eitaa logo
امامزادگان عشق 🏴
4.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
2 فایل
رزقت‌روازشهدابگیر😍شمابه‌مهمانی‌لاله‌هادعوت شدی ازقافله‌ی‌شهداجانمونی‌رفیق🙂اینجادورهمیم برای شهیدانه زیستن ادمین @Sadat_Yas کپی مطالب فقط برای کسانی که عضوکانال هستندجایزاست اونم باصلوات برای سلامتی امام زمان عج‌ ودعای خیر کپی بنروریپ ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃موعود جمعه دوست دارم یک بار به جمعه فرصت بدهی تا با تو حرف بزند و مرا هم بنشانی پای حرف‌هایتان. وقتی که جمعه می‌رود و تو نمی‌آیی، جمعه چه نجواهایی دارد برای تو و تو چه حرف‌هایی داری برای او؟ می‌شود بگویی چگونه جمعه را آرام می‌کنی؟ جمعه‌ای که با دنیایی از امید آمد و با کوله‌بازی از غم در حال رفتن است؟ بگذار حرف‌های تو و جمعه را بشنوم، شاید از میان آنها کلامی برای آرام کردن دل خودم یافتم. آقا! این چندمین جمعه بود که من بودم و تو نیامدی؟ نکند جمعه‌ها بیایند و بروند و من هم آخرین جمعۀ عمرم را طی کنم؛ ولی باز هم تو نیایی! شبت بخیر موعود جمعه!
🍃سرمایه آرامش وقتی که با توییم، خیالمان آسوده است که نگاه خدا به سوی ماست. نگاه خدا که به سوی ما باشد، عالم و آدم که به هم بریزد، آب در دلمان تکان نمی‌خورد. وقتی از تو فاصله می‌گیریم، خدا از ما رویگردان می‌شود. خدا از ما اگر روی بگرداند، عالم و آدم هم که پشتمان باشد، باز هم بی قراریم. با این که این حقیقت را با همۀ وجودمان درک کرده‌ایم، چرا باز هم از تو فاصله می‌گیریم؟ خودمان هم در پاسخ به این سؤال مانده‌ایم. شبت بخیر سرمایۀ آرامش!
🍃 زائر مدینه و کربلا به گمانم امشب،‌ سری به مدینه می‌زنی و از آنجا قصد کربلا می‌کنی. درست می‌گویم؟ در شب شهادت اباعبداللهی که مزارش در مدینه است، از کنار بقیع، می‌روی به کربلایی که مزار اباعبدالله الحسین(علیه السلام) است. آقا!‌ امشب زیارت کربلایت رنگ بقیع دارد و در اشک‌های مدینه‌ات، ضریح شش گوشه را می‌توان دید. چه حالی داری وقتی آهت هم برای صادق آل الله و هم برای ثارالله از سینه بیرون می‌آید و دلت هم برای جعفر بن محمد(علیه السلام) آتش می‌گیرد و هم برای حسین بن علی(علیه السلام)؟! چه وقتی در مدینه‌ای بالای سر مزار بی‌ضریحی و چه آن هنگام که در برابر ضریح شش گوشه‌ای، یاد من هم باش که سخت محتاج دعای توام. شبت بخیر زائر مدینه و کربلا!
🍂ما که از تو خبری نداریم، پس چرا این قدر آسوده زندگی می‌کنیم و قلبمان منظم می‌تپد؟ چگونه می‌شود این آسوده‌خاطری را توجیه کرد؟ کاش کمی نگرانِ نبودنت بودیم آقا! 🍂ما که از تو خبری نداریم،‌ پس چرا تا وقتی از تو خبری بیاید، دستمان همیشه رو به آسمان نیست؟ چگونه می‌توانیم لحظه‌ای لب از دعا فرو ببندیم؟ کاش کمی نگرانت نبودنت بودیم آقا! 🍂ما که از تو خبری نداریم، پس چرا دشت و صحراها را به دنبال تو زیر پا نمی‌گذاریم؟ چگونه می‌شود یقین داشت که تو روی همین زمین زندگی می‌کنی و زمین را وجب به وجب دنبال تو نگشت؟ کاش کمی نگران نبودنت بودیم آقا! 🍂ما که از تو خبری نداریم، پس چرا کوی به کوی و برزن به برزن در پی صاحب‌خبران نمی‌رویم تا شاید دلمان به خبری آرام شود؟ چگونه می‌شود این قدر بی‌خبری را تاب آورد؟ کاش کمی نگران نبودنت بودیم آقا! 🍂ما را ببخش به خاطر این همه بی‌خبری،‌ به خاطر این همه نگران نبودنمان! شبت بخیر امام غایب از نظر!
