.
#امام_زمان
بنگر به چشم مست من، وین ابروی پیوست من،
وین چون عروسان جست من،وین نازها بر شست من،
دیگر چه آید دست من،!؟ ای یار غائب از نظر!
جانا به جعد و موی تو ! بر طره شب بوی تو !
وان حلقه گیسوی تو! وان تیغ زن ابروی تو!
وان نرگس جادوی تو! از خود بده ما را خبر! ای یار غائب از نظر!
جانا به شکر خانه ات، وان گردش پیمانه ات،
وان نرگس مستانه ات، وان خط و خال و دانه ات،
وان چشم پر افسانه ات بر ما شبی بنما گذر، ای یار غائب از نظر!
من عاشقی دیوانه ام، از خویشتن بیگانه ام،
بر شمع تو پروانه ام، بهر تو در میخانه ام آتش مزن کاشانه ام
، با آن نگاه پر شرر، ای یار غائب از نظر!
خواهم پی دیدار تو، بهر گل رخسار تو، وان نرگس بیمار تو،
افتم هزاران بار تو، بر پای مهماندار تو،
گیرم سپس تنگت ببر! ای یار غائب از نظر!
رفتی و من مجنون شدم، بر بوی تو هامون شدم ،
از داغ تو جیحون شدم وز عشق تو در خون شدم،
از من چه می خواهی دگر! ای یار غائب از نظر!
شاها غبارت می شوم، فرمان گذارت می شوم،
قوش شکارت می شوم ،چون جان نثارت می شوم،
آخر به کارت می شوم، بی من مگردانی مقر!ای یار غائب از نظر!
ای جان من وی روح من! ای کشتی و ای نوح من!
ای سینه مشروح من! بهر دل مجروح من!
باز آی دیگر از سفر! ای یار غائب از نظر!
ای جان من جان شما، این سر به قربان شما،
من خود به دوران شما، مردم زهجران شما، دستم به دامان
شما، خونم بریزی بی ثمر،ای یار غائب از نظر!
هر شب زشوق روی او، مدهوش رنگ و بوی او،
مست کف مینوی او، افتاده ام در کوی او،
سر می نهم بر جوی او، تا ماه من آید بدر،ای یار غائب از نظر!
ای رای عالم رای تو، وز طبع کار افزای تو،
ای صدر گیتی جای تو، وی بر فلک ماوای تو، از همت والای تو،
انجم به گردون مستقر، ای یار غائب از نظر!
شاها وفادار توام، سرخیل و سالار توام، در بزم می یار توام،
در رزم سردار توام، سلطان دربار توام، هم
تاج دارم هم تبر،ای یار غائب از نظر!
ای از عدم بیرون شده، وز چندها بیچون شده،
در ربع ما مسکون شده، در مصر جان ذوالنون شده،
وانگه سوی فیلون شده، تا قوم را یابی مفر، ای یار غائب از نظر!
ای جلوه طاووس من! ای عشق جالینوس من!
ای نام تو ناقوس من! خامُش نکن فانوس من!
وز طاق میناوس من ! قرصی بیاوراز قمر!ای یار غائب از نظر!
شادان بزی از بخت خود وز طالع خوش وختِ خود،
ایمن نشین بر تخت خود، وز دشمن سر سخت خود،
بر رزمگه بر رخت خود، ای پادشاه بحرو بر! ای یار غائب از نظر!
شاها بحق ساغرت، وان جامهای پر زرت،
وان رخت سیمین در برت، وان طاوسان محشرت،
از ما مپوشان منظرت، وز ما مگیر این شور و شر! ای یار غائب از نظر!
ای عرش در پیراهنت! دست فلک بر دامنت!
ای روح عالم در تنت! در قلب گیتی مسکنت!
وز گوهر و از معدنت، این خود حدیث مختصر، ای یار غائب از نظر!
ای چرخ را چنبر زده! خورشید را بر سر زده!
