eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
💠بخش دوم💠 ❇️افشاي يک راز اگر شما به معلومات زيادي اشراف داشته باشيد ـ اگرچه از تمام معلومات خود هم استفاده نکنيد ـ و از بين آنها مطالبي را بر مقتضاي حال انتخاب كنيد، در اين صورت شما بيش از کسي که همان مطالب شما را مي خواند ولي معلومات شما را ندارد ، بر مستمع تأثير مي گذاريد. آيا موقع خواندن بايد از يادداشتها استفاده كنيم❓ يادداشتها بهتر است در موقعي كه با مستمعان خود روبرو هستيد در جيبتان باشد، ولي از اينها بايد در موقع ضرورت استفاده كرد. اگر مجبوريد از يادداشتها استفاده كنيد، آنها را به طور مختصر و فشرده با حروف درشت بنويسيد و طوري در دست بگيريد که جلب توجه منفي نکند https://eitaa.com/joinchat/2105147398Cd2fdb6f26b
آن طایر بهشتی تنها در آشیانه چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه سوزش شرار سینه، ذکرش ترانه ی دل آهش به اوج افلاک اشکش برخ روانه کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب با دست بسته دشمن بیرون برد ز خانه او با کهولت سن با قامت خمیده این با قساوت قلب در دست تازیانه کاهیده بُد تن او کز بهر کشتن او منصور لحظه لحظه بگرفت از او بهانه آن زادۀ پیمبر ارثیّه اش ز حیدر این بود کز سرایش آتش کشد زبانه هر چند سوخت از دود و شعله افروخت دیگر نخورد یارش سیلی در آستانه آوخ که کشت منصور او را به زهر و انگور دردا که گشت خاموش آن گریۀ شبانه هفتاد سال عمرش هفتاد سال غم بود هر لحظه دید بیداد از فتنۀ زمانه آن عزّت رفیعش آن غربت بقیعش جز تلّ خاک نبود از قبر او نشانه «میثم» اگر چه در خاک مدفون شد آن تن پاک تا روز حشر باشد این نور جاودانه  
. اولین  سالگرد شده یکسال که من مادر ندارم به روی قبراو سر میگذارم شده یک سال که اورامن ندیدم چه سختیها ز دوریش کشیدم ‌ یه ساله این خانواده داغه مادر دیدن.یه ساله روی ماهه مادر رو ندیدن.آی داغه مادر دیده ها .آی یتیمای مجلس.داغه مادر سنگینه وسخته.ولی برا دخترسخت تره.دختری که داغه مادر ببینه خیلی تنهاو بی پشت وپناه میشه.چون اگه دخترعزت داره احترام داره.همه ازوجوده مادره...اگه مادر نداشته باشی هیچی تودنیانداری پس اونایی که مادر دارن قدر مادرشونو بدونن هرکی که مادر داره قدره مادر رو بدونه اونکه مادر نداره ازدله ماخبرداره اونکه مادر نداره سر روی دیوارمیزاره اونکه مادر نداره تودنیاهیچی نداره **** ▪️فلک از کف ربودی مادرم را ◾️ شرار غم زدی این پیکرم را ▪️گلم‌را ای فلک بردی ز دستم ◾️به هجران تو ای مادر نشستم ▪️چو شمعی سوزم و سازم هماره ◾️ندارم از فراقت راه چاره ▪️عزیز جان من مادر کجایی ◾️چرا کردی زما مادر جدایی ▪️مرا با خون دل تو پروری ◾️ برایم رنج و زحمت ها کشیدی ▪️نخواهی رفت از این قلب زارم ◾️خدا داند زداغت داغدارم ▪️ دعای خیر کن مادر برایم ◾️که هم درمانده ام هم بی قرارم ▪️مادرجان سینه ای بی تاب دارم ◾️به یادت دیده ای پر آب دارم ▪️بیا بار دیگر در خانه مادر ◾️دلی از غصه چون خوناب دارم حرف دل دختراشو امروز برات بخونم بگو مادر .. ز آن نالم که مادر در برم نیست صفا و سایهٔ او بر سرم نیست یادش بخیر روزایی که مادر داشتم،سایه مادر بالا سرم بود،....