eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شباي اشک و مناجات اومده دوباره دلم به ميقات اومده اين شبا با اميد عنايت و کرم مادر سادات اومده (آخدا بفاطمه منو ببخش) اومده دلم با اشک و التماس ميون اين دلاي خدا شناس اگه اينجا خدايي نشه دلم پس پناهگاه گنه کارا کجاس؟ اومدم با کوله باري از گناه با دلي آلوده و رويي سياه اومدم تا ميون خوبات يه شب بنده ی بي پناهو بِدي پناه اومدم بهت بگم خيلي بدم به تموم دنيا جز تو رو زدم اما اين دفعه به عشق بندگيت در خونه ی تو مولا اومدم اونقده رئوفي و بنده نواز رد نمي شه پيش تو دست نياز اومدم تا بچشوني به دلم لذت عبادت و ذکر و نماز (ربنا حبیبنا منو ببخش) چشم من گواهِ احوال منه رو سياهيم، مال اعمال منه اما پر زدم اگه تا مهمونيت عشق فاطمه پر و بال منه بدون معطّلي يادم دادي آره من بدم ولي يادم دادي وقتي که سرشتي آب و گلمو يادته علي علي يادم دادي گفتي مي خوام هميشه با من باشي به دور از درد و غم و محن باشي به کارت گره نمي افته اگه هميشه تو سايه ی حسن باشي اگه حرف عشقت اومده وسط من مي خوام براي تو باشم فقط دستمو بذار تو دستاي حسين شبيه شهيدا تا آخر خط يه نگاش حلال مشکلاتمه اشک روضه هاش آب حياتمه دنيا و آخرتم غم ندارم تا حسين سفينه النجاتمه منم اون کبوتر امام رضا که ميام از سفر امام رضا ايشالا روزي اين شبام بشه آخرش يک نظر امام رضا (به ابالحسن منو ببخش خدا) کاش مي شد جامون تو آسمون باشه گوشه ی محراب جمکرون باشه کاش مي شد دلاي ما هر نيمه شب همسفر با صاحب الزمون باشه (العجل صاحبِ خوبیا بیا) يه سحر بريم پيش امام رضا يه سحر بريم به سمت کربلا بشه روزيمون بازم سر بذاريم روي شش گوشه ی ارباب باوفا يه سحر بريم با اشک و شور و شين بشينيم ميون بين الحرمين دور صحن با صفاش طواف کنيم تا نفس داريم بگيم حسين حسين (به حسینِ فاطمه منو ببخش) راهي شيم با اشک و آه و زمزمه سمت مرقد امير علقمه اونجا که شباي جمعه مي پيچه پاي سرداب بوي ياس فاطمه اونجا نوکريمونو نشون بديم دلمونو دست روضه خون بديم اگه افتاد نگامون به قتلگاه روي تل زينبيه جون بديم گوش کن اين همون صداي هلهله س يا صداي ناله هاي سلسله س يا صداي قاري از تو قتلگاه يا صداي بي کسي قافله ست خوب نيگا کن اينجا خاک کربلاست سه روزه تني به خاک و خون رهاست دستاي بسته ی زينبو ببين هنوزم سر حسين رو نيزه هاست نمي گم پرستويي آتيش گرفت خيمه هاي بانويي آتيش گرفت ديگه از تنور خولي نمي گم نمي گم که گيسويي آتيش گرفت داره مي لرزه زمين و آسمون ديگه طاقت نداره مادرمون نمي گم از لب غرق خون عشق نمي گم از بوسه هاي خيزرون ~~~~~~~~~~ ⏹ربنا الهنا منو ببخش _______________ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~ روم نميشه باز بگم منو ببخش غرق در نياز بگم منو ببخش روم نميشه كه ازت چيزى بخوام ديگه از حدش گذشته بديام روم نميشه كه بازم صدات كنم سر بالا بيارمو نگات كنم مى دونم منو تو خلوت مى ديدى دوباره پرده به روش مى كشيدى يه دفعه به روم نياوردى خدا منو از خودت نكردى تو جدا حقمه اگر كه حال من اينه رو دلم غبار غفلت مى شينه من بهت حق ميدم اى خداى من بى جواب بذارى هر دعاى من حرف من حرف يه قلب عاشقه شفيع امشب امام صادقه اى خدا به سينه ى خون آقام اى خدا به قبر ويرون آقام اى خدا به صحنى كه بى مزاره به همون ايوون طلا كه نداره اى خدا به غم بى حساب شده به همون ضريحى كه خراب شده به همين اشک چشام منو ببخش به غريبى آقام منو ببخش
