هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_93214821.mp3
1.5M
🎙 #صوت مهدوی
❇️ #غیبت_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
💠چرا غیبت حضرت برای ما عادی شده❓
سخنرانی_بسیار_شنیدنی👌
👤 استاد #عالی
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاصاحب_الزمان
💠 عدم فاصلهی #امام_زمان علیهالسلام با خلائق
🌱 مرحومآیتالله #شیخ_جواد_کربلایی
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا #قرائتی
🎬 رضایت #امام_زمان (عجل الله فرجه )، رضایت خداست!!!
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_63556160.mp3
14.78M
🌸 #معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جسمانی بود
🍀تشرف برخی از علما محضرنورانی و مبارک #امام_زمان علیه السلام
👌 صوت کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حسین #گنجی اشتهاردی ۲۸شعبان۱۴۴۰قمری.حسینیه کربلائیها.قم مقدس
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
✍آیتالله العظمی #بهجت (قدس سره) :
زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غائب علیهالسلام را در خواب دید، حضرت به او فرمود: اینها که در اینجا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و…، ولی هیچکس به فکر من نیست و برای ظهور و #فرج من بهطور جدی دعا نمیکند!
📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴٨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔹🍃🍃🔹🍂🍂🔹🍃🍃🔹
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#مولا_جان.....
⇜وسط جاذبه ے این همه رنگ🎨
⇜ #نوکرت تا به ابد رنگ شماست
⇜بی خیال همہ ے مردم شهـ🏙ـر
⇜دلمـ💔 آقا، به خدا تنگ #شماست
#اللّهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الفَرَج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
🔰دعای هر روز #ماه_صفر :
🔹 مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان میفرماید : براى رفع نُحُوسَت هیچ چیز بهتر از تصدّق و ادعیه و استعاذات وارده نیست و اگر کسى خواهد که محفوظ ماند از بلاهاى نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه بخواند چنانکه محدّث فیض و غیره فرموده :
یا شَدیدَ الْقُوى وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنى شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام #عالی/ ماجرای تشرف محمد بن عیسی بحرینی خدمت امام زمان(عج).
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد/
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
🔻سهم شما پنج صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه).
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
💐دل هزاران درد دارد یک دوا آن هم تویی،
صدهزاران غصه دارد یک شفا آن هم تویی-
💐سفره ی دل را نکردم باز من بهر کسی،
یک نفر با درد من هست آشنا آن هم تویی-
#اللّهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الفَرَج
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
✅ داستان تشرف ✅
🔴🔵 #تشرف شیخ حسین آل رحیم نجفی
♦️ قسمت 1⃣
🌺 شیخ باقر كاظمى (ره) فرمود:
در نجف شخصى به نام شیخ حسین آل رحیم زندگى میكرد كه مردى پاك طینت و از مقدسین و مـشـغـول بـه تـحـصـیل علم بود.
ایشان به مرض سل مبتلا شد، به طورى كه با سرفه كردن از سـیـنـهاش اخلاط و خون خارج مىشد.
با همه این احوال در نهایت فقر و پریشانى بود و قوت روز خـود را هـم نـداشت .
غالب اوقات نزد اعراب بادیه نشین در حوالى نجف اشرف میرفت تا مقدارى قوت، هر چند كه جو باشد به دست آورد.🌾🌾
با وجود این دو مشكل، دلش به زنى از اهل نجف تمایل پیدا كـرد، امـا هـر دفـعـه كه او را خواستگارى میكرد، نزدیكان زن به خاطر فقرش جواب مثبت به او نمىدادند و همین خود علت دیگرى بود كه در هم و غم شدیدى قرار بگیرد.
مـدتـى گـذشـت و چـون مـرض و فقر و ناامیدى از آن زن، كار را بر او مشكل كرده بود،تصمیم گـرفـت عـمـلـى را كـه در بین اهل نجف معروف است انجام دهد، یعنى چهل شب چهارشنبه به مسجد كوفه برود و متوسل به حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه بشود، تا به مقصد برسد.🕌
شـیخ حسین میگوید: من چهل شب چهارشنبه بر این عمل مواظبت كردم .
شب چهارشنبه آخر شد.
