعبهٔ صدق عرفا کرد
از هر دو جهان فارغم و رو به تو دارم
جذب تو دل یکجهتم قبلهنما کرد
کوی تو کشد از کف من دامن دل را
با من خس و خارش اثر مهرگیا کرد
از جا نرود خاطرش از هول قیامت
آسوده کسی کو به سر کوی تو جا کرد
خورشید فلک را نه طلوع و نه غروبست
از دور زمینبوس تو هر صبح و مسا کرد
از حال «حزین» آگهی و جان اسیرش
دانی چه جفاها که به وی جسم فنا کرد
یکبار هم آوارهٔ خود را به درت خوان
در حسرت کوی تو چها دید و چها کرد
آن روز که کردند رخ ذرّه به خورشید
اقبال، مرا هم ز غلامان شما کرد
یا شاه غریبان! مددی کن که توانم
یک سجدهٔ شکرانه به کوی تو ادا کرد
معذورم اگر نیست شکیبم به جدایی
موسی به چنان قرب تمنای لقا کرد
از مطلب دیگر ادبم بسته زبان است
دلتنگیام از وسعت آمال حیا کرد
چون بر ورق دهر، نی نکتهسرایان
رسم است که انجام سخن را به دعا کرد
من خود چهدعا گویمت از صدق کهیزدان
بر قامت جاه تو طرازی ز بقا کرد
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج
#یاغریب_الغربا
______________________
📚 دیوان حزین لاهیجی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#بابا_فغانی_شیرازی
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علیِ موسیِ کاظم
در دیده و دل نور تجلّیِّ تو باقی
بر چهرهٔ جان لمعهٔ دیدار تو دائم
شد غنچهٔ شاخ شجر وادی ایمن
از نطق تو با موسی عمران متکلِّم
دست تو همان دست بود کز سر قُدرت
شد قرص قمر را به گه معجزه قاسم
از شمع سراپردهٔ قدر تو که آنجا
پروانهٔ تو مشتری و مِهر، ملازم
روشن نشود شمع جهانتاب مه و مهر
هر شام و سحر تا نرسد رخصت خادم
آن شب که پی روشنی کار دو عالم
شد صاحب معراج در آن کوکبه جازم
با نور نبی لمعهٔ انوار رخت بود
تا منزل مقصود به هر مرحله عازم
ای نور تو بر سرّ ضمیر همه حاضر
وی ذات تو بر راز نهان همه عالِم
در کُنْهِ صفات تو که آیینهٔ ذات است
بینش متحیّر شد و دانش متوهّم
تا رفت گل روی تو در پرده نشد باز
از باغ جهان غنچهٔ شادی متبسّم
تا لذّت دیدار تو دریافت «فغانی»
از چاشنی عیش دو عالم شده صائم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#یاغریب_الغربا
______________________
📚 دیوان بابا فغانی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#سنایی_غزنوی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از معجزهای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مُشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فَرّ فرشته کرده جلوه
هم روح وصی در او به جولان
از رفعت او حریم مشهد
از هیبت او شریف، بنیان
از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زائران راهش
فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او اولوالامر
دعوی نه و با بزرگ برهان...
از خاتم انبیا در او تن
از سید اوصیا در او جان
آن بقعه شده به پیش فردوس
آن تربه به روضه کرده رضوان
از جملهٔ شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان...
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#یاغریب_الغربا
______________________
📚 دیوان سنایی غزنوی
#امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت
#توسل
#محمود_حبیبی_کسبی
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی...
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی، خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دلنازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه، نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مردهشمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفتهست خورشید اذن دمیدن
ز نقارهخانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بیتو یقیناً
همه نیست توحید جز لاالهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب درۀ نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امّیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاهگاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#یاغریب_الغربا
.
⇦🕊#قسمت_اول ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
ز عرش از میان حسینیه ی خدا
آمد صدای ناله ی حی علی العزا
جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد
گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا
جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت
یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا
آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست
در بزم استجابت بی قید هر دعا
او که هزار بار به گریه نشته بود
یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا
آری تمام رحمت خود را خدا گرقت
گسترد بر محرم واین اشک و گریه ها
*آدمم اگر بخواد توبش قبول بشه باید گریه کنه برا حسین،آدم به آدمیت نرسید مگر به اینکه گریه کن حسین شد....*
آنگاه گفت روضه بخوان ایها الرسول
جانم فدای تشنه لبِ دشت کربلا
روضه تمام گشت ولی مادری هنوز
آید صدای گریه اش از بین روضه ها
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
*شب جمعه مادرش کربلاست، هی صدا " بُنَیَّ قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک"...تشنه کشتنت مادر...حیووناشون سیراب بودن اما امامشون و تشنه سر بریدن...
