🏴السَّلام عَلیک ِ أیَّتُها الصِّدیقَةُ الشَّهیده
آجرک الله یا صاحب الزمان...
🔊 بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست
بهر رفتن این همه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست
با تن درهم شکسته کار کردن خوب نیست
کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه
تو مرا هم از خجالت آب کردی فاطمه...
◼️به مناسبت فرارسیدن شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها(به روایت 75 روز) ، #مناجات با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، #زمینه به همراه #روضه #شهادت مادرسادات با نوای ذاکرین اهل بیت علیهم السلام به صورت #صوتی آماده دریافت می باشد
#پیشنهاد_دانلود
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
درون سینه ی شان کینه در تلاطم بود
عزیز من وسط دود و شعله ها گم بود
.
کنار خانه ی ما چند ماه بعد هجوم
برای خانه ی اهل مدینه هیزم بود
.
مدینه آتش خود را به جان من انداخت
دلیل گریه ی من خنده های مردم بود
.
برای دیدن تاثیر ضربه اش آمد
کجا عیادت ضارب سر ترحّم بود ؟
.
محله ی خودمان هم محل به من نگذاشت
سلام کردم و هر بار بی علیکم بود
.
مراسم شبِ هفتِ زن جوانم آه
درست مثل همان خلوتی سوم بود
.
سه ماه آخرش از بس ضعیف و لاغر شد
عروس خانه ی من بین بسترش گم بود
.
اگر چه بغض بدی داشت در گلوی خودش
ولی به روی لبش پیش من تبسم بود
.
خودش نگفت به من از جراحت پهلوش
لباس تازه ی خونیش در تکلم بود
.
دلیل گریه ی شب های آخر زهرا
حسین و چکمه ی شمر و چهل عدد سُم بود
.
ز بس که از کفنش خون تازه می آمد
ز دست خادمه در رفت غسل چندم بود
.
.
.
گروه شعری یا مظلوم
۱۴۰۲

0

نبودی زندگی ویرون شده بود * حاج محمود کریمی
تاریخ انتشار:۱۹ فروردین ۱۴۰۲
بازدید:1988 بازدید

نبودی زندگی ویرون شده بود
حال و روزمون پریشون شده بود
خونه ای که تو رو از علی گرفت
بعد تو شبیه زندون شده بود
بی تو خواستم بمیرم اجل نذاشت
کسی پیش پام راه حل نذاشت
به خدا توی محل خودمون
بعد تو کسی به ما محل نذاشت
مدینه می خواست حراسونت کنه
پشت زخم کاری پنهونت کنه
چون تو خونه علی بودی کسی
نیومد دوا و درمونت کنه
پره خاکستر و دوده صورتت
زخمی یه مشت حسوده صورتت
تقریبا سی سال گذشته فاطمه
تقریبا سی سال کبود صورتت
تو آتیش بال تو بی پر شده بود
وقتی شعله چند برابر شده بود
تو نشون ندادی اما فهمیدم
فهمیدم موهات کوتاه تر شده بود
روی خاک جاده بودی یادمه
دل به غربت داده بودی یادمه
چهل نفر رد شدن از روی در و
زیر پا افتاده بودی یادمه
زخماتو دیدم که بازه افتادم
شب تشییع جنازه افتادم
حرف اون چهل تا نا مرد و زدم
یاد چهل تا نعل تازه افتادم
جز به ذات لا مَکان، تمکین نکن
هر چه دیدی صبر کن، نفرین نکن
صبر کن، تا سنگ بارانم کنند
شمع جمع نیزهدارانم کنند
صبر کن، با تیغ بر رویم کشند
یا که با نیزه، به پهلویم کشند
صبر کن، تا بشکند آیینهام
پا گذارد شمر روی سینهام
ای پناه مُشتِ جمعی بی پناه
وعدهی دیدار ما در قتلگاه
از درون خیمه همچون برق آه
پابرهنه تاخت سمت قتلگاه
دید خنجر را به حنجر میکشد
چون نمیبُرَّد مکرر میکشد
یک نفر با نیزه بر او میزند
نیزه را دائم به پهلو میزند
یک نفر دارد که غوغا میکند
نیزه را در سینهاش جا میکند
کوفیان، مهماننوازی میکنند
زخمها، شمشیر بازی میکنند
تیرها باهم رقابت داشتند
جای سالم بَر تنش نگذاشتند
