.
#نوحه
#زمزمه
#امام_حسن (ع)
#شهادت_امام_حسن
امون ز زهر کین
جونمو رسوند روو لب
نفس بریدم من
زود بگید بیاد زینب
یه گوشه افتادم
رفتنی شدم آخر
یه کاری کرده زهر
می سوزم توو هُرم تب
آتیش گرفت دلم ؛ توون نداره پیکرم
آتیش گرفت دلم , از کینه های همسرم
آه
دیگه سر رسیده عمر مجتبی
میشه راحت از غما و غصه ها
می لرزه صدام
گریونه چشام
غریبم حسن غریبم غریبم غریبم حسن
___
این لحظه ی آخر
یاد مادر افتادم
خدارو شکر این زهر
آخرش رسید دادم
رو به روی چشمام
مادرم زمین افتاد
مدینه و درداش
هیچ نمیره از یادم
چهل تا بی حیا : مادرم و چرا زدن
چهل تا بی حیا : بین برو بیا زدن
آه
همه اومدن برای درده سر
یه نفر به سمت در شد حمله ور
مردیکه ی پست
پهلو رو شکست
غریبم حسن غریبم غریبم غریبم حسن
___
پیش نگاه من
غنچه و چمن میسوخت
توو شعله ها زیر
دست و پا یه زن میسوخت
روی زمین می ریخت
خون تازه از پهلوش
با باری از شیشه
مادر حسن می سوخت
مسمار لعنتی : میون سینه تا نشست
مسمار لعنتی : نفس مادرم رو بست
آه
بعد ماجرای کوچه پیر شدم
خیلی وقته از زمونه سیر شدم
مَرهم به دلم
اومد اجلم
غریبم حسن غریبم غریبم غریبم حسن
____
#عباس_قلعه
👇
.
غزل مدح و مرثیه #امام_حسن علیهالسلام
حتّٰی سیاهیلشگرِ خوبی برایت نیستم
داری هوایم را ولی مرغِ هوایت نیستم
یک بینوایم در سرایت شرحِ حالم این نوا
من با نوایت نینوایی بینوایت نیستم
شاهانه میگویم گدایِ خانهزادِ دلبرم
هیچم ندارم نیستم وقتی گدایت نیستم
حرفِ دلِ این سینهزن بعد از دوماه این شد حسین
در کربلا هم جز به یادِ مجتبایت نیستم
از روضهیِ گودال هم این روضهاش سنگینتر است
این کوچه پیرت کرده امّا من عصایت نیستم
دیوار را میگیری و دست مرا وِل میکنی
مادر مگر من مَحرمِ درد و عزایت نیستم
یک تکّه از آویزهات بر رویِ خاکِ کوچههاست
حیرانِ این کوچه نباشم مبتلایت نیستم
باران که میبارد به یادِ ندبههایت هستم و...
باور نخواهم کرد مشمولِ دعایت نیستم
#غزل
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام #حسین_ایمانی
.
مُسمّط مثلّث #شهادت_امام_حسن علیهالسلام
سلامْ حضرتِ باران سلامْ حضرتِ نور
سلام سورهیِ رحمان سلام سنگِ صبور
سلام چشمهیِ ایمان سلام کوهِ غرور
سلامِ ما به سرایِ پر از غبارِ شما
سلامِ ما به دلِ خون و داغدارِ شما
کسی برایِ سفر بارِ خود نَبسته چرا؟!
دوباره وقتِ زیارت دلم شکسته خدا
چکیده اشک و رسیده به عرش دستِ دعا
زیارت آمدهایم و حرم نمیبینیم
نَه گنبدی نَه ضریحی عَلم نمیبینیم
به تکّهسنگی اگر اِکتفا کنم بعدَش....
به گریه تکیه به دیوارها کنم بعدش....
دوباره مادرتان را صدا کنم بعدش....
به یادِ ضربهیِ سنگینِ دست میافتم
میان کوچه چه شد؟!چه شکست؟! میافتم
به گوشواره شبیهَم شکستهام مادر
شبیهِ چادرِ خاکی و خستهام مادر
همیشه گوشهیِ خانه نشستهام مادر
به یادِ کوچهیِ تنگ و هجومِ طوفانم
عصایِ دستِ تو هستم اگر چه لرزانم
شرارِ زهرِ جفا آرزویِ من بوده
همیشه بغض و غمی در گلویِ من بوده
تمامِ روضهیِ تو پیش رویِ من بوده
صدایِ ضربهیِ سیلی به گوش من پیچید
اگر چه تکیه به دیوار داد میلرزید
حرم ندارد اگر بیحرم شدن خوب است
همیشه سهمِ دل فاطمیه آشوب است
وَ آخرین سخنم پیکری لگدکوب است
تنی به رویِ زمین مانده پیرُهن رفته
چقدر نیزه شکسته در این بدن رفته
حرم اَسیر و اَمیرِ حرم کرم میکرد
نگینِ خاتمِ او ساربان به چنگ آوَرد
نشسته بر رویِ گُل رَدِّ پنجهیِ نامرد
مدینه مثل حرم ندبهخوان و سوزان است
نوایِ کرب و بلا رفتهها حسن جان است
#حسین_ایمانی ✍
........................
