عزیزم حسین
کفنم را ببر ولی طفلِ
بی کفن را بیاور ای فضه
از میان امانتی هایم
پیرهن را بیاور ای فضه
روز آخر کنار بستر خود
میزنم بوسه نور عینم را
با همین بازوی ورم کرده
بغلش میکنم حسینم را
گفتم امروز نان درست کنم
آمدم خسته باز پای تنور
ناگهان تا تنور روشن شد
یادم افتاد روضه های تنور
یادم افتاد خانه خولی
حق بده سینه امکباب شود
خانه اوکجا حسین کجا
کاشکی خانه اش خراب شود
به علی گفته ام برای حسین
سایه در آفتاب بگذارد
نیمه شبها کنار بالینِ
پسرم ظرف آب بگذارد
پسرم تشنه آمده دنیا
پسرم تشنگی ش آبم کرد
شیر من خشک شد دلمخون شد
اناالعطشان اوکبابمکرد
داده ام دست دخترم زینب
نذر اصغر ، لباس محسن را
برسانید بعد من به رباب
گاهوار و اثاث محسن را
از خدا خواستم هزاران بار
پیکرم زیر دست وپا برود
که مبادا حسین بی کفنم
سینه اش زیر چکمه ها برود
رنج بسیار برده را آنکه
غم بسیار خورده میفهمد
درد سرنیزه خورده را تنها
زخممسمار خورده می فهمد
فضه به زینبم عروسکه شد
جای من گوشواره هدیه بده
سینه ریز عروسی من را
به عزیز دلم رقیه بده
بخدا بی وضو در این مدت
نزدم شانه ای به گیسوی او
آه باور نمیکنم روزی
برسد دست شمر بر موی او
محمد جواد پرچمی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
حی علیالعزا
باز هم فصل روضهها آمد
بانگ حی علیالعزا آمد
نام زهرا که بین ما آمد
حال ما بین روضه جا آمد
روضهاش، اهل درد میخواهد
شرح این قصه مرد میخواهد
فاطمه کیست؟ ماه پیغمبر
تا ابد در پناه پیغمبر
دست او بوسهگاه پیغمبر
راه او هست، راه پیغمبر
بهجت قلب مصطفی زهراست
لیلهالقدر انبیا زهراست
فاطمه حجت امامان است
آنکه آموزگار سلمان است
با سهآیه، تمامِ قرآن است
شرط اسلام هر مسلمان است
راز او باخدا هماهنگ است
بیولایش، نفسزدن ننگ است
یکتنه جان فدای مولا کرد
هم تولی و هم تبری کرد
خطبهاش انقلاب برپا کرد
دشمنان را همیشه رسوا کرد
مقصد راه او شهادت بود
فاطمه حامی ولایت بود
وصف اوصاف او میسر نیست
با مقامش کسی برابر نیست
حرف او غیر حرف حیدر نیست
پشت مولاست، نه، جلوتر نیست
ذکر لبهای مرتضی زهراست
الگوی زندگیِ ما زهراست
مست از جام کوثری هستیم
شیعه هستیمو مادری هستیم
همچو زهرا که حیدری هستیم
جانفدایان رهبری هستیم
تا ابد پیرو شهیدانیم
با ولایت همیشه میمانیم
بین ما عشقو عهدو پیمانیست
تا علی هست، شیعه تنها نیست
رزم شیعه همیشه طوفانیست
یک نمونه ز ما، سلیمانیست
یکدلیمو همیشه یکرنگیم
پای این انقلاب میجنگیم
همچو سلمان که اهل ایرانیم
عاشق اهل بیت و قرآنیم
از غم فاطمه پریشانیم
اهل اشکیم و روضه میخوانیم
بزم زهرا، مثال اکسیر است
روضهی فاطمه نفسگیر است
اهل یثرب به او جفا کردند
باز هم فتنهای بهپا کردند
پشت در، آتشی بنا کردند
پای خود را به خانه وا کردند؛
تا هجوم آورند بر مولا
دست زهرا شکست، واویلا
شعله از پای تا سرش افتاد
تا زمین خورد، دخترش افتاد
از زمانی که همسرش افتاد
فاطمه بین بسترش افتاد
درد برده ز کف امانش را
زخم بازو گرفته جانش را
محمد زوار
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
لاله ی نرگس عذار فاطمه
عطر گیسویت بهار فاطمه
یوسف گمگشته ی آل علی
ای مسیحای تبار فاطمه
بهجت قلب رسول خاتم است
یاد تو ای گلعذار فاطمه
ای براهت مانده تا صبح ظهور
دیدگان اشکبار فاطمه
جلوه کن ای مه ز چاه انتظار
تا برآید انتظار فاطمه
امشب آقا کربلایی یا نجف
یا مدینه در کنار فاطمه
چارده گلدسته میسازد ز نور
اشکهایت بر مزار فاطمه
انتقام حق مادر حق توست
ای یگانه یادگار فاطمه
تا نفس در سینه ها جاری بود
شیعه باشد داغدار فاطمه
کاش میشد جان بیمقدار من
در رکاب تو نثار فاطمه
اسماعیل پورجهانی
#فاطمیه
.
