🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
مراقبت
پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟
دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت میدونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان.
پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت...
هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد.
پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟
مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم.
پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد.
زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن!
🍀🍀 @emamzaman114
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
💎در زمانهای دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. روزی اهالی روستا متوجه شدند لاشه حیوانی داخل چاه افتاده است ... بنابراین آب چاه دیگر غیر قابل استفاده شده بود. روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید.
مرد خردمند به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد.
روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود. دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود.
بار دیگر روستاییان بنابر توصیه مرد خردمند و برای بار سوم صد سطل دیگر آب از چاه برداشتند اما باز هم مشکل حل نشد.
مرد خردمند با خود گفت: «چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد.
ناگهان سوالی به ذهنش رسید و از آنان پرسید :
«آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشهی آن حیوان را از چاه خارج کردید؟» روستاییان گفتند: «نه ... شما فقط به ما گفتید از داخل چاه آب برداریم نه لاشهی آن حیوان را!»
همیشه بهتر است در حل مسائل و مشکلات، ابتدا علت اصلی و ریشهای را کشف کرده و آن را از بین ببریم و سپس به حل مشکلات پیرامونی که ناشی از مشکل اصلی است ، بپردازیم ...
🍀🍀 @emamzaman114
آثار زنا در روایات:
1- حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله و سلم) فرمود: زنا شش اثر دارد سه اثر در دنیا و سه اثر در آخرت:
آثار دنیوی: آبرو را می برد، رزق را كم می كند، مرگ و نیستی را نزدیك می نماید.
آثار اخروی: غضب پروردگار، سختی حساب، دخول در آتش و جاودان ماندن در آن را ایجاب می کند. (اصول كافی، جلد 2، ص 224)
در روایتی دیگر فرمودند: عقوبت دنیایی آن این است که نور صورت و آبروی او می رود، مبتلا به فقر می شود و عمرش کوتاه می گردد.
عقوبت اخروی آن است که با خشم خداوند رو به رو می گردد، به سختی حساب پس می دهد و در آتش جهنم جاودانه است. (الکافی، ج۵، ص۵۴۱)
2- زنا مرگ ناگهانی و فقر می آورد
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر گاه پس از من زنا زیاد شود مرگ ناگهانی زیاد خواهد شد. (وسائل الشیعه، ج 20، ص 308)
3- فساد نسب و تربیت طفل
🍀🍀 @emamzaman114
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🌷 حکایت
✨پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
✨یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
✨از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
✨مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
✨مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.
🍀🍀 @emamzaman114
💎 معروف است که یوزپلنگ از هر ده بار تلاش برای شکار تنها در یکی از آنها موفق میشود
وقتی یوزپلنگ نُه بار تلاش میکند و نتیجه نمیگیرد با خود نمیگوید که من برای این کار ساخته نشده ام
من شکارچی نیستم بهتر است بروم علف بخورم او برای دهمین بار نیز تلاش میکند
او آنقدر تلاش میکند تا به نتیجه دلخواه خود برسد اگر ناملایمات مسیر تو را خسته کردند از تلاش دست برندار زیرا تو هیچ وقت نمیدانی تا چه اندازه به موفقیت نزدیک شده ای
یادت نرود که هیچ موفقیتی بدون درد و رنج نیست...!!!
🍀🍀 @emamzaman114
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
احترام به پدر . . . . .
جوانی می گوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.
از هم جدا شدیم.
شب به تخت خوابم رفتم.
به خدا قسم اندوه قلب و
عقلم را فرا گرفته بود...
مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم.
چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم...
روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم
و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.
در آن نوشتم:
شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است.
آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟
به خانه رسیدم و در را باز کردم.
دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست...
پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام دادهام.
وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.
اشک از چشمانم سرازیر شد...
یک روز پدرتان از این دنیا می رود...
قبل از این که او را از دست دهید
به او نزدیک شوید...
اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید
و بر او رحمت و درود بفرستید...
🍀🍀 @emamzaman114
هدایت شده از بیداری ملت
4_5798690940386281297.mp3
9.56M
ای کشته دور از وطن وااااای
ای کشته صد پاره تن وای....😭
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
⭕️ تابوت هایتان را آماده کنید تا بفهمید با دُم شیر بازی کردن تاوان دارد!
#انتقام_سخت
🍀🍀 @emamzaman114
May 11
نیکی به پدر و مادر=آمرزش همه گناهان
✍️مردی خدمت حضرت محمد(ص) رسید و گفت: هیچ گناهی نمانده که انجام نداده باشم. چگونه میتوانم توبه کنم؟
✅رسول الله پرسیدند: آیا هیچیک از پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد پاسخ داد: پدرم زنده است. حضرت فرمودند: به پدرت نیکی کن تا آمرزیده شوی. وقتی او رفت ، حضرت محمد فرمودند: کاش مادرش زنده بود. اگر به مادرش نیکی میکرد، زودتر آمرزیده میشد.
📚بحار الانوار، جلد ۷۴، صفحه ۸۲
#داستانهای_آموزنده
🍀🍀 @emamzaman114
📛سخن چینی ممنووووع‼️
🔆وَ لَا تُطِعْ كلَُّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاءِ بِنَمِيمٍ
📖سوره قلم آيات 10 و 11
🔅و از كسى كه بسيار سوگند ياد مىكند و پست است اطاعت مكن، كسى كه بسيار عيبجوست و براي سخن چينى رفت و آمد میکند،
💠حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِه
🔥عذاب قبر از چند چيز است ؛ كه يكي از آنان سخن چيني است
📚بحار الأنوار ؛ ج6، ص: 222]
🌷 شهيد ثانى در كتاب الغيبه روايت كرده:
✴️هنگامى كه قحطى قوم بنى اسرائيل را فرا گرفت، موسى براى طلب باران مناجات كرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و كسانى كه با تو هستند اجابت نمى کنم !
چون در ميان شما سخن چيني هست كه كارش هميشه سخن چينى است.
موسى عرض كرد:
خداوندا، آن شخص كيست؟
معرفى كن تا از ميان خود بيرون كنيم.
💠خداوند فرمود:
اى موسى، مگر میشود من شما را از سخن چينى منع كنم و خودم سخن چين باشم؟
💠پس بگو همه اينهايى كه در مصلا هستند توبه كنند، تا من با باران آنها را سيراب كنم
📚الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ،ص160
🌷نكته:
💠از آن طرف هم دقت كنيم ؛ اگر سخن چين براي ما خبري آورد، سريع تصميم نگيريم .
تحقيق كنيم ، بعد تصميم بگيريم .
🌷 خداوند مي فرمايد: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ... اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد ...
📖حجرات آيه 6
🍀🍀 @emamzaman114
سامانه ضد موشکی پاتریوت امریکا گفته منم خودم صبح فهمیدم موشک اومده😜😂
یادی کنیم از اونی که صبح جمعه فهمید بنزین گرون شده...
🍀🍀 @emamzaman114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 تصاویر منتشر نشده از حاج قاسم
🔸 این کلیپ برای اولین بار از شبکه افق پخش میشود
🌷 #سلیمانی_آسمانی
#انتقام_سخت
🍀🍀 @emamzaman114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم زنده است
ببینید و لذت ببرید
🍀🍀 @emamzaman114
🔔این آیه را نشنیده ای⁉️
🌷امام صادق(ع)و #صله_رحم
💠امام صادق(ع)فامیلی داشتند به نام <<عبدالله افطس>>.
او مردی بود که نسبت به وجود مقدس امام بسیار بی احترامی میکرد و بارها با چاقو به سمت حضرت حمله ور شده بود!
💠امام صادق(ع) وصیت فرمودند که بعد از شهادتشان یک سوم از اموالشان را در راه خدای متعال بدهند ،بعد مشخص فرموده بودند که به هر شخص چه مقدار پول بدهند.
