.
#امام_زمان
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
مهدی صاحبزمان! یگانۀ هستی!
آجَرَکَ الله فِی مُصیبةِ جَدّک
پرچم سرخی به یاد جد تو در باد:
زلف به خون آشنای حضرت یحیی
گریهکنان حسین بوده و هستند:
آدم و موسی و مصطفی و مسیحا
رنج تو دید و ز دست رفت شکیبش
صبر جمیلت کجا و طاقت ایوب؟
داغ تو دید و گذشت از غم یوسف
موج سرشکت کجا و دیدۀ یعقوب؟
هرچه از آن ظهر داغدار شنیدیم
اشک تو فرموده بود و چشم تو دیده:
«هم سر از تن جدا و هم تن بیسر
هم رخ خونین و هم گلوی بریده»...
از پس آن عصر سوگوار، هماره
یکهسوار غروبهای صحاری!
آه نه، آتش گرفته است دلت را
اشک نه، خون است از نگاه تو جاری
صبحِ ظهورت کجاست منتقم عصر؟!
عصر تو کی میرسد؟ که منتظرانیم
تشنۀ آندم که لب ز آب ببندیم
زخمیِ آندم که سر به پات فشانیم
✍️حسن صنوبری
.
.
#امام_زمان
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر تیغ و نیزهها میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش..
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش
✍️مریم سقلاطونی
...........
.
#امام_زمان
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
مهدی صاحبزمان! یگانۀ هستی!
آجَرَکَ الله فِی مُصیبةِ جَدّک
پرچم سرخی به یاد جد تو در باد:
زلف به خون آشنای حضرت یحیی
گریهکنان حسین بوده و هستند:
آدم و موسی و مصطفی و مسیحا
رنج تو دید و ز دست رفت شکیبش
صبر جمیلت کجا و طاقت ایوب؟
داغ تو دید و گذشت از غم یوسف
موج سرشکت کجا و دیدۀ یعقوب؟
هرچه از آن ظهر داغدار شنیدیم
اشک تو فرموده بود و چشم تو دیده:
«هم سر از تن جدا و هم تن بیسر
هم رخ خونین و هم گلوی بریده»...
از پس آن عصر سوگوار، هماره
یکهسوار غروبهای صحاری!
آه نه، آتش گرفته است دلت را
اشک نه، خون است از نگاه تو جاری
صبحِ ظهورت کجاست منتقم عصر؟!
عصر تو کی میرسد؟ که منتظرانیم
تشنۀ آندم که لب ز آب ببندیم
زخمیِ آندم که سر به پات فشانیم
✍️حسن صنوبری
.
.
#امام_زمان
چه جمعهها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد، نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بتشکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی
برای ما که خستهایم و دل شکستهایم، نه!
ولی برای عدهای چه خوب شد نیامدی!
تمام طول هفته را به انتظار جمعهام
دوباره صبح، ظهر نه، غروب شد نیامدی...
✍️ #مهدی_جهاندار
.
#روضه امام زمان عج
ز هجر تو شدم حیران و نالان
شبیه مرغ پر بسته به زندان
ندارم طاقت هجران و دوری
شده پر، چوب خط جمعه هامان!
آقا جان؛ این چند روز عزاداری، محبان حسینی خیلی برای جد غریب شما حسین (ع) اشک ریختند و ناله زدند.
هر جمعه سحر دلم هوایی باشد
چشمش به ره مرد خدایی باشد
ای کاش که مهدی ز سفر آید و دل
این جمعه دگر کرب و بلایی باشد
زبان حال همه ی گریه کنان این جمله است:
« این الطالب بدم المقتول بکربلاء »
خدایا به حق لحظه ای که اهل خیام ذوالجناح را متحیر و وحشت زده در حالی که صیحه می کشید دیدند و از آمدن اباعبدالله ناامید شدند، لحظه ای که دیدند به سراغ خیمه ی صاحبش سیدالشهداء می آید، ما را از این سرگردانی نجات عنایت بفرما.
ذوالجناح، تلّ زینبیه:
در آن هنگام که امام حسین در گودی قتلگاه افتاده بود، اسب حضرت همهمه کرده و از میان کشتگان رد شد و کنار بدن حضرت توقف کرد. یال و کاکل و پیشانیش را بر زمین زد و صیحه می زد به طوری که صدایش بیابان را پر کرده بود، تا جائیکه مردم از کارهایش متعجب شده بودند. ذوالجناح با آن حال به خیمه ها برگشت.