غزل مدح و مرثیه #امام_حسن علیهالسلام
حتّٰی سیاهیلشگرِ خوبی برایت نیستم
داری هوایم را ولی مرغِ هوایت نیستم
یک بینوایم در سرایت شرحِ حالم این نوا
من با نوایت نینوایی بینوایت نیستم
شاهانه میگویم گدایِ خانهزادِ دلبرم
هیچم ندارم نیستم وقتی گدایت نیستم
حرفِ دلِ این سینهزن بعد از دوماه این شد حسین
در کربلا هم جز به یادِ مجتبایت نیستم
از روضهیِ گودال هم این روضهاش سنگینتر است
این کوچه پیرت کرده امّا من عصایت نیستم
دیوار را میگیری و دست مرا وِل میکنی
مادر مگر من مَحرمِ درد و عزایت نیستم
یک تکّه از آویزهات بر رویِ خاکِ کوچههاست
حیرانِ این کوچه نباشم مبتلایت نیستم
باران که میبارد به یادِ ندبههایت هستم و...
باور نخواهم کرد مشمولِ دعایت نیستم
#غزل
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام #حسین_ایمانی
.
ترسی از فقر ندارند گدایان کریم
دست خالی نروند از در احسان کریم
حاجت خواسته را چند برابر داده است
طیب الله به این لطف دو چندان کریم
کاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود
بار بستیم به سوی شاه خراسان کریم
بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم
به قسم های خداوند به قرآن کریم
طلب رزق نکردیم ز دربار کسی
نان هر سفره حرام است مگر نان کریم
هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد
دست ما هم رسیده است به دامان کریم
نا امیدم مکنید از کرمش فرض کنید
باز بدکاره ای امشب شده مهمان کریم
سپر درد و بلایش نشدیم و دیدیم
سپر درد و بلای همه شد جان کریم
ظاهرش فقر ولی باطن او عین غنا
ترسی از فقر ندارند گدایان کریم
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
.
صدا زد خواهر طشتی بیار
آه ای جان برادر زینبم طشتی بیاور
وقتی طست رو آورد دید پاره های جگر برادر توی طشته....
دوید ؛حسین و عباس و برادرا رو صدا زد
برادرا هم که اومدن اول زیر بقل زینب رو گرفتن...😭
یه طشت دیگه هم زینب دیده.... دید سر بریده ی
ق هرکس زحمتش بالاتراست..
پیش زهرا مادرت شخصیتش بالاتراست!
هرکه محض احترامت معصیت کمتر کند
روزی اشک میان هیئتش بالاتراست..
احترام پیرها هرچند برما واجب است..
پیرمرد روضه تو حرمتش بالاتراست.
قول دادی روز محشر لنگ نگذاری مرا
ساکن بیت الحسین امنیتش بالاتراست
خیمه ی تو جای کبر و کینه و منصب که نیست
هرکسی خاکی تر آمد عزتش بالاتراست.
نقص های هر نمازش زود کامل میشود..
هرکه انس سجده روی تربتش بالاتراست
کربلا رفتن کجا؟از کربلا گفتن کجا؟
دیدن شش گوشه ات از صحبتش بالاتر است
داغِ تو دیده به فکر غصه دنیا که نیست
مبتلای اشک تو ظرفیتش بالاتراست
از شهیدان تو فهمیدم که پای عشق تو
هرکسی گمنام تر شد شهرتش بالاتراست
گریه در هیئت تفاوت میکند باهرکجا
گریه دسته جمع باشد قیمتش بالاتراست
وسع ما ایناست! اما خوب میدانیم ما..
خیلی از این نوکریها ساحتش بالاتراست
تشنگی، زخم زبان،داغ جوان، هتک حرم
از تمام این مصائب غربتش بالاتر است
آب مهر مادرت بود و به رویت بسته شد
حجم نیزه آمد و راه گلویت بسته شد..
✍سید پوریا هاشمی
.
.
#رسول_الله
#رحلت_رسول_اکرم
﷽
حضرت رسول اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
#شهادت
#چارپاره
آنکه با غمزههای گفتارش
درسآموزِ صد مدرّس بود
در نفسهای آخرِ عمرش
قلم و کاغذی طلب بنمود
چون که میخواست مردمِ دینش
نشوند از مسیر حق، گمراه
خواست در آخرین وصیت خویش
بنویسد: "علی ولیالله"
ناگهان از میان جمعیت
محضر حضرت رسولالله
یک نفر _آنکه دانی و دانم_
گفت "ان الرجل لیهجر"... آه
او که آیات را نمیفهمید
گفت قرآن برای ما کافیست
او نفهمید که کلام رسول
جز کلام خدای سبحان نیست
آن رسولی که گفت: ای مردم!
