eitaa logo
دوستان امام زمان(عج)
427 دنبال‌کننده
5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
41 فایل
اۍڪــاش‌ڪـه‌انتخاب‌مان‌مهدی‌بود هرپرسش و هرجواب‌مان مهدۍ بود شادمانترین مردم ،بهترین چیزها ندارند،بلکه بهترین برداشت از زندگی دارند. هر هفته با موضوعی اخلاقی ارتباط با مدیر @Y_a_r_a_h_m_a_n لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3961127018C539fa8bf02
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهم صل علی محمد وآل محمد: 🌙🍃🌙🍃🌙🍃🌙🍃🌙 درشبانه روز ده دقیقه با خدا استغفار کن؛ خلوت کن.... دلت روشن می شود✨
الهم صل علی محمد وآل محمد: : اگر این کار را انجام دهید خیلی پیشروی کرده اید یکی اینکه را اول وقت بخوانید دیگر اینکه دروغ نگویید و آن وقت اگر این کارها را کردید سهم شما هم عوض میشود یعنی درک دیگری پیدا می کنید الان شما نمی توانید این مطالب را از ما قبول کنید ولی وقتی خودتان به آن رسید قبول می‌کنید. 📚 ، ص۱۳۲
💕 داستان کوتاه "نماز اول وقت و معجزه امام رضا(ع )" بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم، پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند. آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.!! برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد. بعد از اینکه همه "نمازشان" را خواندند، من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم! و او هم قضیه نماز و "مرحوم شیخ" و رضا شاه را برایم تعریف کرد... در جوانی مدتی از طرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم، از طرفی پسرم مبتلا به "سرطان خون" شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم.!! روزی خانمم گفت: که برای شفای بچه، "مشهد" برویم و دست به دامن "امام رضا(ع)" بشویم... آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد "صحن حرم" که شدیم خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه، بچه را گرفت و گریه کنان داخل "ضریح آقا" رفت. پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری "انجیر و نبات" خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت.! به خودم گفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم "پیرمرد" چطور همه را دل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم "شرطی" بگذاریم؟ گفتم: چه شرطی و برای چی؟ شیخ گفت: قول بده در ازاء "سلامتی و شفای" پسرت یکسال نمازهای یومیه را سر وقت اذان بخوانی.! "متعجب شدم" که او قضیه مرا از کجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم: باشه قبوله و با اینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم: باشه.! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم "پسرم" از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته و خوب شده بود.!! من هم ازآن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم.! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید در راهه و ترس واضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد.! در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه نمازم را بخوانم. چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول "وضو" گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا "عذرخواهی" کردم و گفتم: قربان در خدمتگذاری حاضرم. شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و... رضا شاه هم پرسید: مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم: قربان از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون در حرم امام رضا(ع) شرط کردم. رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با "چوب تعلیمی" محکم به یکی زد و گفت: مردیکه پدر سوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، و نماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.! اونیکه دزده تو پدر سوخته هستی نه این مرد.! بعدها متوجه شدم، آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود.!! *از آن تاریخ دیگر هر جا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....* "خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان" 🍃🍃🍃
میگویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد! این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغ‌ها و داستان‌ها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید.
الهم صل علی محمد وآل محمد: ❤️✨چند عمل ساده براي چند صد برابر كردن ثواب نمازها؛ 🍃 اذان و اقامه :باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند. 🍃ركوع كامل:باعث نداشتن وحشت قبر ميشود. 🍃انگشتر عقيق:دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون آن است. 🍃مسواك زدن:دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است. 🍃 خواندن سوره قدر در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان ميشود. 🍃عطر:باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود. 🍃تسبيحات حضرت زهرا س بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق ع است
♥ بازار دنیا....عجیب شلوغ است.... و ما، راه نور را گم کرده ايم! و تو.... تنها راه بلد جاده نوری... بر تاریکیهای دلمان، خط بکش... سلام یگانه طلوع زمین بیا... چشم انتظار ظهور زیبایت هستیم... ♡
🍁🍁صبحمون رو با سلامی عاشقانه بعد از نماز صبح تقدیم نمودیم به یگانه خورشید عالم تاب و عهدی دوباره بستیم و در دعای روز پنج شنبه ۵ حاجت از خداوند طلب میکنیم و در زیارت امروز از امام حسن عسکری ع) یاری مطلبیم تا در مسیر رضایت فرزندشون امام زمان ع) استوار بمانیم و ثابت قدم .🍁🍁