می‌شود جواب این سؤالم را بدهی که سخت محتاج آن هستم: آنها که با مرگ زیبا از این دنیا می‌روند، چه کار کرده‌اند که خدا این طور خریدارشان می‌شود؟ من از مرگ زشت یا مرگ طبیعی هراس دارم. جوابم را بده تا از این هراس خلاص شوم. آقا! خودم یک جواب حتمی برای این سؤال دارم: کسی که دل تو را به دست بیاورد، شایستۀ مرگ زیبا می‌شود. درست می‌گویم؟ حالا بگو چه کار باید کرد تا دل تو به دست بیاید؟ منتظر جوابت می‌مانم. شبت بخیر جواب سؤال‌های زندگی‌ام!
من یادم می‌رود که بنده‌ام و برای خودم خدایی می‌شوم و خدایی می‌کنم. می‌شود هر وقت که یادم رفت، تو به یادم بیاوری؟! می‌ترسم وقتی بمیرم که احساس خدایی دارم. من فراموش می‌کنم که ارادۀ حاکم، ارادۀ خداست و هر چه او بخواهد، همان می‌شود. همۀ زندگی را حول ارادۀ خودم تعریف می‌کنم و وقتی هم که اراده‌ام محقق نمی‌شود، بر سر خدا فریاد می‌کشم. می‌شود هر وقت فراموش کردم تو به یادم بیاوری؟! می‌ترسم در حال فریاد کشیدن بر سر خدا بمیرم. مرا دائم به ذکر دعوت کن. من نیاز دارم به تلنگرهای تو. از من خسته نشو. شاید یک روز به دردت خوردم. شبت بخیر ذکر خدا!
🍃 جان و جهان ما هر چه داریم را باید فدا کنیم تا نام تو بالا بماند و یادت در دل‌ها زنده. همۀ ما باید بمیریم برای این که حتی لکه‌ای کوچک و کم رنگ بر قامت تو نیفتد. وای به حال کسانی که ادعای شیعه بودن دارند و لکه ننگی می‌شوند برای تو؛ آن هم لکه‌ای که از دور دست‌ها هم پیداست. کاش ما از این لکه‌ها نباشیم و یک روز به ما بگویی: شما تکۀ جان منید! شبت بخیر جان و جهان ما!
🍃زنده کننده غدیر غدیر عیدی است که شادی‌اش دیری نپایید و با سقیفه، به عزایی نشستیم که تا امروز ادامه دارد. سقیفه، هلهلۀ غدیریِ فرشته‌ها را به هقهقی تبدیل کرد که داغش دل عالمی را به آتش کشید. گلواژه‌های مبارک بادی که در غدیر به علی رسید، در سقیفه به تیرهای خیانتی بدل شد که دل ولی خدا را درید. میان غدیر تا سقیفه چه قدر فاصله افتاد؟ کمتر از سه ماه. باور این فاصله در ذهن ما نمی‌گنجد؛ ولی بعید نیست دیر شدن آمدنت برای این است که ما هنوز آمادۀ غدیر تو نشده‌ایم. شاید اگر همین حالا بیایی، سقیفه‌ای علیه تو بر پا شود. تو وقتی می‌آیی که در میان ما کسی یارای بر پا کردن سقیفه نداشته باشد. ما دوست داریم ریشه‌های سقیفه را در دلمان خشک کنیم تا زودتر بیایی؛ امّا مگر بی‌کمک تو می‌شود؟ شبت بخیر زنده کنندۀ غدیر!
