در کانال امتداد『توسل به شهدا』آغاز شد :
⚡️شروع چله دوم توسل به شهدایوالا مقام
🌺افراد بسیاری از متوسلین به چله شهدا حاجتگرفتهاند و همچنین انس و رفاقت بیشتر با شهدا پیدا کردند
شروع چله دوم از
😍۲۶ دی ماه ولادت امام علی (ع)
تا ۵ اسفند ماه
🌱هر روز چله منتسب به نام یک شهید والا مقام
🌱نام ۴۰ شهید به انتخاب اعضای کانال امتداد لیست خواهد شد
🌱و این ۴۰ شهید همراه با زندگینامه ، خاطرات، وصایا و تصویر به همه شما عزیزان معرفی خواهند شد
🌱به نیت همان شهید در روز چله میتوانید هر یکی از موارد زیر را انتخاب کنید :
🌺۱۰۰ صلوات
🌺زیارت عاشورا
🌺حدیث کسا
🌺سوره واقعه
🌺یک جز قرآن
🌺دعای چهاردهم صحیفه سجادیه
🌺سوره فتح
🌺دعای توسل
🌱یکی از موارد بالا رو انتخاب و نیت کنید
🌱روزانه یه ۲۰ نفر از مخاطبین خود و گروه ها ارسال کنید
🌱ثواب این چله رو به چهارده معصوم و شهید آن روز چله توسل تقدیم خواهیم کرد
لطفا در گروه ها و کانال های خود اطلاع رسانی کنید تا دوستداران شهدا و حاجتمندان نیز در این چله توسل به شهدا سهیم باشند
اجرتان با شهدا ❤️
امتداد『توسل به شهدا』
@emtedade
InShot_۲۰۲۵۰۱۱۲_۲۳۳۱۱۳۹۹۶.mp3
2.63M
#پادکستشهدایی
🍃بیا عاشقی را رعایت كنیم
ز یاران عاشق،حكایت كنیم
از آنان كه بوی خدا میدهند
به دنیای ما كربلا میدهند
از آنان كه در جبهه عاشق شدند
و با یک تبسم،شقایق شدند
ز مردان سرخی كه نورانی اند
سحر صورت و ماه پیشانی اند
گوینده: عین آبادی
🌺افراد بسیاری از متوسلین به چله شهدا حاجتگرفتهاند و همچنین انس و رفاقت بیشتر با شهدا پیدا کردند
شروع چله دوم از
😍۲۶ دی ماه ولادت امام علی (ع)
تا ۵ اسفند ماه
دوستان و آشنایان خود را برای سهیم شدن در این چله دعوت کنید
همچنین کانال خودتون رو حمایت کنید 🌺
امتداد『توسل به شهدا』
@emtedade
توسل به :
شهیدهادی شریفی 🌻
🌹#امروز__سه شنبه_25_دی🌹
0⃣4⃣چهلمین روز چله ی ترک گناه و برآورده شدن حاجات با دعاهای #بینظیره
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#معرفی_نامه_شهید
تاریخ ولادت:1363/11/9
محل ولادت: کرج
تاریخ شهادت:1394/1/27
محل شهادت: حلب سوریه
وضعیت تاهل: مجرد
محل مزار شهید :گلزار شهدای بهشت سکینه کرج
🌺 سر مزار شهدا بروید اگر میخواهید گره های زندگی شما تند تند باز شود
و عکس مزار شهید را برای کانال ارسال کنید 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
به خادم الشهدا ارسال کنید
@KhademoShohadd
@emtedade
🌺امتداد (توسل به شهدا)🌺
محسن کمالی دهقان در روز نهم بهمن ماه سال 1363 در خانواده ای متدین و مذهبی در حصارک کرج به دنیا آمد. محسن از همان کودکی ، خاص بود، برخلاف سنش رفتارهای بزرگ منشی از خود نشان میداد.
محسن بعد از اتمام دبیرستان وارد سپاه شد و به عضویت سپاه قدس درآمد. او از هوش سرشاری برخوردار بود و فعالیت گسترده ای در پایگاه های فرهنگی، بسیج و مسجد و …داشت و همین در او روحیه جهادی را پرورانده بود .
محسن اردوهای فرهنگی و رزمی بسیاری برگزار می کرد و از این طریق جوانان زیادی را با خود همراه می کرد. با شروع شدن حمله داعشی به مردم مظلوم و بی پناه سوریه و عراق و برای دفاع از حرم اهل بیت در قالب مستشار نظامی برای آموزش نظامی و رزمی به نیروهای مردمی و وطنی سوریه و عراق چندین بار به این دو کشور اعزام شد.
