🥀 امام زمان (عج) 🥀
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_هشتم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت میکشید و دستا
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_نهم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
#ادامه_دارد
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_نهم 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا ش
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_دهم
💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
💠 حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
💠 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به #قتلگاه میرفت.
تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! #تلعفر تا #آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و #عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
💠 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
#ادامه_دارد
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@EmamZaman
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
سه مرتبه بر ران راست خود زده و هر بار میگوییم:
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد 📿
💚 کانال امام زمان (عج)💚
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃 @emamzaman
دعـای #روز_یازدهم ماه مبـارک رمضـانــ
بِـسْمِ اللهِ الـرَّحْمٰـنِ الـرَّحیم🍃
اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَیَّ فیهِ الْاِحْسانَ
وَکَرِّهْ اِلَیَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ
وَحَرِّمْ عَلَیَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ
بِـعَوْنِکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ
ترجمـه🍃🌸
خدایا نزد من در این ماه احسان و نیکی را دوست گردان
و در پیش من،در این روز فسق و نافرمانی و گناه را ناخوش گردان
و در این روز بر من خشم کیفربار و آتش (سوزان) را حرام گردان
به کمک خودت،ای فریاد رس فریادخواهانـ
🌤 @emamzaman
💌 خدا عاشقی است بینظیر
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
4_5789731904894796989.mp3
2.8M
💫 فضیلت و پاداش روزهی روز یازدهم ماه مبارک رمضان در بیان پیامبر اسلام(ص)
🎙 استاد بسیطی
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
🌼 امام رضا عليه السلام:
افطارى دادن تو به برادر روزه دارت، فضيلتش بيشتر از روزه داشتن توست.
📗الکافی ج۴ ص۶۸
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
🌙 خطبه رسول اکرم(ص) در فضیلت و اهمیت ماه مبارک رمضان
بخش پنجم (آخر)
اي مردم!
درهاي بهشت دراين ماه گشوده است، از پروردگار خود بخواهيد كه آنها را بر روي شما نبندد و درهاي جهنم دراين ماه بسته است، از خدا بخواهيد كه آنها را بر روي شما نگشايد؛ شياطين دراين ماه در غل و زنجيرند، از خدا بخواهيد كه آنها را بر شما مسلط نگرداند.
امام علي(ع) ميفرمايند: در اين حال از جا برخاسته و عرض كردم، اي پيامبر خدا! برترين اعمال در اين ماه چيست؟
حضرت فرمودند: اي اباالحسن ! برترين اعمال در اين ماه پرهيز از محرمات است.
آنگاهگریه کرد. عرض کردم: چه چیزی باعثگریه شما شد؟
فرمود: علی جان،گریه من برای این است که در این ماه در حالی که به نماز ایستادهای فرق سرت به دست شقیترین انسان شکافته میشود و محاسن شریف تو خضاب میگردد.
امیرالمؤمنین عرض کرد:ای رسول خدا،در آن هنگام آیا دین من سالم است؟
رسول خدا فرمود: آری، در سلامت کامل دینی قرار داری.
سپس فرمود: یا علی، قاتل تو، قاتل من است و کسی که بر تو غضب کند بر من غضب کرده است و کسی که به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، تو برای من به منزله جان من هستی، روح تو از روح من است و طینت تو از طینت من است، خدای تبارک و تعالی، من و تو را آفرید و انتخاب کرد، مرا برای نبوت و پیامبری و تو را برای امامت امت اسلامی اختیار کرد و هر کسی امامت تو را انکار کند، در حقیقت منکر نبوت من شده است.
📗بحار ج۹۶ ص۱۵۷و۳۵۸
عیون أخبارالرضا ج۱ص۲۹۵ وسایلالشیعه کتاب روزه/کیهان
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آور
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
#ادامه_دارد
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج د: #دعا دعای برادر در حق برادر مستجاب است. تو هم دوست و هم برادر من
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج
ذ: #ذره_پروری
همه چیز رفاقت دو سویه نیست. گاهی فداکاری و لطف یک طرفه است. مثلا تو ذره پروری کردی و مرا به رفاقت پذیرفتی.
لطفی که کرده ای پدر و مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم بیا
✨امام رضا (ع) فرمودند:
الامام… الام البره بالولد الصغیر
امام مادر مهربان به فرزند است
📘بحار الأنوار : 25 / 123 / 4
🆔 @EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج ذ: #ذره_پروری همه چیز رفاقت دو سویه نیست. گاهی فداکاری و لطف یک طرف
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج
ر: #رضایت
دوست، همه کار می کند تا رفیقش از او راضی باشد. می خواهم از من راضی باشی. اصلا رضایت تو رضایت خداست.
چه خوب!
یک تیر و دو نشان
فالحق ما رضیتموه و الباطل ما اسخطتموه
حق همان است كه شما آن را بپسنديد و باطل آن است كه شما از آن خشمگين باشيد.
📘فرازی از زیارت آل یس
🆔 @EmamZaman
1_1380083.mp3
3.35M
#کنترل_شهوت ۲۰
🔻آروم آروم؛ نمازتو شروع کن...
این بیماری؛
نباید،تو رو از خدا بگیره😊
تو...به کمک خدا؛
ميتوني بربیماری ات،غلبه کنی!
🔻خودت رو آلوده نبین؛...پاااشو😍
#استاد_شجاعی🔉
@EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌷 #مهدی_شناسی 🌷 #قسمت_چهاردهم 🌹... و معدن الرحمة...🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 🔷ﻃﻼ ﻭ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﻭ ﻋﻘﯿﻖ ﻭ
🌷 #مهدی_شناسی🌷
#قسمت_پانزدهم
🌹...و معدن الرحمة...🌹
🔸زیارت جامعه کبیره🔸
⚪️ﻃﻼﯼ ﺍﺻﻞ هم معدن دارد و هم مخزن.ﻣﻌﺪﻥ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﺨﺰﻥ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺨﺰﻥ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ.
ﻣﻌﺪﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻃﻼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﮐﻨﯿﺪ؛ﺑﻠﮑﻪ ﻃﻼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺁﻥ ﻣﯽﺟﻮﺷﺪ.ﻃﻼ ﺁﻥ ﺟﺎ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ.ﺗﮑﻮﻥ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺟﺰ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ.
⚪️ﺭﺣﻤﺖ ﻣﺜﻞ ﻃﻼ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻃﻼ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺑﺪﻝ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺑﻌﻀﯽ ﺭﺣﻤﺖﻫﺎ ﺑﺪﻟﯽ ﺍﺳﺖ؛ﯾﻌﻨﯽ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﮏ ﻣﻨﺎﻓﻌﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺣﻤﺘﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ.
ﺑﮑﺮ ﻭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭ ﺯﻻﻝ ﻧﯿﺴﺖ.ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻧﯿﺴﺖ.
⚪️رحمت واقعی ﻣﺜﻞ ﻃﻼﯼ ﺍﺻﻞ،ﻣﻌﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ.ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺣﻤﺖ ﺟﻮﺷﺶ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ است.ﻣﺨﺰﻥ ﺭﺣﻤﺖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ.
⚪️ﻣﺎ ﻣﺨﺰﻥ ﺭﺣﻤﺖ ﻫﺴﺘﯿﻢ.ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ،ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ،ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯽﮐﻨﻢ.
⚪️امام مهدی (علیه السلام) ﺭﺣﻤﺘﯽ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﯾﺎ نبینند،وفا ببینند یا بی وفایی،در هر صورتی چون رحمت ایشان از چشمه ای خدادادی می جوشد،رحمت واسعه شان ما و تمام هستی را پوشش می دهد...
🔵 ﻣﺎﺩﺭﯼ را در نظر بگیرید،ﮐﻪ ﺩﻭ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﯾﮏ ﺑﭽﻪﯼ ﺩﻩ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﺩ.ﯾﮏ ﺑﭽﻪﯼ ﺷﯿﺮ ﺧﻮﺍﺭ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﭽﻪﯼ ﺩﻩ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﺭﺍ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﭘﻬﻦ ﮐﺮده ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﻣﺎﺩﺭﻡ.ﺍﯾﻦ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩ؟ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﻣﺎﺩﺭﻡ. ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟ جواب میدهد: ﺧﯿﻠﯽ.
🔵ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﭽﻪﯼ ﺷﯿﺮ ﺧﻮﺍﺭﻩ ﺑﮕﻮ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﯼ،ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺩﻫﺪ،ﻣﯽﺧﻨﺪﺩ.ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ،ﮔﺎﻫﯽ ﻟﮕﺪ ﻫﻢ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ،نﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ.
🔵ﻣﺎ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻔﻞ ﺷﯿﺮﺧﻮﺍﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩﯼ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ.
🔵ﺁﻥﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﺷﺪﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ،ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻏﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ وﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ،
ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ و ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩﯼ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻫﺴﺘﯿﻢ.پس ﻫﺮ ﮐﺲ ﻫﺮ ﺧﺪﻣﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ،ﺷﮑﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺭﺳﯿﺪﻩ.ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩﯼ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﻫﺴﺘﯿﻢ.
🔵ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻣﻌﺪﻥ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻧﺪ. ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﻣﻌﺪﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺗﺮﺵ هست و ﻫﻢ ﺧﺎﻟﺺ ﺗﺮﺵ و ﻫﻢ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮﺵ.
🔵 ﻣﺜﻼ ﮔﻼﺏ ﯾﮏ ﻣﻌﺪﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ.ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺩﺍﺭﺩ. ﻗﻤﺼﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﻪ ﮔﻼﺏ ﺩﺭ ﻗﻤﺼﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻼﺏ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺧﺎﻟصﺵ و ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮﺵ ﻫست.
ﺍﺯ ﻗﻤﺼﺮ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ،ﻫﻢ ﻧﺎﺧﺎﻟﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ،ﻫﻢ ﮔﺮﺍﻥ ﺗﺮ.ﺑروی ﻗﻢ،ﺑروی ﺗﻬﺮﺍﻥ یا دورتر،ﺍﺯ ﺩﺭﺟﺎﺗﺶ ﮐﺎﺳﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
🔵به امام مهدی *علیه السلام* هم که می گوییم ﻣﻌﺪﻥ ﺭﺣﻤﺖ،ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺁﻥ ﺟﺎﺳﺖ.ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﯼ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺷﺮﺑﺖ ﺍﻧﺪﺭ ﺷﺮﺑﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻫﻢ ﺧﺎﻟﺺ ﺗﺮﯾن و هم ناب ترینش...
📘 #جامعه_کبیره
@EmamZaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شگفتی_های_آفرینش 🐠 🐌
🌊🐟 فرشته دریایی !!😍
(نوعی نرم تنِ شکم پا از بستگان حلزون ها )
🐚الله اکبر 💛
@EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
📌 #طرح_مهدوی "پول خرج کردن برای امام مهدی" #وظایف_منتظران ۱۷
#وظایف_منتظران ۱۷
📝 "پول خرج کردن برای امام مهدی"
🔹 یکی از وظایف مردم در زمان غیبت، صله ی امام زمان به وسیله مال (خرج کردن) است. یعنی مومن بخشی از دارایی خود را برای امام زمانش هدیه کند و هر سال بر این عمل مداومت کند. در این عمل، ثروتمند و فقیر یکسانند اما هرکس به مقدار تواناییَش تکلیف دارد.
❤️ امام صادق می فرمایند: هیچ چیز نزد خدا محبوبتر از اختصاص دادن دِراهم (واحد پول) به امام نیست. و به درستی که خداوند دِرهم را برای او (پرداخت کننده) در بهشت همچون کوه احد قرار دهد.*۱
🌸 همچنین امام صادق در تفسیر آیه ۲۴۵ سوره بقره میفرمایند:
۱- به خدا سوگند این در خصوص صله (خرج کردن) برای امام است.
۲- به درستی که خدا آنچه را که مردم در اختیار دارند از جهت نیاز به آن قرض نخواسته است، و هر حقی که خداوند دارد، برای ولیِّ اوست...*۲
🌺 آن حضرت در جایی دیگر فرموده اند: هرکس پندارد که امام به آنچه در دست مردم هست احتیاج دارد، کافر است. جز این نیست که مردم نیازمندند که امام از ایشان بپذیرد. خدا امر فرموده که از اموال آنان صدقه و زکات بگیر و آنها را به وسیله آن پاک و تزکیه می نمایی.*۳
📚 ۱- اصول کافی
۲- اصول کافی جلد ۱ ص ۵۳۷
۳- اصول کافی - جلد ۲
🆔@EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
#وظایف_منتظران ۱۷ 📝 "پول خرج کردن برای امام مهدی" 🔹 یکی از وظایف مردم در زمان غیبت، صله ی امام زما
📌 #طرح_مهدوی
#وظایف_منتظران 18
📝 "توبه واقعی"
🔹 یکی از اصلی ترین دلایل غیبت امام زمان، گناهانی است که از انسان ها سر می زند. برای رسیدن به آن حضرت باید از گناهان خود بازگردیم. توبه آدابی دارد و صرفِ توبه ی زبانی کافی نیست بلکه آن توبه باید در عمل هم مشخص باشد.
❤️ امام زمان در نامه خود به شیخ مفید، گناهان ما را دلیل اصلی غیبت می دانند و می فرمایند:
پس تنها چیزی که ما را از آنان پوشیده می دارد، اعمال ناخوشایندشان است که به ما می رسد و از آنان نمی پسندیم و انتظار نداریم.
📚 کتاب مکیال المکارم ج ۲
💢 ما گناه می کنیم و خدا غیبت تو را تمدید می کند...
🆔@EmamZaman
🌹شهید ابراهیم همت:
پیام من فقط همین است که در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
✅ معرفی کتاب برای افزایش معرفت نسبت به روزه و ماه رمضان
📗 کتاب شهر خدا از استاد پناهیان
👈 کتاب شهر خدا، نوشتهای است دربارۀ رازهای روزهداری در ماه مبارک رمضان، که به ابعاد تربیتی و برخی از زیباییهای معنوی این مهمانی الهی میپردازد؛ نکات سودمندی که کمتر به آنها توجه شده است.
💬نظرات مردمی درباره کتاب "شهر خدا"
👤 علیرضا:
کتابی خوش قلم از حجتالاسلام پناهیان که شاید سبک نوینی داشته باشد؛ چیزی بین کتاب دینی و کتاب ادبی. کتاب «شهر خدا» اینگونه اگر حدیث و آیه بگوید، حسابی در آن حدیث و آیه غرق میشود و کند و کاش میکند و دست آخر، گوهرهای زیبا و ناشناخته ای را از دلش بیرون میکشد.
👤امید:
💬گشودن دریچههای نو به حکمت های روزه، و ثمرات عجیب روزه که تا حالا نشنیدهایم یا کمتر شنیدهایم
یک نگاه همه جانبه است به نظرم برای هر مومنی مطالعه اش «لازم» هست
✔️ این اثر علیرضا پناهیان را علاوه بر کتابفروشیها، میتوانید از طریق سفارش اینترنتی از سایت موسسه ایشان نیز تهیه کنید.
📎 bayancenter.ir
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج ر: #رضایت دوست، همه کار می کند تا رفیقش از او راضی باشد. می خواهم
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج
ز: #زمان
از رفاقت که زمان بگذرد، عیار می گیرد.
گذر تک تکاین ثانیه های عمرم
به قدیمی شدن عشق شما میارزد
محقق زماننا در زیارت ائمه سری من رای
🆔 @EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج ز: #زمان از رفاقت که زمان بگذرد، عیار می گیرد. گذر تک تکاین ثانیه
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان عج
ژ: #ژرف_اندیشی
گاهی باید در رفاقت اندیشه کرد. آنهم ژرف و عمیق
باید فلسفه ی رفاقت با تو را پیدا کرد.
خیلی عجیب است اگرچه که من سراپا به تو محتاجم و تو هیچ نیازی به من نداری، اینگونه به من لطف می کنی!
امام عصر علیه السلام می فرمایند:
إِنَّا غَيْرُ مُهمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُم وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم
همانا، ما از رعايت حـال شما كوتاهى نمى كنيم و شما را از ياد نمى بريم
📗احتجاج، ج2، ص497؛ بحارالانوار، ج53، ص 175
🆔 @EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
#انحرافات_مهدویت #قسمت_دهم ⭕️ سیب یک میوه جهنمی است! 🔺 برای اینکه تا ابد سیب بخورید، باید جهنمی
#انحرافات_مهدویت
#قسمت_یازدهم
⭕️ وقتی خودمحوری پا جای حقیقت میگذارد
🔹 یکی دیگر از ویژگی های جریان سازان این است که همواره خودشان را به جای حقیقت، اصل و محور قرار می دهند و چون خود را دارای کرامات و توانمندی های بسیاری نشان داده اند، مریدانشان همواره نگران جدا شدن از ایشان هستند.
🔸 ویژگی دیگر این جریان ها، استفاده از روایات ساختگی و چند پهلو است تا بتوانند در زمان گرفتاری با تفسیرهای من در آوردی، خود را از مهلکه نجات بدهند.
📚 درسنامه مهدویت، جلد ۴، ص ١٧٨
@EmamZaman