ای عزیز مادر... مرا گر دولت عالم ببخشند برابر با نگاه مادرم نیست همه عالم باشند اما تو نیستی مادر، دلم تنگه،ای مادر... آخ چرا از من جدایی جون مادر ز تو نایدصدای جون مادر... گره افتاده در کارم پس از تو بگو با من کجایی جون مادر همیشه هر وقت سختی داشتم کنارت نشستم، دلخوشیم بود مادر دارم،.... دلخوشیم بود غمخوار دارم،.... به درد ما دوایی جون مادر آخ منو این جای خالی وامصیبت چنین آشفته حالی وامصیبت چه باید کرد و با داغ تو مادر بگو با من کجای جون مادر بگم آی مردم دستتون درد نکنه، همه اومدین در مراسم تشییع، شرکت کردین،  وقتی بدن مادر رو میبردن یکی بلند صدا می‌زد ؛به عزت و شرف لا اله الا الله، آی مردم بلند بگید لا اله الا الله، همه پشت سر جنازه مادر می گفتن لا اله الا الله اما می خوام یه جمله بگم نالشو بزنیُ  اشک بریزی برا غربت امیرالمومنین، می خوام بگم ای کاش این جمعیت می اومدن مدینه، شام غریبان حضرت زهرا، اون دل شبی که فاطمه رو تشییع کردند کسی نگفت بلند بگو لا اله الا الله... امیرالمومنین غریبه امیرالمومنین مظلومه، همش میگفت بچه ها نکنه بلند گریه کنید... امروز برای غربت علی و زهرا گریه کن، بمیرم بی بی وصیت کرد صدا زد علی جان ، غسلنی فی اللیل ، کفنّی فی اللیل ، دَفّنّی فی اللیل... نیمه شب غسلم بدین نیمه شب کفن کنید، نیمه شب تشییع کنید، کدوم مادر رو سراغ دارین که نیمه شب غسل بِدن، نیمه شب کفن کنند،و بخاک بسپارن.‌‌..؟ ( حیدر غریبه، برا غربت امیرالمؤمنین گریه کنید.. اموات فیض ببرن روح این مادر سر سفره بی بی مهمان باشه ) ⬅️ مادر خوب و مهربون ⬅️حرفامو از چشام بخون ⬅️من التماست می کنم ⬅️یه شب دیگه پیشم بمون2 اما بمیرم که بدن فاطمه  رو شبانه غسل دادن، شبانه کفن کردن، شبانه تشییع کردن... خانواده معزا ، وقتی علی علیه السلام بدن بی بی رو غسل داد کفن‌کرد ، نگاه‌کرد دید گوشه صحن خانه، حسنین دست گردن هم انداختن دارن میلرزن .. زینبین دارن‌میلرزن ..دیه نگاه کرد صدا زد حسنم بیا ..حسینم بیا ..زینب بیا ..‌ کلثومم‌دخترم بیا.. برا بار آخر با مادر وداع کنید انگار منتظر دستور بابا بودن دویدن .‌‌.خودشون رو رو‌ی مادر انداختن... از اینجا به بعد روضه خون خودِ امیرالمؤمنینِ، فرمود: دیدم‌ بندهای کفن بازشد .. دستای فاطمه بالا اومد .. یعنی دست شکسته هم به امداد اومد با یه دست حسن رو‌گرفته با یه دست حسین رو درآغوش گرفته ..بچه ها دارن‌ میلرزن رویِ بدن‌مادر.. از یه طرف امیرالمؤمنین داره نوازششون‌میکنه ..از یه طرف اسما و فضهٔ خادمه ..همه دارن بچه‌هارو‌ نوازش میکنن... مولا میگه: بین زمین و آسمان شنیدم منادی میگه بچه هارو از رویِ بدن‌مادر بردار..‌ (3) ملائکه و فرشتگانِ آسمان طاقت ندارن این منظره رو ببینن .. می خوام بگم یا امیر المومنین آقاجان، قربون غربتت برم علی جان شمارو فاطمه رو غسل دادی و توی تابوت گذاشتی آقا جان اگه نیمه شبم بود، اما شما بی بی رو تشییع کردید... اما آی حسینیا... میخوای دلتو ببرم کربلا نالشو بزنی..   آی کربلائیا بمیرم برا اون بدنی که... رو خاک گرم کربلا  تشییع کردند.. اما تشییع جنازه اش ویژه بود... ده نفر نعل تازه زدن به اسب ها.. رو بدن نازنین ابی عبدالله تاختند *
|⇦•می‌شوره جای تازیونه رو.. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج‌محمد رضا طاهری•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● میسوزه ابوتراب داره می ریزه آب به روی آب می‌شوره جای تازیونه رو با دستی که داره جای طناب روضه ها مگه کمِ علی شکسته از کدوم غمِ داره می بینه زیر نور ماه بنفشه های چشم فاطمه خونابهٔ کدوم زخم رو باید با دست بگیرم من مگه یکی دو تاست زخمات بمیرم من وای فاطمه بمیرم برات وای مادرم بمیرم برات دست سنگین کی بود به روی صورتِ تو جا گذاشت میخواست غرور من رو بشکنه به روی چادر تو پا گذاشت هیچ کسی شبیه تو اسیر دست شعله ها نشد به زحمت افتادم ولی ببین گره ز موی سوخته وا نشد خون مردگیِ رو بازو امون حیدر رو برده این سر چرا پُر از زخمِ کجا خورده؟ *اینقدر این سر جراحت داشت که حضرت زهرا این روزای آخر این نانجیبا که اومدن ملاقاتش حضرت به اسما فرمود:سَرِ من رو برگردون .. یعنی حتی قدرت اینکه سر رو برگردونه دیگه نداشت ..حالا میفهمی چرا بی بی "ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ.."(1) همیشه سرش رو می‌بست...* خون مردگیِ رو بازو امون حیدر رو برده این سر چرا پُر از زخمِ کجا خورده؟ *امشب همش یاد این افتاد وقتی که پیغمبر دست فاطمه رو‌ تو‌ دستش گذاشت فرمود :"هَذِهِ‏ وَدِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِ"..(2) این امانت خداست ..امانت پیغمبر خداست .. هر زخمی رو‌ میدید علی سرش رو‌ پایین‌ میانداخت .. هی می گفت: یا رسول الله! شرمندۀ شما هستم... لذا امشب اومد بدن رو بسپاره به دستای پیغمبر، مولا نگاه کرد دید که حسنین کودکن، زینب هم همینطور،ام کلثوم همین طور .. یه کسی داخل قبر باید بدن رو بگیره ..مونده بود امیرالمؤمنین، روضه حیرت یه دونه اش همینه، مونده بود چیکار کنه یه وقت دید دستای پیغمبر بالا اومد از قبر، روایت میگه دست هایی شبیه دستای رسول خدا، تا دستا اومد بالا گفت: *"فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ"نگفت امانت رو بهت برگردوندم، گفت امانت بهت برگردونده شد .. یعنی من امانت دار بدی نبودم .. اگه من امانت رو‌میخواستم بهت بدم اینطور شکسته تحویل نمیدادم .. "وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ"یعنی زهرام رو ربودن ازدستم‌، کنار قبر یه عبارت دیگه هم امیرالمؤمنین گفته : عرضه داشت یارسول الله! فاطمه رو سؤال پیچ‌کن..عین عبارت سؤال پیچش بکن، شاید به تو‌چیزی بگه با من که از درداش هیچی نگفت .. شاید به تو بگه چرا صورتش کبود شده.
خانواده معزا ، وقتی علی علیه السلام بدن بی بی رو غسل داد کفن‌کرد ، نگاه‌کرد دید گوشه صحن خانه، حسنین دست گردن هم انداختن دارن میلرزن .. زینبین دارن‌میلرزن ..دیه نگاه کرد صدا زد حسنم بیا ..حسینم بیا ..زینب بیا ..‌ کلثومم‌دخترم بیا.. برا بار آخر با مادر وداع کنید انگار منتظر دستور بابا بودن دویدن .‌‌.خودشون رو رو‌ی مادر انداختن... از اینجا به بعد روضه خون خودِ امیرالمؤمنینِ، فرمود: دیدم‌ بندهای کفن بازشد .. دستای فاطمه بالا اومد .. یعنی دست شکسته هم به امداد اومد با یه دست حسن رو‌گرفته با یه دست حسین رو درآغوش گرفته ..بچه ها دارن‌ میلرزن رویِ بدن‌مادر.. از یه طرف امیرالمؤمنین داره نوازششون‌میکنه ..از یه طرف اسما و فضهٔ خادمه ..همه دارن بچه‌هارو‌ نوازش میکنن... مولا میگه: بین زمین و آسمان شنیدم منادی میگه بچه هارو از رویِ بدن‌مادر بردار..‌ (3) ملائکه و فرشتگانِ آسمان طاقت ندارن این منظره رو ببینن .. منابع: 3) بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج‏43، ص: 179
خانواده معزا ، وقتی علی علیه السلام بدن بی بی رو غسل داد کفن‌کرد ، نگاه‌کرد دید گوشه صحن خانه، حسنین دست گردن هم انداختن دارن میلرزن .. زینبین دارن‌میلرزن ..دیه نگاه کرد صدا زد حسنم بیا ..حسینم بیا ..زینب بیا ..‌ کلثومم‌دخترم بیا.. برا بار آخر با مادر وداع کنید انگار منتظر دستور بابا بودن دویدن .‌‌.خودشون رو رو‌ی مادر انداختن... از اینجا به بعد روضه خون خودِ امیرالمؤمنینِ، فرمود: دیدم‌ بندهای کفن بازشد .. دستای فاطمه بالا اومد .. یعنی دست شکسته هم به امداد اومد با یه دست حسن رو‌گرفته با یه دست حسین رو درآغوش گرفته ..بچه ها دارن‌ میلرزن رویِ بدن‌مادر.. از یه طرف امیرالمؤمنین داره نوازششون‌میکنه ..از یه طرف اسما و فضهٔ خادمه ..همه دارن بچه‌هارو‌ نوازش میکنن... مولا میگه: بین زمین و آسمان شنیدم منادی میگه بچه هارو از رویِ بدن‌مادر بردار..‌ (3) ملائکه و فرشتگانِ آسمان طاقت ندارن این منظره رو ببینن ..