🍃ذخیره خدا خوش به حال هر کسی که مبلّغ توست! من هم می‌خواهم مبلغ تو باشم. قبول می‌کنی آقا؟! دوست دارم از تو تبلیغ کنم. می‌خواهم فریاد بزنم و به همه بگویم که هر چه خدا به ما نعمت می‌دهد، صدقه‌سر توست. تو اگر نباشی، زمین نخواهد بود،‌ زمان متوقف،‌ آسمان آوار و دریاها خشک خواهد شد. اگر زمین بر مدار زمان می‌چرخد و آسمان بر سر ما سایه افکنده است، برای آن است که تو روی زمین زندگی می‌کنی و زیر آسمان راه می‌روی. می‌خواهم از تو طوری تبلیغ کنم تا همه در هر نفسی که می‌کشند و در هر قدمی که روی زمین می‌گذارند، خودشان را زیر بار دِین تو ببینند. اگر مردم خودشان را مدیون تو بدانند، لحظه‌ای زبانشان از دعا کردن برای آمدنت باز نمی‌ایستد. شبت بخیر ذخیرۀ خدا!
🍃فصل الخطاب ما بین این همه اختلاف، چقدر نفس آدم تنگ می‌شود! اختلاف‌ها گاهی می‌شود تیغ بُرّانی که رشتۀ آسایش خاطر و آرامش دل را قطع می‌کنند. تو فصل الخطاب همۀ اختلاف‌هایی. خدا را شکر که روزی می‌آیی و رشتۀ این اختلاف‌های بی‌حاصل را قطع می‌کنی. اختلاف، چراغ ایمان را در دل‌هایمان خاموش و دنیایمان را تاریک کرده است. در این تاریکی، خودمان راه را گم کرده‌ایم و دیگران را به گمراهی متهم می‌کنیم. خدا را شکر روزی می‌آیی و راه را نشانمان می‌دهی و می‌شوی حجت بالغۀ خدا برای درستی راه. تو وقتی بیایی، رشتۀ وحدت ما می‌شوی، خدا کند پیش از آمدنت دلمایمان لبریز از ایمان به تو بشود تا نکند زبانم لال در میانۀ اختلاف‌ها ذره‌ای دل‌آزردگی از قضاوت تو داشته باشیم. شبت بخیر فصل الخطاب ما! @abbasivaladi
این روزها هوادارهای واقعی را که می‌بینم، از این که سال‌ها خودم را هوادار تو نامیدم، شرمنده می‌شوم. هوادار کسی است که سینه‌اش را سپر کند برای شنیدن هر طعنه و تهمتی. کسی که پشت تو پنهان می‌شود و فقط وقتی با تو بودن، دنیایش را می‌سازد، خودی نشان می‌دهد، هوادار نیست، او خودخواهی است که با نام هواداری می‌تواند نان بخورد. هوادار تو طوری رفتار می‌کند که هر کسی او را دید،‌ عاشق تو شود. کسی که رفتارهایش مردم را از تو دور می‌کند، هوادار تو نیست، مایۀ عار توست. هوادار تو جان می‌دهد تا نام تو بر زبان‌ها بیفتد. کسی که نام تو را از زبان‌ها می‌اندازد، چگونه نامش را هوادار می‌گذارد!؟ من هوادار تو نیستم؛ ولی دوست دارم هوادارت باشم. هوایم را داشته باش،‌ شاید روزی به دردت خوردم هوادارت شدم. شبت بخیر امام خوبی‌ها!