حضرت در وصیت خود حتی عبدالله افطس را فراموش نکرده و فرمودند:
از اموالم ۷۰دینار (سکه طلا)به او بدهید!
✴️کنیز امام صادق(ع) که از این وصیت متعجب شده بود گفت آقا !!!
این مرد به روی شما چاقو کشیده حالا میخواهید به او کمک مالی هم بکنید؟!!
🌷حضرت فرمودند: سلمی !
آیا قرآن نخوانده ای؟!
_عرض کرد : بله مولای من.
🌷حضرت فرمودند: آیا این آیه را نشنیده ای که خداوند متعال فرمود:
🔆وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ.
🍃و(خردمندان) كسانى هستند كه آنچه را خداوند به پيوند با آن فرمان داده( #صله_رحم) پيوند
می دهند و در برابرپروردگارشان (بخاطر شناختى كه دارند) خشوع وخشيت دارند و از سختى حساب میترسند.(سوره رعد آیه۲۱)
📚منبع :من لا یحضره الفقیه، ج۴،ص۲۳۱
🍀🍀 @emamzaman114
✨﷽✨
❤ پیامبر خدا صل الله و علیه و آله:
💠 جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند.
💚جبرئیل فرمود:
ای پیامبرخداﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد،من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور میدهم.
💚 میکائیل فرمود:
من هم از آب حوض کوثر به او مینوشانم.
💚 اسرافیل هم فرمود:
منم سر به سجده میگذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همهی گناهان اورا نبخشاید.
💚 عزرائیل هم گفت:
منم روح او را همانند روح پیامبران قبض میکنم.
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌷
📚:درةالناصحین
🍀🍀 @emamzaman114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما حتما حتما ببینید
این چند ثانیه به خیلی از سوالاتتان راجع سپاه جواب میدهد مصداق برخورد مردم با سپاه
🌸لطفا کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید🌸
🍀🍀 @emamzaman114
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
روزی دهنده مخلوقات
روزی حضرت سلیمان (علیهالسّلام) درکنار دریا نشسته بود. نگاهش به مورچهای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد. سیلمان (علیهالسّلام) دید او به آب دریا رسید. در همان لحظه قورباغهای سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان آن وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدّتی شگفتزده به فکر فرو رفت. ناگاه دید همان قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود و مورچه از دهانش بیرون آمد، ولی دانه گندم را همراه خود نداشت. سلیمان (علیهالسّلام) آن مورچه را طلبید و سرگذشت آن را پرسید.
مورچه گفت: ای پیامبر خدا! در قعر این دریا سنگی توخالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی میکند. خداوند آن را در آنجا آفرید. کرم نمیتواند از آنجا خارج شود. خداوند این قورباغه را مامور کرده تا مرا به سوی آن کرم حمل کند، قورباغه مرا به آنجا میبرد و دهانش را نزدیک سوراخ میگذارد. من از دهان آن بیرون میآیم و دانه گندم را نزد کرم میگذارم و سپس به دهان قورباغه که در انتظار من است، باز میگردم و آن هم مرا به خشکی باز میگرداند.
حضرت سلیمان (علیهالسّلام) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای کرم میبری، آیا سخنی از آن شنیدهای؟
گفت آری، او میگوید: «یا مَنْ لا یَنُسانی فی جَوفِ هذِهِ الصّخْرَةِ تَحْتَ هذِهِ اللُّجّةِ بِرِزْقِکَ، لا تَنسِ عِبادَک المُومنینَ بِرَحْمَتِکَ؛ ای خدایی که روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمیکنی، رحمتت را در مورد بندگان با ایمانت فراموش نکن.» [۲۲]
منبع:
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۳۶-۳۷.
🍀🍀 @emamzaman114
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
نجس ترين چيز دنيا !!!