هدایت شده از کربلایی سجاد محمدی
📃معرکه باشه لشکر باشه 🎙 سجاد محمدی 🏷 امیر المومنین علیه السلام 📌 شور بند 1️⃣ معرکه باشه لشگر باشه صحبت از فتح خیبر باشه طبیعیه بعد از پیغمبر همه نگاها به حیدر باشه تصور کن علی ذولفقارو میگیره بعد کشتن مرحب به سمت در میره حالا برگرد و ببین روی اون کوهو اون فلانی نیستش که داره در میره؟ لفظ عین و شین و قاف حیدر شیر هر مصاف حیدر لعنت به کسی که با تو داره اختلاف تو اگر خدا نیستی من نمیدونم کعبه پس چرا فقط دور تو میگرده؟ مولا مولا مولا علی مولا بند 2️⃣ فریضه باشه واجب باشه وقت اذون مغرب باشه نماز جماعت به امامت علی بن ابیطالب باشه تصور کن علی نمازو که میبنده خود فاطمه هم ذوق میکنه میخنده به خدا ما هزار ساله پی اینیم که ثابت بکنیم علی خداست یا بنده شاهنشاه لو کشف حیدر عزت و شرف حیدر شاه دین مصطفی خلیفه خلف خوشبحال اونی که روبروی ایوونه سجده میکنه هر دفعه که میاد نجف مولا مولا مولا به ما نجف بده 🆔:https://eitaa.com/joinchat/2382889208Cf1b70a13d0
‍ . (ع) عموی با وقارِ رسول الله همیشه در کنار ِ رسول الله تو بودی تنها یار ِ رسول الله تا تو باشی و علی هم باشه به شما گرمه دل پیغمبر تو جوانمرد قریشی آقا اسدالهی و شیر لشکر میخونم از عشق تو هر لحظه سیدنا یا حضرت حمزه یا حمزه( سید الشهدا ۳) ........... عزیز مصطفایی هنر داری توییکه مثله شیری جگر داری تو مثله حیدری خودت سرداری دو تا شمشیر و بدست میگیری وسط معرکه بی همتایی یه تنه مثله علی میجنگی حمزه ای عشق رسول اللهی محبت تو بی حد  و مرزه سیدنا یا حضرت حمزه یا حمزه( سید الشهدا ۳) ........... یه گوشه ای کمين کرده صیادی با نیزه بی هوا زد که افتادی جلو چشای خواهر تو جون دادی بدنت مُثله به روی خاک و ... خواهرت داره تو رو می‌بینه کربلا قصه میشه باز تکرار شمر ِ دون رو بدنی میشینه خوردی زمین ز ضربت نیزه سیدنا یا حضرت حمزه یا حمزه( سید الشهدا ۳) ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
6037997186074184
. سلام‌الله‌علیها ✍ نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است چون به این لقمهٔ‌نان لطف‌خدا بیشتر است سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم بستهٔ چادر تو دست گداها بانو در طواف قدمت وسعت دریا بانو حضرت فاطمهٔ دوم مولا بانو محرم راز دل زینب کبری بانو ذکر خیر پسرت حل همه مشکل‌ها تا ابد وقف تو هستند همه سائل‌ها روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب روضۀ حال خراب و دل گریان رباب جای خالی علی بر روی دامان رباب پسرش را سر نیزه به طنابی بستند بس که افتاد به هر رنج و عذابی بستند روضه‌می‌خواند که‌پروانه پرش زخمی شد بین بازار تن محتضرش زخمی شد سنگ بارید ز هر سمت و سرش زخمی شد در بر مردم شهر پدرش زخمی شد به جراحات تن قافله می‌خندیدند وسط ساز و دف و هلهله می‌خندیدند بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد گذر آل پیمبر به کجاها افتاد چقدر پای سرش زینب کبری افتاد رد شلاق به روی بدن ما افتاد روضۀ ام بنین تا که به این حرف رسید زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید لحظۀ پر زدنت هست به یادم ای وای غارت پیرهنت هست به یادم ای وای نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت بند آمد نفس مادرت از حال که رفت دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد گذر خنجر کندی به گلویت افتاد زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا... یوسفِ از نفس افتادهٔ عریان مرا... «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .👇