اهل خیام همین که صدای ذوالجناح را شنیدند، همه از خیمه ها بیرون دویدند و اطراف او را گرفتند، هر کسی از ذوالجناح سؤال می پرسید. زینب (س) فرمود: ذوالجناح بگو سالار زینب چه شد؟ سکینه (س) آمد جلو و گفت: « یا جواد هل سُقی ابی قُتل عطشاناً » ذوالجناح بگو ببینم آیا پدرم را آب دادند، یا با لب تشنه به شهادت رساندند؟
ذوالجناح جلو افتاد و بقیه به دنبال او تا رسید بالای تلّ زینبیه که مشاهده کردند ابا عبدالله در گودی قتلگاه افتاده است.
زینب که دید همه ی دشمن اطراف قتلگاه را گرفته و هر کسی هر چه در دست دارد به طرف حسین نشانه می گیرد یکی شمشیر می زند، عده ای سنگ می زنند ...
صدای زینب بلند شد « أما فیکم مسلم؟ » مگر بین شما یک مسلمان پیدا نمی شود؟ که ناگهان مشاهده کرد: « الشمر جالس علی صدره ... » شمر لعنه الله بر روی سینه ی برادرش نشسته است...
.
#مجلس_یزید
#مناجات و #روضه_امام زمان عج _گریز #حضرت_زینب س_حجت الاسلام میرزامحمدی
دلبرم یوسف زهراست خدا میداند2
یادش آرامش دلهاست خدا میداند
علت غیبت او هست گناه من وتو
خون جگر،از گنه ماست خدا میداند
بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند
از دمش زنده مسیحاست خدا میداند
همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند
پسر فاطمه تنهاست خدا میداند
*الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:"صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ" یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده*
آری اعمال من و توست حجاب من و تو
ورنه آن چهره هویداست خدا میداند
از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش
مادرش حضرت زهراست خدا میداند
*حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم" اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:"لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً" یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟*
آن مصيبت كه كند گريه برايش شب و روز
روضه زينب كبری است،خدا ميداند
*انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم*
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
*یا #امام_زمان ،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم" اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری*
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
*ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد"دیدن سر بریده داره اشک میریزه*
اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
*ای حسین*
اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی*
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
*این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند" همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده" یا صاحب الزمان"وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین*
هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده
لبان غنچه اش زهرا مکیده
مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
.
#روضه امام زمان عج
ومحرم
سر راه تو نشستن چه صفایی دارد
دل من با تو عجب شور و نوایی دارد
چه شود یک نظری گوشه ی درگاه کنی
آخر ای دوست حریم تو گدایی دارد
بس که با ناله ی تو انس گرفتم همه شب
دل من زمزمه ی کرب وبلایی دارد
آقا جان اگر « برات کربلا » را به من عنایت کنی، اگر شما من را به امام حسین حواله بدهی! وقتی در زیر آن قبه ی نورانی که دعا مستجاب است بایستم صدا می زنم: خدایا امام زمانمان را به فریادمان برسان.
یا صاحب الزمان اگر بدون عنایت و توجه شما زائر کربلا شوم، اگر زیارتم بدون عنایت شما باشد، بدون توجه شما باشد، با این کوله بار سنگین گناهی که دارم می ترسم اربابم حسین به من نظر نکند. آقا جان می ترسم آن عشق و صفا را درک نکنم.
آقا ترحمی، لطفی، محبتی، گوشه ی چشمی! یا صاحب الزمان شما خودتان فرمودید: « و الله! لاَنا اَرحمَ بکم مِنکم بانفسکم ... »
به خدا سوگند! که من نسبت به شما از خود شما مهربان تر و رحیم تر هستم.
آقا جان، عزیز دلم می دانم و اعتراف می کنم که اگر محبت و مهربانی شما نبود من کجا و مناجات و درد با شما کجا؟
اما من به محبت و مهربانی شما محتاج ترم.
آقا جان نگاه به عمل بدم نکن. اگر من بدم شما خوبی، شما فرزند فاطمه ای، کریمی، رحیمی، یابن زهرا، یک لحظه دست های نازنینت را بلند کن یک دعایی در حق ما بفرما.
« یا ولی الله ان بینی و بین الله عزوجل ذنوباً لا یدتی علیها الا رضاکم. »
یابن الحسن بین من و خداوند گناهان فاصله و جدایی انداخته، احساس می کنم دیگر صدای ناله و گریه ی من اثری ندارد.
یا صاحب الزمان اگر شما من را نبخشی، اگر از دستم راضی نشوی، خدا از من راضی نمی شود.