الحمدلله زنده موندم شب اول محرم و دیدم، فیض ببرن اونایی که امسال نیستن...ناله بزن بگو :حسین...
*الان یه خانومی میگه اگه حسین خودتو میگی؟ خدا برات نیگهش داره، اما اگه حسین منو میگی ؟بین دوتا نهر آب بود لبش تشنه بود،جلو چشم خواهرش ...*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه #۱
.
⇦🕊#قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رسیده مسلم ؛ خراب و نا امید و قد خمیده مسلم
به چشم کوفه چه صحنه ها ز رزم آفریده مسلم
چنان عمویش چقدر طعنه از همه شنیده مسلم
شنیده ها را میان کوچه ها به چشم دیده مسلم
ز خولی و شمر چه زجرها که از سنان کشیده مسلم
خبر رسیده به جز سپر دو تا زره خریده مسلم
دم شهادت خبر ندارد آه از حمیده مسلم
امامشان را نخواستند و ریختند جامشان را
که پهن کردند دوباره در میان کوفه دامشان را
به خون مسلم گشوده اند کوفیان صیامشان را
به رسم کوفه گرفته اند دست و انتقامشان را
ادامه دادند دو مرتبه نماز بی سلامشان را
به سمت منکر کشانده اند مسجد الحرامشان را
دوباره این قوم نگه نداشتند احترامشان را
به رسم کوفه بلند ساخته اند پشت بامشان را
عذاب را دید، همین که روی بام ظرف آب را دید
میان آن ظرف لب علی اصغر رباب را دید
چه شد رقیه، میان چشم زینب اضطراب را دید
به جز حمیده به دست های کودکان طناب را دید
میان بزمی سر حسین و خوردن کباب را دید
کباب که هیچ به دست های کوفیان شراب را دید
*آوردن بالا دارالعماره مسلم رو،روضه زیاد شنیدی اما یادت باشه اونایی که تو جبهه بودن،میگه تا وقتی رفیقمون مجروح میشد اول حرفی که میزد میگفت: آب.....
شمشیر به لبش خورده، گفت: اکه میشه دم دمای آخر یه جرعه آب به من بدید،دستارو از پشت بستن بالا دارالعماره،ظرف آب و آوردن هرجه کرد نتونست بخوره لب بریده است....
این خون قطراتش تو ظرف آب ریخت نتونست آب بخوره،همون جا گفت مسلم یه سِرّیِ که تو نمیتونی آب بخوری،از همون بالا دارالعماره نگاه کرد یه صدا زد: :صل الله علیک یا اباعبدالله..."
مسلم و زنده زنده از بالا دارالعماره پایین انداختن،مردم بعضیا میگفتن الان آزادش میکنن اما یه وقت دیدن مسلم و پرت کردن...
میگه: یه وقت دیدن ما بین مردم یه پیر زنی اومده میگه آقام کجاست؟این آقا مهمان من بود تو خونه ی من دستگیرش کردن، ننگ به این کوفه چه کردید با پیک حسین....
گفتن: طوعه! مسلم و بردن بازار قصاب ها...."یادت باشه این کوفه دوتا زن داشت که معرفتشون به همه ی مردای کوفه می ارزید،یکی طوعه بود، یکی هم زن خولی، نیمه ي دل شب از خواب بلند شد،گفت من که دم غروب تنور و خاموش کردم،این چه نوریه داره به آسمون میره؟همچین که نزدیک شد، میگه: یه وقت دیدم به هودجی بین زمین و آسمان پایین آمد،چندتا خانوم مُجللّه پایین اومدن،اما دور یه خانوم قد خمیده ای رو گرفتن، اون خانوم جلو تنور اومد، دستشو جلو آورد،آره با همون دست شکسته یه سر بریده رو بغل گرفت،هی میگفت حسین مادر برات بمیره،...حسین...*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
#1
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@babolharam.ir- Banifateme Shab 1 Moharam 96-01.mp3
2.17M
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
@babolharam.ir- Banifateme Shab 1 Moharam 96-02.mp3
2.29M
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم
یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
(من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت ... تا حالا روشُ زمین نزده ...)