🍃لطیف ترین احساس ما که احساسمان مثل تو لطیف نیست. احساس تو را به هیچ چیز نمی‌شود تشبیه کرد. گل هم پیش احساس تو کم می‌آورد و حس سنگ بودن می‌کند. نازک‌ترین دل‌ها وقتی به دل تو می‌رسند، از زمخت بودن خویش شرم می‌کنند. چه کسی می‌تواند احساس تو را توصیف کند،‌ جز خود تو. در میان روضه‌هایی که می‌شنوی، می‌شود بگویی کدام یک بیشتر از روضه‌های دیگر دلت را آتش می‌زند؟ می‌خواهم به روضه‌خوان‌ها بگویم آن روضه را کمتر بخوانند. صدای گریۀ کودکان، دل تو را ریش ریش می‌کند؛ تو اگر امام جماعت باشی و صدای گریۀ کودکی را بشنوی، نمازت را سرعت می‌دهی تا مادر به فریاد کودکش برسد؛ حالا صدای نالۀ کودکی که زیر ضرب تازیانه کم آورده، با دلت چه می‌کند آقا؟! می‌خواهی بگوییم کسی دیگر روضۀ تازیانه‌ها را نخواند و بگوییم حتی با اشاره، از کودکی که از درد تازیانه‌ها گریه می‌کند حرفی به میان نیاورند؟ کاش بهانۀ مرگمان همین روضه‌ها بودند! ما را ببخش به خاطر سخت‌جانی‌مان! شبت بخیر لطیف‌ترین احساس!
راه درک ظهور از درک کربلا می‌گذرد. فهم کربلا راز در مسیر ماندن ماست. کسی که کربلا را نمی‌فهمد، ظهور را هم نخواهد فهمید. کسی که نفهمد چرا کربلا اتفاق افتاد، دعای برای ظهور می‌کند اما بعید نیست اگر امامش ظهور کرد،‌ در صف دشمنانش قرار بگیرد. آقا! مدد کن ما را تا در کنار عزاداری برای حسین، فهم‌مان از عاشورا به قدری بالا برود و ایمانمان به امام به قدری عمیق شود که وقتی آمدی، برای لحظه‌ای و ذره‌ای در فدا شدن برای تو شک نکنیم؛ حتی اگر هزینۀ بودن در کنار تو، جان و مال و ناموسمان باشد. کربلا را که می‌خوانیم، دلمان می‌لرزد برای لحظه‌های ظهور! شبت بخیر غایب از نظر!
🍃روح زندگی اگر آن جمعۀ موعود رسید و من نبودم و اگر رجعت، سهم من بیچاره نبود، می‌شود التماس کنم از سر قبرم گذر کنی؛ نه برای خواندن فاتحه یا فرستادن صلواتی. من که باشم که شایستۀ حمد و صلوات تو باشم! فقط اگر زحمتی نیست، پایت را بالای سر قبرم بگذار و بگذر. می‌خواهم احساس کنم، چشم‌هایم قدمگاه تو شده‌اند. همین! خدا را چه دیدی شاید تو از سر قبرم گذر کردی و من کفن پاره کردم و زندگی را از سر گرفتم. شبت بخیر روح زندگی!
🍃حسرت ديرينه ‌ام زندگی برای من بدون زیارت اربعین، چونان قفسی تنگ و تاریک است؛‌ اما هر بار که از سفر اربعین برمی‌گردم و توفیق همراهی با تو نصیبم نمی‌شود، بغضی گلویم را می‌فشارد که تا سال آینده‌ مرا رها نمی‌کند. شاید روزیِ من از اربعین تا اربعین همین بغضِ فشرده باشد. گویی این بغض، مأمور خداست برای این که من، نه تو را فراموش کنم و نه اربعین را. خوشا به حال کسی که اربعین را با تو به کربلا می‌رساند! و واحسرتا به من که جز در خیالم، لطف همراهی با تو را نچشیده‌ام. شبت بخیر حسرت دیرینه‌ام!
با این که هنوز نمی‌دانم نامم را در میان زائران اربعین نوشته‌ای یا نه، در خیالم، خودم را زائر اربعین می‌بینم که هیچ، به دنبال تو می‌گردم تا هر طور شده، یا همراهت باشم یا میزبانت. اگر نام من در دفتر زائران اربعین نیست،‌ بگذار تا لحظۀ آخر خبردار نشوم،‌ می‌خواهم هم پاداش شوق زیارت را بگیرم و هم پاداش حسرتش را. آقا! اگر کاری کرده‌ام که به عقوبت آن باید روی من خط بکشی و به اربعین حسین راهم ندهی، التماست می‌کنم مرا ببخش. اگر بزرگ شدنم وابسته به هجران کشیدن است،‌ التماست می‌کنم دلم را به اندازۀ صبوری بر فراق کربلا بزرگ کن. من آن قدرها بزرگ نشده‌ام که بتوانم فراق اربعین را تاب بیاورم. من به مهربانی تو بر ما بیچاره‌ها دل بسته‌ام. شبت بخیر یار بیچاره‌ها!
