4_6023612098435615792.mp3
11.05M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵روایت اول:
فردای روز واقعه...
#صباحا_و_مساء
00.mp3
5.25M
▪️بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید.
#صباحا_و_مساء
#امام_حسین
۱
05 Bazare Kofeh.mp3
13.64M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت پنجم:
بازارِ کوفه...
#صباحا_و_مساء
4_6041923657142373914.mp3
14.62M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت هفتم:
سخنرانی حضرت امّکلثوم سلاماللهعلیها در بازارِ کوفه...
#صباحا_و_مساء
04 Vourod Be Kofeh.mp3
13.35M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت چهارم:
ورود کاروان به کوفه...
#صباحا_و_مساء
08 (1).mp3
13.29M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت هشتم:
مجلسِ دارالاماره کوفه (قسمت1)...
#صباحا_و_مساء
03 Dafne Shohada.mp3
17.67M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت سوّم:
دفنِ شهدا...
#صباحا_و_مساء
06 Khotbe H Zeinab Dar Bazare Kofeh.mp3
13.88M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت ششم:
خطبهی حضرت زینب سلاماللهعلیها در بازارِ کوفه...
#صباحا_و_مساء
4_6046603848645086754.mp3
14.95M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت نهم:
مجلسِ دارالاماره کوفه (قسمت2)...
#صباحا_و_مساء
4_5823576401806099805.mp3
6.75M
▫️کاش باورمان شود که هر چه آید به سر ما همه از دوری توست!!
#داستان_تشرف علی ابن #مهزیار و بیان دردهای امروز ما از لسان مبارک حضرت ولیعصر علیهالسلام
.
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مصائب_اسارت
#علیرضا_قاسمی
ای کشتی نجات که در خون شناوری
آب از سرم گذشت، برآر از وفا سری
این خواهش از نهایت بیچارگی کنم
ورنه تو را سری نبوَد تا برآوری
خونِ جگر ز زخم تنت میرود هنوز
جان دادهای و باز پریشانِ اکبری
از سینهای که خُرد شد و خاتمی که رفت
معلوم شد که وارث زهرا و حیدری
در گیر و دار حملهٔ گرگان، بجا نماند
از یوسفم نه پیرهنی و نه پیکری
دشمن به بانگ العطشت خوش جواب داد
تر شد گلویت از دم خنجر، چه خنجری
یک جرعه خواستی تو و دادت دوازده
دیگر نه تشنهای و نه خشکیدهحنجری
رسم برادری چه خوش آوردهای بجای
کز روی نی، مراقب احوال خواهری
یک کاروان یتیم و اسیر ایستادهاند
ای «هل اتی»سجیّه! برآر از وفا سری
ای پور مرتضی، پدری کن در این سفر
گر گم شود ز زمرۀ ایتام، دختری
ای همسفر ببین که سفر چون تمام شد!
ماییم اسیر خصم و تو مهمان مادری
گر آبِ دیده یار نگردد «رحیق» را
از آتشش نه خامه بماند نه دفتری
او را ز لطف گر بنوازی روا بود
چون رسم آفتاب بود ذره پروری
#کشتی_نجات
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.