eitaa logo
انگاشت | مارکت علوم انسانی (نسل زد)
136 دنبال‌کننده
284 عکس
108 ویدیو
11 فایل
جایی از نسل زد برای گفتن از مسائل فرهنگی،نقداجتماعی،علمی،ادبی و خلاصه روایتی از تجربه زندگی! 👤[ایده های یک #دهه_هشتادی]: @Mojshik کست باکس: https://castbox.fm/va/6100095 شنوتو: https://shenoto.com/channel/podcast/Engasht آیدی تلگرام و سروش: engasht_ir@
مشاهده در ایتا
دانلود
✒ اهمیت درک صحیح از دو مفهوم مبنا و بنا در خوانش تراث اندیشه ما از ضرورت بسیاری برخوردار است. مبنا یعنی پایه یک امر و بنا به ظاهر آن امر گفته می شود. مثلا اسلام به علت داشتن پیش‌فرض‌های خاص درباب انسان و مسائل بنیادین او مانند هستی و خدا مبانی خاصی را عرضه می کند. از طرفی دین، دست به بیان گزاره هایی می زند که پذیرش و رسیدن به آن گزاره ها بستگی که قبول پیش‌فرض‌های یاد شده است همچون قاعده قبح عقاب بلا بیان در اصول فقه. این گزاره ها به صورت ساده نتیجه پذیرفتن آن پیش فرض ها و آوردنشان در قالب ادلّه هست. ما به معارف دسته اول مبانی و به مباحث دسته دوم بنا می گوییم. @enegasht_ir
✒ محبوب و دلپذیر معرفی کردن خدا، از راههای ترغیب جامعه بشری به دین است. اگر مبلغ اسلامی، خدا را در بخش نظر با علم و حکمت، و در بخش حقوق بر اساس قسط و عدل، و در بخش عواطف بر اساس رفتار و رحمت معرفی کند و اوصاف جمال الهی را بنمایاند، زمینه گرایش انسان به بدین فراهم می شود. اگر متولی امر تبلیغ، برخی از اسمای حسنای الهی را از نصوص متقن کتاب و سنت معتبر اهل عصمت (علیه السلام) تبیین، و خود را به آن آراسته، و از لغزش پیراسته کند و در برابر انحراف وارسته باشد، جاذبه دین پذیری جامعه به نصاب بالایی خواهد رسید. ر.ک. علامه جوادی آملی، دین شناسی، ص۵۱. @enegasht_ir
✒ وحدت انگاری در فرایند معرفت دینی مبتنی بر دو اصل است. اول آنکه طلبه باید بداند که علوم دینی کاملا با یگدیگر پیوستگی و وابستگی دارند. مثلا ادبیات عرب مقدمه فهم قرآن و سنت وحیانی است و یا بسیاری از فروع فقهی جدای از گزارش های تاریخی (روایات و احادیث) عملا استنباط پذیر نیستند. و دیگر اینکه خروجی این علوم نیر بایستی در هماهنگی با یکدیگر و در تلقی منظومه وار باشند. مثلا یک فقیه در هنگام استباط نباید جدا از ریشه های الهیاتی، شناخت شناسی و انسان شناسانه و امتداد های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی باز تاب های جهانی دست به فتوا شود. چرا که هیچگاه دین و خروجی های آن در خلا وضع نگردیده اند و جز در نسبت خدا_بشر کارکردی ندارند. بنابر این، نگاه یکپارچه در علوم دینی و خروجی های آن؛ اصل ضروری اسلام شناسی معاصر انقلاب اسلامی است. 👤 سردبير @enegasht_ir