💎 گویند روزی پادشاهی این سؤال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟
برای همین کار، وزیرش را مأمور می کند که برود و این نجسترین نجسترینها را پیدا کند و در صورتی که آن را پیدا کند و یا هر کسی که بداند، تمام تخت و تاجش را به او بدهد.
وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجّه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.
عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سؤال کنم، شاید جواب تازهای داشت.
بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید: من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد.
چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری.
وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد؛ ولی چوپان به او می گوید: تو می توانی من را بکشی، اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است.
تو این کار را بکن، اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش.
خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده، قبول می کند و آن کار را انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید:
«کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری»!!!!
🍀🍀 @emamzaman114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصاحبه با مامور سپاه که هواپیمای اوکراین رو منهدم کرد
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
💎 - حکایت آن درخت
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
🍀🍀 @emamzaman114
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
💎 دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت.
گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود.
اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه.
گدای ساکت گفت: کار، خوبه خدا درست کنه... سلطان محمود خر کیه؟
برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود، که چرا یک گدا ساکته و هیچی نمی گه.
وقتی از اطرافیان خود پرسید، به او گفتند که این گدا گفته کار، خوبه خدا درست کنه... سلطان محمود خر کیه؟
سلطان محمود ناراحت شد و گفت حالا که اینطوری فکر می کنه فردا مرغی بریان شده که در شکمش الماسی باشد را به گدایی که چاپلوسی می کند بدهید تا بفمد سلطان محمود خر کیه؟
صبح روز بعد همینکار را انجام دادند غافل از اینکه وزیر بوقلمونی برای گدا برده و گدای متملق سیر است.
پس وقتی که مرغ بریان شده را به او دادند او که سیر بود. مرغ را به گدای ساکت داد و گفت: امروز چند سکه درآمد داشتی و او گفت سه سکه.
گدای متملق گفت: این مرغ رو به سه سکه به تو می فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه زنی مرغ بریان را بدون دادن حتی یک سکه صاحب شد.
لقمه اول را که خورد چشمش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت: فکر می کنم از فردا دیگه همدیگر را نبینیم.
فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می کنه از او پرسید چرا هنوز گدایی می کنی؟
گفت: خوب باید خرج زن و بچه ام را درآورم.
سلطان محمود با تعجب پرسید: مگر ما دیروز برای شما تحفه ای نفرستادیم؟
گدای متملق گفت: بله دست شما درد نکنه وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ را بفرستید بوقلمونی آوردند و من خوردم چون من سیر بودم مرغ را به رفیقم دادم و دیگر خبری هم از رفیقم ندارم.
سلطان محمود عصبانی شد و گفت: دست و پایش را ببندید و به قصر بیاریدش!
در قصر به گدا گفت بگو کارو باید خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه.
گدا این را نمی گفت و سلطان محمود میگفت بزنیدش تا بگه!
سلطان خطاب به گدای چاپلوس میگفت: من می گم تو هم بگو...
«کار، خوبه خدا درستش کنه... سلطان محمود خر کیه؟»
🍀🍀 @emamzaman114
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🔴زن زیبای بدنام و عابد جوان
🏷معروف است که در بنی اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می کشید، هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد!
عابدی از آنجا می گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی هایم از بین خواهد رفت!!
رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.
گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می خورد و سخت می گریست!
زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!
📚پی نوشت:
اثر استاد حسین انصاریان
🍀🍀 @emamzaman114
مامان ها و خانم های محترم حتما بخونیید!!!⚠️
مادری می خواست چهار فرزند کوچکش زودتر بخوابند تا برای جشن روز عید فردا، صبح زود بیدار باشند. به ذهنش آمد که داروی سرفه و شربت به آنها بدهد تا زودتر بخوابند. آن دارو را در شیر بچه ها ریخت و به همه آنها یک استکان داد و آنها نیز آشامیدند. پدر از کار رسید و جرعه ای از شیر را نوشید که شکمش درد گرفت،یک دفعه به یاد بچه هایش افتاد. از زن پرسید آيا بچه ها هم از این شیر نوشیده اند؟؟؟ گفت: بله ، مرد فورا نزد بچه هایش رفت.... هرچه خواست بیدارشان کندولی بیدار نشدن . از بیمارستان آمبولانس خواست اما دیگر دیر شده بود....
