eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 سردار سلیمانی 🍂 ✍شاعر:علی عبدی ای زاده ی کرمانی سرادر سلیمانی فخر همه ایرانی سردار سلیمانی با رفتن تو حاشا یادت رود از دلها در خاطره می مانی سردار سلیمانی همچو علیِّ اکبر شد پیکر تو پرپر اُلگوی جوانانی سردار سلیمانی ایثار و فداکاری درخون تو میجوشید ای مالک ایرانی سردار سلیمانی فرمانده بالایق در جبهه ی حق بودی سرلوحه ی مردانی سردار سلیمانی در راه خدا کردی از جان و تَنَت اِنفاق قربانیِّ قرآنی سردار سلیمانی باخون تو شد زنده یکبار دگر نامت آوازه ی دورانی سردار سلیمانی ای عاشق فرزانه خوش حال تو مهمانِ سالار شهیدانی سردار سلیمانی این خون تودر دنیا هرگز نشود پامال می دانم و می دانی سردار سلیمانی گر اِذن جهاد آید ویران شود آمریکا با حمله ی طوفانی سردار سلیمانی ازکار خودش دشمن باید بکُند روزی اِظهار پشیمانی سردار سلیمانی ___________ کانال باب الحوائج اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فار
. گل اشکم شبی وا می‌شد ای کاش همه دردم مداوا می‌شد ای کاش به هر کس قسمتی دادی خدایا! شهادت قسمت ما می‌شد ای کاش ✍ ...........................‌.. . با سبزترین قیام بر می‌گردی با هیبت انتقام بر می‌گردی انگشتری شکسته‌ات می‌گوید زیـر علم امـام بـر می‌گردی ✍ ............................. .
. حاج قاسم تو بگو راز دو چشمانت را رمزآن نرگس مخمور پریشانت را راز اعجاز نگاهت که مسیحایی شد رمز شوقی که دریده است گریبانت را راز دلدادگی و عشق به فرمان «ولی» رمز افتادگی و قوت ایمانت را کار شعر و قلمی نیست که توصیف کند چشم بیمار و شفق گونه ی گریانت را دل شب، محرم اسرار تو بود و می‌دید سر سجاده ی خون، خواندن قرآنت را تو دراین معرکه ی عشق چه دیدی سردار شرح کن گوشه ای از سختی میدانت را «عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد» عشق یعنی که ببازی همه سامانت را... دست منحوس ترین دشمن دین، ابرهه وار خواست خاموش کند نور فروزانت را غافل از اینکه ابابیل به اعجاز خدا پاسدارند همه، مکتب تابانت را نسل داعش همه موراند و یقین می‌بینند عزت بی مثل ملک سلیمانت را خون تو "نصر من الله" شد و غوغا کرد چشم بگشا و ببین شوکت ایرانت را چقدر جای تو خالیست و باید بوئید عطر جاری شده از جانب کرمانت را «کاش میشد که تو با معجزه ای بر خیزی» کاش میشد که نبینم تن بی جانت را «کاش میشد نفسی تازه کنی برگردی» تا دل سیر ببینم لب خندانت را کمی از وصل بگو...،بزم حسین و عباس... چقدر بوسه زدی صورت جانانت را؟ پیشکش، یک بدن سوخته با خود بردی حضرت عشق ببین، تحفه ی مهمانت را به فدایت سر سردار، ابا عبدالله بپذیر این یل جان داده به دامانت را جان من نیز فدای سر قاسمهایت با شهادت بخر این بنده ی حیرانت را ✍ .