ما از زیارت اربعین، ظاهری را دیده‌ایم و واله و حیران شده‌ایم. اگر کسی به حقیقت این زیارت دست پیدا کند،‌ چه می‌شود؟ ما را با خودت در این زیارت بزرگ همراه کن تا شاید بتوانیم از حرکات و سکناتت، از رفتار و گفتارت کمی از حقیقت اربعین را بچشیم. گمان نمی‌کنم کسی به حقیقت اربعین برسد و لحظه‌ای برای زودتر رسیدن زمان ظهورت لب از دعا فرو بندد. کاش توفیق همراهی با تو را در همین اربعین پیدا می‌کردیم! شبت بخیر حقیقت اربعین!
وقتی در اوج دلگرفتگی هستم و گرفتار موج دل تنگی می شوم، دوست دارم خدا قدرت خوابیدن عطا کند. چه کار کنم؟ آدم تحمل دل تنگی و دل گرفتگی نیستم. آقا این روزها در اوج دلگرفتگی دلم برای کربلا بدجور تنگ شده. اربعین نزدیک است و احساس می کنم قسمتم نرفتن است. کاش می شد بخوابم و بعد از اربعین بیدار شوم. بگو کسی کوله اش را پیش چشمم نبندد. من تاب دیدن کوله هایی که بسته می شود را ندارم. شنیده بودم که غبطه خوب است اما نمی دانستم که این قدر سنگین است. می گویند سوز غبطه آدم را می سازد ولی به گمانم من مرد میدان غبطه نیستم. آقا می شود امسال تو هم پیش جامانده ها بمانی. شبت بخیر امید جاماندگان اربعین! 😭
اربعین طعم ظهور تو را دارد و ما بی آن که زحمتی بکشیم، طعم ظهورت را می‌چشیم. ظهور تو طعم زندگی را دارد و ما در اربعین، زندگی را حس می‌کنیم. وقتی تو می‌آیی، شاید ما زنده نباشیم و بگو چطور باید شکر این نعمت بزرگ را به جا بیاوریم که در زمان غیبتت بویی از عطر ظهورت به مشام‌مان رسید و عطش آمدنت در دلمان دو چندان شد؟ شبت بخیر حقیقت زندگی! دعایمان کن تامانیزدرطریق الحسین طعم ظهوررابچشیم😔
چند سال است که از تو می‌خواهم یک قدم هم که شده در زیارت اربعین همراهت باشم؟ همراهی، نه؟ پس بگذار به اندازۀ چشم بر هم زدنی تو را در مسیر زیارت ببینم؟ این هم نه؟ آقا! چرا نمی‌گذاری یک بار صدای نفست در راه بهشت تا بهشت به گوشم برسد؟ من محتاج دیدن توأم و شنیدن صدای نفست هستم. احتیاجم برای زنده ماندن است. من برای نفس کشیدن‌هایم بهانه‌ای می‌خواهم. بیا و بهانۀ نفس کشیدنم باش. شبت بخیر بهانۀ بودنم!
بیا امشب با هم قراری بگذاریم: من قول می‌دهم در اربعین دلم را از دست دنیا دربیاورم و تو هم قول بده که دلم را از دست من بگیری و نگهداری پیش خودت. حتی اگر من التماس کردم و به ضجه افتادم، دلم را به دستم نده که من اهل سالم نگه داشتن این دل نیستم. من دلم را می‌سپارم به تو که کسی بهتر از تو نگهدارش نیست. آقا! می‌شود درخواست دیگری از تو داشته باشم؟ با تو راحت نباشم، با چه کسی راحت باشم؟ کاش خودت دلم را از دست دنیا در می‌آوردی؟ من مرد جنگ با دنیا نیستم. شبت بخیر دنیا و آخرتم!