ما را همه گفتند گرفتار نگاهت لب تشنه ی بارانی انوار نگاهت احسنت بر این دولت بختی که نصیب است افتاده به ما نیز سر و کار نگاهت بخشنده تر از این نشنیدیم، ندیدیم خوب است پذیرایی رفتار نگاهت آن ذره که ناید به حسابیم ولیکن خورشید شدیم از تب بسیار نگاهت تو یوسفی و در طلبت ریخته خونِ آنقدر زلیخا سر بازار نگاهت نادیده گرفتی و ندیده نگرفتی قربان کرم خانه ی ستار نگاهت بیچاره دل ما پرما چشم تر ما کرده همه را یکسره آواره نگاهت ما دیده براهیم در این نیمه شعبان دنبال نگاهیم در این نیمه شعبان در کوچه ی ما آیینه بندانی اگر هست خیر قدم توست ، چراغانی اگر هست حتما خبر از آمدن مرد بزرگی است در کوچه ما صحبت قربانی اگر هست هجران، خبر آمدن صبح وصال است فرداش بهار است، زمستانی اگر هست گفتیم بیایی همه شیدای تو هستیم گفتی که بیارید مسلمانی اگر هست از فتنه ی ایام چه باکی چه هراسی پرچم به يَدِ یار خراسانی اگر هست نذر تو نذر حرم عمع سادات بر پیکر عشاق شما جانی اگر هست در طایفه ی ما همه جان بر کف یارند دور و بر ما لشگر سفیانی اگر هست دلداده حق بیم ز تحریم ندارد روحانیت عمامه تسلیم ندارد در جلوه رویت اَرنی ریختر کام تو شیرین دهنی ریخته محبوب در وصف لبت هر که چشیده است نوشته است سرخی عقیق یمنی ریخته محبوب رویت نبوی و علوی سیرتی اقا در تو تب مکّی مَدَنی ریخته محبوب آنقدر کریمانه شدی لحظه بخشش این دست کرم را حسنی ریخته محبوب پیغمبر نازی و بدنبال تو آنقدر مجنون اویس قرنی ریخته محبوب پروانه سر راه شما بال و پرش سوخت در شمع سحر سوختنی ریخته محبوب در صبح و مسای تو حسین است شب و روز در طالع ما سینه زنی ریخته محبوب خیر العمل هر شب ما نام حسین است پس نیمه شعبان شب بین الحرمین است گفتند که ما دردسری داشته باشیم در جاده ی تو در به دری داشته باشیم با چشم گنه کار نظر بر تو محال است باید همه چشم دگری داشته باشیم تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ای کاش که ماهم هنری داشته باشیم خوب است سحر داشتن و چشم تر اما باید به کف خود تبری داشته باشیم آقا نکند نامه ی ما با خط کوفیست آقا نکند ک ضرری داشته باشيم گفتند شب جمعه حرم میروی ای کاش همراه تو یک شب سفری داشته باشیم از علقمه باید بنویسیم بیایی باید دهن نوحه گری داشته باشیم ای اهل حرم میر و علم دار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد برگرد و بخوان روضه آب آورى اش را برگرد و بخوان روضه بى ياورى اش را برگرد و بخوان روضه شرمندگى اش را شرم دل بي تاب على اصغرى اش را پشت سر افتادن او خيمه اى افتاد از خيمه گرفتند دم حيدرى اش را واي از دل زينب چه كند بعد علمدار محكم گره زد مقنعه و روسرى اش را با شمر سفر كردن او را چه بگوييم شرحى نبود اينهمه ناباورى اش را ديدى علم افتاد جه شد در ته گودال با زور درآورده شد انگشترى اش را زينب بدني ديد اگر پيرهنى ديد بردند زتن ارثيه مادرى اش را از بعد علمدار امان از دل زينب در كوچه و بازار امان از دل زينب محمدجواد پرچمی ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ .