2. سلام.mp3
1.56M
.
#صلواتی
#رباعی
عشق تو بوَد مایه ی خیر و برکات
ریزد زلب مطهرت آب حیات
با صوت جلی بیا دمادم بفرست
بر حُجتِ حق ، ضامن آهو صلوات
#قاسم_ملکی_قمی
#امام_رضا
.
.
﷽
#وداع_با_محرم_صفر #آخر_صفر
"براي #امام_زمان عج و وداع با ماه صفر"
ماه صفر گذشت بيا تا سفر كنيم
بايد از اين دو ماه دوباره گذر كنيم
آقا بيا كه ديده ي حسرت كشيده را
با اشك دوري از تو و اين ماه تر كنيم
هر شب به شوق روضه ي فردا نفس زديم
شب را از اين به بعد چگونه سحر كنيم
مزد دو ماه گريه ي خود را گرفته ايم
خود را به يك نگاهت اگر مفتخر كنيم
ما خسته نيستم كه رخت سياه را
با خستگي از اين تن وامانده در كنيم
امسال هم گذشت و پس از اين رواست كه
گريه براي فاطمه ي پشت در كنيم
برخيز تا مسافر صحن رضا شويم
ماه صفر گذشت، بيا تا سفر كنيم
محمدعلي بياباني
.
﷽
"براي امام زمان عج و وداع با ماه صفر"
گرچه چشمان مرا اشک غمت پر می کند
تا قیامت بر غمت چشمم تفاخر می کند
می رسد آن روز که نان شب هجر تو را
رونق بازارت ای خورشید! آجر می کند
درد هجران تو و داغ فراق این دو ماه
قلبمان را بیشتر غرق تاثر می کند
چند روزی هست بی تابم چه چیزی بعد از این
جای خالی دو ماهه روضه را پر می کند
آنچه دردم را تسلا می دهد این است که
مادرت از این عزاداران تشکر می کند
در روایت دیده ام روز قیامت فاطمه
اشک های روضه را می گیرد و در می کند
باز آقای خراسان است که پایان ماه
از عزاداران پذیرایی درخور می کند
محمدعلی بیابانی
https://eitaa.com/emame3vom/51320
.
تقدیم به زائران امام رئوف
جانب مشهد الرضا آمدم
نزد غریب الغربا آمدم
با دل پر ز آه و چشمان تر
بهر اقامه ی عزا آمدم
آمده ام ز راه دور و دراز
به درگه امام مهمان نواز
تا که شب شهادتش در حرم
ناله کنم از این غم جانگداز
صحن و سرای او پر از ماتم است
صدای نوحه با طنین غم است
ز داغ جانسوز رضای غریب
غرق مصیبت و عزا عالم است
ز کودکی غلام این درگهم
عاشق و دلباخته ی این شهم
جز آستان او ندارم پناه
مهر رخش شده چراغ رهم
آمده ام تا که دعایم کند
نگه به حال بینوایم کند
مرحمتی کند به این روسیه
برات کربلا عطایم کند
#سیدحسین_همایونی
#شهادت_امام_رضا
#یکشنبه ماه صفر ۱۴۰۰
#زائر
.
.
#نوحه #زمزمه
#بیست_و_هشتم_صفر
نوحه وزمزمه #شهادت_امام_حسن(ع)
جگرم پاره شده، زهر جفا کرده اثر
تو بیا زینب من، آمده عمر من بسر
منم گل زهرا
می روم از دنیا
واویلا واویلا، واویلا واویلا2
_________
خورده ام زخم زبانها ز خودی ها وعدو
خون دل خورده ام وآمده اینک زگلو
سردار بی یارم
خورده گره کارم
واویلا....
_______
ای حسینم تو بیا این دم آخر به برم
می سپارم به تو ای جان حسن.،دوپسرم
ای زاده زهرا
جان تو وآنها
واویلا...
_______
دیدن واقعه ی کوچه شده قاتل من
شده از بعد پدر رنج ومحن حاصل من
تنهای دورانم
برلب شده جانم
واویلا...
شعر:اسماعیل تقوایی
👇
.
#نوحه #آخر_صفر
#شهادت_امام_رضا
نوحه شهادت #امام_رضا(ع)
زهر کین زد شرر، بر دل وجان او2
جگرش خون شده،جان به قربان او2
یا رضا یا رضا یا رضا یا رضا 2
_________________
گوشه ی حجره اش،می زند دست وپا2
ناله از دل زند،ای جوادم بیا2
یا رضا...