✒ یکی از مشکلات تشکیلات های انقلابی، اختلاف میان طیف فکری و اجرایی است. معمولا عملگرایان افراد اندیشه ای را زیادی ایدئال گرا می بینند و فکری ها هم متقابلاً ایشان را تهی از معرفت درست و کارشان را کم ثمر می خوانند. رکن اصلی این اختلاف ها نشنیدن سخن طرف مقابل و عدم مشورت میان این طیف هاست. افراد مجموعه مدام باید با یکدیگر تبادل نظر کرده تا اولا؛ کدورت ها بر طرف شود و دیگر آنکه هر دو عیوب همدیگر را با محاسن مقابل تصحیح کنند. آسیب آخِر اما دید صفر و صدی به موضوع است که از نتایج آسیب نخست است. باید پذیرفت که کار بدون مبانی و جدا از حیطه نظر به مرور همان ثمرات اولیه را هم از دست داده و فرد را در خلا عقیدتی فرو می برد. از آن سو توقع دیسیپلین سنگین علمی و مطالعات عمیق نظری، جایش در دانشگاه و حوزه‌ است نه در متن جمعی که می خواهد کار فرهنگی بکند و سطح متوسطی از معارف را به مخاطبانش عرضه بدارد. فهم و رعایت این دو نکته؛ با تعیین چهارچوبی معین و توجه به ضرورت ها، به یکپارچگی اعضا و قوت تشکیلات انقلابی می انجامد. @enegasht_ir
✒ قرآن در بیان معارف خود از روش خاصی در انتقال مفاهیم استفاده می کند. این کتاب به تلازم غایت دانشی اش (هدایت انسان) در حوزه مشخصی از یک علم سخن نگفته که همین موجبات خرده گیری های مخالفین بر آن شده اما؛ ما با تبیین روش قرآن این را امتیازی در سبک ترویج دکترین اسلام می دانیم. این روش که امروزه به میان رشته ای معروف است که دارای چند وجه تشخیص می باشد. نخست آنکه دامنه گزاره های آن وسیع است و محدود به دریچه نظر دانشی خاص چون جامعه شناسی، فلسفه، علوم سیاسی و.... نیست. دوم آنکه غایت محور است یعنی از هر علم، نکته موثر در هدف پژوهشی اش را استفاده می کند. در آخر اینکه به سبب غایت مندی اش، تناسب گرایی در ورود هر حوزه علمی به بحث را پی می گیرد و به نوبه خود به وجه ارتباط هر رشته علمی با دیگر رشته ها بر ثقل مورد نظرش تاکید دارد. بنابراین نگاه فرا رشته ای قرآن، دیدی کلان را به وحی عطا کرده در خصوص هر مسئله به پاسخ فعالانه با آن دست یازد. @enegasht_ir
✒ از ملزومات تداوم تشکیلات های معطوف به هدف؛ گفت و گوی سازنده میان اعضا است. این امر در حد اعلی خود به تدوین ایدئولوژی مقبول مجموعه می انجامد که کنش فردی_ جمعی افراد را موجه می سازد. از سوی دیگر صرف ارتباطات کلامی؛ کشف علقه ها و وجوه تفاوت و تشابه اشخاص را با خود داراست. کار بست این آگاهی در نوع خود با معلوم ساختن توانمندی هر عضو و تعیین مسئولیت متناسب با وی، به ظهور استعداد ها و رشد هویت افراد و دستیابی بهینه به هدف ختم می شود. بدین ترتیب چنین تلقی از دیالوگ های درون تشکیلاتی؛ به اتخاذ صحیح این مهارت به مثابه روشی سامان دهنده، در روند پایداری و تکامل این منظومه های انسانی منجر می گردد. @enegasht_ir
✒ از جمله اشکالات ترجمه مباحث علوم انسانی؛ یکسان انگاری social با جامعه و متضاد آن با فرد است. از اساس آنچه که در علوم انسانی غرب به اجتماع می شناسیم و در نسبت با آن علوم اجتماعی را مدون می یابیم از نوعی نارسایی مفهومی آسیب دیده است. اصل دعوا در علوم اجتماعی آن است که انسان ها بر اساس نیاز ها با هم شراکت می کنند تا به رفع متقابل آن نیاز ها دست یابند. در سوی دیگر نیز برخی مسائل انسان هست که