eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
11.1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔶یک دلیل مهم بدحجابی ضعف شخصیتیه... پیش اومده گاهی در برخورد با خیلی از دختر خانوم ها وقتی بپرسی چرا حجاب نداری میگن خجالت میکشیم یا مسخرمون میکنن... ♨️حتی این عامل موجب بی حجاب شدن خیلی از چادری های با سطح معرفت پایین نسبت به فلسفه چادره... ❇️خب راهکار چیه... ⚠️اول درمان ضعف شخصیتی ریشه ای... والدین و والدین آینده بدونن که با تربیت فرزندان ضعیف و با اعتماد به نفس پایین به این معضل دامن میزنند... لطفا بچه هاتون رو سرکوب نکنید... 🔺البته که در قبال این مشکل و همه مشکلات ناشی از ضعف شخصیتی و آگاهی فرزندان ما، نظام آموزشی هم در کنار خانواده مسئول و مقصره... و باید درصدد جبران بربیاد... 💟و راهکار بعدی برای افرادی که به هر حال الان با این معضل درگیرن... 💠باید سطح آگاهی شون نسبت به فلسفه حجاب و دین رو اونقدر بالا ببرن، و در کنار اون اونقدر به لحاظ معنوی روی خودشون کار کنن که به این نتیجه برسن حرف خدا از حرف مردم مهمتره... 🎀و بدونن تمام ارزش انسان به استقامت بر عقیده درست در شرایط سخته... @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 #قسمت_بیست_و_دوم مادر با دیدن چهره‌ی به
📖 ... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 نگاه‌ها به سمت در چرخید که عبدالله چابک از جا پرید تا در را باز کند و لحظاتی بعد بازگشت و یکسر به سمت کمد دیواری رفت که مادر پرسید: «چی شده؟» عبدالله همچنانکه در طبقات کمد به دنبال چیزی می‌گشت، پاسخ داد: «آقا مجیده! آچار می‌خواد. میگه شیر دستشویی خراب شده.» که مادر با ناراحتی سؤال کرد: «اونوقت تو این بنده خدا رو دمِ در نگه داشتی که براش آچار ببری؟» عبدالله دست از جستجو برداشت و متعجب پرسید: «خُب چی کار کنم؟» مادر از جا بلند شد و در حالیکه به سمت چوب لباسی می‌رفت تا چادرش را سر کند، اعتراض کرد: «بوی غذا تو خونه پیچیده، تعارف کن بیاد تو!» عبدالله که تازه متوجه شده بود، کمد را رها کرد و به سرعت به سمت در بازگشت. لقمه نانی را که برداشته بودم، دوباره در سفره گذاشتم و برای سر کردن چادر به اتاق رفتم. چادرم را که سر کردم، در آیینه نگاهی به چهره‌ام انداختم. صورتم از شدت گریه‌های ساعتی پیش پژمرده شده بود و سفیدی چشمانِ پُف کرده‌ام، به سرخی می‌زد. دوست نداشتم او مرا با این رنگ و رو ببیند، ولی چاره‌ای نداشتم و باید با همین صورت افسرده به اتاق باز می‌گشتم. چند دقیقه‌ای گذشت و خبری از عبدالله و آقای عادلی نشد که محمد خندید و گفت: «فکر کنم روش نمیشه بیاد تو!» و حرفش تمام نشده بود که بلاخره عبدالله او را با خودش آورد. با لحنی گرم و صمیمی به همه سلام کرد و با نجابت همیشگی‌اش آغاز کرد: «شرمنده! نمی‌خواستم مزاحم بشم. ولی شیر دستشویی آشپزخونه خراب شده بود...» که مادر با مهربانی به میان حرفش آمد: «حالا برای درست کردن شیر وقت زیاده. بفرمایید سر سفره، شما هم مثل پسرم می‌مونی.» در برابر مهربانی مادر، صورتش به خنده‌ای ملیح گشوده شد و با گفتن «خیلی ممنونم!» سر سفره، جایی که عبدالله بین خودش و محمد برایش باز کرده بود، نشست. مادر بشقابی غذا کشید و با خوشرویی به دست آقای عادلی داد و گفت: «شاید مثل غذاهای خودتون خوشمزه نباشه! ولی ناقابله.» که لبخندی زد و جواب داد: «اختیار دارید حاج خانم! اتفاقاً غذاهای بندر خیلی خوشمزه‌اس!» محمد ظرف ترشی را جلوتر کشید و با خنده گفت: «با ترشی بخور، خوشمزه‌ترم میشه!» سپس دستی روی پای آقای عادلی زد و پرسید: «حالا خودت یاد گرفتی غذای بندری درست کنی؟» از این سؤال محمد، خندید و گفت: «هنوز نه، راستش یه کم سخته!» ابراهیم همانطور که برای ساجده لقمه می‌گرفت، با شیطنت جواب داد: «باید بیای پیش مامان، بهترین غذاهای بندری رو بهت یاد میده!» و پدر علاقه خاصی به کسب و کار داشت که بحث را عوض کرد و پرسید: «وضع کار چطوره آقا مجید؟» و او تنها به گفتن «الحمدالله!» اکتفا کرد که پدر دوباره پرسید: «از