محسن مجرد بود، و تمام فکرش کمک به مردم مظلوم سوریه بود. روز بیست و هفتم فروردین ماه سال 1394،عصر پنجشنبه، محسن با تمام رشادت ها و دلاوری هایش در شهر حلب سوریه در سن 31 سالگی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزارشهدای بهشت سکینه (س) ، بنا به وصیت خودشان در کنار مادربزرگ گرامیش به خاک سپرده شد.
جوانان غیور ایرانی در هر دوره ای و در هر موقعیت جغرافیایی که ملت و مملکت خود را در خطر می دیدند، سینه را سپر آماج خطرها می کردند تا وطن و ناموس ایرانی و شیعه همچنان سرافراز بماند. شهید «محسن کمالی دهقان» از جمله مدافعان حرمی است که در اوایل مساله تعرض به حرم آل الله بند پوتین های خود را محکم تر کرده و با تاسی از پدری که در روزهای کودکی محسن رزمنده دفاع مقدس بوده است و به قول شاعر « پسر کو ندارد نشان از پدر/ تو بیگانه خوانش، مخوانش پسر» مهیای دفاع از حریم اهل بیت می شود. محسن « با غیرت و مشتاقانه» بی تاب از مظلومیت حرم حضرت زینب(س) به سوریه می رود.
پدرانی که جوانی پاک و متعبد خود را در جبهه های شرف و کرامت جنوب گذرانده اند، فرندانی تربیت کرده اند که حماسه هشت ساله دفاع مقدس را در سوریه و عراق تکرار کردند.
محسن و امثال محسن در هر برهه ای از زمان، شلمچه و هویزه و تپه های نبل و الزهراء نمی شناسند آنها تا پای جان برای آرمانهای انقلاب و اسلام ایستاده اند و جنگیدن در سوریه در مقابل تکفیری ها را مانند جنگیدن در رکاب امام حسین می دانند.بدرستی که چنین است و بر ماست که مدافع مدافعان حرم باشیم. در این روزهایی که بیشتربه ارزش جان فشانی این عزیزان پی برده ایم.
شهید والامقام« محسن کمالی دهقان » فرزند «یدالله» می باشد که در نهم بهمن ماه 1363، در کرج چشم به جهان گشود. وی که دانش آموخته دانشگاه امام حسین و امام علی می باشد از رزمندگان مدافع حرم بود که دوسال جانانه از حریم حرم اهل بیت دفاع کرد و در اوج حماسه آفرینی در تاریخ بیست و چهارم فروردین ماه 1394، در سوریه به درجه اعلی شهادت نایل آمد و تربت پاکش در بهشت سکینه کرج نمادی از استقامت و پایداری در راه ایمان و میهن می باشد.
شرح مجاهدتهای محسن عزیز از کلام پدر بسی شنیدنی ست و نوید شاهد البرز مفتخر به انتشار روایت پدرانه شهید مدافع حرم « محسن کمالی دهقان» می باشد:
*حاج آقا بیوگرافی کوتاه در مورد خودتان و و آقامحسن می فرمایید:
بنده «یدالله کمالی دهقان» هستم. ما اصالتا اهل حصارک کرج می باشیم و پدرم کارمند بازنشسته پست و تلگراف بود که ابتدا در تهران کار می کرد و اواخر کارشان و نزدیک به بازنشستگی ایشان در کرج بازنشسته شد. ما هشت فرزند که چهار تا خواهر و چهارتا برادر بودیم.من هم بچه پنجم بودم. بنده تحصیلاتم را در کرج سپری نمودم و در رشته مهندسی کشاورزی -دامپروری تحصیل کردم و در موسسه واکسن و سرم سازی کرج افتخار خدمت داشتم.
در بیست و دو سالگی در سال 1351، با همسرم که دختر دوست صمیمی پدرم بود ازدواج کردم.
ابتدا با پدر ومادر من زندگی می کردیم اما بعد از دو سال مستقل شدیم.مادرم به لحاظ اخلاقی شخصیت برجسته ای داشت و صاحب حسن خلق و سجایای اخلاقی بودو این احترام همگان را بر می انگیخت و ما در این مدتی که با ایشان زندگی کردیم خیلی روزهای خوب و آرامی داشتیم.