بدور از حوزه اشتراک است. با این تلقی آن علومی که کنش انسان را به مثابه روابط پدیده های انسانی در رفع نیاز های مبتنی بر شراکت برسی می کند را علوم اشتراکی می نامند. در اینجا تمام پارادایم های مشهور در این علوم نیز به همین نظام معنایی اعتبار می شود. با این حساب ما در وام گیری اندیشه های غرب؛ از آنجا که مبتنی بر جهانبینی مان نزاع بر فرد و اجتماع داریم نمی توانیم به همگونی صرف این دو گونه از کنش شناسی مدعی شویم. @enegasht_ir
✒ از دیگر از اشتباهات ترجمان روشنفکران نسل اول در علوم معادل گیری civil، خصوصا در عبارت civil society به معنی جامعه مدنی است. civil به مفهوم شهر دلالت نمی کند. معادل مدینه یا شهر police بوده که ریشه یونانی دارد. ما قانون، ضابطه، یا قانون مندی را برمی گزینیم که‌ این با استعمالات متون علوم اجتماعی غرب همسان است. در نتیجه ترکیب این عبارت در مفهوم آن به محیط اشتراکی قانونمند درک ما را از دلالت صحیح آن و تضاد آن با جامعه مدنی بهتر می کند. با چنین دقتی دیگر می توان از رسالت نا همگون اندیشه علوم انسانی غربی ما مفروضات وحیانی مقدم بر درک سیاسی ما و لزوم استقلال‌ در تولید معطوف به بوم این قبیل دانش ها سخن گفت. @enegasht_ir
✒ ملت در حوزه اجتماع یا اشتراک انسانی معطوف به اصل است. اصلی که ضامن وحدت انسانی تحت دولتی است که از دل آن بر آمده و اداره آن افراد انسانی را مد نظر دارد. ملت در نگاه دین متوقف بر آیین الهی است. اما در تلقی غربی از سویه مدرنش، عبارت است از ارزش های انسانی که انسان را مدار و همان اصل حاکم بر اشتراک سیاسی شهری (و مفهوم شهروندی) می داند. اما در هر دو تعبیر سویه های مشترکی رخ نمایانده. مهم ترین این وجوه تشابه در جهان جدید، اساس تشکیل جماعت ذیل عنوان کشور، بر پايه نظام معنایی حاکم بر آن وحدت انسانی است. خواه آن اصل ارزش های وحیانی باشد یا مفاهیم انسان مدار. تمامی تنظیمات پدیدار های انسانی خرد و کلان همگی بر همین مبانی قوه ظهور یافتند. بدین ترتیب، تمام قرائت ها از ملیت؛ در دایره علوم اجتماعی و پارادایم های آن، روابط درون مللی و سلوک تاریخی جوامع از این جهت گویی متفق اند. @enegasht_ir
✒ modern و tradition این دو اصطلاحی اند که در اصل مقابل هم بکار می روند اما در خطای برگردانی هر یک به هر یک به معنایی دون وضع خود استعمال می شوند. ..... @enegasht_ir
✒ این دو مفهوم در ابعاد معرفتی مختلف هر یک به معانی البته نچندان متفاوتی بکار می روند. لفظ مدرن در جای خودش مقابل اصطلاح سنت بکار گرفته شد. مقصود از مدرن نو شدگی معمول نبود بلکه پایبندی به نظام معنایی این جهانی در تضاد با میراث مسیحی اروپایی بود که با این چرخش شناختی؛ عملا عالم و آدم جدیدی را پیش روی تاریخ نهاد. از جمله اصول عدول یافته از سنت را می توان ترجيح این جهانی (سکولاریسم)، عقل خود بنیاد، اصالت فرد انسان بر شمرد. ..... @enegasht_ir