_________________
مرد بی یاور و،مرد شهر غریب2
بر لبش آمده،ذکر امن یجیب2
یا رضا...
__________________
جان او سوزد و،می خورد پیچ وتاب2
کام او خشک ودر،حسرت جرعه آب 2
یا رضا...
__________________
آمده نزد او،نورچشمش جواد2
شده آرام ودردش،برفته ز یاد2
یا رضا...
__________________
صفر وآخرش، شیعه گریان او2
سوگواری کند،در خراسان او2
یا رضا...
شعر:اسماعیل تقوایی
👇
f2f5815e-62d2-4d57-90df-09a41ce50bcb.mp3
15.39M
💚 #شهادت_امام_حسن (؏)
🔊 #روضه
🏴 حسین گفتمو شد سینه بیقرار حسن
🎙 #میثم_مطیعے
امام حسن(ع)-شهادت
محسن حنیفی
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن
برای اینکه حسین است سوگوار حسن
محرم و صفر اندوهگین غربت او
دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن
ضریح کرببلا نقرهداغ تربت او
زهیر و حر و حبیبند داغدار حسن
اگر چه دور و برش از حبیبها خالی است
امامها همه جمعند در کنار حسن
مزار خاکی او شد ابوترابیِ محض
از آن به بعد نجف گشت خاکسار حسن
عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز
حسین فاطمه برخیزد از جوار حسن
برای غربت او بیقرار می گریم
شبیه شمع خیالی سر مزار حسن
برای داغ دو تا ماهپارهاش یا که
برای لحظهی جانسوز احتضار حسن
برای روضهی او با کنایه میخوانم
مدینه، کوچه، فدکنامه، گوشواره، حسن
#محسن_حنیفی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مرثیه
.
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#حدادیان
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،وَ بكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بكُمْ یَخْتِمُ اللَّهُ،السلام علیك یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ
ای بقیع ِ تو، دل ِ سوخته ی سوختگان
وی چراغ حرمت سینه ی افروختگان
دل آتش زده ی ما پر ِ پروانه ی تو
شاهد غربت تو شهر ِ تو و خانه ی تو
به امام سجاد روحی فدا عرض كردند: كجا بیشتر به شما سخت گذشت. آقا نگفت: گودال، نگفت: كربلا، نگفت:خیمه ها. فرمود: الشام،الشام،الشام. عرض كردند: چرا آقا جان؟ یكی از دلائل این بود فرمود:زخم زبان بدتر از زخم نیزه است،توی شام خیلی به ما زخم زبان زدند،ای وای،ای وای......حالا یه وقت توی شهر و دیاری كه هیچ كس تو رو نمیشناسه،بهت زخم و زبون می زنند باز خیلی بهتر، اما بمیرم امام حسن مجتبی توی شهری كه منبر مسجد ،منبر ِ جدِّش ِ،محراب، محراب جدِّش ،كوچه ها قدمگاه جدِّش ، همین جاها بود روی دوش پیغمبر بود. اگه تونستی برا امام حسن مجلس گرم كن باشی یه چیز دیگه است،خود امام حسین شب عاشورا برا امام حسن گریه كرد، بی بی زینب اومد گفت:داداش اصحابت رو امتحان كردی یا نه؟ نكنه این ها هم مثل یاران حسن تنهات بذارند،نكنه توی خیمه ات ترور بشی، نكنه بخوان دست بسته تحویلت بدن؟هم زینب گریه كرد، هم حسین. حبیب با خبر شد، همه رو جمع كرد گفت:بیایید بریم تظاهرات،بیایید بریم بگیم:لبیك یا حسین،اون هایی كه لبیك یا حسین گفتند:راست گفتند. اما اونایی كه لبیك یا حسن گفتند ترور كردن امام حسن رو.
