eitaa logo
امامزاده داود"ع" و کیگا
320 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
392 ویدیو
4 فایل
پایگاه جامع رسمی اطلاع رسانی شهرک زیارتی سیاحتی حضرت امامزاده داود"علیه‌السلام" روستای تاریخی و گردشگری کیگا 📲 instagram.com/emamzadedavood_kiga کانال شناسنامه دار و معتبر است http://t.me/itdmcbot?start=hezdavoodkiga ارتباط با ما @AlirezaGdanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی از ازل چرخانده دلها را خدا، سوی علی او مع الحق گفت و از آن روز ما را می‌کُشند دار ما خرما فروشان حلقه ی موی علی مانده‌ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق بس که سلمانها، مسلمان کرد با بوی علی گر می‌اندیشی نماز و روزه‌ات را می‌خرند ای برادر! این تو و این هم ترازوی علی بیشتر از برق دَم‌های دو سوی ذوالفقار دوستان را کشته خَم های دو ابروی علی هر که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری یا علی نشنیده است از سوی بانوی علی آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی ما و خاک کوی قنبر، قنبر و روی علی : ♥️ روز محشر ميشود معلوم بر خلق خدا مالک روز قيامت صاحب پرچم علیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هدایت شده از روشنگری
چیزی به جز نامت برای ما سند نیست جز حرف عاشق هیچ چیزی مستند نیست این خانه لو رفته ست در جمع گدایان اینجا کسى که دست خالى می رود نیست بیچاره ای دیدم نشسته در مسیرت بیچاره جز اینجا که جایی را بلد نیست گیرم بخواهم بشمرم فضل على را اندازه ی فضل و کراماتش عدد نیست وقتى شنیدم مادر شیر است نامش فهمیدم اصلا فاطمه، بنت اسد نیست به وصف ذاتش آیه اى نزدیکتر از این آیه هاى قل هو الله احد نیست این قلب من میل نجف دارد دوباره راهی برای این دلی که میتپد نیست؟ ما تجربه کردیم چندین بار، دیدیم پشت در این خانه هم انگار بد نیست این آبروداری که ماها می شناسیم هرچه بلد هست آبروریزی بلد نیست : نجف نرفته چه داند جنون ما از چیست که وصف عشـق ندارد تمـام صحن علـی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هدایت شده از روشنگری
به بندگی نرسد بنده ای به پای علی قلم چه عاجز ولال است در ثنای علی محب آل علی ام، خوشم که اثباتِ حلال زادگی من بود به پای علی علی امام من است و تمام عمرم را شوم غلام کسی که بود گدای علی لبم که خورد به انگور زرد کنج ضریح شدم ز باده پرستان مبتلای علی قسم به شأن یدالله فوق ایدیهم قبول حق نشود سجده بی ولای علی پیمبران که نه از جبرئیل خواهش کن بپرسد از خود ایزد از ابتدای علی نبی پس از شب معراج با تبسم گفت: نشسته بین هجاهای رب صدای علی نشانه ایست فقط سنگ کعبه فکر کنم بهانه بوده بنایش فقط برای علی از اینکه قبله شده زادگاه شاه نجف زمان سجده بود در سرم هوای علی زمانه بر سر جنگ ولایت مولاست گرفته فاطمه در دست خود لوای علی علی و فاطمه یک روح در دوتا بدن اند نوشته ام صد و ده فاطمه به جای علی قسم به ضامن آهی که سر زد از آهو فقط رضای خدا هست در رضای علی : تا روز حشر هم که بگویم کم است بدون تو ثمرش ابن ملجم است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
هدایت شده از روشنگری
در من هزار موج دعـا گريه می کند باران ز چشم پنجره ها گريه می کند در گوشه ی حياط تو در حوض جمکران باشوق و بی صدا و رهـا گـريه می کند از من چه مانده است به جز شوق وصل تو فواره‌ای که سر به هـوا گريه می کند تا کـی به بـومـهـا بکشم انتظار را اين شعر ناسروده کجا گريه مي‌کند؟ موسی بيا که بشکنی اين نيل درد را اين چشمه با صدای عصا گريه می کند آقا بيا ستاره فراوان به حوض ريخت هفت آسمان به پای شما گريه می کند : تکلیفِ بیقـراری این دل چه میشود اصلاً شما اگـر که نخواهی ببینمت ای کاش، شبی قسمتم شود در راهِ سر راهی ببینمت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آنانکه عابدند به وقتِ اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نِگار، یکی ناز می کند عُشّاقِ روزگار یکی در میان خوشند نانی که می پَزند به همسایه میرسد این خانواده با خوشیِ دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمانشان بعد ازبیا، بروست، ولی با بِمان خوشند ما می خوریم و اهل کَرَم شُکر میکنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عُشّاق با معامله های گران خوشند با اخم خویش راهِ فرارِ مرا ببند صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند : مادرم بعد خدا نام تو را یادم داد عادت کودکی ماست گفتن ما هر که آمد نجف از هیبت تو زانو زد بی سبب نیست سراسیمه زمین خوردن ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط می شود زنجیر را از پای نوکـر وا کنی من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که آنقدر میکـوبم این در را که آخر وا کنی گریه از نان شبی که میخورم واجبتر است کاشکی بر چشم خشکم نهر کوثر وا کنی من گرفتاری خود را میبرم امشب نجف تا گره های مرا با دست حیدر وا کنی هرشبى كه روزه ام وا مى شود با ياحسين مى شود رويم حسابى صد برابر وا كنى دست و پا كمتر بزن خيلى اذيت مى شوم مى شود زير لگد چشمى به خواهر وا كنى بى حيا آهسته تر، آهسته تر خنجر بزن كاشكى از گريه هاى مادرش پَروا كنى : در بـدو ورود هنوز حسـرت به دلـيـم و نگـرانيـم هنوز گـويند: که آرزو بمـا عيبـی نيست يک کرب_و_بلا که ما جوانيم هنوز سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هدایت شده از روشنگری