. حاج قاسم تو بگو راز دو چشمانت را رمز آن نرگس مخمور پریشانت را راز اعجاز نگاهت که مسیحایی شد رمز شوقی که دریده است گریبانت را راز دلدادگی و عشق به فرمان «ولی» رمز افتادگی و قوت ایمانت را کار شعر و قلمی نیست که توصیف کند چشم بیمار و شفق گونه ی گریانت را دل شب، محرم اسرار تو بود و می‌دید سر سجاده ی خون، خواندن قرآنت را تو دراین معرکه ی عشق چه دیدی سردار شرح کن گوشه ای از سختی میدانت را «عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد» عشق یعنی که ببازی همه سامانت را... دست منحوس ترین دشمن دین، ابرهه وار خواست خاموش کند نور فروزانت را غافل از اینکه ابابیل به اعجاز خدا پاسدارند همه، مکتب تابانت را نسل داعش همه موراند و یقین می‌بینند عزت بی مثل ملک سلیمانت را خون تو "نصر من الله" شد و غوغا کرد چشم بگشا و ببین شوکت ایرانت را چقدر جای تو خالیست و باید بوئید عطر جاری شده از جانب کرمانت را «کاش میشد که تو با معجزه ای بر خیزی» کاش میشد که نبینم تن بی جانت را «کاش میشد نفسی تازه کنی برگردی» تا دل سیر ببینم لب خندانت را کمی از وصل بگو...،بزم حسین و عباس... چقدر بوسه زدی صورت جانانت را؟ پیشکش، یک بدن سوخته با خود بردی حضرت عشق ببین، تحفه ی مهمانت را به فدایت سر سردار، ابا عبدالله بپذیر این یل جان داده به دامانت را جان من نیز فدای سر قاسمهایت با شهادت بخر این بنده ی حیرانت را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ▪️نبودنت داغ دل هر پیر و جوون شد 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🏴 ویژه سومین سالگرد شهادت حاج شبمون یلداست، چشامون دریاست قاب عکس تو، هنوزم اینجاست شهادتت زلزلهٔ آخرالزمون شد نبودنت داغ دل هر پیر و جوون شد هنوز دلا مبتلاست تقاصتو داره میده اون ظالم به یادتم شبای جمعه دائم یتیماتو‌ رها نکن حاج قاسم ای سردار ای سردار روشنه دلم به جواب سلامت یه روزی میای تو رکاب امامت «عجل بظهورک یا اباصالح» شاعر: حسن صنوبری✍
. نوشید چه عاشقانه از جام اَلست در آتش کینه چشم هایش را بست یک جمعه ی انتظار لبیک به لب روح ملکوتی اش به اعلی پیوست ........................ کشتند عزیز خانه را جانی‌ها خون شد به دل تک تک ایرانی‌ها هر چند که یک لاله‌ی ما پرپر شد می‌روید از این لاله سلیمانی‌ها
. یک عمر شهیـد بود و، دل باخته بود بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود از پـیـکــر سـوخـتـه، نـبـودش بـاکـی او سوخته‌ای بود که خودساخته بود 🔸شاعر: حاج علی انسانی✍
26.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید کربلایی الا مرد خدایی حاج قاسم دلم تنگه، کجایی حاج قاسم شب جمعه شدی مهمون ارباب شهید کربلایی حاج قاسم ✍🏻 🏷 🇮🇷
. سرتاسر ایران همه یکپارچه او بود تفسیر دقیقی ز "رِجالٌ صَدَقُوا" بود برگشت ولی زنده تر از قبلِ شهادت آن نفس که در راه خدایش"قُتِلُوا" بود برگشته و سرتاسر ایران همه مستش برگشته و انگار که یک جام سبو بود لبخند به لب داشت میان همه یاران بر دشمن اسلام ولی تیر گلو بود ولله که جز خوبی از او هیچ ندیدیم باقیست به تاریخ که او مرد نکو بود * خون ریختی ای دشمن خونریز که دستت از آن دم آغاز برای همه رو بود شاعر محمد مهدی سفیدگر .
به چشم‌هایِ خمینی‌اش‌ که نگاه میکردی از بی‌خوابی قرمز شده بود، آن‌قدر بیداری کشیده بود که هروقت اراده میکرد چشم‌هایش را میبست و از شدت خستگی بیهوش میشد.. برای دست‌هایش فرقی نداشت که دخترک یتیمی را که از چنگال داعش نجات میدهد شیعه‌ است یا سنی؟ اصلا مسلمان است یا غیرمسلمان؟ برای سیل خوزستان که رفت اصلا از خودش نپرسید تو اینجا چه کار میکنی؟! مگر فرماندار ندارد؟شهردار ندارد؟ کارمند ندارد آن اداره‌ی مسئول؟! برای پاهایش فرق نداشت کجا میروند، خیابان‌های تهران خودمان رد منافقین را میزند یا در خرابه‌های سوریه با تکفیری‌هایی میجنگد که اگر پایشان به مرزهای ایران برسد به صغیر و کبیرمان رحم نمیکند! بعضی همسن و سال‌هایش، همان‌ها که دیگر جنگیدن خسته‌شان کرده بود، حقوقِ سرداری را میگرفتند و کارشان شده بود از این یادواره به آن یادواره فقط نقل خاطره کنند! خاکِ میدان را بوسیده بودند و کنار گذاشته بودند! حاجی اما هم حرف میزد هم عمل میکرد! حاجی هنوز وصیّ امام بود، برای او جنگ ادامه داشت، آخر ملتِ خمینی چشم امیدشان به او بود! ما افتخارمان این است که در کشوری نفس کشیدیم که او نفس میکشید، برای عقیده‌ای جنگیدیم که او برایش جان داد، بعضی وقت‌ها فکر میکنم من آخرین سربازِ جنگ هستم، که بی‌خبر از قطعنامه هنوز میجنگم! به این فکر میکنم که مرگ برای من تمام شدن نیست، شروعی ست با قدرت بیشتر! به آن مستطیل خاکی، به قبرم، به تاریکی‌اش.. فکر نمیکنم! میدانی؟ برای ما شیعه‌های علی‌ علیه‌السلام زندگی تمامی ندارد.. مگر قاسم سلیمانی خسته شده بود که ما خسته شویم؟ مگر او از جمهوری اسلامی شاکی بود که ما باشیم؟ شاید به دل خسته بود از ناعدالتی‌ها، اما تلاش میکرد، قدم برمیداشت، روشنفکر نبود، ادای اپوزیسیونِ ریشو را هم در نمی‌آورد! حاج‌قاسم خودش بود، ولی خودش خوب بود! نقد داشت و راه‌ حل! غر نمیزد و خسته نمیشد! جان داد اما تو میبینی که هنوز ادامه دارد.. سید مصطفی موسوی✍ .