ما چهار فرزند داریم که آقا محسن سومین فرزند ما بود.او در سال 1363، در همین کرج به دنیا آمد. آن موقع ما در خانه های سازمانی موسسه رازی بودیم. اسم محسن را از اسمهایی که در قران گذاشتیم انتخاب کردیم.
محسن از بچگی بچه صبور و به قول معروف بدون اذیت و آزار بود و کاراش رو هم خودش انجام میداد. از همون بچگی خیلی استقلال طلب بود.
ایشون دیپلمش را که گرفت وارد دانشگاه امامحسین(ع) و امامعلی(ع) شد و بعد هم مستقیم وارد سپاه قدس شدو موفق به اخذ درجه سروانی و بعد که به شهادت رسید به درجه سرگردی مفتخر شد.
من با شغلی که آقا محسن انتخاب کرده بودند هیچ گونه مشکلی نداشتم و اتفاقا الگوش شاید خود بنده بودم. چون من خودم از ابتدای جنگ، قبلازاینکه انقلاب پیروز شود، از سال 56 بعد از شهادت شهید مصطفی خمینی جزو اولین کسانی بودم که در تظاهرات و راهپیمایی کرج شرکت میکردم. بعد از پیروزی انقلاب ما این افتخار را داشتیم که در نهاد به فرمان امام خدمت کنیم.بااینکه کارم چیز دیگری بود مدتی در سپاه ماموربه خدمت بودم.در دوران دفاع مقدس از طرف سپاه در جبهه غرب و جنوب رزمنده بودم و آخرین ماموریتم هم در لبنان در خدمت برادران حزب الله بودم و مسئولیتم مسئول پادگان «بعلبک» در لبنان بود که هر چهار ماه به مرخصی می آمدم و می رفتم.من از سال 65 تا 67 در رفت و آمد بودم و تا روزای آخر جنگ ما آنجا بودیم. وقتی آمدم اینجا قطع نامه امضاء شدو پایان جنگ اعلام شد.
آقا محسن دیپلمش را در مدرسه شاهد کرج گرفت و او بسیجی فعال بود و خیلی هم پشتکار داشت در واقع محسن تربیت شده شجره طیبه بسیج بود تا اینکه در سپاه گزینش شد.ایشان به کارهای فرهنگی بسیار علاقمند بود و کارهای برپایی نمایشگاه کتاب و جلسات بسیج را انجام می داد. در بخش آموزش در بسیج هم فعالیت داشت و از آن بیشتر در هیات های مذهبی و مساجد فعالیت داشت.
دوستان محسن اغلب از همفکرهای خودش بودند و در بسیج فعال بودند.آنها هم مانند محسن ولایی بودند و محسن دوستانش رو از بین آنها انتخاب میکرد و من مشکلی با آنها نداشتم.
* آقا محسن در سوریه چه کاری انجام می داد:
محسن جز مستشاران ورزیده بود و آموزش های ویژه ای را دیده بود که از جمله آنها آموزش چتربازی و کوهنوردی، دوره غواصی، آموزش انواع سلاح هابود که گواهینامه اش هم موجود است.
* از آنجایی که محسن هم جوان بود چقدر به وضعیت ظاهرش اهمیت می داد:
وضعیت پوشش محسن طوری بود که سعی می کرد همیشه شیک و تمییز باشد و به نظافت خیلی اهمیت می داد و همیشه به خودش عطر می زد. این خیلی جالب بود ؛ روزی که پیکرش را از سوریه آوردند ما در معراج الشهدا که بودیم مسئولین آنجا می گفتند: شهید بسیار معطر بوده است.
*وجه اجتماعی آقا محسن چگونه بود:
محسن محبوبیت عجیبی در بین فامیل داشت. چون اخلاق محسن جوری بود که ما عصبانیتش را یک بار هم ندیدیم. ایشان بیاندازه مهربان، جوانمرد و سخاوتمند و عشق و علاقه اش این بود که بتواند کاری برای مردم انجام بدهد. امکاننداشت یکی کاری از او بخواهد و کار مشروع و قانونی باشد و محسن انجام ندهد.
*محسن در برخورد با غیر انقلابی ها چه استراتیژی داشت:
محسن روش خاصی داشت. او قوه جازبه اش خیلی زیاد بود. اگر می دید کسی هم مخالف عقیدهاش است با او تند برخورد نمیکرد. با ملایمت برخورد میکرد و طبق گفته بزرگانمان و دینمان محسن با عملش مردم را جذب میکرد. او واقعا سعیمی کرد آنچه اسلام گفته عمل کند. هم در برخوردش با مردم و هم سبک و سیاق زندگی اش مانند کمک به دیگران. محسن بین فامیل و دوستان و آشنایان یک الگو بود. محسن عصبانی می شد فقط سکوت می کرد.
