هدایت شده از ققنوس
«موکب حضرت قائم(عج) با حضور سید کاظم روحبخش»
(اربعیننوشت۱؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۳)
|۳شنبه|۳۱ مرداد ۱۴۰۳|۱۵ صفر ۱۴۴۶|
قسمت ۲از۲
• در جاده ملایر به نهاوند، با یک معضل مواجه میشوید، سرعت مجاز به گمانم ۹۵ کیلومتر است، اما قدم به قدم، با سرعتگیر مواجه میشوی! در جاده بینشهری این تعداد سرعتگیر، عجیب و عذابآور هست...
• در ادامه موکب مردمی چهارده معصوم، موکب مردمی بنیالزهراء(س)، موکب مردمی حضرت زهراء بخش خزل و... آنچه که احتمالاً برای شما هم تعجبآور باشد این تأکید موکبها بر قید «مردمی» است، چیزی که هرچه پیش میرویم، بیش از گذشته، به چشم میخورد... ببینید مداخلات مخل دستگاههای دولتی و سهلتی و خصولتی چه بر سر موکبداران آورده که ناچارند «مردمیبودن»شان را اینگونه در چشم مخاطب کنند...
• موکب امام حسن مجتبی قارلق و... دوست داشتم به تکتک است موکبها سر بزنم، قصههایشان را بشنوم یا حداقل خداقوتی بگویم، یا نه حداقل نام تکتکشان را ثبت کنم... اما ثبت همین تعداد هم در پشت فرمان، کار راحتی نیست!
• در بین راه اطراف بیستون، تبلیغات یکی از موکبها توجهم را جلب میکند، موکب حضرت قائم(عج) با حضور #سید_کاظم_روح_بخش! این مدلش را ندیده بودم!
• وارد کرمانشاه که میشویم تبلیغات سامانه امدادزائر را میبینی... بنا ندارم به بچههای کرمانشاه زحمت دهم... فاطمه میگوید زنگ بزنم به این شماره؟ میگویم بزن، نزدیک ساعت ۱۲ است، گوشی اشغال است، تعجب میکند، این وقت شب با کی حرف میزنند؟ با یکی مثل ما! بعد از لحظاتی پاسخ میدهند، ابتدا خیلی رسمی و مؤدب، اما چند ثانیهای نمیگذرد که لهجه شیرین و مهربان کرمانشاهی غلبه میکند و با شور و شعف و دلسوزی راهنمایی میکند:
دانشگاه صنعتی کرمانشاه امکانات خوبی دارد، اما شلوغ است، یک جای دیگر هم هست، آنجا خلوتتر است، اما خوب تحویلتان میگیرند، اما امکاناتشان کم است، شاید نپسندید... نشانی هر دو را میفرستم و...
• از پاسخگوییشان راضی است... به همین نشانی میرویم...
• شما هم اگر خواستید میتوانید از خدمات امدادزائر که ابتکار بچههای مردمی کرمانشاه است، بهرهمند شوید، کافی است با شماره 0833138 تماس بگیرید...
• به نشانی میرسیم، مسجد حضرت ابوالفضل(ع)، موکب مردمی شهید عبدالمحمد چراغی... مرد جاافتاده خوشرویی به استقبال میآید... مسجد باصفایی است، در حیاط مسجد چند ماشین پارک کردهاند، تا یکیدوساعت دیگر، بعد از ما هم چند ماشین میآید و حیاط مسجد پر میشود...
• سفره شام پهن است و با چای و شربت نعناع و با روی باز و با محبت پذیرایی میکنند...
• گوشی را که برمیدارم، خبر خوش حلشدن ماجرای طریقالحسین(ع) یزد، خستگی را از تنم درمیآورد...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2