. برا جادهء عشق، دل تنگمو... دارم با غم و درد، می جنگمو... زدم سینه تا کربلایی بشم زده کربلا رو سینه سنگمو حسین عاشقای اسیرو میخواد بهش دل میده هر کسی رو میخواد شبا راه میرم توی خلوتم دلم ازدحام مسیرو میخواد منو برده تا کوچه های نجف نفس می کشم تو هوای نجف هلابیکُمِ خادما یادمه عجب مزّه ای داشت چای نجف عمودای راهو شمردم حسین خودم رو به دستت سپردم حسین ابومهدی و حاج قاسم دیدن علم رو روی شونه بُردم حسین همه تشنه اَن، تشنهء شهدی اَن مث رود، دنبال هم عهدی اَن پیاده نظام علمدارن و همه راهی لشکر مهدی اَن دیدم خیر از این جاده...خیر کثیر نمیشم من از آب این چشمه سیر برا اینکه واشه مسیر حرم چه سرها که افتاده بین مسیر کسی میشه عاشق که دلخون تره منم آهِ جابر که مجنون تره پریشون زیاد اومده تا حرم ولی حال زینب، پریشون تره یه جا کوفه و شام رو کرده طی یه جا رفته با حرمله بزم می یه جا دیده وقت نماز شبش هلال شب مادرو روی نی دل عالمو مادری آب کرد روی نی رباب اصغرو خواب کرد بغل کرد علی رو تو خواب و خیال دو تا دستای خالیشو تاب کرد ✍ .
. السلام علیکم یا اولیاءَ الله نسل قاسم سلیمانی ، غیرت و شور ایرانی بسته با ساقی مستان ، بیعت و عهد ایمانی او که خود مرد میدان بود ، بر خدا تحت فرمان بود دارد آن که چو جانان بود ، عاشقانِ فراوانی جرعه ی عاشقی نوشد ، رخت پیکار می پوشد در دل هر که می جوشد ، عشق آن یار کرمانی مرد میدان ولی تنها ، حامی عترت طه یاور یوسف زهرا ، همچنان موج طوفانی در ره یاری قرآن ، در ره حرمت انسان بر سر خاکت ای ایران ، می دهد جان به آسانی هیبت و غیرت حیدر ، حاصل نسل پیغمبر چشمه ی جاری کوثر ، حاصل چشم بارانی عشق حق در نهاد ما ، مانده ذکرش به یاد ما سهم خصم از جهاد ما ، ترس و بیم و پریشانی دشمن از ترس و از حیرت ، مانده در جهل و در ظلمت یا که می میرد از وحشت ، یا رود با پشیمانی نقش لوح و قلم خوانده ، بر سر عهد خود مانده با سلامی به فرمانده ، یوسف و ماه کنعانی دلبری وارث حیدر ، از همه دلبران برتر بین دل ها کند محشر ، عشق یار خراسانی وارث ساقی کوثر ، وارث زهره ی اطهر وارث دین پیغمبر ، با نواهای رحمانی آخرین سرور و رهبر ، گر چه دارد بسی لشکر منتظر مانده مهدی بر ، جمع یاران ایرانی اختر عالمین هستند ، بر فلک نور عین هستند پای کار حسین هستند ، تا نفس های پایانی در زمان محور عشق اند ، در مکان کشور عشق اند یک تنه لشکر عشق اند ، نسل قاسم سلیمانی با تجلی عرفانی ، برده دل را به مهمانی داده جان را به جانانی ، با چه عشق فروزانی .