بر بت شکن آذر زده! نمرود را شهپر زده! بر مدعی تسخر
زده! بر خصم دون یابی ظفر! ای یار غائب از نظر!
ای روی تو برهان من، وی حجت تو جان من،
ای نور تو تابان من، وی لقمه ات بر خوان من،
آخر بگو سلطان من، کی می رسی با کر و فر! ای یار غائب از نظر!
بنگر شها روی زمین، با آن نگاه نازنین، از لاله و از یاسمین،
از ظلم و جور و کفر و کین، از هند و ری تا روم و چین،
عالم به راهت منتظر! ای یار غائب از نظر!
شاها درخت دین تویی! پیوند ماء و تین تویی!
درسینه سینین تویی، زیتون تویی و تین تویی!
مقصود زین آیین تویی! ور شد زمین زیر و زبر، ای یار غائب از نظر!
ای شه سلامت می کنم، گردون به نامت می کنم، صاحب مقامت می کنم،
ماه تمامت می کنم، وین می به جامت می کنم
، آیی به بزم ما اگر، ای یار غائب از نظر!
روی تو دیدم جان شدم، وز صنع تو حیران شدم،
از نرگست گریان شدم، وز پسته ات خندان شدم،
آنگه سوی دکان شدم، از بحر حلوا و شکر، ای یار غائب از نظر!
تمثال شاهی را ببین! خورشید جاهی را ببین! نور الهی را ببین،
سر کماهی را ببین، هم گاو و ماهی را ببین،
بر تخت او بنهاده سر، ای یار غائب از نظر!
از نزد من محزون مرو! ای ماه من بیرون مرو!با این دو چشم خون مرو!
وز کوچه خود افزون مرو! نزد رقیب دون مرو!
زین شحنه گان پرده در! ای یار غائب از نظر!
ساقی نگه کن جام من! وین جان بی آرام من! مطرب رواکن کام من!
تا قرعه افتد نام من! وی شه بده انعام من!
با آن دهان پر گهر! ای یار غائب از نظر!
ای پادشاه جم بیا! وی قبله اعظم بیا! ای صاحب خاتم بیا!
ای منجی عالم بیا! ای وارث آدم بیا!
وی زاده خیرالبشر! ای یار غائب از نظر!
ای نور من وی نار من! ای آتشین رخسار من! ای دلبر عیار من !
در خانه خمار من! آخر چه کردی کار من!
وان وعده های بی ثمر، ای یار غائب از نظر!
زنده یاد #احمد_عزیزی✍
.
.
#امام_زمان
بنگر به چشم مست من، وین ابروی پیوست من، وین چون عروسان جست من، وین نازها بر شست من،دیگر چه آید دست من،!؟ ای یار غائب از نظر!
جانا به جعد و موی تو ! بر طره شب بوی تو ! وان حلقه گیسوی تو! وان تیغ زن ابروی تو! وان نرگس جادوی تو! از خود بده ما را خبر! ای یار غائب از نظر!
جانا به شکر خانه ات، وان گردش پیمانه ات، وان نرگس مستانه ات، وان خط و خال و دانه ات، وان چشم پر افسانه ات بر ما شبی بنما گذر، ای یار غائب از نظر!
من عاشقی دیوانه ام، از خویشتن بیگانه ام، بر شمع تو پروانه ام، بهر تو در میخانه ام آتش مزن کاشانه ام، با آن نگاه پر شرر، ای یار غائب از نظر!
خواهم پی دیدار تو، بهر گل رخسار تو، وان نرگس بیمار تو، افتم هزاران بار تو، بر پای مهماندار تو، گیرم سپس تنگت ببر! ای یار غائب از نظر!
رفتی و من مجنون شدم، بر بوی تو هامون شدم ، از داغ تو جیحون شدم وز عشق تو در خون شدم، از من چه می خواهی دگر! ای یار غائب از نظر!