هدایت شده از امامزادگان عشق 🏴
و یک اربعین دیگر را پشت سر گذاشتم و باز هم نشد که در مسیر کربلا همراه تو باشم. این آرزو به دلم ماند تا سال دیگری‌ که معلوم نیست زنده باشم. اما آقا! خدا هر چند سال که به من عمر بدهد و هر سال توفیق زیارت اربعین پیدا کنم، هر بار از ته دل آرزو می‌کنم که یک قدم هم که شده شانه به شانۀ تو به سوی کربلا قدم بردارم و هر بار که نشد، بی آن که امیدم حتی به اندازۀ ذره‌ای کم‌رنگ شود، برای سال دیگر با همین آرزو قدم در مشایه می‌گذارم. ممنونم از خدا که خیال را آفرید و ممنونم از تو که اجازه دادی در خیالم همۀ راه نجف تا کربلا را با تو قدم بردارم. شبت بخیر زائر اربعین!
را وقتی که بدون تو معنا کردیم، عاشق نشدیم و خیال کردیم عاشق شده‌ایم. وقتی باور کردیم که می‌شود پای تو در میان نباشد و عاشق شویم، دستمان از هر چه عشق بود کوتاه شد. وقتی زندگی‌مان را خرج عشق‌های خیالی کردیم و خبری از تو نبود، در آستانۀ مرگ فهمیدیم عمرمان را به باد فنا داده‌ایم و دست‌خالی رهسپار سفر آخرت شده‌ایم. وقتی بدون عشق تو زندگی کردیم،‌ مرگ که پرده‌ها را کنار زد،‌ فهمیدیم ما از مرگی به مرگ دیگری انتقال یافته‌ایم و زندگی را تجربه نکرده‌ایم. چقدر ترسناک است زندگی بدون عشق تو! تا وقت باقی است ما را عاشق کن آقا! شبت بخیر معنای عشق!
🍃 امام زیبایی ها امشب سالگرد اولین شبی است که بار امامت را بر دوش گرفتی و سالگرد اولین شبی که ما شدیم مأموم تو. در این سال‌های طولانی تو امام خوبی بودی برای ما ولی شرمنده که ما مأموم خوبی نشدیم برای تو. تو مأمن ما شدی ولی ما مؤمنِ تو نشدیم. سفرۀ دردهای ما همیشه پیش تو باز بود ولی گوش شنوایی نداشتیم برای شنیدن دردهای تو. غصه که داشتیم تو به یادمان می‌آمدی غصه‌ها که می‌رفتند شاد که می‌شدیم تو هم از یاد می‌رفتی. ما تو را کنارِ نداشته‌هایمان می‌دیدیم. داشته‌هایمان را که نگاه می‌کردیم تو را فراموش می‌کردیم و چرا یادم نمی‌آید زمانی را که تو را بزرگ‌ترین داشتۀ خویش بدانیم؟ و بیشتر یادم نمی‌آید زمانی را که تو را تنها داشتۀ خویش بدانیم. شب‌هایی که این طور نگاهم به زشتی‌هایم خیره می‌شود شرم رخصت نمی‌دهد که التماس کنم شب بخیر بگویی به من. شبت بخیر امام زیبایی‌ها!
من از شکستن دل تو خوشحال نمی‌شوم و از این که مایه ننگ تو باشم بدم می‌آید. من نمی‌خواهم شادی تو را به غم بدل کنم ولی چه کنم که از عهده نفسم بر نمی‌آیم. بارها عزمم را جزم کردم که به احترام دل نازک‌تر از گل تو گناه نکنم، اما هر بار بهانه‌ای آمد و سنگ شد و چینی عزمم را شکست. من باید عزمم را چون کوه، محکم و استوار کنم تا هیچ پتکی توان شکستنش را نداشته باشد و مگر می‌شود بی آن که عاشق شوم، عزمم را استوار کنم؟ باز هم رسیدم به عاشق نبودنم و باید التماست کنم و بگویم: مرا ببخش به خاطر این همه عاشق نبودنم! شبت بخیر یار خطاپوشم!