هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
اصغر بی نماز
...می گوید بر روی دوش من سوار شو!!!
شخص تاجر می گوید: چرا روی دوش شما؟ اینکه درست نیست!
مجدداً به او می گوید: روی دوش من سوار شو و چشم هایت را ببند و سه صلوات بفرست.
وقتی او بر روی دوش اصغر بی نماز سوار می شود، چشمانش را بسته و سه مرتبه صلوات می فرستد اصغر بی نماز می گوید: اکنون چشم هایت را باز کن .
هنگامی که چشم هایش را باز می کند، می بیند داخل باغی هستند، برای اینکه شخص تاجر وحشت زده نشود، اصغر بی نماز به او می گوید: جستجویی کن، ببین کتری پیدا می کنی تا مقداری چای دم کرده و بخوریم؟ وقتی تاجر درست نگاه می کند، یک مرتبه متوجه می شود که باغِ خودش در آذرشهر تبریز است!! فوراً نزد اصغر بی نماز آمده و دامن او را می گیرد و می گوید : شما را به جان آقا امام رضا علیه السلام قسم که هستید؟ و چرا به اصغر بی نماز معروف شده اید؟
این مرد الهی در جواب می فرماید: من هر روز سه وعده نمازم را به وجود مقدس آقا #بقیة_الله الاعظم( ارواحنا فداه) اقتدا می کنم، و چون کسی نماز خواندن مرا نمی بیند، به اصغر بی نماز معروف شده ام و مأمور حضرت هستم، و این بار مأمور شدم که به کمک شما بیایم و تا زنده هستم حق گفتن این راز را نداری، و اگر آن را برای کسی بازگو کنی، قالب تهی خواهی کرد.
ناگفته نماند که آقا #جعفر_مجتهدی این جریان را برای دوستان زیادی از جمله آقای میرزا علی اکبر خرّم قزوینی نقل کرده اند.
📚لاله_ای_از_ملکوت ج۱/ص۲۸۷
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
🍃🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍃🍂
@emamolasr