شاها غبارت می شوم، فرما نگذارت می شوم، قوش شکارت می شوم ،چون جان نثارت می شوم، آخر به کارت می شوم، بی من مگردانی مقر!ای یار غائب از نظر!
ای جان من وی روح من! ای کشتی و ای نوح من! ای سینه مشروح من! بهر دل مجروح من! باز آی دیگر از سفر! ای یار غائب از نظر!
ای جان من جان شما، این سر به قربان شما، من خود به دوران شما، مردم زهجران شما، دستم به دامان شما، خونم ریزی بی ثمر،ای یار غائب از نظر!
هر شب زشوق روی او، مدهوش رنگ و بوی او، مست کف مینوی او، افتاده ام در کوی او، سر می نهم بر جوی او، تا ماه من آید بدر،ای یار غائب از نظر!
ای رای عالم رای تو، وز طبع کار افزای تو، صدر گیتی جای تو، وی بر فلک ماوای تو، همت والای تو،
انجم به گردون مستقر، ای یار غائب از نظر!
شاها وفادار توام، سرخیل و سالار توام، در بزم می یار توام، در رزم سردار توام، سلطان دربار توام، هم تاج دارم هم تبر،ای یار غائب از نظر!
ای از عدم بیرون شده، وز چندها بیچون شده، در ربع ما مسکون شده، در مصر جان ذوالنون شده، وانگه سوی فیلون شده، تا قوم را یابی مفر، ای یار غائب از نظر!
ای جلوه طاووس من! ای عشق جالینوس من! ای نام تو ناقوس من! خامُش نکن فانوس من! وز طاق میناوس من ! قرصی بیاوراز قمر!ای یار غائب از نظر!
شادان بزی از بخت خود وز طالع خوش وختِ خود، ایمن نشین بر تخت خود، وز دشمن سر سخت خود، بر رزمگه بر رخت خود، ای پادشاه بحرو بر! ای یار غائب از نظر!
شاها بحق ساغرت، وان جامهای پر زرت، وان رخت سیمین در برت، وان طاوسان محشرت، از ما
مپوشان منظرت، وز ما مگیر این شور و شر! ای یار غائب از نظر!
ای عرش در پیراهنت! دست فلک بر دامنت! ای روح عالم در تنت! در قلب گیتی مسکنت! وز گوهر و از معدنت، این خود حدیث مختصر، ای یار غائب از نظر!
ای چرخ را چنبر زده! خورشید را بر سر زده! بر بت شکن آذر زده! نمرود را شهپر زده! بر مدعی تسخر زده! بر خصم دون یابی ظفر! ای یار غائب از نظر!
ای روی تو برهان من، وی حجت تو جان من، ای نور تو تابان من، وی لقمه ات بر خوان من، آخر بگو
سلطان من، کی می رسی با کر و فر! ای یار غائب از نظر!
بنگر شها روی زمین، با آن نگاه نازنین، از لاله و از یاسمین، از ظلم و جور و کفر و کین، از هند و ری
تا روم و چین، عالم به راهت منتظر! ای یار غائب از نظر!
شاها درخت دین تویی! پیوند ماء و تین تویی! درسینه سینین تویی، زیتون تویی و تین تویی! مقصود زین آیین تویی! ور شد زمین زیر و زبر، ای یار غائب از نظر!
ای شه سلامت می کنم، گردون به نامت می کنم، صاحب مقامت می کنم، ماه تمامت می کنم، وین می به جامت می کنم، آیی به بزم ما اگر، ای یار غائب از نظر!
روی تو دیدم جان شدم، وز صنع تو حیران شدم، از نرگست گریان شدم، وز پسته ات خندان شدم، آنگه سوی دکان شدم، از بحر حلوا و شکر، ای یار غائب از نظر!
تمثال شاهی را ببین! خورشید جاهی را ببین! نور الهی را ببین، سر کماهی را ببین، هم گاو و ماهی را ببین، بر تخت او بنهاده سر، ای یار غائب از نظر!