هر چه تیر آمد بر آن پیکر فرود
قبل از آن شمشیر جا وا کرده بود
****
زود راحتش کنید
رو تنش پا نزارید، کمتر اذیتش کنید
انصافتون کجاست؟
باید اول بکشید بعداً غارتش کنید
خنجر نمیبُره
هیچکسی قربونی رو، تشنه سر نمیبره
آی نا مسلمونا
هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبُره
انصافتون کجاست؟
هیچکس انگشت و واسه انگشتر نمیبُره
آتیش به ما نزن
اینقدر پنجه روی خاک کربلا نزن
روی سینه اومدن
زیر دست و پاشون، اینقدر دست و پا نزن
دق میکنم حسین
دست و پا هم میزنی، زهرا رو صدا نزن
****
بگو رو بال و پرت نگردونند
نیزه رو دور سرت نگردونند
آخه من یه خواهرم
بگو جلو چشم من
****
چقدر میروند و میآیند
فرصت زخم بستن من نیست
آمدم درد و دل کنم با تو
جا برای نشستن من نیست
جلویش را بگیر تا شاید
دست من از سرم بلند شود
شمر را گر نمیکنی بیرون
پس بگو مادرم بلند شود
این طرف چند تا زنا زاده
بدنی ریز ریز میکردند
با لباسی که از تنش کندند
تیغشان را تمیز میکردند
نوبت یک حرامزاده شد و
نوک سر نیزهاش به سینه نشست
وزن خود را به نیزهاش انداخت
آنقدر تکیه زد که نیزه شکست
1402080419.mp3
11.01M
#شور | شب جمعه بود
پنجشنبه ۴ آبان ماه ۱۴۰۲
مداح : کربلایی حسینطاهری
🏷 #شور #شب_جمعه
#امام_حسین
_
شب جمعه بود مادرم میگفت
این نوحه رو بدید مقبل
بنویسه بی حیا قاتل
افتاده شاه در مشکل
عذاب میدن ، حتی به مرکب هاشون آب میدن
سرت جنگه ، تشنه سر میبُرن که وقت تنگه
حسین...
_
زود راحتش کنید
رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید
انصافتون کجاست
میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید
آی نا مسلمونا
باید اول بکشید بعدا غارتش کنید
حسین...
_
.👇
داده ست نام فاطمه، داور به زهرا داده لـقب صـدیـقۀ اطهـر به زهـرا
جنّت همان توصیف اجمالى زهراست جنّت به کوثر وصف شد کوثر به زهرا
اُمّ ابـیـهـایـیاش اُمّ الانـبـیـایـى ست باید بگـویـند انـبـیـا مـادر به زهـرا
او سـربـلـنـد امـتحـان هاى خـدا بود اینگونه شد بخشید تاج سر به زهرا
صبرش زبانزد بود حتى قبل خلقت صبرى که داده جلوهاى دیگر به زهرا
به رشتـههاى چـادرش امـیّـد دارنـد آنانکه محتاجند در محـشر به زهرا
مانـدم بگـویم رفته زهـرا به پیـمبر یا که بگویم رفته پیغـمبر به زهرا؟
در سیر معـراجى خود در آخر راه زهرا به حیدر میرسد حیدر به زهرا
خدمت به مولا هم همان خدمت به زهراست در اصل خدمت میکند قنبر به زهرا
یعـنى همه محـتاج زهـراى بتـولـیم وقتى توسّل میکند رهـبر به زهـرا
زهرا براى ما هـمیشه مـادرى کرد خیلى بدهکار است این کشور به زهرا
تا فیض از دامان معـراجش بچـیـند سر میزند هر صبح پیغمبر به زهرا
وقـتى پـیـمـبـر بود در شهـر مدیـنه عرض ادب میکرد حتى در، به زهرا
تــازه رســول الـلـه را از دســت داده
اما چو کـوهـى روى پـایـش ایـسـتـاده
زهرا ستاره، ماه، زهرا آفتاب است یک مصطفاى دیگرى زیر نقاب است
جبریل نازل میشود با وحى بر او او نیست پیغمبر ولى صاحب کتاب است
مـهـریـهاش آب است آب زنـدگـانى دنیاى لب تـشنه فقط دنبال آب است
زهرا حکیمانه ست جنس اعتراضش زهراى مرضیه سوالش هم جواب است
زهـرا به مـا آمـوخـتـه پـاى ولایـت از آبروى خود گذشتیم آن حساب است
چه آبرویى! گر به کار دین نـیاید؟! این آبروها بیشتر نوعى حجاب است
خانه به خـانه در زدم پـاسخ نـدادند بیگانه بیدار است اما دوست خواب است