تشنه ام آبِ حیاتی برسانید به من لذّتِ صوم و صلاتی برسانید به من رمضـان آمد و گفتم: بِعَلـیٍّ ألـعفـو گوشه چشمی؛ نظَراتی برسانید به من توبه کردم به خدا تا که محلّم بدهید طبق عادت حسَناتی برسانید به من غرق در معصیتم، شوقِ هدایت دارم باز کشتـیِ نجاتـی برسانید به من رزقِ چشمان ِ مرا بیشتر از پیش کنید کـنـج هیئت برَکاتـی برسانید به من تا که جاری شوم از روضه ی جانسوزِ حسین خبر از آب فـراتـی برسانید به من نگذارید از این داغ شبی دق بکنم لااقل یک عتباتـی برسانید به من کربلا، حرکتِ پرچم، من و بین الحرمین باز هم برگ براتـی برسانید به من : هر کس به گداییِ تو مشهور شود باید به خـودش نازد و مغـرور شود ما نوکریت را به دو عـالـم ندهیم تا چشمِ حسودانِ جهان کور شود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام  
هدایت شده از روشنگری
بیچاره‌ام، دل خسته‌ام، زارم، نزارم باز آمدم چون ابر بارانی ببارم قلب سیاه و چشم خشک آورده‌ام من اشکم نمی‌آید، گره خورده به کارم غیر از گناه و معصیت انگار اصلاً کاری نمی‌آید از این چشمان تارم حرف جدایی را نزن، دق می‌کنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانه‌ام نیست بار مرا بردار که افتاده بارم هی قول توبه میدهم اما چه سودی دیگر به قول خویش اطمینان ندارم من را بسوزان اعتراضی که ندارم نااهلم و میدانم اصلاً اهل نارم بدجور دلتنگ غروب کـربلایم ای کاش می‌شد سر بر آن تربت گذارم این روزه‌ها، روضه به‌پا کردند در من این روزها یاد لب خشک نگارم قربان آن خواهر که پای نیزه می‌گفت: حالا ببین بر ناقه‌ی عریان سوارم یک روز عباسِ علی دور و برم بود حالا به شمر و حرمله افتاده کارم : 💔 بارِ گناه، برکتِ چشم مـرا گرفت شرمنده در مصیبتِ تو، کم گریستم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام  
هدایت شده از روشنگری
به اختیار خودم از اختیار افتادم گناه کردم و از چشم یار افتادم قساوت آمد و روزی گریه ام را برد شبیه مُرده شدم یک کنار افتادم فریب خورده ام از طول آرزوهایم ز روی جهل در آن چاه تار افتادم گناه و معصیتم آبروی من را برد کنار اهـل دل از اعتبار افتادم هزار شکر همیشه میان راه خطا به دام رحمت پروردگار افتادم هوای باده ی انگور حیدری دارم دلیل دارد اگر که خمـار افتادم فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمراست به پشت خانه ی این سفره دار افتادم دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا دوباره یاد غـم آن دیار افتادم برادرم تو نبودی یکـه و تنها میان خنده ی چندیدن سوار افتادم : ز معصیت سیه است روی نوکرت ارباب بـــــیا و بار دگر روســـــیاه را دریـــــاب سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هدایت شده از روشنگری
آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت در دستهای خالی ام حتی کلافی نیست هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن چیزی بگو، بخشیدنِ تنها که کافی نیست سرچشمه ی توحید باشد این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست تا نور راهم از هست و از ایوانش راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب طوری را زد که قادر بر مصافی نیست درد علی اما، شکاف سینه ی زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست دور سر حیدر چنان پروانه می چرخید آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟ بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می دوخت سهم حسینش جز لباس دستبافی نیست ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می فهمید پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست : 💔 و اشک ز چشمم جاری داغ را به دلـم نگذاری سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هدایت شده از روشنگری
از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم از ازل تا روز محشر ریزه خوار این درم مرتضی خود گفته بابای من مسکین بود او بود بابا و زهرای مطهر مادرم ظهر عاشورای او لب تشنه سینه می زنم تا دهد با دست خود روز قیامت کوثرم شامیان گفتند علی آیا مسلمان بوده است؟ از غریبیِ علی خاک مصیبت بر سرم لیله ی قدری سحر کرب و بلا یا که نجف کی شود احیا بگیرم از عطای دلبرم ذات هر کس در قیامت نقش پیشانی اوست نقش پیشانی ما باشد شکر این که عاشق اولاد زهرا گشته ام تا دم مرگم بگریم یاد شاه بی سرم : چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کُن حیف است که گریانِ تو سَر داشته باشد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام