فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مبینا نعمت زاده: با امام زمان(عج) عهد کرده بودم مدال بگیرم مدالم را تقدیم مردم ایران و آقا امام زمان(عج) کنم
@emammzamani
🔴 مواظب باشید جای قاتل و مقتول عوض نشه
🔹رضا رسایی فریب خورده ی عنقلاب زن زندگی ازادیه که گول شعار های زیر پتوییِ علی کریمی و هفکرانش رو خورد و فرمانده اطلاعات شهر صحنه، نادر بیرامی رو با ضربات چاقو شهید کرد،اعدام هم نشد قصاص شد، بگید زبونتون عادت کنه!
@emammzamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 واکنش معاون اجرایی رئیسی به جوان خواندن معاون ۶۵ ساله پزشکیان توسط عارف
🔹عارف: معاون اجرایی جدید جزو جوانان دولت است.
🔹منصوری: پس باید در تعریف جوانی تجدیدنظر کنیم.
@emammzamani
🔴 مو و موشک
رمز فتنه جدید کفتارهای امنیتی اصلاحات
هر وقت اسرائیل در بن بست قرار میگیرد این کفتارها در ایران با دو قطبی سازی به فریادش میرسند.
با اسرائیل باید برخورد موشکی کرد و با ستون پنجمش در ایران برخورد امنیتی.....
@emammzamani
🔴 اسرائیل، صادرکننده روشهای شکنجه در دنیا!
یعقوب توکلی:
🔹 صبح روز ششم، وقتی در باز شد، شروع به کتک زدنم کردند. بعد کیسه را از سرم برداشتند. یک بشقاب یکبارمصرف پلاستیکی آورده بودند، که تکهای پنیر، یک قاشق مربا، سه دانه زیتون، و تکهٔ کوچکی نان در آن بود. در سلول باز و بشقاب دم در بود. وقتی خم شدم تا بشقاب را بردارم، زندانبان با پایش به صورتم زد و گفت: «برندار. کسی از تو مهمتر هست که باید آن را بخورد. صبر کن، نخور.» چند دقیقه بعد، سگ کوچکی را آوردند. سگ پنیر را لیسید و خورد، و بعد از آن سرباز بشقاب را با پایش جلویم انداخت. من با تنفر هرچه تمامتر، با وجود این همه تحقیر و ناپاک شدن غذا، مجبور بودم بعد از شش روز گرسنگی، همان تکه نان کوچک را با مربا و سه دانه زیتون بخورم.
🔹 بعد از مدتی، دوباره مرا به داخل اتاق بازجویی بردند و بر روی میز چوبی خواباندند. با ریسمان مرا بستند و دوباره با کابل مرا زدند، آنقدر که دیگر خونی در بدنم نمانده بود و بیهوش شدم. با سطل آبی مرا به هوش آوردند و به مطب بردند، تا پانسمان خونین زخمها را عوض کنند. باز مجبور شدند به من خون تزریق کنند. بعد از تزریق خون، مرا به اتاق بازجویی برگرداندند. گوشیهای آمپلیفایر را به گوشم وصل کردند و صداهای وحشتناک را، تا حدی که دستگاه توان داشت، بالا بردند. سرم در حال ترکیدن بود و گوشهایم سوت میکشید. بلندم کردند و مرا به دیواری که برق به آنجا وصل بود، مصلوب کردند. فهمیدم میخواهند چه بلایی به سرم بیاورند. تنم از شدت درد میلرزید. مغزم تیر میکشید. از همان دستبندها برق به تمام بدنم میرسید. همهٔ سلولهای بدنم از درد به فغان آمده بود. این وضعیت در نقاط زخمی شدیدتر و زجرآورتر بود. نمیدانم چند بار بیهوش شدم و مرا با سطل آب سرد به هوش آوردند و چگونه مرا به سلول بردند. دیگر روز و شب را نمیفهمیدم.