حقوقت راضی هستی؟» لحظه‌ای مکث کرد و سپس با صدایی آکنده از رضایت پاسخ داد: «خدا رو شکر! خوبه! کفاف زندگی من رو میده حاج آقا.» که ابراهیم مثل اینکه یاد چیزی افتاده باشد، خندید و رو به محمد کرد: «محمد! عصری نبودی ببینی این پسره چجوری از حقوقش حرف می‌زد! اگه همسایه‌مون نبود، خیال می‌کردم پسر امیر کویته!» محمد لقمه‌اش را قورت داد و متعجب پرسید: «کی رو می‌گی؟» و ابراهیم پاسخ داد: «همین لقمه‌ای که عیال بنده گرفته بود!» زیر چشمی به پدر نگاه کردم و دیدم با آمدن نام خواستگار، دوباره هاله‌ای از اخم صورتش را پوشانده است که لعیا همچنانکه خُرده‌های غذا را از روی پیراهن ساجده جمع می‌کرد، پاسخ کنایه ابراهیم را با دلخوری داد: «من چه لقمه‌ای گرفتم؟!!! من فقط راوی بودم.» محمد که به کلی گیج شده بود، پرسید: «قضیه چیه؟» ....... نویسنده: 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🌸 @emamzaman
👌🏻 ....❌ ‍ 🔷حواسمون هست به خودمان❓❗️ به کجا چنین شتابان❕ ⬅️ های خانوادگی قدیمی ها دنیای حقیقی مون 🤔🤔🤔 🔋اصلا حواسمون به آنها هست⁉️ 🔹سرمون رو تو گوشی کردیم📲 و نه به آدمهای واقعی و مهم زندگی مون اهمیت میدیم❌ و نه دنبال رفع و بهشون هستیم❌ . 🌀لایک ها ✅و همدردی ها و درک و خرج احساس مون ❤️هم شده برای آدمهای غریبه ای که نقشی تو زندگی واقعی مون ندارن😑 و متاسفانه اغلب اونها رو به و مون ترجیح میدیم😡 . 🚫نمیگم همدردی بَده تکنولوژی بَده نه❌ اما رفیق ❕ از ت جانمونی⚠️ یک هو چشم باز نکنی ببینی عه⁉️ چرا این شده عاقبتش‼️ چرا کم توجه شده⁉️ چرا زود پیر شدند❓ چرا .... و هزاران چرای دیگر... ‍ بله هشدار میدهم 📢 نکنید📛 ✅ متعادل باشید. 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @EmamZaman
امانتهای زندگی من_13.mp3
12.81M
۱۳ 🌟 روابط بنده و خدا؛ یک رابطه‌ی شخصی است... ! حریم این روابط باید کاملاً حفظ شوند، و نفرِ سومی از آن خبردار نباشد! ؛ نجاستی عظیم و خیانتی در این رابطه‌ی محرمانه و شخصی است ! 🔉 🆔 @EmamZaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب: یک جبهه عظیمی از لحاظ فرهنگی دارند به ما تهاجم می کنند. دشمن صریحا می گوید غلبه بر جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام با جنگ نظامی و تحریم اقتصادی موفقیت آمیز نیست؛ با کار فرهنگی و نفوذ فرهنگی موفقیت آمیز است. ذهن ها را باید تغییر داد. روی فکرها باید کار کرد. هوس ها را باید تحریک کرد. این را صریح می گویند.
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | مسیر انحرافی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «ما در اوایل انقلاب جوانهایی را داشتیم که اینها مردمان مسلمانی بودند و برای اسلام وارد میدان شده بودند امّا چون مبانی معرفتی‌شان ضعیف بود، پایه‌های معرفتی‌شان محکم نبود -حالا به هر دلیلی محکم نبود- اینها جذب گروه‌های التقاطی شدند و از یک جوان مؤمن سالمِ اسلام‌طلب و مؤمن تبدیل شدند به کسانی که بر روی هم‌میهن خودشان اسلحه کشیدند، جوان را، پیر را، کاسب بازاری را هدف قرار دادند و آماج حمله‌ی خودشان قرار دادند و آن فجایع را، آن جنایات را به وجود آوردند؛ به خاطر ضعف مبانی معرفتی جذب آن گروه‌های ناسالم شدند و به این راه‌ها کشانده شدند؛ آخر هم سر از زیر پرچم صدّام درآوردند؛ یعنی آخرش هم کارشان به اینجا رسید؛ منشأ همه‌ی اینها همان عدم استقرار فکری بود.» ۱۳‌۹۹/‌۰۲/‌۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 حاج قاسم سلیمانی: رشادت‌ها و شجاعت‌های شهید «عمار» مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌گذاشتم و می‌گفتم مراقب خودتان باشید. 🍃🌹@EmamZaman
چگونه عبادت کنم_54.mp3
13.73M
۵۴ 🤲 حرف آخر ؛ ✍ عبادات مؤثر، آرام آرام، انسان را به منبعِ خیر، تبدیل می‌کنند؛ آنقدر که هر کجا هستند؛ منبع آرامش، مهربانی، خیرات و شادی برای دیگرانند. سؤال؛ بعد از اینهمه سال عبادات، ما چقدر منبع خیراتِ دیگرانیم؟ 🔉 🆔 @EmamZaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا