eitaa logo
مسجدآیت‌الله‌املایی/کانون‌فرهنگی–قرآنی‌مسجدقائمیه
323 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
250 فایل
✔ارتباط با مسئول کانال: @emlaeeadmin ✔هرگونه کپی‌برداری از کانال کاملاً آزاد و بدون اشکال شرعی می‌باشد. 🔸️ اخبار و مطالب مذهبی 🔹️ اطّلاع‌رسانی مراسمات مذهبی 🔸️ ارائه مطالب (متن و کلیپ‌های کوتاهِ صوتی و تصویری) با موضوعات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 تلنگر: یکی چشمشو میده برای خدا، ما نمیتونیم حتی بخاطرخدا کنترلش کنیم... 🆔 @emlaee
✨﷽✨ ✍ استاد فاطمی نيا می گويد : علامه جعفری از پدر آیت الله خوئی، مرحوم آقا سید علی اکبر خوئی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان. به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم. 💭 گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا تو برگردی. 🆔 @emlaee
استاد شهید مطهری: امثال من گاهی با سؤالاتی مواجه می‌شویم که با لحن تحقیر و مسخره آمیزی می‌پرسند: آقا سواره غذا خوردن شرعاً چه صورتی دارد؟! با قاشق و چنگال خوردن چطور؟! آیا کلاه لگنی به سر گذاشتن حرام است؟! آیا استعمال لغت بیگانه حرام است؟! ... در جواب اینها می‌گوییم: اسلام دستور خاصی در این موارد نیاورده است. اسلام نه گفته با دست غذا بخور و نه گفته با قاشق بخور؛ گفته به هر حال نظافت را رعایت کن. از نظر کفش و کلاه و لباس نیز اسلام مد مخصوصی نیاورده است. از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است. اما اسلام یک چیز دیگر گفته است؛ گفته شخصیت باختن حرام است، مرعوب دیگران شدن حرام است، تقلید کورکورانه کردن حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است، طفیلی‌گری حرام است، افسون شدن در مقابل بیگانه حرام است، الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است، انحرافات و بدبختیهای آنها را به نام «پدیده قرن» جذب کردن حرام است، اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشود حرام است. 📙 استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص107 🆔 @emlaee
✨﷽✨ 🌼آدمِ كسی نباش! ✍علامه جعفری می‌گفت روزی طلبه‌ی فلسفه‌خوانی نزد من آمد تا برخی سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. ذهنِ نقاد و سوالات بديع داشت كه بی‌پاسخ مانده بود. پاسخ‌ها را كه می‌شنيد، مثل تشنه‌ای بود كه آب خنكی يافته باشد. خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزشِ اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش اُبُهّت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. می‌دانستم اين شيفتگی، به اِستقلالِ فكرش صدمه می‌زند. تصميم گرفتم فرصتِ تعليم را قربانی اِستقلالِ ضميرش كنم. روزی كه قرار بود برای درس بيايد، درِ خانه را نيم‌باز گذاشتم. دوچرخه‌ی فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركاتِ كودكانه كردم. ديدمش كه سَرِ ساعت، آمد. از كنارِ در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يك كلمه، رفت كه رفت. اين‌جا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدماتِ فكری و فرهنگی به اسلام ، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخه‌بازی آن روز است! درسِ استاد آن شب آن بود كه دنبالِ آدم‌های بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. امّا مُريد و واله كسی نشويد. شما اِنسانيد و اَرزشتان به اِدراك و اِستقلالِ عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدمِ كسی نشويد؛ هر چقدر هم طرف بزرگ باشد. 🆔 @emlaee