در راه قرآن کندرو بودن چه حاصل به نص قرآن راه قرآن با شتاب است
نه حرف من، نه حرف تو، نه حرف مردم در دین ما حرف "على" فصل الخطاب است
تضعیف حزب الله جائز نیست، زیرا هر جا که حزب الله باشد فتح باب است
در سینۀ اطفال ما عکس خمینى ست این رویش نـسل جدید انـقلاب است
ایران، یمن، لبنان، فلسطین... در همه جا پرچم به دست بچههاى بوتراب است
ما را دعـا کن بـاز با دست شکسته ما را دعا کن که دعایت مستجاب است
هر که در این خیـمه نـشسته کار دارد
بـا مــادر پـهـلــو شـکـسـتـه کـار دارد
بایـد طریـقـت هـم ابـوذر وار بـاشد هـم بـیـنـش مقـداد یک مـقـدار باشد
ما این طرف یا آن طرف در دین نداریم باید فـقط "معیارِ حق" معـیـار باشد
باید به روى مأذنه حق را بیان کرد بـایـد بـلال شـهـر هم عـمّـار بـاشـد
فرقى ندارد نخل یا منبر، على دوست بـایــد زبــانِ مـیــثــم تــمّــار بـاشـد
دم میزند هر لحظه از حق و حقیقت حـتى اگر منـصـورِ روى دار باشد
انصار بودن یا نبودن اسم و رسم است آنکس ز انصار است که بیدار باشد
دنیـاطلب دین را به دنیا میفـروشد اى واى اگـر دیـنـدار دنـیـا دار باشد
گنجش به فردى میرسد رنجش به جمعى هر وقت اشرافى گرى در کار باشد
دیگر نمیخوابد گرسنه طفـل مردم گر سلک ما " الجَّار ثُـمَّ الدّار" باشد
از حرف حق خسته نخواهد گشت زهرا حـتـى اگـر بـیـن در و دیـوار بـاشد
کتمان نخواهد کرد حقِّ مرتضى را هر چند بیـن سیـنهاش مسـمار باشد
مردم! همیشه گل گل است و خار خار است گیرم دو روزى گـل کنار خار باشد
این قـافـله ترسى ز گـمراهى ندارد وقـتـى ولایـت قـافـلـه سـالار بـاشـد
مرد و زن ما یک به یک سردار جنگند دشمن غـلط کـرده پى سـردار باشد
از یـاوه گـویى هاى دشـمن بـیم! هرگز
وقتى شهـادت هست پس تسلـیم! هرگز
مـردى یگـانه بود و بانـویى یگـانـه آهـستـه میرفـتـند از خـانـه شبـانـه
هـمراه هـم بـودند مـثـل دو فـرشـتـه پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلـومشان دیدند، در را وا نکردند واى از زمانه، واى از دست زمانه
چهل شب تمام شهر را گشتند با هم امـا بـدون یــار بـرگـشـتـنـد خــانـه
وقــتـى عــزادار رسـول الله بـودنـد از درب خانه میکـشید آتش زبـانه
در باز شد وقتى که زهرا پشت در بود دُخـت نــبــى افـتــاد بـیـن آسـتــانـه
دستى ورم کرده ست و دستى هم شکسته هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتى نگاهى هم به پهلویش نینداخت محو عـلـى بود عـاشقانه، عـارفـانه
دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت ...در کـربلا دامان چـندین نـازدانه
افـتاد یک دانـه از آن دو گـوشواره در کــربــلا افــتـاد امـا دانــه دانــه
شب هاى جمعه فاطمه بالاى گودال با نـالـه، آنهم نـالـههاى مـادرانـه...
گـویـد حسیـنم کـشتـه شد اى داد بـیداد
نـور دو عـیـنم کـشتـه شد اى داد بیداد
ضعیف
متوسط
خوب
بسیار خوب
عالی
: امتیاز
نقد و بررسی
بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد میکنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.
هـمراه هـم بـودند مـثـل دو غـریـبـه پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
اما بدون یار برگشتند خانه
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
آتش زدند این لانه را حتی نگفتند
این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
.
#حضرت_زهرا
على اکبر لطیفیان
داده ست نام فاطمه، داور به زهرا
داده لقب صدیقهی اطهر به زهرا
جنت همان توصیف اجمالی زهراست
جنت به کوثر وصف شد کوثر به زهرا
امابیهاییاش ام الانبیایی ست
باید بگویند انبیا مادر به زهرا
او سربلند امتحانهای خدا بود
اینگونه شد بخشید تاج سر به زهرا
صبرش زبانزد بود حتی قبل خلقت
صبری که داده جلوهای دیگر به زهرا
به رشتههای چادرش امید دارند
آنان که محتاجند در محشر به زهرا
ماندم بگویم رفته زهرا به پیمبر
یا که بگویم رفته پیغمبر به زهرا؟!
در سیر معراجی خود در آخر راه
زهرا به حیدر میرسد حیدر به زهرا
خدمت به مولا هم همان خدمت به زهراست
در اصل خدمت میکند قنبر به زهرا
یعنی همه محتاج زهرای بتولیم
وقتی توسل میکند رهبر به زهرا
زهرا برای ما همیشه مادری کرد
خیلی بدهکار است این کشور به زهرا
تا فیض از دامان معراجش بچیند
سر میزند هر صبح پیغمبر به زهرا
وقتی پیمبر بود در شهر مدینه
عرض ادب میکرد حتی در، به زهرا
تازه رسول الله را از دست داده
اما چو کوهی روی پایش ایستاده
.
زهرا ستاره، ماه، زهرا آفتاب است
یک مصطفای دیگری زیر نقاب است
جبریل نازل میشود با وحی بر او
او نیست پیغمبر ولی صاحب کتاب است
مهریهاش آب است آب زندگانی
دنیای لب تشنه فقط دنبال آب است
زهرا حکیمانه ست جنس اعتراضش
زهرای مرضیه سؤالش هم جواب است
زهرا به ما آموخته پای ولایت
از آبروی خود گذشتیم آن حساب است
چه آبرویی!!! گر به کار دین نیاید؟!
این آبروها بیشتر نوعی حجاب است
خانه به خانه در زدم پاسخ ندادند
بیگانه بیدار است اما دوست خواب است
در راه قرآن کندرو بودن چه حاصل
به نص قرآن راه قرآن با شتاب است
نه حرف من، نه حرف تو، نه حرف مردم
در دین ما حرف «علی»فصل الخطاب است
تضعیف حزب الله جایز نیست, زیرا
هر جا که حزب الله باشد فتح باب است
در سینه اطفال ما عکس خمینی ست
این رویش نسل جدید انقلاب است
ایران، یمن، لبنان، فلسطین... در همه جا
پرچم به دست بچههای بوتراب است
ما را دعا کن باز با دست شکسته
ما را دعا کن که دعایت مستجاب است
هر که در این خیمه نشسته کار دارد
با مادر پهلو شکسته کار دارد
باید طریقت هم ابوذر وار باشد
هم بینش مقداد یک مقدار باشد
ما این طرف یا آن طرف در دین نداریم
باید فقط «معیارِ حق» معیار باشد
باید به روی ماذنه حق را بیان کرد
باید بلال شهر هم عمار باشد
فرقی ندارد نخل یا منبر، علی دوست
باید زبان میثم تمار باشد
دم میزند هر لحظه از حق و حقیقت
حتی اگر منصور روی دار باشد
انصار بودن یا نبودن اسم و رسم است
آنکس ز انصار است که بیدار باشد
دنیاطلب دین را به دنیا میفروشد
ای وای اگر دیندار دنیادار باشد
گنجش به فردی میرسد رنجش به جمعی
هر وقت اشرافی گری در کار باشد
دیگر نمیخوابد گرسنه طفل مردم
گر سلک ما «الجار ثم الدار» باشد
از حرف حق خسته نخواهد گشت زهرا
حتی اگر بین در و دیوار باشد
کتمان نخواهد کرد حق مرتضی را
هر چند بین سینهاش مسمار باشد
مردم! همیشه گل گل است و خار خار است
گیرم دو روزی گل کنار خار باشد
این قافله ترسی ز گمراهی ندارد
وقتی ولایت قافله سالار باشد
مرد و زن ما یک به یک سردار جنگند
دشمن غلط کرده پی سردار باشد
از یاوه گویی های دشمن بیم!! هرگز
وقتی شهادت هست پس تسلیم!! هرگز
.