شما چطور توانستید آرمانهاتون رو به محسن انتقال بدید:
محسن هم کنجکاو بود و می پرسید و هم علاقه نشان می داد او در مورد شهدای دفاع مقدس بررسی می کرد و اتاقش پر ازعکس شهدای جنگ تحمیلی بود.او از شهدا الگو می گرفت و پای خاطرات ما از زمان دفاع مقدس می نشست.دردورانی که در لبنان بودم او نیز با یکی از دوستان من که مهندسی از حزب الله لبنان بود دوست شد و این دوستی مودتی دو طرفه بود و از آنجایی که محسن عربی را بلد بود با هم دیگر خوب ارتباط برقرار کردند. او در زمینه ایثار و شهادت بسیار بر محسن اثر گذاشت و یکی از دلایل موفقیت محسن درماموریت های سوریه و عراق، تسلط بر زبان عربی بود.
* قبل از اینکه برود سوریه جای دیگههم فعالیت برون مرزی داشت؟
خیر.ایشان قبل از اعزام به سوریه مسئول آموزش نیروی فاطمیون بود و برای اولین بار دو سال قبل از شهادتش اعزام شد.در سوریه کار مستشاری انجام می دادو بعد از بازگشت از سوریه به عراق رفت و در آنجا نیروهای مردمی و حزب الله را آموزش می داد.
در سومین اعزام به شهادت رسید.
*** حاجآقا زمزمههای سوریه رفتن را از کی آغاز کرد؟
از همون زمانی که به قول معروف درگیریها در سوریه شروع شد. محسن آرام و قرار نداشت به خصوص وقتی که از طریق اخبار شنید این داعشی های تکفیری به حریم اهل بیت بیاحترامی میکنند و بعضی مقبرههارا شکافتند و به نزدیکی حرم حضرت زینب رسیدند او منتظر و داوطلب بود هر لحظه اعزام شود.
یک روز که رفته بود بهشت زهرا، مادر شهیدی را دیده بود که فرزندی نداشت و همسرش هم به رحمت خدا رفته. وقتی متوجه شد که سقف خانه آن شهید بر اثر باران از بین رفته، بلافاصله برای ترمیم خانه پیش قدم شد و سقف خانه را ترمیم کرد.
راوی: پدر شهید
نماز جماعت
وقتی همراه شهید کمالی به عراق رفته بودیم، محسن مقید بود نمازهای یومیه را به جماعت در حرم حضرت علی (ع) بخواند. ما صبح زود میرفتیم سرکار و ظهر تنها دو الی سه ساعت وقت استراحت داشتیم و به علت خستگی کمتر به حرم میرفتیم، اما محسن با توجه به خستگی زیاد، تمام نمازها را در حرم ادا میکرد.
راوی: همرزم شهید
کرج را میترکانم
قبل از رفتنش میگفت: «من میرم و وقتی برگردم کل کرج رو میترکانم.» ما همگی تصور میکردیم محسن بعد از بازگشت از منطقه حتما میخواهد تا چند وقت از خاطرات سوریه بگوید و به اصطلاح خودی نشان دهد. اما در روز تشیع جنازهاش وقتی خیل عظیم جمعیت را دیدیم فهمیدیم که منظور محسن چه بود.
راوی: همرزم شهید
افکار بزرگ
آخرین روزهای حضور ما در جمع بر و بچههای شیعه عراقی بود. محسن گیرداده بود یک پرچم عراق میخواهد. با هر زحمتی بود برایش پرچم جور کردیم.
چند ساعت بعد دیدیم هیاهو بلند شده و همه نیروهای عراقی که با آنها کار میکردیم، هلهله میکنند. شعارهای مذهبی و محلی میخواندند. جلو رفتیم.
دیدیم محسن پرچم را سریک شاخه نخل بسته و آن را دست عراقیها داده و هلهله میکنند و رجز میخوانند. تعجب ما را که دید گفت: «باید به اینها شخصیت بدیم. اینها نیاز دارن معنی و مفاهیم وطن، شرافت و استقلال برایشان دوباره زنده بشه.» محسن افکار بزرگی در سرداشت. ظاهر آرام و سادهاش، با لبخندی که همیشه بر لب داشت، همیشه متفکر به نظر میرسید.