آقا چه کنم که بعد از مجالس ماه عزای جدّتان به شما نزدیک شده باشم؟
آقا چه کنم اشک چشمم مورد قبول شما واقع شود؟
آقا جانم یا صاحب الزمان، امام زین العابدین فرمود: اگر گرفتارید و اگر حاجتمندید خدا را به حق دردهای دل عمه ام زینب قسم دهید.
خدایا به حق زینبی که از لحظه ی ورود به کربلا اشک چشمش خشک نشده بود چرا که او اسیری و بی برادری خود را نظاره می کرد و خبر از این مصیبت عظمی داشت، ما را ببخش.
مصائبی که زینب دید در مدینه، در کربلا، در نجف، در شام، در... خیلی بود نمی دانم کدام را به شما بگویم، در مدینه مصیبت مادر را در سنین چهار یا پنج سالگی دید، بعد از مادر، داغ پدرش علی را دید، بعد از داغ پدر، جگر پاره پاره ی برادرش امام حسن را دید، بعد از امام حسن که فرمود: لا یومک یا اباعبدالله، داغ پشت داغ در کربلا دید، داغ علی اکبر، داغ فرزندان خودش، داغ طفلان امام حسن، داغ علی اصغر، داغ برادرش عباس و از همه مهمتر از روی تل زینبیه! یا اباعبدالله! دید که شمر لعین روی سینه حسین ...
روضه دفتری هفتم امام حسین(ع)
👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️
👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻
سینه ی غم داران چوشمع سوزان است
خون شده دل یاران هفتم شهیدان است
اشکِ لاله ها رنگین،قلبِ لاله ها خونین
راس لاله های دین روی نیزه تابان است
◾دلتو ببر کربلا ان شاءالله کربلا این روضه رو بخونیم ،امشب شبِ هفتمِ امام حسین و شهدای کربلاست، هفت شبه که رقیه بابا نداره هفت شبه که زینب بی برادر شده، هفت شبه که رباب علی اصغر نداره، آی جوون دارا الان هفت شبه که لیلا بی علی اکبر شده، آی داغ دیده ها کجای مجلس نشستین، بیاین امشب با بی بی زینب و رقیه هم ناله بشیم،آی کربلائیا روز هفتم که میشه دختر میاد کنار قبر باباش، خواهر میاد کنار قبر برادرش دسته گل میارن عکس بابا رو میارن زیر بغلای خواهرا و دخترا رو میگیرن احترام میکنن و تسلا میدن ، عزاداری میکنن اما بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله الان آواره ی بیابونا هستن ، سر حسین بالای نیزه هاست بدنش تو کربلا به هر بهانه ای کتکشون میزنند ، آب میخوان کتک میزنند، غذا میخوان کتک میزنند ، بهانه ی بابا می گیرن کتکشون میزنن😭😭😭الهی غریب تو مجلس ما نباشه الهی هیچ وقت گرفتار نشی ، الهی هیچ وقت بی کس نشی چی کشیدند یتیمان حسین، چی کشید بی بی زینب، بیایین امشب با اشکِ چشماتون مرهم بزارید رو قلب داغدار بی بی فاطمه ی زهرا س ، ان شاءالله روزی که همه ی چشمها گریانند چشم شما گریان نباشه امروز هر روضه ای رو میشه خوند، بزار روضه ی عطش رو بخونم و التماس دعا، هِلال ابن نافع میگه صدای العطش حسین شنیدم رفتم ظرفی رو آب کردم گفتم ببرم دم آخر حسین فاطمه رو سیراب کنم، یه مرتبه دیدم شمر داره از قتلگاه بیرون میاد، صدا زد هِلال کجا میری و آب برای کی میبری، گفتم صدای العطش حسین فاطمه رو شنیدم براش آب آوردم گفت هلال برگرد من حسینو سیرابش کردم، گفتم نانجیب تو که آبی نداشتی ، میگه دیدم دامنش رو کنار زد سرِ بریده ی حسینو دیدم😭😭😭 میگه دیدم شمر داره میلرزه گفتم نانجیب تو که کار خودتو کردی دیگه چرا میلرزی، صدا زد هِلال همین که داشتم سر حسینو از بدن جدا میکردم یه مرتبه دیدم صدای یه مادری میاد از گوشه ی قتلگاه هی میگه آخ غریب مادر حسین، عزیز مادر حسین😭😭😭
هر کجای مجلس نشستی ارباب بی کفن رو صدا بزن یا حسییییین، یا حسیییییین
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
روضه شب هفتم امام حسین(ع)
امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسين است
کرببلا غرقِ عزا و شوروشین است
حوّا و مریم ، آسیه ، کلثوم و هاجر
در کربلا امشب زند بر سینه و سر
هم آدم و نوح و خلیل الله و عیسا
هم مصطفی و مرتضی وخضروموسا
امشب به دشتِ کربلا اندر عزا یند
بهر حسین و آن شهیدان در نوایند
امشب که شامِ هفتمِ آقا حسین است
بهر حسین گریان شهِ بدروحنين است
زهرای اطهر بر حسینش گریه دارد
بر یاوران و اهلبیتش غصّه د ارد
◾دلتو ببر کربلا ان شاءالله کربلا این روضه رو بخونیم ،امشب شبِ هفتمِ امام حسین و شهدای کربلاست، هفت شبه که رقیه بابا نداره هفت شبه که زینب بی برادر شده، هفت شبه که رباب علی اصغر نداره، آی جوون دارا الان هفت شبه که لیلا بی علی اکبر شده، آی داغ دیده ها کجای مجلس نشستین، بیاین امشب با بی بی زینب و رقیه هم ناله بشیم،آی کربلائیا روز هفتم که میشه دختر میاد کنار قبر باباش، خواهر میاد کنار قبر برادرش دسته گل میارن عکس بابا رو میارن زیر بغلای خواهرا و دخترا رو میگیرن احترام میکنن و تسلا میدن ، عزاداری میکنن اما بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله الان آواره ی بیابونا هستن ، سر حسین بالای نیزه هاست بدنش تو کربلا به هر بهانه ای کتکشون میزنند ، آب میخوان کتک میزنند، غذا میخوان کتک میزنند ، بهانه ی بابا می گیرن کتکشون میزنن😭😭😭الهی غریب تو مجلس ما نباشه الهی هیچ وقت گرفتار نشی ، الهی هیچ وقت بی کس نشی چی کشیدند یتیمان حسین، چی کشید بی بی زینب، بیایین امشب با اشکِ چشماتون مرهم بزارید رو قلب داغدار بی بی فاطمه ی زهرا س ، ان شاءالله روزی که همه ی چشمها گریانند چشم شما گریان نباشه امروز هر روضه ای رو میشه خوند، بزار روضه ی عطش رو بخونم و التماس دعا، هِلال ابن نافع میگه صدای العطش حسین شنیدم رفتم ظرفی رو آب کردم گفتم ببرم دم آخر حسین فاطمه رو سیراب کنم، یه مرتبه دیدم شمر داره از قتلگاه بیرون میاد، صدا زد هِلال کجا میری و آب برای کی میبری، گفتم صدای العطش حسین فاطمه رو شنیدم براش آب آوردم گفت هلال برگرد من حسینو سیرابش کردم، گفتم نانجیب تو که آبی نداشتی ، میگه دیدم دامنش رو کنار زد سرِ بریده ی حسینو دیدم😭😭😭 میگه دیدم شمر داره میلرزه گفتم نانجیب تو که کار خودتو کردی دیگه چرا میلرزی، صدا زد هِلال همین که داشتم سر حسینو از بدن جدا میکردم یه مرتبه دیدم صدای یه مادری میاد از گوشه ی قتلگاه هی میگه آخ غریب مادر حسین، عزیز مادر حسین😭😭😭
هر کجای مجلس نشستی ارباب بی کفن رو صدا بزن یا حسییییین، یا حسیییییین
همه ی این صحنه ها رو، زینب داره تماشا می کنه
ابی عبدالله...یه نگاه کرد به خواهر...
میدونه زینب... ببینه جون میده
گفت خواهرم برگرد....
(زینب برگشت امرِ امامِ اطاعتش واجبه)
بعضی مقاتل نوشتن هی رقیه، می دوید و نگاه می کرد
های های های
عمه با آستین جلو چشم شو می گرفت نبینه توی گودال چه خبره...
هی صدا میزد عمه بابامه...
عمه عمه بابام رو خاک بود...
لحظات آخر ابی عبدالله... از شدت تشنگی چهار عضو بدنش از کار افتاده بود.
دیگه آسمون رو دود می بینه...
حسینی که این همه زخم، تشنگی،
داغ، زخم رو زخم
های های های
صدا ناله تو بشنومااااا
آی کربلاییاااا
ناله داری یانه؟؟
صدا زد، مَن انتَ؟
کی هستی رو سینه من؟
نانجیب گفت: منو نمی شناسی؟
انا شمر ابن ذُالجوشن، ابی عبدالله...