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم
حسین ...
خدا عشق تو رو ازم نگیره
حسین ...
آقا مادرم برات بمیره
کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین
مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم
*آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم ... تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ ... شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر ... تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم ... تازه چه پرورام کربلام میخوام ... ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم... من اربعین نمونم آقا ... کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه ...*
کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا
ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم
*بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم ... از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم ... چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین ... نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه ... نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند ... چه خبره ؟ میگه محرمه .... الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟...می گفت بیا برگردیم ... دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم ... دلم برا مادرم تنگ شده ...*
رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ ظهیر
*کدوم زهیر؟... از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت ظهیر یه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام زهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا .... خب یه بارم پیِ ما بفرست ... خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه ... تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه ...
زهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم ... گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون .... بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده .... اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا .... بخونید تاریخُ ... نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی زهیر ... کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته زهیر ؟... الان میام ... آقام یار نداره ... اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم ... امشب بگو من آقامو پیدا کردم ...
کاش ماجرای زهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن ظهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، ظهیر سرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا .... یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ ... اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه ظهیر پیراهن به تنش بود ... دیدم پیراهنشُ بردند آی ... عریان رو زمین ... حسین ....
دست تو مرحم زخم همه سرورها
از کرماتِ تو گویند سر منبرها
بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم ... یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم میخوام صدا زهرات مدینه برسه..
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_شب_جمعه
#خمسه
.
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
نه فقط ام ابیها به شما باید گفت
مادر خلقِ خدا مادرم پیغمبر
غلط کرد زده .... زنِ تنها گیر آوردی ای نامرد ... حالا زدی جلو پسر مادرُ نمی زنن ... بیست سالش نشد موهاش سفید شد ... دیگه قدش راست نشد ... همه عالم می دونند دختر باباییِ یعنی پسر مادریِ
عمداً مقابلِ پسرِ ارشدت زدن ...
من یه دونه دیگش را بگم ببینم روضه کجا میره ،یه خانم الان پا برهنه تو کربلا به سینه می کوبه ... چی میگه ؟ غریبِ مادر ...
همچو ارباب سرم را به کفِ پات نهم
اومد تو حجره دید هر کی صورت یه جا گذشته ، امام حسن صورت رو صورت ، حضرت زینب صورت رو سینه ، یه نگاه این ور اون ور کرد دوید اومد پایین پا ... این پارچه را زد کنار صورتش را گذاشت کفِ پایِ مادر ... هی صدا میزد یا اماه اماه .... دید صدا نمی آد ... هی نگاه می کرد ببینه چشماش باز میشه یا نه ... صدا نیومد بغضش ترکید ، مادر تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه جوابشُ ندی روضۀ من اینجاست ، من میگم کاش این ماجرا همینجا تموم میشد ، اینجا مادر جواب نداد کربلا هلال میگه دیدم صداش میاد سپرشُ آب کرد اومد دم گودال داره بیرون میاد هلال کجا میری آب میبرم براش ... یه لبخندی زد ، دیر اومدی الان سیرابش کردم ... گفتم تو که کارتُ کردی چرا دست و پات میلرزه ... هلال داشتم میبرید صدایی شنیدم بنیَ ...بنیَ ... قتلوک ... ضبحوک ... حسین ...
کربلا دریایی از خون آمده
شمر از گودال بیرون آمده
میخوام یه جوری امشب کار همه را انجام بدی با این ذکرت ، گرفتارا ، حاجت دارا ، یه جوری آقاتُ صدا بزنی گیر همه با این ذکرت باز بشه بریم کربلا ...
حسین ...
دلم یه کربلا میخواد ...
حسین ...
یه گنبد طلا میخواد ...
حسین ...
دلم امام رضا میخواد ...