ماه پیمبر برفت ماه خدایی رسید از همه غیر خدا وقت جدایی رسید  ماه صیام آمده عیش تمام آمده بین رمضان را که با جلوه نمایی رسید ماهِ رحمت شد و مغفرت ماه قرآن شد و ذکرِ رب یا الهی یاربنا الاهَنا یا الهی یاربنا اِلهَنا  وقت دعا گشت باز، روزه به پا گشت باز قاری قرآن نگر با چه نوایی رسید   موقع اسحارها موسم افطار ها وقت سحر تا غروب،وه چه صفایی رسید ماهِ رحمت شد و مغفرت ماه قرآن شد و ذکرِ رب یا الهی یاربنا الاهَنا یا الهی یاربنا اِلهَنا گاه شب قدر شد مومن بر صدر شد کتاب قرآن حق به مصطفایی رسید به نیمه، مه شاد شد، مدینه آباد شد بیت علی(ع) را نگر،چه مجتبایی(ع) رسید ماهِ رحمت شد و مغفرت ماه قرآن شد و ذکرِ رب یا الهی یاربنا الاهَنا یا الهی یاربنا اِلهَنا چو بیست ویک روز شد تیره به ما روز شد به قامت مرتضی (ع)سرخ قبایی رسید صفا تن وجان بده به رتل قرآن بده ثواب یک آیه اش چه خوش بهایی رسید ماهِ رحمت شد و مغفرت ماه قرآن شد و ذکرِ رب یا الهی یاربنا الاهَنا یا الهی یاربنا اِلهَنا (در این مه پر بها هر آنچه خواهی بخواه که درد هر بنده را ،زحق دوایی رسید)2 ماهِ رحمت شد و مغفرت ماه قرآن شد و ذکرِ رب یا الهی یاربنا الاهَنا یا الهی یاربنا اِلهَنا شاعر : اسماعیل تقوایی✍ ... .
فرمانده عشاق ، دل آگاه حسین است/ بیراهه مرو! ساده‌ترین راه حسین است/ از مردم گمراه جهان راه مجویید/ نزدیک‌ترین راه به الله حسین است/ ……………………………………… تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست در جوابم اینچنین گفت و گریست لیلی و مجنون فقط افسانه‌اند عشق در دست حسین بن علیست ………………………………….. مرغ دلم به عشق شما پر کشیده است تا آسمان کرببلاتان پریده است من آمدم برای شما نوکری کنم من را خدا برای همین آفریده است …………………………………. قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد حسینی باش که در محشر نگویند چرا پرونده‌ات امضاء ندارد سجده
خبر آمد رمضان است خدا... میبخشد بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد معصیت کارترین باشی اگر با توبه وسط بزم مناجات و دعا می بخشد قطره ای اشک ز چشمت بِچکد میبینی که چه آرامشی این حال بُکا می بخشد تیرشیطان به دلت کرده اثر غصه نخور که خداوند طبیبانه دوا می بخشد سفره داریِ خدا فرق عجیبی دارد میهمان را عوض آب و غذا،می بخشد آن قَدَر بخشش او وُسع زیادی دارد که دراین ماه بخواهد همه را می بخشد دید اعمال بد و زشت مرا هیچ نگفت اوکریم است و کریمانه خطا می بخشد حاجتت را تو بگو چونکه اجابت بااوست عاشقان را سفر کرببلا می بخشد ته گودال تجلی کرامت شده است شاه بر قاتل خود نیز عبا می بخشد محمدحسن بیات لو
بر عزت و اقتدارِ حیدر صلوات بر قامت با وقارِ حیدر صلوات بر حضرت سلمان و ابوذر، مقداد بر میثم سر به دارِ حیدر صلوات خاک کف پای قنبرش هم نشدیم بر قنبر بی قرار حیدر صلوات دشمن همه در فرار از تیغ علی بر قبضهء ذوالفقارِ حیدر صلوات از محضر او اگر نجف می طلبی... خواهی بروی کنارِ حیدر صلوات ایوان نجف اگر نشستی، بفرست... بر همسر بی مزارِ حیدر صلوات عالم سرِ انگشت علی می چرخد بر وسعت کار و بارِ حیدر صلوات زهرا همهء دار و ندار مولاست بر سیده و نگارِ حیدر صلوات یک عمر نخوردیم به دردش، شاید... آییم دمی به کارِ حیدر صلوات قرآن علنی مدح علی می گوید بر این همه اعتبار حیدر صلوات بر دشمن بی وجود مولا لعنت بر آنکه شده است یارِ حیدر صلوات مهدی است تمام آرزوی مولا بر منتقمِ تبارِ حیدر صلوات