✨﷽✨ 🌼آیت الله حائری شیرازی باید پله پله باشد ✍گفته‎اند لقمه را کوچک بگیرید و خوب بجوید، بعد بخورید. «توبه» هم همینطور است. ذره ذره. خرده خرده. .چرا وقتی زیاد تمرین خط می‎کنی، هر چه بیشتر می‎نویسی بد‎خط‎تر می‎شوی؟ کم بنویس اما خوب و با تأمل بنویس. «توبه» یک شبه، یک شبه هم از بین می‎رود. . بارانی که شدید و سریع می‎آید، سیل می‎شود و از بین می‎رود. چه بارانی در زمین فرو می‎رود؟ بارانی که رعد و برق ندارد، ملایم می‎بارد، دو شبانه روز، سه شبانه روز، هفت شبانه روز می‎بارد، یواش، یواش در زمین فرو می‎رود و سطح آب چاه‎ها را بالا می‎آورد، سیل نمی‎شود و در منزلگاه خودش قرار می‎گیرد. . «توبه» مثل نردبام، پلّه پلّه است.اگر چند تا از تخته‎ها را برداشتی آیا می‎توانی از این نردبام بالا بروی؟ تقریبا غیر ممکن می‎شود بالا رفتن از این نردبام. . بشین تأمل کن، با خدای خودت صحبت کن. بگو این تکه این جوری شده و می‎خواهم ذره ذره درستش کنم. امروز یک تکه ‎اش را تکرار نمی‎کنم. بعداً یک تکه‎ ی دیگر هم اضافه کن. نه قولی بدهی که نتوانی عملی کنی. بسیاری وقتی یک مقدار تنبّه پیدا کردند بلافاصله می‎گویند من هر شب باید پا بشوم و نماز شب بخوانم. تو همچین حرفی را نزن. بگو نه من نمی‎توانم هر شب پا بشوم. من عادت کرده‎ام هر شب بخوابم. . بگو من هفته‎ای یک شب پا می‎شوم. من از این نماز شب دو رکعتش را می‎توانم بخوانم. بعدش این را بکن چهار رکعت. بعد بکن هفته‎ای دو شب. . 🆔 @emlaee
🔅 ✍ این دفعه مهمان من! 🔹هفت یا هشت‌ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! 🔸پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمزرنگ که تقریباً هم‌قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش. 🔹میوه و سبزی رو خریدم. کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک 5زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه‌فروشی خریدم و روبه‌روی میوه‌فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. 🔸خونه که برگشتم مادر گفت: مابقی پولو چه‌کار کردی؟ 🔹راستش ترسیدم بگم چه‌کار کردم. گفتم: بقیه پولی نبود. 🔸مادر چیزی نگفت و زیرلب غرولندی کرد. منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته‌ای آزارم می‌‌داد. 🔹پس‌فردا به اتفاق مادر به سبزی‌فروشی رفتم. اضطرابم بیشتر شده بود. 🔸یهو مادر پرسید: آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ 🔹گفت: نه همشیره. 🔸مادر گفت: پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ 🔹آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلوی چشمش مرور می‌شد با لبخندی زیبا رو به من کرد و گفت: آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. 🔸دنیا رو سرم چرخ می‌خورد. اگه حاجی لب باز می‌کرد و واقعیت رو می‌گفت، به‌خاطر دو گناه مجازات می‌شدم؛ یکی دروغ به مادرم، یکی هم تهمت به حاج‌آقا صبوری! 🔹مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی رو به من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی‌دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت می‌کنه یا نه؟! 🔸به‌خدا هنوزم بعد از 44 سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها با خودم می‌گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده؟ 🔹آدم‌هایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن و نه ادعای خواندن كتاب‌های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه و آبرویی نریزه. 🆔 @emlaee
🔴نیّتِ شور! ✍ آدم وقتی یک کاری رو انجام میده، اگر نیتش خالص باشه عملش رشد می‌کنه ولی اگر نیتش ناخالصی پیدا کنه، مثل آب شور می‌شه که گیاه و درخت رو خشک می‌کنه وقتی آب شور شد، هرچی به اون گیاه برسی بازم فایده نداره و خشک می‌شه ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 🆔 @emlaee
✍امام صادق علیه السلام: زندانى [واقعى] كسى است كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته باشد. 📚شرح غررالحکم، الكافی : ۲/۴۵۵/۹. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 🆔 @emlaee
✅ قاطعیت همراه با محبت ✍حاج‌ آقا‌ قرائتی: پدر و مادر همانطور که برای سرما خوردن فرزند اقتدار به خرج داده و نمیگذارند با لباس تابستانی در هوای سرد بازی کند، در دعوت فرزند به نماز هم باید داشته باشند.البته اگر درباره فرزند فقط اقتدار به خرج داد و امر کرد، عقده ای می شود و اگر به فرزند فقط کرد،لوس می شود. اگر بخواهیم فرزند نه عقده ای شود و نه لوس، باید هم به او محبت کرد و هم اقتدار و قاطعیت به خرج داد. البته محبت باید مقدم بر اقتدار باشد. 🆔 @emlaee