تو غریب ِ وطنی،اهل وطن بی دردند
یه وقت غریبه رو میآرن توی شهر می زنند،فرق داره،یه وقت توی این شهر دختر ِ پیغمبرشون ور می زنند،هیچكی هم هیچ چیز نمیگه
تو غریب ِ وطنی،اهل وطن بی دردند
همگی مرد نمایند ولی نامردند
تا پای مرگ دخت نبی را مغیره زد
ای كاش بین كوچه دگر مجتبی نبود
داغ پیغمبر و تنهایی حیدر دیدی
طفل بودی كه زمین خوردن مادر دیدی
آن یكی كرد شماتت عوض تجلیلت
خواست مخفی به معاویه دهد تحویلت
دیگری زخم زد از تیغ ستم بر رانَت
لب فرو بستی اما به لب آمد جانت
چنان خنجر به رانش زدند،راوی میگه:دیدم استخوان معلوم شد، اینها هم ركاب های امام حسن بودند،اینها خواستند توی خیمه اش ترورش كنند.آخ داشت نماز می خوند سجاده از زیر پاش كشیدند با صورت زمین خورد،ریختن توی خیمه بكشنش اومد سورا مركب شد خنجر به رانش زدند، بمیرم برای غریبیت یا حسن بن علی
كی روا بود چنان راهبری آزاده
امت از زیر قدومش بكشد سجاده
چند شب برای امام حسین گریه كردی تا آماده بشی بگی: غریب حسن... آخه امام حسین یه نفر تو میدان عرض كرد آقا جان داره ظهر میشه،دلم می خواد یه نماز دیگه باهات بخونم،فرمود:خداوند تو رو از نمازگزاران قرار بده،نماز می خونیم. نماز جماعت برگزار شد حسین جلو،علی اكبر پشت سر،گویا اباالفضلم داره نماز میخونه، بنی هاشم دارن نماز میخونن اصحاب مواظبند، یه عده از هم دارن نماز میخونند، حبیب بن مظاهر و مسلم به عوسجه و دیگران ایستادند جلوی نمازگزاران، سعید نامی است از یاران امام حسین، سیزده تا تیر بهش زدند،یه تیر به گلوش خورد،امام حسین سلام نماز و داد،دید افتاده داره جون میده،صدای خِرخِر نفس می اومد،امام حسین نزدیك شد دید داره دست وپا میزنه،اما حرف نمیتونه بزنه،فقط لب هارو آروم تكون میده،صدا زد:آیا من وفادار بودم؟بخدا امام حسین فقط برای علی اكبر گیه نكرد،اینجا هم گریه اش گرفت، به سعید فرمود:من تا تو رو توی بهشت نفرستم خودم نمیآم. حسین جان یه عده تیر خوردن شما نماز بخونی اما حسن رو در حال نماز خنجر به رانش زدند،سجاده رو از زیر پاش كشیدن آقا جان،غریب حسن. خود حسین بن علی دوشنبه ها و پنج شنبه ها می خواست بره زیارت امام حسن بقیع آقا سر برهنه و پا برهنه می رفت،بازار زیارت امام حسن رو امام حسین گرم كرده،اما برید ببینید۲۸ صفر بقیع خلوت ِ،اما كربلا غول غوله است.حالا خودت بگو:جا داره داد بزنی بگی : غریب حسن...
نفست شعله ی آهی است كه در دل داری
قاتل فقط اونی نیست كه زهرش داد،قاتل اونیه كه جلو چشمش زد توی گوش مادرش
نفست شعله ی آهی است كه در دل داری
ثانی و جعده، مغیره، تو سه قاتل داری
نه فقط در غم تو زینب كبری گرید
كه به مظلومی ِ تو ماهی ِ دریا گرید
"پیغمبر فرمود:هركی برا حسنم گریه كنه،قیامت كور وارد محشر نمیشه؛ فرمود:هر كی برای حسنم گریه كنه قیامت گریان نمیشه."معلوم ِ اشك برای حسن رو به هر كسی نمیدن.
دشمنان تو چه بی عاطفه و نامردند
در حضور تو جسارت به علی می كردند
خبر آوردند به امام حسن روحی فدا، آقا جان چرا نشستی، حسین خطیبی رو از بالای منبر پایین آورده، با دو انگشت مبارك حلقومش رو گرفته، عنقریب ِ جان رو از بدن نحسش بیرون بیاره، امام حسن اومد برادر چی شده؟ دید چشم حسین سرخ ِ،عرضه داشت:داداش نبودی ببینی چیا بالای منبر می گفت، مگه كسی جرأت داره به بابای ما جسارت كنه، نبودی ببینی بالای منبر چیا میگه، امام حسن فرمود:
داداش یه روز اومدی، من هر روز دارم میشنوم و صبر میكنم،رهاش كن،ما مأمور به صبریم، اون نانجیب رو رها كرد،دو برادر با هم برگشتند،اینقدر امام حسین برا امام حسن گریه كرد،برا غریبی ِ امام حسن گریه كرد.