.
حضرت زهرا(س)
#فاطمیه
#عباس_قلعه ✍
مادر افتاد
طوری با لگد زدن پشت در افتاد
نفسش به لب رسید و با سر افتاد
همه ی دار و ندار حیدر افتاد
درده سر شد
بانوی خونه ی مولا خونجگر شد
یه نفر کمک نیومد و سپر شد
پهلو و سینه با خون تازه تَر شد
اون چل نفر رو : اون میخ در رو
اون مرد پست که : شد حمله ور رو
نمی بخشم۲
اون ضرب پا رو : اون بی حیا رو
اون ازدهام و : اون خنده هارو
نمی بخشم۲
__
چادرش سوخت
توی هرم شعله ها بال و پرش سوخت
زیر دست و پا تموم پیکرش سوخت
بین اون برو بیا با پسرش سوخت
عقده وا کرد
دوّمی لعنتی نگم چیا کرد
قصد بر هم زدن خونه ی ما کرد
خدا نگذره ازش خیلی جفا کرد
اون روز تلخ و : اون لحظه هارو
مسمار تیز و : اون ماجرا رو
نمی بخشم۲
اون مردمی که : با ظلم و کینه
حرمت شکستن : توی مدینه
نمی بخشم۲
___
ناله پیچید
از زمین و آسمون بلا می بارید
قنفذ هم به حال و روز ما می خندید
چشمای مادرم هیچ جارو نمی دید
شر به پا شد
لحظه های احتضار مرتضی شد
دستای مادرم از بابا جدا شد
همه عقده های اون مغیره وا شد
اون ریسِمان و : اون ضربه هارو
اون دومی و : با اون دوتا رو
نمی بخشم۲
اون عُقده های : خیره سرا رو
اونا که دیدن : اشکای مارو
نمی بخشم۲
__
.👇
.
📝 #سخته_ندینت_سخته_بدون_تو
🖊 #زمینه
🖊 #مراسم_هفتگی_۲۸_دیماه
سخته ندینت سخته بدون تو
بری غریب میمونم جان علی نرو
نرو
اشک منو ببین
من از خدا فقط تو رو میخوام همین
بری سلامم بی جواب میشه
دنیا برام هنوز عذاب میشه
حسن داره از غصه آب میشه
زهـرا نــرو
من با همین چشام دیدم تو روز زدن
هم من دیدم هم زینب هم چشمای حسن
نشد
سپر بشم برات
شرمنده ام ازت از تو و بچه هات
قلاف قنفز بازو تو کبود کرده
سهم من اشکِ سهم تو فقط درده
کاشکی میشد روزا عقب برگرده
زهـرا نــرو
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
زهــرا نــرو
خاک میریزم ولی رو تو نرون خودم
چه سرنوشتی دارم چقدر غریب شدم
بریز
آب پیکرش
اسماء خودت ببین چی اومده سرش
تموم نمیشه غسل فاطمه امشب
تنت میسوزه فاطمه هنوز تو تب
چقدر کرده بچه ام ولی از اشکای زینب
زهــرا نـــرو
میبیمنت یه روز دوباره عشق من
قرارمون تو گودال کنار بی کفن
بیا
بالا سر تنش
ببین تو قتلگاه چجوری کشتنش
مهریه تو آبِ فاطمه اما
بچه م به کام تشنه جون میده زهرا
زینب اسیر میشه غروب عاشورا
حـــسـیـن وااای
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم...
🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا...
🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست...
آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید...
( بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید...
بریم کنار پنجره فولاد امام رضا...
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به حسینِ فاطمه ختم میشه...
بی بی غسل کرد رفت تو حجره رو به قبله دراز کشید فرمود:اسما، تا چند لحظۀ دیگه منو صدا کن ، اگه دیدی جواب نمیدم زود برو مسجد علی رو خبر کن .. چشم خانوم . روپوش سفیدُ رو صورتش کشید تک و تنها .. ساعتی گذشت صدا زدم یا فاطمه دیدم جواب نمیده رنگم پرید یا بنت محمد المصطفی ؛ دیدم جواب نمیده یا زوجة ولی الله ؛ یا اُم الحسن و الحسین .. دیدم جواب نمیده به سر و صورتم زدم .. اومدم برم مسجد علی رو خبر کنم دیدم دوتا آقازاده اومدن ؛ اسماء چه خبر شده مادرمون کجاس ؟ گفتم بچه ها بیاید برید غذاتونُ بخورید نخواستم بچه ها رو زود خبر بدم یه وقت دیدم آقا یه نگاهی کرد فرمود اسما تا به حال کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟.. یه نگاه کردم گفتم آقازاده ها از این به بعد دیگه باید بی مادر غذا بخورید .. دوتا آقازاده اومدن یکی میگه مادر من حسنم .. یکی میگه مادر من حسینم .. (حاضری همۀ دنیا رو سرت خراب بشه ولی زمین خوردن باباتو نبینی ..) یه وقت علی با اون عظمت بچه ها اومدن به بابا خبر بدن بابا ؛ تا علی صدایِ بچه ها رو شنید ، از مسجد تا خونۀ زهرا راهی نبود .. دیدن علیِ خیبر شکن با عجله میدوه هی زمین میخوره .. هی صدا میزنه زهرا ..*
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#مرثیه_حضرت_زهرا
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست -
"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"
آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست
"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست
خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش
از این به بعد، دختر دردانه ی علیست
حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست
باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟
در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟
پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!
ای پاسخ سلام بدون جواب من
چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من
از کار من همیشه گره باز کرده ای
تنها تو در به روی علی باز کرده ای
هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو
یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو
باشد قبول همسفر من! برو ولی...
از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...
احساس های دخترمان پس چه می شود؟
تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟
زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!
حرف از فراق بین تو و من نبود که!
اصلا قرار زود پریدن نبود که!
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
آن روز روی قلب علی خورد میخ در
بدجور آبروی مرا برد میخ در
آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود
بانو حلال کن که علی دست بسته بود
با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن
کار تورا به فضه کشاندست میخ در
ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز
آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز
🔸شاعر:
#داوود_رحیمی
__________________________
🔹
.
#فاطمیه
#سینه_زنی زمینه ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها
راهمونو بست فکرشم نمیکردم
مادرم نشست فکرشم نمی کردم
گوشواره شکست فکرشم نمی کردم
یکی نبود بگه نامرد بس کن یه زنه
فکرشم نمی کردم اینجور بزنه
قدّم نرسید آخر حالا منم و حسرت
من موندمُ یه کوچه من موندمُ خجالت
آهِ مادرُ ؛ نه نمیره از یادم
من دوشنبه رو ؛ نه نمیره از یادم
دیوار و سرُ ؛ نه نمیره از یادم
سند غربت بابا امضا شده بود
نه نمیره از یادم اون رویِ کبود
لبخندِ رو لبای بابامونُ گرفتن
بی دینای مدینه دنیامونُ گرفتن
قدّم نرسید آخر حالا منم و حسرت
من موندمُ یه کوچه من موندمُ خجالت
روزگارِ من ؛ با غم دلم سر شد
حالِ مادرم ؛ هر دقیقه بدتر شد
درد پدرم دیگه چند برابر شد
نمی دونم چرا دستاش بالا نیومد
هِی نفس نفس می زد حرفی نمی زد
سنی ندارم اما موهام همه سپید شد
دیدی سر جوونی ناموس ما شهید شد
قدّم نرسید آخر حالا منم و حسرت
من موندمُ یه کوچه من موندمُ خجالت
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
👇
#حضرت_زهرا
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته در گلویم
بحری شده ام تمام گوهر
در مدح و ثنای کفو حیدر
آن شمسۀ عالم ، پیوندِ ولایت
او کوثر و نور و، قدر و هل اَتا بود
گلواژهء وحی بر لب اوست
صد لیلۀ قدر هر شب اوست
وقتی به نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
*
حیدر که امامت و ولایت
دارد به جهان بی نهایت
چون فاطمه اش دُرِ سخن سُفت
رازی ز کمال خویشتن گفت
حیرت زده رو به قهقرا رفت
یکباره به نزد مصطفی رفت
احمد که ز قصّه بود آگاه
لبخند زد و شکفت ناگاه
کای کّل علوم را تجسّم
بنشین به برم بزن تبّسم
کاین راز نگفته با تو گویم
زهراست محمّد و من اویم
با این همه داشت دستش آماس
گرداند ز بس به خانه دستاس
چون ذات خدای خود یگانه
با فضّه شریک کار خانه
فردوس گدای فضه اوست
خاک کف پای فضه اوست
ای منطق تو پیام قرآن
بر هر نفست سلام قرآن
قرآن به تو قلب خود گشوده
مشتاق تلاوت تو بوده
ای دختر نور و کفو یاسین
ای بضعهء خاتم النبیین
تو لیلهء قدر کبریایی
تو مادر کل انبیایی
قرآن به فضیلتت گواه است
هر لحظهء تو هزار ماه است
ای حامل وحی هم کلامت
خوانند پیمبران امامت
کوثر نمی از محبت تو
تطهیر گواه عصمت تو
تهلیل تو بهترین شهادت
تسبیح تو بهترین عبادت
ای ملک خدا مدینهء تو
جنت نفسی ز سینهء تو
یک خوشه ز خرمنت کرامت
یـک غنچه ز دامنـت امـامت
یک قطره ز اشک توست کوثر
یک سایه ز قامت تو محشر
یک حکم تو را هزار طاعت
یک اجر محبتت شفاعت
سرمایـۀ ما ولایت توست
آن هم همه از عنایت توست
بانوی همیشۀ جهانها
عمر تو فراتر از زمانها
هر نکته که حاجت بیان است
از تربـت مخفیات عیان است
با آنکه به خاک بی نشانی
خورشید هزار کهکشانی
هرچند که قبر تو نهان است
خاک تو فراتر از جهان است
بر عرشۀ فُلکِ تو فَلَک چیست
در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست
ارکان وجود محکم از توست
ملک و ملکوت عالم از توست
مسکین تو ای ملیکۀ دین
صد باغ فدک دهد به مسکین
بالله به بهشت ناز داری
تو کی به فدک نیاز داری
تو بهر علی قیام کردی
خود را سپر امام کردی
احقاق فدک برای این بود
کآن در ید دشمنان دین بود
دشمن ز شما فدک ستاند
تا دست علی تهی بماند
تو یار امام راستینی
تو دست خدا در آستینی
جز دست خدا کسی نشاید
کز دست علی گره گشاید
از فتنهء شوم اهرمن ها
قرآن و علی شدند تنها
در شهر مقدس مدینه
شد باز دوباره باب کینه
از فتنه به دوششان حطب ها
بدذات تر از ابولهب ها
در بیت رسول پا نهادند
در را به غضب فشار دادند
دردا که تو را به خانه کشتند
با ضربت تازیانه کشتند
خاکم به دهن، به ضرب سیلی
خورشید مدینه گشت نیلی
تا چند کنایه و اشاره؟!
والله شکست گوشواره
فریاد که پاره شد گلویم
بگذار همان به پرده گویم
تاریکی محض نور را کشت
شیطان به بهشت حور را کشت
پاداش رسول، خوش ادا شد
یک آیه ز کوثرش جدا شد
آن آیه در نهفته ات بود
محسن گل ناشکفته ات بود
ای آه نهان درون سینه
ای تیرگی شب مدینه
تو گریۀ مخفیانه دیدی
تو دفن بدن شبانه دیدی
مولا ز فراق خونجگر بود
از هر شب خود غریب تر بود
می ریخت سرشک بر عذارش
می کرد نگه به قبر یارش
کای قبر، امید حیدر است این
پاکیزه گل پیمبر است این
جانان من است این تن پاک
آرام به بر بگیرش ای خاک....
استاد حاج غلامرضا سازگار