🔹 بعد از چند روز که آن پزشک پیرمرد را ندیده بودم، یکباره جلویم سبز شد و با دست محکم به سرم کوبید. با بددهنی هرچه تمامتر به من فحش میداد. تحمل نکردم و جوابش را دادم. گفت: «راستی چیزی را فراموش کرده بودم. یادم رفت اندازهٔ گلولهها را بنویسم. قطر و حجم تیرهایی را که به بدنت اصابت کرده ننوشتم. فراموشم شد.» گفتم: «شما این گلولهها را درآوردی. گلولهها پیش شما است.» میدانستم شکنجهٔ دیگری در انتظار است؛ اما کاری نمیتوانستم بکنم. دستهایم بسته بود؛ حتی با پاهایم نیز نمیتوانستم از خودم دفاع کنم. کاملاً بی دفاع بودم. دکمههای پیراهنم را باز کرد و انگشت خود را در زخم زیر بغلم فرو کرد و چرخاند. اشکم درآمده بود. از شدت درد دنیا پیش چشمانم سیاه شد. تصویر او بهسان حیوان انساننمای وحشتناکی جلویم سبز شد. با کمال بیرحمی در چشمانم نگاه کرد و گفت: «ناراحت نشو. من دارم تیرها را اندازه میگیرم.» خون زیادی از زیر بغلم جاری شد و درد تمام بدنم را فراگرفت. همهٔ وجودم از شکنجهٔ بیرحمانهای که پیرمردی بهظاهر پزشک در حق نوجوانی ۱۶ ساله -آن هم با دستهایی بسته- انجام میداد، پر از تنفر شده بود.
🔹 با شکنجههایشان به شیطانصفتی اسرائیلیها بیشتر پی بردم. مهمتر از همه ارزان بودن روشهای شکنجهٔ آنها بود؛ طوری که پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رژیم جزء اصلیترین صادرکنندگان روشهای شکنجه در دنیا شد. آموزش روشهای شکنجه در بازجویی منبع درآمدی بسیار مهم برای اسرائیل به شمار میرفت. روز هشتم، در حالی که آویزان بودم، سربازان به مسخره کردن و فحش دادن من پرداختند. تا اینجا مسئله خیلی عجیب نبود؛ هرچند فحاشی بیش از سایر شکنجهها، اعصاب انسان را به هم میریزد. برای آزار بیشتر، گوشهٔ کیسه را بلند کردند و دود سیگارشان را به داخل کیسه فوت کردند. من از شدت کمبود اکسیژن به دست و پا زدن افتادم. کمی بعد، ناگهان یک سرباز اسرائیلی جلو آمد و گفت: «میخواهم سیگارم را خاموش کنم؛ اگر زمین بیندازم، کثیف خواهد شد. بهتر است این عرب زحمت خاموش کردن سیگار را بکشد.» بعد سیگار روشن را روی پشت دستم گذاشت و آن را فشار داد. فریادم به آسمان رفت؛ ولی با دست و پای مصلوب کاری نمیتوانستم بکنم. به قدری محکم سیگار روشن را فشار داد، که هنوز بعد از سی سال جای سوختگی آن روی دستم باقی مانده است. بعد از آن، سربازان یکییکی آمدند و سیگارشان را روی دستم با فشار خاموش کردند و من در میان آن همه درد چارهای جز فریاد زدن نداشتم.
🔹 متن بالا برشیست از کتاب «حقیقت سمیر» ؛ روایتی از خاطرات سمیر قنطار
🔹 سمیر قنطار، مبارز لبنانیالاصل فلسطینی است که سی سال در زندانهای اسرائیل به سر برد و در تبادل اسرا در سال ۲۰۰۸ بین اسرائیل و حزبالله لبنان از زندان آزاد شد.
🔴 حضور فرمانده پدافند هوایی بلاروس در تهران چه معنایی دارد ؟
🔹حضور فرمانده پدافند هوایی بلاروس در ایران یعنی ماجرا خیلی جدی تر از این حرفاست.
ایران قصد داره محکم اسرائیل رو بزنه و به همین منظور باید سیستم پدافندی خودش رو به بهترین شکل آماده دفاع کنه.
استفاده از تجربیات فرماندهان روسی و بلاروسی بهترین فرصت برای ایران خواهد بود.
@emammzamani
🔴 پرچم اباعبدالله (ع) برگردن محمدهادی ساروی
🔹پرچم اباعبدالله الحسین (ع)، هدیه وزیر ورزش و جوانان بر گردن محمد هادی ساروی پس از کسب مدال طلای المپیک
@emammzamani
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت بازجوی صهیونیست از پیشبینی سنوار در زندان!
🔹یحیی سنوار رهبر حماس در غزه، ۲۳ سال در زندانهای رژیم صهیونیستی در حبس بود اما در نهایت با اینکه به ۵ بار حبس ابد محکوم شده بود، در سال ۲۰۱۱ طی توافق مبادله اسرا بین حماس و رژیم صهیونیستی آزاد شد. فیلم را ببینید.
@emammzamani
🔴 پاسخ تند پزشکیان به سخنان مدیر مسوول انتخاب
🔹 در مراسم امروز روز خبرنگار که با حضور مسعود پزشکیان برگزار شد، مدیرمسئول سایت انتخاب با الفاظی توهینآمیز درباره دولت شهید رئیسی سخن گفت که با واکنش تند مسعود پزشکیان رو به رو شد.
@emammzamani