گفت : هَل تُعَرَّفنی؟
آیا منو میشناسی؟
میدونی کجا اومدی؟
نانجیب، گفت خوب می شناسمت
بابات رو میشناسم
مادرت رو می شناسم، جدت رو میشناسم
تو پسر فاطمه ای،
گفت شنیدم بابات ساقی کوثر بوده
شنیدم بابات تشنه ها رو سیراب می کرده،
یاحسین... یاحسین...
الان بابات کجاست؟؟ بیاد یه قطره آب بهت بده
گفت نانجیب اسم بابای منو نبر،
صَدَق جدی رسوالله... صلی الله علیه وآله...
راست گفت جدم
نانجیب گفت، جدت چی گفت؟
جدم بهم گفته بود کی منو میکشه
چه نشونه ای، چه چهره ای داره
نانجیب بلند شد گفت
وای وای
های های
حسین... الان کاری می کنم دیگه منو نشناسی
😭😭😭😭
خاک بر دهانم
یاصاحب الزمان عج ازت معذرت می خوام 😭😭😭😭
گرفت از موهای حسین...
شب جمعه ستااااا
صدا ناله تو بشنوم
آه گرفت موهای حسینو بدن رو برگردوند رو خاک ها
های های های
هر چی می کشید نمی برید،
یه ضربه، دو ضربه، خدا لعنتش کنه
با دوازده ضربه ی شمشیر سر از تن حسین... جدا کرد
آی ناله بزن به سوز و آه دل زینب...
امان از دل زینب
بگو یاحسین...
او میبرید و من می بریدم
او از حسین سر من از حسین دل... 😭😭😭
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین 😭😭😭
دست و پا میزد حسین... زینب صدا میزد حسین...
علی لعنت الله علی القوم الظالمین
التماس دعا... 😭😭😭
◾دشتی شب هفتم اباعبدالله◾
بسوز ای دل شبِ هفتم رسیده
به یاد لاله ی در خون تپیده
بسوز ای دل رسیده هفتمین شام
شرارِ غم ریخته اندر این کام
زمین و آسمان می گرید امشب
برای این دلِ بی تابِ زینب
دلم با یاد عاشورا غمین است
شبِ هفتِ حسین سالار دین است
هنوز از قتلگه آید نوایی
بگوید ای حسین جانم کجایی
درون کربلا غوغاست امشب
عزای هفتمِ مولاست امشب
زِ علقم میرسد عطر گُلِ یاس
کجا افتاده اند دستان عباس
کجایند اکبر و شش ماهه اصغر
کجا افتاده اند گلهای پرپر
به دشتِ کربلا زهرا رسیده
تسلایش دهید با اشک دیده
غم هفت روزه دارد این دلِ من
خدا داغ حسین شد حاصل من
👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
گهواره خالی، قنداقه خونین
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
طوفان آه است، باران اشک است، در این بیابان
باقی نمانده، در مشک تشنه، جز آه سوزان
دیدم که مادر، می گشت و میگفت، با چشم گریان
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
این تشنگی سوخت لبهای او را ... ای داد و بیداد
تیری نشان کرد مشک عمو را... ای داد و بیداد
تیری دگر ...آه... نازک گلو را ... ای داد و بیداد...
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
مادر بمیرد از ماتم آن چشمان بسته
مادر بمیرد آه از لبان در خون نشسته
مادر بمیرد، گلبرگ این گل از هم گسسته
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
شاعر: میلاد عرفانپور، محمدمهدی سیار
🎤🎤🌹زمزمه حضرت صاحب الزمان🌹
مولانا صاحب الزمان گشتم دیوانه تو
کی میشود که پر زنم بر گرد خانه تو
عمری در سایه شما طی شد شام و سحرم
لطفی کن صبح جمعه ای مهمانم کن به حرم
از عشق تو من چه کنم ای شافع روز جزا
خون شد دل اهل ولا در حسرت هجر شما
یا صاحب الزمان (۲)
یا صاحب الزمان بیا ای مود ازلی
درانتظارت این جهان جلوه عدل علی
شاهنشاه با کرمی پر مهری و محترمی
بیش از همه گریه کنان تو گریه کن حرمی
یا صاحب الزمان (۲)
یا صاحب الزمان بیا دست من را تو بگیر
کن امضا نوکری من ، غلامیم بپذیر
دست من و دامن تو ای وارث خون خدا
هرگز نشوم نفسی از صاحب خانه جدا
یا صاحب الزمان (۲