نش فریاد زد؛ «ما همه سرباز توئیم خمینی، گوش به فرمان توئیم خمینی»، باز ساده اما از روی عقیده و منطبق با عمل خویش گفت؛ «نه من سرباز توام و نه تو سرباز من. همه سرباز خداییم انشاءالله.»
آدمهای خوب کم نیستند و کم ندیدهایم. شاید ما هم آدمهای خوبی باشیم چرا که گاهی کارهای خوبی میکنیم. بخشی از شادی و وقت و توانایی و پول خود را با عدهای قسمت میکنیم. شاید برخی خوبتر باشند و از قوه قهریه خود نیز برای خوب بودن و خوبی کردن استفاده کنند. مثلاً وقتی میبینند به کسی دارد ظلم میشود، سینه سپر کنند و وارد معرکه شوند. مأموریت قاسم تقسیم کردن بود. آرامش و امنیت و شادی و لبخند و در کنارش ترس و وحشت و اضطراب. آنچه قاسم را از دیگر خوبان سوا میکرد، آن بود که او اهل قناعت نبود. بله! قناعت همیشه هم چیز خوبی نیست. اگر در تقسیم خوبیها به دایره تنگ و حقیری در اطراف خود قناعت کنی، چنین میشود. قاسم آرامش و امنیت و لبخند را برای همه انسانهای روی زمین میخواست نه فقط برای اهالی قناتملک و کرمانیها و ایرانیها. برای او فرقی نداشت که این زن و مرد و کودک چه زبانی دارند، چه آیینی و خطوط جغرافیا آنان را چگونه تقسیم کرده است. امنیت و آرامش و لبخند حق همه بود و وحشت و اضطراب حق همه آنهایی که آن حق را از دیگران سلب کرده بودند. اینجاست که قاسم را میتوان در دو شمایل دید. شمایلی نرمتر از حریر و دلنازکتر از کودکان که گویی هنوز کودکی پنج ساله در قناتملک است. همانقدر دل کوچکی دارد. از ته دل میخندد و مثل ابربهارگریه میکند. و شمایلی دژم و غضبناک که گویی خدای جبار و منتقم به او مأموریت داده است تا بندگان طاغی و خونریزش را به دست او هلاک کرده و راهی دوزخ سازد.
خیابانهای شلوغ و تاریک ما برای نام تو حقیر و کوچکاند. روزی ستارهای بزرگ و پرنور کشف میشود و نام تو را بر آن خواهند گذاشت. بلندمردا! نامت بلند باد که آب و آتش در چشمان تو به هم میرسید و خوشا بحال آنانکه در روزگار رجعت بار دیگر آن چشمهای پرفروغ را میبینند و میانشان نور تقسیم خواهیکرد.
*محمد صرفی*
▪️امروز *رهبر معظم انقلاب* به مدیر مسئول کیهان پیام فرستاده و گفته:
*«یادداشت امروز آقای محمد صرفی، یک آفرین دارد».👏*
این یادداشت آقای صرفی نویسندهی خوش ذوق، با سواد و بیادعای کیهان، درباره حاج قاسم که توجه رهبری را جلب کرده است
⬇️✒️✒️✒️✒️⬇️
ستاره قاسم در کهکشان راه خمینی(یادداشت روز)
چقدر خوب است که کودکان وقتی به دنیا میآیند کسی نمیداند سرنوشت چه تقدیری برای آنان رقم زده و تاریخ برای شانه نحیف برخی از این کودکانگریان، چه مأموریتی گرانسنگ تدارک دیده است. آری! اینگونه بود که دست فرعون بهرغم تمام دست و پا زدنهایش، به فرزند عمران و یوکابد نرسید و موسی دودمان طاغوت عصر خود را در نیل بر باد داد. و آن زمانی بود که از چشم دنیااندیشان و ظاهربینان کار مؤمنان به پایان رسیده بود؛ در پیش، امواج خروشان نیل بود و از پس، لشکر جرّار فرعون. اما تقدیر الهی چیز دیگری بود. پس فرمان آمد که ای موسی! عصای خود را بر دریا بزن ... و شد آنچه ناشدنی مینمود.
تابستان سال 1953 برای «دوایت آیزنهاور» سی و چهارمین رئیسجمهور آمریکا شیرین بود. ماموران سازمان CIA در تهران به فرستادگان و مزدوران بریتانیایی که دیگر کبیر نبود پیوستند و عملیات آژاکس را با موفقیت به سرانجام رساندند. دولت وقت با کودتا سرنگون شد و شاه لرزان و فراری دوباره بر تخت نشست. «آلن دالس» رئیس CIA اگر از آینده چیزی میدانست بدون شک پنج سال بعد، تیمی از ماموران خود را بار دیگر راهی ایران میکرد اما این بار نه به مقصد تهران بلکه به «قناتملک»، روستایی در دل کویر مرکزی ایران. به خانه ساده و محقر مشهدی حسن.