یک امانت زِ من کنار شماست
اجر پیغمبریِ من، تنها
احترامِ به دخترم زهراست
چند روزی گذشت... مردی که
بر نبی بست تهمتِ هذیان
او که قرآن برای او بس بود
حملهور شد به کوثر قرآن
کوچه آماده، هیزم آماده
یک نفس مانده بود تا آتش
داد زد: ای اهالیِ خانه
یا که بیعت کنید یا آتش...
همه گفتند: فاطمه آنجاست
گفت: فضه، حسن، علی، یا او،
هرکسی پشت درب این خانهست
طعمهی آتش است حتی او
همه گفتند: محسنش پس چه؟
گفت: فرقی نمیکند اصلاً
باید این خانه را بسوزانم
مرد باشد میانِ آن یا زن
چند لحظه سکوت کرد و سپس
چند گامی سوی عقب برگشت
همه گفتند: منصرف شده است
همه گفتند که بخیر گذشت
ناگهان باز سمت خانه دوید
لگدی زد به در...خدا!... مادر
فاطمه بیسپر...خدا!... محسن
در شده شعلهور...خدا!...مادر
✍حمید رمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#بیست_و_هشتم_صفر
👇
﷽
#نوحه #رسول_الله
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
گرید زمین و آسمان از غم
رفت از جهان پیغمبر خاتم
زهرا عزادار است** زهرا عزادار است
خون می چکد از دیده ی عالم
هر گوشه بر پا خیمه ی ماتم
زهرا عزادار است** زهرا عزادار است
یثرب زمین در ناله و غوغاست
شور قیامت در جهان برپاست
زهرا عزادار است** زهرا عزادار است
✍شیدا نیشابوری
#استاد_مجید_طاهری 🎤
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#رحلت_رسول_اکرم
#نوحه
#نوحه_امام_حسن(ع)
#سبک_حاج_ناظم
حسن غریب درمدینه هستم
من داغدارزخم سینه هستم
دروطن غریبم غم شده نصیبم
بین همه تنهاومظلوم
اززهرکین گردیده مسموم
واویلتاآه واویلا۴بار
شررهلاهل زداگردل من
چه غم که سم حل کرده مشکل من
نبینم دربرم قاتل مادرم
ای کاش می بریدسرم را
امانمی زد مادرم را
واویلتا
دیدم که مادراز عدوکتک خورد
آنجادلم شدپاره پاره آزرد
فدک از کف ش برد سیلی ازعدوخورد
برحال مادر دل غمین شد
ازسیلی اش نقش زمین شد
واویلتا
مظلوم ترمن ازعلی ندیدم
براوزهرکس ناسزا شنیدم
بسکه دیدم ستم نهم غم روی غم
آخرز زهرپرشراره
شدجگرمن پاره پاره
واویلتا
بعدازعلی من اولین مظلومم
از زهر یار بی وفامسمومم
من شه بی سپاه خانه ام قتله گاه
زینب کندمرگم نظاره
کندگریبان پاره پاره
واویلتا
درپیش قبرجدومادرمن
باتیرگلباران شودمراتن
کندتیردشمن مراخونین کفن
دارد نشان ویرانه قبرم
ازغربت وازدردوصبرم
#نوحه_امام_حسن(ع)
سبک همه جاکربلا
ای غریب وطن ای شه بی سپاه
همسرت قاتلت خانه ات قتله گاه
یاحسن ع۴بار
دیدی درکودکی از کف ات چاره شد
مادرت رازدند جگرت پاره شد
یاحسن
زنده دیدی برت قاتل مادرت
بیش ازاین غم،زده شعله پاتاسرت
یاحسن
توکه درسجده خنجر برانت زدند
آتش فتنه شعله بجانت زدند
یاحسن
عدوسجاده را کشیدازپای تو
ناسزاهای خصم سهم بابای تو
یاحسن
خونجگربودی و سیراززندگی
جگرت راپاره کرد دشمن خانگی
یاحسن
زهرآتش بجانت برافروخته
تیرتابوت وجسمت بهم دوحته
یاحسن
شیعه ازغربتت گشته قلبش مذاب
قبرویران تو مانده درآفتاب
یاحسن...
#عبدالحسین_محبی
تقدیم به امام عصر (عج)
از من بپذیر نوکری هایم را
کوتاهی چشم و سینه و پایم را
آقا شب آخر صفر خالی کن
در صحن امام رضا خودت جایم را
***
تقدیم به علی بن موسی الرضا (ع(
ما را ز مسیر کربلا آوردند
با گریه ز شهر غصه ها آوردند
دیشب دلمان مدینه بود و امشب
ما را سر سفرۀ شما آوردند
مهدی صفی یاری