راوی: همرزم شهید
وادی آرامش
اصلاً توی حال و هوای خودش نبود. دائماً زیر لب صلوات میفرستاد. به هر قبری میرسید میایستاد و میگفت: «این جا بهترین جای زمینه، این جا وادی آرامشه.» خلاصه چند ساعتی را در وادی السلام ما را به دنبال خود کشاند، توقف میکرد و سلام میداد و دعا میخواند. سر مزار آقای قاضی که رسیدیم دو رکعت نماز خواند، آرام نشست و زیارت عاشورا خواند. و به اسم برای همه دعا کرد. محسن خیلی روح بزرگی داشت، حیف که نشناختیمش.
همرزم شهید
الگوی بسیجیها
دهه هشتاد بود. سن و سال زیادی نداشتیم. آن موقع آقا محسن مسئول یکی از گروههای بسیج بود. من شناخت کمی نسبت به بسیج داشتم، اما به خاطر بودن آقا محسن در بسیج ثبت نام کردم. وقتی که وارد گروه شدم، دیدم خیلیها مثل من هستند. آقا محسن نه تنها فرماندهشان، بلکه مثل برادر کنارشان بود. شبها ماندن در پایگاه و رفتن به خانه، اختیاری بود. اما آقا محسن فضایی ایجاد کرده بود که همه پتوی سربازی پایگاه را به تشک گرم و نرم خانه ترجیح میدادند. یکی از بهترین الگوهای بسیجیها بودند. با اخلاق خوبش همه را مجذوب خودش میکرد. او به بسیج اجتماعی خیلی عقیده داشت. میگفت: «بسیج باید در خدمت همهی مردم باشد.»
راوی: همرزم شهید
دستنوشته شهید
وقتی خاطرات شاهرخ ضرغام را خواندم. به خودم گفتم: ناامید مباش؛ چون منم مثل شاهرخ خیلی از عمرم رو به گناه و نافرمانی گذراندم ولی در آخر خدا شاهرخ را خرید، منم امیدم فقط به خداست. اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر و پرستویی که مقصد را در پرواز میبیند از ویرانی لانهاش نمیهراسد.
چگونه دم از شهادت بزنم نه لیاقت دارم نه در حدش هستم و چگونه دم از زندگی بزنم در حالیکه از آیندهی خود خبر ندارم.
راوی: محسن کمالی دهقان
🌹 روز مرد مبارک
بخاطر اینکه برای وطنت و پای آرمان آزادی فلسطین #مثل_مرد ایستادی و تا لحظه آخر جنگیدی!
هدایت شده از امتداد『توسل به شهدا』
20.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️
#تقویم_شهادت_و_ولادت_شهدا_ملارد
⭕️ #بیست_و_سوم_دی
مصادف است با
🌴سالروز شهادت محمد همتی
🌴#شهید_محمد_همتی
🌴#محمد_همتی
🌴 #دفاع_مقدس
⬅️ پیج شهدا ملارد را در اینستا دنبال کنید
https://www.instagram.com/shohadae_malard?igsh=MzY1NDJmNzMyNQ==
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🔴 از کارشناس شهدا بخواهید
زندگی نامه رزومه #وصیت_نامه و تصاویر شهدا شهرستان #ملارد را
@shohadaemalard
https://eitaa.com/shohadae_malard
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
ـــــــــــــچ̲ل̲ه̲ ت̲̲وس̲ل̲ ب̲ه̲ ش̲ه̲د̲̲ا ـــــــــــــــ
هر روز گرفتار عادت های گناه آلود شده ایم که برکات را از ما دور کرده و برای رفع حاجت ها و بار شدن این گره ها
خداوند باری تعالی، شهدا را یاری ده ما قرار داد
شما هم با ما همراه شوید
در اولین چله توسل به شهدا
چهل روز ، هر روز به یک شهید متوسل میشویم ضمن مطالعه سیره شهید
به نیابت از ایشان یکی از راه های زیر را انتخاب میکنیم
#۱۰۰صلوات #زیارت_عاشورا #حدیث_کسا
#دعای_عهد #دعای_توسل #سوره_واقعه
#یک_جزء_قرآن
⬅️ شما هم در ثواب همراهی دیگران در چله توسل به شهدا شریک شوید 🔻
@emtedade
🌀امتداد (توسل به شهدا)🌀