از نزد من محزون مرو! ای ماه من بیرون مرو!با این دو چشم خون مرو! وز کوچه خود افزون مرو! نزد
رقیب دون مرو! زین شحنه گان پرده در! ای یار غائب از نظر!
ساقی نگه کن جام من! وین جان بی آرام من! مطرب رواکن کام من! تا قرعه افتد نام من! وی شه بده انعام من! با آن دهان پر گهر! ای یار غائب از نظر!
ای پادشاه جم بیا! وی قبله اعظم بیا! ای صاحب خاتم بیا! ای منجی عالم بیا! ای وارث آدم بیا! وی زاده خیرالبشر! ای یار غائب از نظر!
ای نور من وی نار من! ای آتشین رخسار من! ای دلبر عیار من !در خانه خمار من! آخر چه کردی کار
من! وان وعده های بی ثمر، ای یار غائب از نظر!
مرحوم #احمد_عزیزی✍
21717-1640876989929.mp3
801.8K
#حضرت_زهرا
#زمزمه
حسین جان حسین جان حسین جان حسین
بیا این شب جمعهٔ آخری
حسین عزیزم بشین روبروم
همینکه موهات ونگا می کنم
گره می خوره ناله هام توو گلوم
سرِ شب شمردم کفن هامون و
بمیرم الهی یه دونه کمه
هزار تا لباسم برا یوسفی
که در بین گرگا بمونه کمه
دعا می کنم که شبیه خودم
تویِ جای تنگی گرفتار نشی
نبیم که در گودی ِ قتلگاه
داری پاتو روی زمین می کِشی
یه روز آخه دور تو خالی میشه
می مونی چه تنها تو و خواهرت
همه دسته دسته ته قتلگاه
باشمشیر و نیزه می ریزن سرت
بزرگ قبیله می گیره وضو
یه نیزه می شه بینشون دست به دست
لگد میزنه پهلوت و میشکنه
یکی مثل اونکه پر من شکست
شب جمعه ها قول میدم که بیام
کنار تو ای یوسف بی سرم
خونای گلو رو تمیز میکنم
باچشمی ترو گوشه معجرم
صدا می زنه پیش چشمام حسین
با نعلای تازه بهم ریختنت
به قدر کف دستی سالم نموند
زیر شمشیر و نیزه ها از تنت
#قاسم_نعمتی ✍
#شب_جمعه #فاطمیه
.
4_5917752918504638809.mp3
3.2M
#زمزمه
#فراق_کربلا #امام_حسین
#حاج_نریمان_پناهی
مرهَم ، واسه چِشم تَرم میخوام!!
حال دلم بده ، حَرم میخوام
حال دلم خیلی بده ، جاموندم از قافِله بازم
کرب و بلای تو شُده تو این روزا همه نیازم
چاره ندارم ؛ میدونم باید بسوزَم و بسازم
جانم حسین
رحمی بکن به چشم های زارم ، خیلی بَدم امّا دوست دارم
تاکی تحمل بکنم تلخی و درد روزگار رو؟
بهم بگو که تا به کی باید نبینم کَربلا رو
آخر میمیرم از غَمت ؛ کی میشه دَعوت کنی مارو؟
جانم حسین
معلومه کاری نداری بامن ، وقتی همه اومَدن الا من!!
همه شُدن زائر تو به غیر من که رو سیاهَم
از دوری حَرم ببین ، لَبریز اشک و سوز و آهم
آقا جان رقیه بِطلب ؛ عُمریه آقا چشم به راهَم
جانم حسین
#شب_جمعه
.
4_5958310475069394656.mp3
5.45M
📻 بشنوید | نکته ۲۱ آبان ۱۴۰۲
🎤 #حاج_محمد_فراهانی
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۲۱
#آموزش_مداحی
نمونه #دستگاه_ماهور
همه نمینونن مثل سلیم موذن زاده؛ اوج بخونن، بعضیا مثل آقای سلحشور ،پرده های صوتی بالایی ندارن اما ایشون طنین صدای بهتر و دلنشین تری دارند.
4_5958310475069394647.mp3
20.57M
📻 بشنوید | #سخنرانی
🎤 #دکتر_اسماعیلی
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۰۲/۰۸/۲۱
791K
#امام_رضا
گریه ام خنده ندارد دل من تنگ شده
باز کن گوشه ای از خلوت ایوان مرا
حال شبهای گدا را چه کسی میداند
صبح کن جان جوادت شب هجران مرا
از همین فاصله ی دور سلام #آقا_جان
مهربان دست بکش موی پریشان مرا
تن بیمار مرا باز در آغوش بگیر
اینقدر طول نده مهلت درمان مرا
آی مردم همه ی آبرویم دست رضاست
من گُنَه کردم و داده همه سامانِ مرا
قلبم از شوق وصال تو به هم میریزد
قدمی رنجِه کن آن لحظه ی پایان مرا
نمک سفره ی ما چیست ؛اباعبدالله
میدهد از سر این سفره فقط نان مرا
مَحرمی نیست که مرهم بنهد بر دل من
جز تو، ای دوست که خود محرم اسرار منی
نوای #آقای_جاودان
ظلم به سر میرسد ای یار.mp3
2.91M
🎙 #محمد_حسین_پویانفر
✳️ #امام_زمان
#️⃣ #مناجات_با_امام_زمان_عج
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #جمعه
ظلم به سر میرسد ای یار
از او خبر میرسد ای یار
او می آید تکیه به دیوار حرم میزند
او می آید قدم به چشمان ترم میزند
او می آید او می آید
متی ترانا و نراک
یا ابن الحسن روحی فداک
او پناه عالمین است
منتقم خون حسین است
او می آید درد همه خلق دوا میشود
او می آید قبله ما کرب و بلا میشود
او می آید او می آید
أین الحسن أین الحسین و أین ابناء الحسین
مع امام منصور ان شاء الله بین الحرمین
متی ترانا و نراک
یا ابن الحسن روحی فداک
نماهنگ تجدید پیمان.mp3
1.86M
دست بر نمیدارم از پرچم تو یا اباعبدالله
عالمی دارم با محرم تو یا اباعبدالله
عشق بی تکرارم خیلی دوست دارم عزیزم
حق دارم این جوری از دوری میبارم عزیزم
ابی عبدالله چه کنم بی حرمت
ابی عبدالله دلخوشم با علمت
ابی عبدالله یا حسین بن علی ...
🎙 #امیر_برومند
✳️ #امام_حسین
#️⃣ #مناجات_با_امام_حسین
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #احساسی
شاعر
حمید سبزواری
موضوع
حضرت زینب علیهاالسلام
گونه:ولادت, مدح و منقبت
قالب شعر:ترجیعبند
مناسبت:پنجم جمادی الاول
منبع:آینۀ صبر
وزن:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
.........................................
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت
از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن
یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب
که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن
تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست
که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن
غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت
وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن
آیت لطف خدایی و به هر دل تابی
گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن
نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد
که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن
«زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس
که شد از نام دلارای تو دفتر روشن
در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی
که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو
تربیت یافتۀ دامن زهرایی تو
زینت قامت دین، زیور رخسار شرف
مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو
گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی
خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو...
عبرتآموز زنانی به حجاب و به وقار
برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو
حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک
غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو
عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند
که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو
در صف حشر که هنگام شفاعت باشد
مادرت فاطمه را همره و همپایی تو
در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی
که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
تاریخ_و_ترتیب_حوادث_منتهی_به_شهادت_حضرت_زهرا.PDF
7.71M