بعد از بررسی معلوم شد که با افزودن داروی سرفه به شیر، شیر به ماده ای کشنده تبدیل می شود، بعد از این جریان ناگوار تا به امروز مادر در حالتی روانی قرار دارد و دیگران برایش تاسف می خورند که با ناخواسته ،دستان مادری خودش فرزندانش را به کشتن داد.
نکته خیلی مهم : از اضافه کردن هر نوع دارویی به نوشیدنیهای اطفال بپرهیزید چون برخی از آنها به سمی کشنده تبدیل میشوند. این ماجرا را به دیگران، به ویژه مادران بفرستید، .⚠️
لطفا برای عزیزانتون به اشتراک بزارین
اگر کسی دگزا متازون تزریق کنه بدنش تا "شش ماه" کلسیم جذب نمیکنه!
کافیه یه نفر در سال دو بار دگزا متازون تزریق کنه
این یعنی پوکی استخوان در جوانی!!!!
ولی دکترهای ایرانی بدون توجه به عوارض بالای این دارو حتی در بیماریهای ساده مثل سرماخوردگی هم این دارو را تجویز میکنن! برا نوزادان سیستم ایمنی بدن نوزاد از بین میره ....
...... اگه میشه اطلاع رسانی کنید تو گروهایی که هستین.....ممنون
❤️عزیزان ب فکر سلامتی خودتون باشید
💙💗💛💗
🍀🍀 @emamzaman114
✨
#آموزنده
✅ جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد. جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟... زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. زاهد گفت: من هم!
❤️حضرت امام علی (علیه السّلام):
«دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.»
📚نهج البلاغه، خطبه ۴۵
🍀🍀 @emamzaman114
✅ تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🔹عنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ التَّحْمِيدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ لَوْ كَانَ شَيْءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع.
🔸 از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:
در میان ستایش ها، خداوند به عملی بالاتر از تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عبادت نشده است. که اگر چیزی بالاتر از آن وجود می داشت، رسول خدا (ص) حتما آن را [به جای تسبیح] به فاطمه (سلام الله علیها) عطا می کرد.
🔹عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِيَ.
🔸 از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
ای اباهارون! همانا ما کودکان مان را به تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) امر می کنیم، هم چنانکه آنان را به نماز امر می کنیم. پس بر آن مداومت داشته باش که هرگز بنده ای که بر آن مداومت داشته باشد تیره بخت و شقی نمی گردد.
🔹عنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ كَانَ يُسَبِّحُ تَسْبِيحَ فَاطِمَةَ ص فَيَصِلُهُ وَ لَا يَقْطَعُهُ.
🔸 روایت شده که امام صادق علیه السلام تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به هم پیوسته انجام می داد و آن را قطع نمی کرد. [یعنی در حین تسبیح صحبت نمی کرد.]
🔹قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِذَا شَكَكْتَ فِي تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع فَأَعِدْ.
🔸 امام صادق علیه السلام:
هر گاه در تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شک کردی، آن را از سر بگیر. [یعنی قسمتی را که در آن شک داری را از نو شروع کن. مثلا اگر نمی دانستی که چند بار "الله اکبر" گفته ای، از ابتدا "الله اکبر" را شروع کن. اما اگر از سی و چهار مرتبه بیشتر گفتی، بنا را بر سی و چهار بگذار و ادامه تسبیح را انجام بده].
📚الكافي ، ج3، ص: 342
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج15، ص: 175
وسائل الشيعة،ج 6ص463
🍀🍀 @emamzaman114