اما نه آیزنهاور و دالس میدانستند و نه حتی مشهدی حسن و فاطمه که آن کودکی که روز اول فروردین سال 1337 پا به زمین گذاشته و گریه میکند، چه آیندهای و مأموریتی در پیش دارد. فرزند سوم خانه بود و نامش را گذاشتند قاسم. انتخابی بهجا و نامی نیکو بود. این طفل شیرخوار و روستازاده گمنام، مأموریت داشت چیزهایی را قسمت کند. از این باب همه ما قاسم هستیم چرا که در زندگی چیزهایی را با دیگران و بین دیگران قسمت میکنیم. اما قرار بود او از همه ما و قاسمها، قاسمتر باشد.
دنیا معرکههای عجیب و غریب و شگفتیهای فرامحاسباتی کم ندارد. نقاطی به ظاهر بسیار دور و بیربط در گوشه و کنار کرهخاکی هستند که هیچ دستگاه محاسباتی و عقل و حتی خیالی نمیتواند میان آنها خطی برقرار سازد. وقتی مامور ساواک سال 1342 با ریشخند از آقا روحالله پرسید یارانت کجا هستند، آن مرد خدا که دلش از خورشید هم گرمتر و چشمهایش از برق آسمان گیراتر بود، با دلی آرام و قلبی مطمئن پاسخ داد؛ سربازان من در گهوارهها هستند. یحتمل مأمور مفلوک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، پوزخندی زده و در دل یا زیر لب گفته باشد عجب آخوند خوشخیالی و چه خیالات خامی! نمیتوان به واکنش آن مأمور چندان خرده گرفت. آن روز قاسم سلیمانی پنج ساله بود، مهدی باکری و اسماعیل دقایقی 9 ساله، حسن باقری و ابراهیم همت هشت ساله، حسین خرازی شش ساله، احمد کاظمی، مهدی زینالدین و حسن تهرانیمقدم 4 ساله، محمود کاوه و علی هاشمی 2 ساله. کودکانی دور از هم، هر کدام در شهری و روستایی. آن ستارههای دور از هم در کهکشان راه خمینی. آنقدر دور که هیچ منجمی نمیتوانست پیشبینی کند روزی که چندان دور نیست این ستارهها در یک مدار قرار خواهند گرفت و چشم آسمان از نورشان روشن خواهد شد.
تازه این کودکان فرماندهان سپاه خمینی کبیر بودند و بسیاری از سربازان آنان حتی هنوز پای بر زمین، این «سیاره رنج» نگذاشته بودند. گفتیم فرمانده و سرباز! بگذار همینجا تکلیف این دو کلمه را روشن کنیم. میدانی چرا فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که نامش لرزه بر اندام دشمنان میانداخت خود را همیشه سرباز میدانست و مینامید و وصیت کرد بر سنگ مزارش بنویسند سرباز قاسم سلیمانی؟ همان سربازی که چند روز پیش یک رسانه آمریکایی با کینهای عمیق نوشت سلیمانی شبه نظامیان عراق، لبنان و یمن (افغانستان و پاکستان و سوریه و فلسطین را جاانداخته) را به یک اتحاد راهبردی متصل و نیروی قدس را به نوعی ناتو تبدیل کرد.
در روزگاری که آدمها به دنبال نام هستند و برای خود لقب میسازند و میتراشند و برای محکمکاری سفارش میدهند، مردی که سرنوشت منطقه و بلکه جهان را تغییر داد، به او لقب «فرمانده سایهها»، «خردکننده داعش» و «قویترین مرد خاورمیانه» داده بودند و فرماندهان ارتش آمریکا به او حسادت میکردند، خود را سرباز میداند. ریشه ماجرا به همان پیرمرد طوفانی برمیگردد که بر صندلی ساده حسینیه جماران مینشست و آرام سخن میگفت و دنیا را به لرزه درمیآورد. قاسم شاگرد مکتب حضرت روحالله بود. همان که بنیانگذار انقلابش میخواندند، مرد قرن، سیاستمدار عصر، تغییردهنده جهان و تاریخ و... البته که همه اینها بود اما وقتی یکی از مریدا
جنگ هیبریدی چیست؟
جنگهای هیبریدی یا ترکیبی، به شیوه نبردی گفته میشود که در آن تمام ابزارها و روشهای ترکیبی نظامی نوین جایگزین نبردهای سنتی خواهد شد. نیروی هیبریدی در این نبردها توانایی فوق العادهای بر اثر گذاری در جامعه دارند، ابن نبرد به زبان سادهتر جنگ روانی محسوب میشود، در ایران از جنگ هیبریدی با عنوان جنگی ترکیبی یاد میشود.