آن شب، تاریك و از شبهاى زمستان بود. باد تندى مى وزید و باران اندكى هم مىبارید.💨🌧
من در دكه مسجد كه نزدیك در است نشسته بودم، چون نمىشد داخل مسجد شوم، به خاطر خونى كه از سـیـنهام مىآمد و چیزى هم نداشتم كه اخلاط سینه را جمع كنم و انداختن آن هم كه در مسجد جـایـز نـبود.
❄️از طرفى چیزى نداشتم كه سرما را از من دفع كند، لذا دلم تنگ و غم و اندوهم زیاد گشت و دنیاپیش چشمم تاریك شد.
فـكـر مىكردم شبها تمام شد و امشب، شب آخر است، نه كسى را دیدم و نه چیزى برایم ظاهر شد.
ایـن هـمـه رنـج و مـشقت دیدم بار زحمت و ترس بر دوش كشیدم تا بتوانم چهل شب از نجف به مسجد كوفه بیایم با همه این زحمات، جز یاس و ناامیدى نتیجهاى نگرفتم .
در ایـن كار خود تفكر میكردم در حالى كه در مسجد احدى نبود.
🔥آتشى براى درست كردن قهوه روشـن كـرده بـودم و چون به خوردن آن عادت داشتم، مقدار كمى با خودم از نجف آورده بودم، نـاگاه شخصى از سمت در اول مسجد متوجه من شد.
از دور كه او را دیدم، ناراحت شدم و با خود گـفـتم: این شخص عربى از اهالى اطراف مسجد است و نزد من مى آید تا قهوه بخورد.☕️
اگر آمد، بى قهوه میمانم و در این شب تاریك هم و غمم زیاد خواهد شد.
در ایـن فـكـر بـودم كـه بـه مـن رسید و سلام كرد.💫🌟
نام مرا برد و مقابلم نشست .
از این كه اسم مرا مـىدانـسـت تـعـجب كردم! گمان كردم او از آنهایى است كه اطراف نجف هستند و من گاهى میهمانشان مى شوم .
از او سؤال كردم از كدام طایفه عرب هستى؟ گفت: از بعضى از آنهایم .
اسم هر كدام از طوایف عرب را كه در اطراف نجف هستند بردم، گفت: نه از آنها نیستم .
در این جا نـاراحـت شـدم و از روى تـمـسخر گفتم: آرى، تو از طرى طرهاى؟ (این لفظ یك كلمه بىمعنى است) از سـخـن مـن تـبـسـم كرد و گفت: من از هر كجا باشم، براى تو چه اهمیتى خواهد داشت؟ بعد فرمود: چه چیزى باعث شده كه به این جا آمدهاى؟ گفتم: سؤال كردن از این مسائل هم به تو سودى نمیرساند.
گفت: چه ضررى دارد كه مرا خبر دهى؟ از حـسـن اخـلاق و شـیرینى سخن او متعجب شدم و قلبم❤️ به او مایل شد و طورى شد كه هر قدر صحبت مىكرد، محبتم به او زیادتر مىشد، لذا یك سبیل (یكى از دخانیات🚬) ساخته و به او دادم .
گفت: خودت بكش من نمى كشم .
☕️برایش یك فنجان قهوه ریختم و به او دادم .
گرفت و كمى از آن خورد و بعد فنجان را به من داد و گفت: تو آن را بخور.
☕️فنجان را گرفتم و آن را خوردم و متوجه نشدم كه تمام آن را نخورده است .
خلاصه طورى بود كه لحظه به لحظه محبتم به او زیادتر مى شد.💕💕
بـه او گفتم: اى برادر امشب خداوند تو را براى من فرستاده كه مونس من باشى .
آیا حاضرى با هم كنار حضرت مسلم (علیه السلام) برویم و آن جا بنشینیم؟
گفت: حاضرم،
حال جریان خودت را نقل كن .
گـفتم: اى برادر، واقع مطلب را براى تو نقل مى كنم .
از روزى كه خود را شناختهام شدیدا فقیر و مـحـتـاجم و با این حال چند سال است كه از سینهام خون مى آید و علاجش را نمى دانم .
از طرفى عیال هم ندارم و دلم به زنى از اهل محله خودمان در نجف اشرف مایل شده است، ولى چون دستم از مـال و ثـروت خـالـى اسـت گـرفتنش برایم میسر نمى شود.