. خراب کرده‌ام آقا خودت درستش کن امید آخر دنیا خودت درستش کن نمانده پشت سر من پلی که برگردم خراب کرده‌ام آقا خودت درستش کن ببین چگونه به هم خورده کار من ماندم به حق حضرت زهرا خودت درستش کن گرفت دست مرا هرکسی، زمینم زد شکست بال و پرم را خودت درستش کن سفال توبه خود را شکسته‌ام از بس ترک‌ترک شده اما خودت درستش کن اگرچه پیش تو در خلوت آبرویم رفت برای محشر کبری خودت درستش کن ثمر نداده درخت «الهی العفو»م به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن شکسته بال و پر من ولی دلم تنگ است سفر به کرببلا را خودت درستش کن
چشم امید گنه کار تو را می خواند نسخهٔ این دل بیمار تو را می خواند از مفاتیح رخت حاجت عالم برسد دائم الذکر در اذکار تو را می خواند تا قدم رنجه کنی در دل شب ای مهتاب اشک هر مومن بیدار تو را می خواند گردن شیعه به شمشیر ، حلال است هنوز آهِ مظلومِ گرفتار تو را می خواند پرچم میر حرم دست تو را می بوسد اشک چشمان علمدار تو را می خواند بیت الاحزانِ دلی منتظر روی تو است هر شب آن زخمیِ مسمار تو را می خواند زخم چشمان تو کی خوب شود آقا جان؟ عمه در میان اغیار تو را می خواند حامد آقایی .
مولای جمعه های معطر بیا بیا خورشید نسل های مطهر بیا بیا ما دل به جذبه های نگاه تو بسته ایم تکرار عشق های مکرر بیا بیا ای وارث تمام مواریث انبیا سوگند بر عبای پیمبر بیا بیا قرآن پاره پاره ی ما روی خاک هاست آقا به دست بسته ی حیدر بیا بیا باران بیار...آب بیاور خودت بریز بر شعله های سرکش این در...بیا بیا تا که بیاوری کمی از خاک کربلا مرهم برای پهلوی مادر بیا بیا شاید که تشت پر شده از لخته های درد برداری از مقابل خواهر بیا بیا تا پس زنی به دست خود این خون داغ را از روی حلق تشنه ی اصغر بیا بیا تا شستشو دهی مگر ای اشک مهربان خونِ سر شکسته ی اکبر بیا بیا آقا! عمو که مشک ندارد شما مگر مشکی بیاری از شط کوثر بیا بیا آقای من بلند کن از خاک عمه را تا کم ببوسد این تن بی سر بیا بیا آقا چقدر منتظرت صبح و ظهر و شب آقا چقدر دیده ی ما تر؟...بیا بیا آقا فدای چشم پر از غربت شما هر چه شکست بال کبوتر بیا بیا آقا فدای شما هر چه داده ایم دریا دلان تشنه ی پرپر بیا بیا ایوب پرندآور
. اول به وجود پاک آن یکّه پناه با نیت قرب او بگو یا الله دوم به رسول حق جمیع حسنات بفرست مسلمان به محمّد صلوات .
جشن تکلیف به سن تكليف رسيده ام من به شكر خدا سپيده ام من خوشا به حالم با اين سعادت مي گيرم امسال جشن عبادت عبادت من چه دلنشين است نماز مومن ستون دين است خد ا پرستي باشد طريقم با اهل تقوا يار و رفيقم بيزارم از بد ، من خوب هستم نزد خداوند محبوب هستم جشن عبادت فرخنده بادا مكتب اسلام پاينده بادا پسرها
*،،،،،،♥♥♥،،،،،،********** جشن تکلیف از باغ جا نمازم گل نماز آهسته پر کشیدم رفتم به سوی باغی یک باغ سبز و خرم دیدم که گل در آن باغگل نماز روییده دسته دسته دیدم کنار گل ها یک شاپرک نشسته آن شاپرک مرا دید پر زد به سویم آمد او با خودش گل آوردگل نماز گل را به چادرم زد گفتم:به شاپرک جان این گل چه خوب و ناز است او شادمان شد و گفت: این گل گل نماز است