عملیاتی که ترکیبی از جنگ سرد و نرم با سلاح موشک و رسانه است. از جمله ویژگیهای جنگ هیبریدی، ابهام و پیچیدگی آن است، بدین صورت که برخی از کارشناسان نظامی و امنیتی آن را شیوه جدیدی از رویارویی با دشمن میدانند و آن را انقلابی جدید در طراحی جنگهای نظامی تلقی کردهاند.
حالا با توجه به اتفاقات اخیر در منطقه خاورمیانه و جریاناتی که کشور آمریکا در این محور ایجاد کرده است، باید به این سوال پاسخ داد که آیا وضعیت امروز ایران نشانههایی از ورود به دوران دشواری از نبرد امنیتی و جنگ شناختی_هیبریدی است، یا خیر؟
بسیاری از نظریه پردازان نظامی پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، با روش جنگهای سنتی خداحافظی کردند و از سال ۲۰۰۱ رویکردشان را در طراحی نقشههای نظامی و امنیتی فضای سایبر را هم اضافه کردند. در گزارش منتشر شده از اجلاس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۱۵، ملزومات یک جنگ هیبریدی در هشت مورد دیپلماسی، جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی، حمایت از نابسامانیها و شورشهای محلی، نیروهای نامنظم و چریکی، نیروهای ویژه، نیروهای کلاسیک نظامی، جنگ اقتصادی و حملات سایبری یاد شده است.
به نظر می رسد نیروهای جبهه مقاومت و جریان های آزادیبخش و اسلامی باید به سمت و سوی چنین مدلی از جنگ حرکت کنند، چرا که درک پیچیدگی های آن توسط نیروهای کلاسیک دشمن سخت است. در واقع اصلی ترین ویژگی این مدل از جنگها، ابهام و غافلگیری ناشی از ابهام است.
ــــــــــــــــ
⭕️ حادثه #هواپیمای_اوکراینی آنقدر تلخ است که باید بی صدا بر آن گریست.اما عمده نظرات و مواضعی که پیرامون آن گرفته میشود را باید در نسبت نظر دهنده باجمهوری اسلامی فهمید و تحلیل کرد نه خود موضوع.نگاه سیاسی به آن نوعی کاسبی است و القای عمدی بودن آن بدون استدلال برچرایی،نوعی شارلاتانیزم
👤 عبدالله گنجی
@TWTenghelabi
💢 ژنرال سلیمانی، مرد در سایه
🔻 شبکه آرته در معرفی این مستند که بیوگرافی سردار سلیمانی را نشان می دهد، نوشت:
🔻 مرد در سایه تهران تا چه اندازه نفوذ داشت؟ قاسم سلیمانی، ژنرال و استراتژیست ایرانی منطقه را در کنترل داشت و بر توازن ژئوپولیتیکی جهان تاثیرگذار بود.
🔻 به ندرت سرنوشت یک انسان، توازن در ژئوپولیتیک کل یک منطقه و جهان را این گونه بر هم زده است. قاسم سلیمانی تا لحظه قتل او توسط حمله پهپادی امریکایی در ژانویه ۲۰۲۰، بزرگترین دشمن ایالات متحده در ایران محسوب می شد. سلیمانی [به علت نقش خود] در جنگ عراق و ایران در دهه ۸۰ میلادی مورد ستایش قرار گرفت.
🔻 او به [جایگاه] ایران در منطقه اهمیتی نو بخشید. مسئول اصلی و سابق سیاست خارجی ایران به عنوان معمار خستگی ناپذیر محور مقاومت شناخته می شد: پروژه قدرت از سوی ایران که روحانیون تهران را قادر به کنترل هلال شیعی می کرد؛ منطقه وسیعی از ساحل لبنان تا امتداد مرز افغانستان که از طریق سوریه و عراق نیز عبور می کند. ژنرال سلیمانی زندگی خود را وقف این کار کرد
▫️ http://ydac.ir/ghr7e
🌐 اخبار استراتژیک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 رسانههای گرم و سرد
💬 مارشال مکلوهان
Hot and cool media (1965)
- Marshall McLuhan
🌐 اخبار استراتژیک