________
#حاج_حیدر_خمسه #خمسه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_شب_جمعه
#اربعین
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
babolharam Heidar Khamse Shabe_1.mp3
4.98M
⇦🕊ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
خوش به حالِ هر که گشته مبتلایِ تو حسین
افضل الاعمالِ ما گریه برایِ تو حسین
با تمامِ احترامی که به کعبه قائلم
قبلۀ ما می شود کربُبلایِ تو حسین
گر همه عالم بگردانند رو از ما ، چه غم
پُشتِمان گرم است بر لطفُ عطایِ تو حسین
آخر کارِ رفاقت بر غریبان غربت است
با همین نیت شدم من آشنایِ تو حسین
طعنه بر عرشِ خدا شش گوشۀ تو میزند
ریخته پایِ تو هَستَش را خدایِ تو حسین
هر شب ای آقا صدایِ یا بُنَیَّ میرسد
تا اذانِ صبح از صحنُ و سرایِ تو حسین
*مادرت امشب میاد زیارتت ... شبِ اولِ روضه تِ آقاجان ... یا اباعبدالله ... به چشمانِ ما برکت بده ... به نفسِ ما برکت بده ... به سینۀ ما سوز بده ...به ما قوّت بده برات بمیریم آقاجان ... ای حسین ... میگم آقاجان حالا که ما رو رسوندی به شبِ اولِ محرم ، میشه منم بیام تو کاروانت ؟ ... میشه منم با خودت کربلا ببری .... من یه ساله منتظرم یه همچین شبی برسه ... هی نگران بودم نکنه زیرِ خاک برم ... نگران بودم نکنه شیطون منو جایِ دیگه ببره ... حسین ....*
هر شب ای آقا صدایِ یا بُنَیَّ میرسد
تا اذانِ صبح از صحنُ و سرایِ تو حسین
هیچ کَس در تنگیِ جا بدتر از تو جان نداد...
نیزه ها بستند راهِ دست و پایِ تو حسین ...
مادرت را فضه با هر زحمتی بیرون کشید
هیچ کس اما نشد مشکل گشایِ تو حسین
*امام زمان ببخشن ....*
بشکند پایِ کسی که بر لبانت پا گذاشت
بعد از آن بالا نمی آمد صدایِ تو حسین ...
خواهرت را با کتک دارند بیرون می کنند
آمده تا جان دهد گودال جایِ تو حسین
گیسوانی را که زهرا با وضو شانه زده
مانده در دستِ عدویِ بی حیایِ تو حسین ...
حسین .....
#حاج_حسین_سازور
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_شب_جمعه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
babolharam Sazvar shab1a.mp3
12.74M
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
babolharam Sazvar shab1 b.mp3
10.01M
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ #سازور
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
دو سه روز است بی کَس و کارم
مثلِ ابر بهار میبارم
جانِ تو مضطر و گرفتار
با تو آقا نگفتهها دارم
ردِ اشکم به خاک جا انداخت
کوچه گردی مرا زِ پا انداخت
به نمازِ من اِقتدا نشده
آشنا با من آشنا نشده
در یک خانه روُم وا نشده
چه کنم که غمم دوا نشده
بویِ شب میدهد سحرهایم
خبری نیست از پسرهایم
کوفیان خویش را به خواب زدند
پشتِ من بی حد و حساب زدند
دستهایِ مرا طناب زدند
به لبِ خشکِ من که آب زدند
ناگهان جسم ناتوانم سوخت
یادت افتادمُ دهانم سوخت
دخترِ من فدایِ دختر تو
مادرم خاکِ پای مادر تو
پسرانم گدایِ اکبرِ تو
هستم آقا به فکرِ خواهر تو
کوفه چشمش اصالتاً تنگ است
کوچه هایش برایِ زن تنگ است
نگرانم که دردسر بشود
به خیامِ تو حمله ور بشوند
صاحبِ چند کیسه زر بشوند
دخترانِ تو در به در بشوند
ببرند از خیام معجر را
ریز ریز کنند اکبر را ...
بینِ خُرجین سرِ تو را ببرند
گرگ ها پیکرِ تو را ببرند
چادرِ خواهرِ تو را ببرند
با لگد دخترِ تو را ببرند ...
*قافله که حرکت کرد از کربلا ، دخترانِ سیدالشهدا (ع) (خوب سرها هم همراهِ قافله می آوردند) میدید همه دختر بچه ها می گفتن این سرِ بابایِ منه ... این سرِ اکبرِ ... این سرِ عباسِ ... این سرِ قاسم ابن الحسنِ ... اما دخترِ مسلم یه گوشه ای کز کرده بود ... بابام کشته شده ... سر و بدنش کجاست .... همچین که رسیدن دروازۀ کوفه ، دیدن دخترِ مسلم دوان دوان آمد ... صدا زدن خانم جان سرِ بابام رو ببین بالایِ دروازه ... به بچه ها خبر داد بیاید تماشا کنید ، سرِ بابام آویزۀ دروازه ست ....*
حسین ....
#حاج_حسین_سازور
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