ای دل ِ سوخته دلها حرم خلوت ِ تو
اشك پیوسته ی ما دست گل تربت تو
امام حسین اومد كنار بستر چشمش به امام حسن افتاد،دید هی رنگ زرد میشه،سبز میشه، داره زجر میكشه، زد زیر گریه. امام حسین طاقت گریه حسن رو نداشت. میدونی امام حسین یاد ِ چی افتاد، یادش افتاد فضه می اومد،حسین جان تو لااقل آروم بگیر،من حریف حسن نمیشم،حسین میگفت:مگه داداشم حسن دوباره گریه میكنه؟آره آقا جون نمیدونم این تو كوچه چی دیده،مادرت برا منم نگفته،از اون روزی كه با هم رفتن و برگشتن من فقط میدونم چادر مادرت خاكی بود، اینقدر گریه كرد حسین برای غریبی ِ حسن،می گفت:باشه فضه من آروم می گیرم،اما برو مواظب داداشم باش،تا اینكه یه روز جلوتر از حسن وارد خونه شد، رو انداز رو كنار زد،بعد از دو سه ماه صورت مادر رو دید، یه دفعه دید گوشه ی چشم مادر كبود، یه دفعه دید جای انگشت ها هنوز رو صورت مادر ،با خودش گفت:داداشم چه صبری داشته،حالا معلوم شد چرا هیچ كی نمی تونست حسن رو آروم كنه،یه وقت دید حسن داره از در میآد،زود روی مادر رو انداخت،اومد جلوتر كه حسن نتونه طرف صورت بیاد. حالا حسین داره به حسنی كه در بستر احتضار نگاه میكنه و اشك می ریزه، خاطره ها یادش میاد،امام حسن فرمود:داداش اینجوری گریه نكن، حسن طاقت نداره گریه ات رو ببینه، عرضه داشت داداش چه طور گریه نكنم كه تو رو توی این وضع می بینم،پاشد نشست با همه ی سختی، گفت:من طوریم نیست داداش ، عرضه داشت چه طور، طوریت نیست؟ میگن:جگرت داره میسوزه، فرمود: داداش من هر طوری هستم لااقل تو سایه ات رو سرم هست،نگاه كن ببین عباس رو،نگاه كن ببین بنی هاشم رو، من یه پرستار دارم بنام زینب،لااقل موقع جون دادنم همه خودی اند دورم، اما لایوم كیومك یا اباعبدالله، سی هزار نفر دورت رو می گیرند، بین دو نهر آب با لب تشنه سر از بدنت جدا می كنند، امام حسین آروم شد، دیری نگذشت دید حالا حسن داره گریه میكنه،عرضه داشت برادر شما چرا داری گریه میكنی؟فرمود: حسین جان دارم میرم دیدن مادرم ، دارم میرم دیدن جد و پدرم،اما حسین جان با همه ی این حرف ها دوری از تو خیلی سخت ،روز عاشورا وقتی این زن ها و بچه ها برای وداع اومدن،زینب یه گوشه ای ایستاده بود، داشت دق می كرد،حسین یاد ِحسن افتاد، فرموده بود دوری از تو خیلی سخت ،یه نگاه كرد دید اگه معجزه نكنه زینب می میره،یه اشاره به قلب زینب كرد، همچین كه زینب آروم گرفت،گفت:داداش می خوای بری برو. حسین بن علی اشاره كرد به دل زینب ، زینب آروم شد، تو كوفه هم زینب خیلی منقلب بود،از رو نیزه حسین قرآن خوند زینب آروم شد، تو مجلس یزید دل ِ زینب خیلی شكسته بود،آخه تو كوفه اینها رو با تازیانه نیاوردند،اما تو این مجلس تا برسند خیلی زدن،امام سجاد می گفت:تند می رفتم بچه ها با صورت به زمین می خوردند،آی مردم عباس اگه تیر تو چشمش نبود،توی بدنش نبود، از بالای بلندی رو زمین می خورد چیزیش نمیشد اما بچه ی سه ساله وقتی دستش بسته است،دارن میكشنش بخوره زمین،اگه صورت قبلاً سیلی خورده باشه بچه بد آسیب میبینه.،ای حسین...
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
👇