✒ با لحاظ قید تاریخی در تعریف، فهمیده می شود که اقتضای این دو گانگی نخست در خود قلمرو مسیحی_ هلنیستی (دینی_ اسطوره ای) اروپا قابل درک است. در امتداد این مفهوم شناسی با در نظر داشت معیار هایی که موجب شکل گیری دو طیف جهان بینی traditional و modern شد، رویداد های مشابهی در گذار از سنت به مدرن را می شود شاهد بود. پس در جهان یا جهان های اجتماعی که هیچگاه تلقی دینی و ساختار های مدنی همگونی با فضای غرب قرون میانه نداشتند تکوین اجتماعی به گونه اروپایی_ آمریکایی قابل بومی سازی نیست. ..... @enegasht_ir
✒ اصل چالش سنت و مدرن برای دین ورزانی است که دغدغه اصالت شرق معنوی بر غرب را دارند. بر چنین گروه هایی است که با بومی سازی مبنایی دو گونه جهان ما قبل و مابعد و نه تطبیق صوری از غرب، به احیای عالم و آدم پسند خود یعنی تلقی شرقی از مدرن بپردازند. ..... @enegasht_ir
✒ اما شاید بهتر باشد که پس از مفهوم شناسی از ترجیح یکی بر دیگری دست شست. این کار نه گزینش راه میانه که اساسا قرار دادن شق سومی برای دوران پیش روست. این حاصل نقادی امر سنت و امر مدرن است که در دیالکتیک آن ها انسان و جهان جدیدی پدیدار می گردد. @enegasht_ir
✒ ◇سوال رایجی در خصوص فلسفه ها بیان می شود که چرا فلان تفکر فلان فیلسوف یا فلان مکتب فلسفی منجر به علم و تکنولوژی نمی شود و چرا فلان فلسفه با ابزار های مفهومی مشابه خروجی دانشی دارد؟ _اشتباه اصلی در پرسش فرض این همانی بخاطر مشابهت موضوعات و مسائل فلسفه ها است: "اینکه فلاسفه از خدا، وجود، معرفت، علیت و غیره بحث می کنند پس هر فلسفه شرقی یا غربی پتانسیل خروجی علمی و صنعتی دارد". صرف مشابهت در موضوع و مسائل سبب مسیر یکسان نیست. اولا هر فیلسوف در دوره خود و به تناسب زمانه خود می اندیشد. نکته دیگر آنکه هر فلسفه باید در کارکرد خود فهم شود. مثلا ملاصدرا و اسپینوزا هر دو در باب وحدت و کثرت، تشکیک، وحدت وجود، خدا و جوهر بحث کردند اما آیا فلسفه این دو با مشابهت فراوان مقولاتشان یک راه یافت. اولی به سمت استدلال ورزی در عرفان و پشتیبانی نظری از فقه الاحکام رفت اما دومی در اندکی پس از مرگ اسپینوزا تا حدود دویست سال بعد خود را در مونادولوژی لایب نیتس و حساب دیفرانسیل اش تا فیزیک نسبیت و کوانتوم پیش برد. این بخاطر شرایط فرهنگی و انتظار هر کدام از فلسفه پردازی بود. فکر در جهان اسلام کارکرد الهیاتی داشت اما در در اروپای عصر جدید فیزیک در راهبرد بیکنی عقل عالمان را شوریده بود. صرف این مثال شاهد خوبی بر چرایی تفاوت مکاتب در خروجی هایشان است که البته این امر امکانات نو پدید هر مکتب در امتداد تاریخی اش را نفی نمی کند. @enegasht_ir
✒ 🔹️ حداقل کاری که کرد شروع جریان گفتمان برای انقلاب بود. 🔸️ما حق نداریم کسی را بی جهت از ولایت معصوم خارج کنیم. همه دلسوزان این مملکت با هر سلیقه ای که ما را در اصول انقلاب و میهن قبول دارد باید در وحدت کلمه نگهداریم. همه نباید شبیه هم باشند. 🔹️قشر خاص که در بخش خاصی از مذهب برداشتی دارد نباید خود را محور قرار دهد و جامعه را دفع کند. 🔸️نسل جدید بازتابی جهانی در این کنش تأسف بار رقم زد که مسئول این خسارت تمام متولیان تربیتی و فرهنگی در جای جای این نظام است‌. 🔹️نظام اسلامی مان خسارت اصلی را از این بی تدبیری ها و جریان نفوذ و جنگ شناختی دشمن دید. 🔸️بجای تخریب با سلیقه های گوناگون، به وصیت شهید مطهری عمل کنیم و نه استاد مارکسیست بلکه مسلمان شیعه وطن دوست مخالف را با خود در حل بحران ها همدل کنیم. پ. ن: اگر قیامتی در کار است ما مقصریم؛ خیلی هم مقصریم. @enegasht_ir
🔹برخی سوالی مشترک درباره نحوه نگارش، پست در کانال و برخی عدم جزئیات ساختاری مقالات دارند. 🔸این عدم پرداخت به جزئیات در رفرنس دهی و یا عدم ویرایش متنی کامل مقالات بخاطر اقتضای محدودیت های ایتا است. 🔹از طرفی در اوایل شروع کار بیان داشتیم که در آینده همه مقالات رده بندی علمی_پژوهشی و... خواهند خورد و در فضای رسمی انتشار می یابند. لینک و یا فایل اصلی مقالات نیز در دسترس قرار می گیرد تا بتوان بدان ارجاع علمی کرد. 🔸همچنین دور از انتظار نیست که این ویرایش ها حتی عنوان مقالات را نیز تغییر دهد که متعاقباً اعلام خواهد شد. 👤سردبیر @enegasht_ir
✒️ در علوم انسانی بی پرده ترین سخنان به راحتی در مقام نظریه علمی بیان می شود. از جامعه شناسی تکاملی تا دترمینیسم تاریخی و نسبیت اخلاقی و..... و همه هم بنای علمی بودن دارند. این هرج و مرج صحنه ای از مجادلات بی پایه را نشان می دهد که اصلا معنای علمی بودن خود را گم می کند. دست نامرئی چطور بازار را تنظیم می کند؟ از کجا نژاد آریایی [_آلمانی_] برتری فیزیولوژیک دارد؟ چرا باید خانواده در کمون اشتراکی باشد؟ نظریه افلاک_نفس در مابعد الطبیعه پیشا مدرن چرا بر نظریه بطلمیوس استوار است؟ چرا کودک از آغاز تولد باید به پدر و مادر خود نظر جنسی داشته باشد؟ و صد ها سوالی که می گوید علوم انسانی مدرن و حتی سنتی اش را خیلی جدی نگیرید. یک فیلسوف بخاطر لذت های جنسی نا متعارف خودش کتابی می نویسد تا سکس را از رختخواب به کنش علنی و شناخت اجتماعی بکشاند. کسی که برادرش به مادر و خودش تجاوز کرده باید پدر روانشناسی نوین و نظریه عقده های الکترا و... باشد. اینها چشمان هیچ پژوهشگری را آرام نمی گذارد. @enegasht_ir
❗️یک مسئله: ما در مباحثه ای با یکی از دوستانمان شرط فهم مقتضیات زمان را گفتیم که خودآگاهی به زمانه بود. اینکه شخصی تأمل بازنگرانه در خودش داشته باشد. او از دل اینتفکر ژرف خود را آگاه و دارای اراده می یابد. او می تواند بفهمد و می خواهد که بفهمد. این حالت در انسان خودآگاهی نام دارد. حال او خود را در ادامه این تفکر در وضعیتی از زمان_ مکان می یابد یعنی عصر یا زمانه ای که در آن زیست می کند. تسلط او بر تمام جوانب زمانه اش در امتداد آن تأمل بازنگرانه- و خودآگاهی حاصل از آن- خودآگاهی به زمانه را منجر می شود. حالا اگر میبینیم در تفکر در یک زمانه به هم نمی خوردند چه؟ یعنی دو تفکر درباره یک زمانه حال و حاضر خودشان تفسیر و حکم متفاوت ارائه می دهند. اینجا تعلق به زمانه مطرح می شود. یعنی دو نفر یا دو تفکر با این که هم عصر اند اما علاقه و وضعیت توجه شاه محدود به این زمانه مشترک نیست. مثلاً یک نفر هنوز در زمان پیامبر به سر می برد و اوج نوآوری فقهی اش از طی مسافت شتر تجاوز نمی کند یا هنوز در قرن ۲۱ عده هستند که دل در گرو پوزیتیویسم اواخر قرن نوزده و اول قرن بیستم دارند. این ها هیچکدام نمی فهمند که دورانشان سر آمده می خواهند با همان مفاهیم و مقولات اکنون را تحت انقیاد آن گذشته طلایی مدنظر خود در بیاورند. این است که آن ها اگر چه در این زمانه اند اما علقه شان به دوره ای از گذشته موجب عدم خودآگاهی اینان به زمانه و مقتضیات آن شده! @enegasht_ir
✒️ مباهله پیش از این که حقانیت اسلام یا دفاع از تشیع را نشان دهد کنشی سیاسی است. همگامی وحی با مصداق آوری پیامبر آینده حکومت را می خواهد نشان دهد. رسول اکرم خانواده خود را به عنوان منادیان دین، دانش های پیرامونی و رأس سیاسی سرزمین اسلامی معرفی می کند. مشروعیت حکومتی که این خانواده را به ولیعهدی می رساند نه از توافق قبایل بلکه الهی است. حوزه عمومی باید پذیرای آن باشد و در امور عرفی با حکومت مشارکت کند. حکومتی که در آن دین رساله عملیه قطوری ندارد بلکه عقاید راستین محور مناسک آن اند. مباهله رفتار سیاسی پیامبر در ساخت الهی یک دولت_ ملت بود. @enegasht_ir
⁉️یکی از تأثیرات بازی های شناختی رادیکالیزه کردن گروه ها و بدنه خاکستری آن ها نسبت به جریان رقیب است. قطب ها در نا همگن ترین صورت با هم مواجه می شوند و با پس زدن همدیگر وضعیت بحرانی جامعه را تشدید می کنند. دوگانه ها آن چنان سخت می شوند که هر گونه دیالوگ ناواقع گری خطاب می شود. برخی خود را در آستانه نفی استبداد و مقابل هم با مشخص شدن مرز حق و باطل خود را در طرف عاشورایی داستان می بیند. این باتلاق رمانتیسم هوگویی در کشاکش کمون پاریس میان دو متخاصم است. تا جایی که سوال می‌شود آیا می توان هم انقلابی بود و هم رهبری، مراجع دینی و مبانی را نقد کرد؛ و یا می توان هم بندگی خداوند را کرد هم نیاز های درونی خود چون زیبایی، آزادی و فردیت را سرکوب نکرد؟! @enegasht_ir
نگاه تجربی ابن خلدون به تاریخ، آن را از رشته ای نقلی به دانشی محاسباتی بدل کرد. تحلیل های برآمده از تاریخ نگاری او نیز خود را در علم عمران نشان داد. دانشی که به زعم او روند جوامع از حال تا آینده را بررسی می کند. ریشه های تفکر تجربی او علاوه بر تاریخ توان محاسباتی کردن علوم اجتماعی حتی حقوق را نیز دارد. از آنجا که حقوق در ایران با شریعت اسلام گره خورده، نگاه تجربی می تواند فرایند استنباط را نه متکی به نقل یا ظنون عقلی (کلامی) بلکه سازوکاری از مشاهده تا فرضیه و نظریه کند. در این جا حکم شرعی قانونی تجربی بر اساس عقل عرفی است و با تغییر مواد آزمایش یعنی موضوع؛ حکم نیز دگرگون می شود. اکنون استفاده از درگیری صدر با علم مدرن همراه با پیشینه ابن خلدونی می تواند شکل محاسباتی علوم انسانی را در دو نهاد علم حوزه و دانشگاه بومی کند. @enegasht_ir