این آخوندها مرا تحریص كردند و گفتند: براى حوائج خود متوجه حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) بشو و چهل شب چهارشنبه در مسجد كـوفـه بیتوته كن، زیرا آن جناب را خواهى دید و حاجتت را عنایت خواهد كرد و این آخرین شب از شـبهـاى چـهارشنبه است و با وجود این همه زحمت ،اصلا چیزى ندیدم.
این است علت آمدنم به این جا و حوائج من هم همینها است.
........ادامه دارد
💠🍃🍃💠🍃🍃💠
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
♦️ قسمت 2⃣
در این جا در حالى كه غافل بودم، فرمود: سینهات كه عافیت یافت، اما آن زن، پس به همین زودى او را خواهى گرفت، و اما فقرت، تا زمان مردن به حال خود باقى است .
در عـین حال من متوجه این بیان و تفصیلات نشدم و به او گفتم: به طرف مزار جناب مسلم (ع) نرویم؟ گفت: برخیز.
بـرخـاسـتم و ایشان جلوى من به راه افتاد.
وقتى وارد مسجد شدیم، گفت: آیا دو ركعت نماز تحیت مسجد را نخوانیم؟ گفتم : چرا.
او نـزدیـك شـاخـص (سنگى كه میان مسجد است) و من پشت سرش با فاصلهاى ایستادم .
تكبیرة الاحـرام را گـفـتـم و مـشغول خواندن فاتحه شدم .
ناگاه قرائت فاتحه او را شنیدم به طورى كه هـرگـز از احـدى چـنین قرائتى را نشنیده بودم .
از حسن قرائتش با خود گفتم: شاید او حضرت صـاحـب الزمان(عجل الله فرجه) باشد و كلماتى شنیدم كه به این مطلب گواهى میداد.
تا این خیال در ذهنم افـتـاد بـه سـوى او نظرى انداختم، اما در حالى كه آن جناب مشغول نماز بود، دیدم نور عظیمى حضرتش را احاطه نمود، به طورى كه مانع شد كه من شخص شریفش را تشخیص دهم .🌅🎇
همه اینها وقتى بود كه من مشغول نماز بودم و قرائت حضرت را مىشنیدم و بدنم مى لرزید، اما از بـیم ایشان نتوانستم نماز را قطع كنم، ولى به هر صورتى كه بود نماز را تمام كردم .
نور حضرت از زمین به طرف بالا مىرفت .🎇
مشغول گریه و زارى و عذرخواهى از سوء ادبى كه در مسجد با ایشان داشتم، شدم و عرض كردم: آقاى من، وعده شما راست است .
مرا وعده دادید كه با هم به قبر مسلم (ع) برویم . این جا دیدم كه نور متوجه سمت قبر مسلم (ع) شد.🌅
من هم به دنبالش به راه افتادم تا آن كه وارد حرم حضرت مسلم (ع) گـردیـد و تـوقف كرد و پیوسته به همین حالت بود و من مشغول گریه و ندبه بودم تا آن كه فجر طالع شد و آن نور عروج كرد.
🏞صـبح، متوجه كلام آن حضرت شدم كه فرمودند: اما سینهات كه شفا یافت، و دیدم سینهام سالم و ابدا سرفه نمىكنم .
یك هفته هم طول نكشید كه اسباب ازدواج با آن دختر من حیث لا احتسب (از جـایـى كه گمان نداشتم) فراهم شد و فقر هم به حال خود باقى است، همان طورى كه آن جناب فرمودند.
📚 منبع:
كتاب العبقرى الحسان جلد اول، بخش۲
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام #مؤمنی:
تو #دعا کنی یا نه، امام زمان(عجل الله فرجه) برات دعا میکنه...
🔻سهم شما پنج صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عجل الله فرجه).
💠💠💠🍀🕌🍀💠💠💠
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_22551736.mp3
781K
🌹یا #صاحب_الزمان
🍃 اوصاف حیرتانگیز مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی )
علت نامگذاری #کعبه
💔به گرد بیتالحرام، طواف بر من حرام
ای صنم خوشخرام، کعبهی من کوی توست
🌱مرحوم _آیتالله #حاج_شیخ_جواد_کربلایی
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
🚩به امید آن روز که تاریخ بنویسد:
✨«... و سرانجام از برکت دعاهای زائران اربعین، غیبت طولانی حضرت مهدی علیه السلام پایان یافت»😍
#اربعین_مهدوی🏴
🌹🍃🌹🍃
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi