eitaa logo
انسجام
223 دنبال‌کننده
23 عکس
10 ویدیو
0 فایل
ادمین: @Ensejam_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️انتشار «فهرست هستهٔ سیاسی ائتلاف مردمی عدالت شهر مشهد» در انتخابات مجلس شورای اسلامی مشهد ⭕️ اسامی نامزدهای مورد حمایت: ۱. میثم ظهوریان ۲. نصرالله پژمانفر ۳. علی‌اصغر نخعی راد ۴. حسنعلی اخلاقی ۵. کاظم معتمدی‌فر 🇮🇷@Ensejam_iri
▫️انتشار «فهرست هستهٔ سیاسی ائتلاف مردمی دادشهر(مجمع عدالت‌خواهان تبریز)» در انتخابات مجلس شورای اسلامی تبریز ⭕️ اسامی نامزدهای مورد حمایت: ۱. عباس رنجبر ۲. مسعود زین‌العابدین ۳. علی جعفری‌آذر ۴. جواد عبادی ۵. محمد عباس زاده ۶. روح‌الله متفکرآزاد 🇮🇷@Ensejam_iri
▫️انتشار «فهرست هستهٔ سیاسی مجمع هم افزایی جوانان انقلابی قم» در انتخابات مجلس شورای اسلامی قم ⭕️ اسامی نامزدهای مورد حمایت: ۱. محمدمنان رئیسی ۲. مجتبی ذالنوری ۳. محمدمهدی سکوتی 🇮🇷@Ensejam_iri
▫️انتشار «فهرست هستهٔ سیاسی آرمان اصفهان» در انتخابات مجلس شورای اسلامی اصفهان ⭕️ اسامی نامزدهای مورد حمایت: ۱. مهدی طغیانی ۲. حامد یزدیان ۳. امیرحسین بانکی ۴. رسول بخشی 🇮🇷@Ensejam_iri
▫️انتشار «فهرست هستهٔ سیاسی انسجام» در انتخابات مجلس شورای اسلامی یزد ⭕️ نامزد مورد حمایت: ۱. علی اصغر مرتضایی‌راد 🇮🇷@Ensejam_iri
▫️انتشار «فهرست هستهٔ سیاسی جمعیت تحول و کارآمدی» در انتخابات مجلس شورای اسلامی شیراز ⭕️ نامزد مورد حمایت جمعیت: ۱. دکتر هادیه پرهیزگار 🇮🇷@Ensejam_iri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مردتر از پدرخوانده‌ها 👤امین غفاری فعال اجتماعی و رسانه‌ای 🇮🇷@Ensejam_iri
💢 به صدا درآمدنِ نطق جامعه پس از دورۀ انسداد [ راه دشوار پیشِ روی نمایندگان مجلس برای افزایش مشارکتِ سیاسی ملت بزرگ ایران ] ✍ محمدرضا قائمی نیک | یادداشت اختصاصی عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی ویژه کانال انسجام ۱. انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ مجلس شورای اسلامی، همچون بسیاری از انتخابات دیگر، فصل جدیدی از سیاست‌ورزی را در ایران رقم زده است. با این‌حال این فصل جدید، بیش از آنکه تابع الگوی اصلاح‌طلبی-اصول‌گرایی یا لیبرال-مارکسیستی یا آزادی‌خواهی-عدالت‌خواهی باشد، منادی نوع پیچیده‌ای از سیاست‌ورزی است که شاید مهمترین ویژگیِ آن، رازآمیز بودن و غیرقابل پیش‌بینی‌بودن آن است. این سیاست‌ورزی توسط نسلی انجام شده است که دوگانه‌های مذکور را دیده، چشیده و لمس کرده و به‌دنبال راهی جدید برای افق‌گشایی سیاست در آیندۀ ایران است. ۲. برای کشف ماهیت این نوع جدید از سیاست‌ورزی که عمدتاً با رای‌آوردنِ بالا و سرنوشت‌سازِ نامزدهای جوان دفعۀ اولی و بدون پشتوانۀ حزبی یا سیاسی رقم خورده است (به‌واضح‌ترین شکل، در مشهد، قم و تهران)، شاید اولین گام، درکی اجمالی از شرایطی است که از گذشته به ارث رسیده است. پس از انتخابات پرشورِ ۱۳۸۴ و بحران‌های ۱۳۸۸، بخشی از نسل اولِ انقلاب، اعم از حامیانِ توسعۀ اقتصادی دولت سازندگی یا توسعۀ سیاسی دولت اصلاحات یا حتی اصول‌گرایان، به بهانۀ نگرانی از اوضاع آیندۀ کشور، در اقدامی عجیب به توافق بر سر ایدۀ «کنترل تکنیکی سیاسی» رسیدند. البته طبیعی است که در بحران‌های شدید، یکی از سهل‌الوصول‌ترین راه‌ها، کنترلِ شرایط بحرانی است، اما همواره این مخاطره وجود دارد که تشدید شرایط کنترل، ویژگیِ انقلابی یک نظام جوان و نیرویِ محرکۀ سیاسی آن‌را مضمحل سازد. ۳. ایدۀ «کنترلِ تکنیکی» که عمدتاً از قلمرو علوم فنی-مهندسی یا قلمرو تکنیک به قلمرو علوم انسانی و جهان سیاست راه یافته، می‌کوشد تا با به‌کارگیریِ «سوژۀ سراسربین»، همۀ اجزاء جامعه را با حذف ساحت‌های رازآمیز و غیرقابل پیش‌بینی، در کنترل خویش گرفته و آرامشی نسبی را بر آن حاکم کند. چنین وضعیتی اگرچه مفید ایدۀ کنترل و شاید نظم سیاسی باشد، اما مهمترین نقیصۀ آن، حذف قلمروهای رازورزانه و باطنیِ حاکم بر جهانِ انسانی از جمله جهان سیاست است. جهانِ انسانی برخلاف جهان طبیعی (هرچند مطابق بعضی اقوال، جهان طبیعت نیز مشحون از اسرار و رموز کشف‌نشده است)، قلمرو معنا، راز و امور غیر قابل پیش‌بینی است که شاید تنها راه سکنی‌گزیدن در آن، در پیش گرفتنِ مسیر گفتگو برای کشف حقیقت باشد. ۴. از این جهت، ایدۀ کنترل، مخصوصاً با ابزارهای تکنیکی و زدودنِ هرگونه معنا و راز از این جهان، در تنافی با ایدۀ گفتگو و نطق سیاسی قرار می‌گیرد. پاسخ ایدۀ کنترل به ایدۀ گفتگویِ سیاسی، نه تلاش قاعده‌‌مند و مبتنی بر قواعد منطقی برای «کشف» حقیقت سیاست، بلکه کنترل همۀ نیروهای سیاسی، با حذف ساحت‌هایی از معنا و راز است که از دسترس ابزارهای کنترلی حاکم خارج است. در سیاست مبتنی بر کنترل، هدف کنشِ سیاسی، کشف حقایق کشف‌نشده نیست، بلکه کنترل همۀ نیروها به‌واسطۀ حذف هر ساحتی از حقایق کشف‌نشده است. ایدۀ کنترل، به‌جای تلاش برای کشف حقیقت و داشتنِ روی گشوده، ساحات غیرقابل پیش‌بینی را با ابزارهای کنترلی «حذف» می‌کند. ایدۀ حذف به جایِ ایدۀ کشف، در کانون ایدۀ کنترل سیاسی قرار می‌گیرد و محصولِ منطقیِ ایدۀ حذف، انسداد سیاسی است. با کنترل همۀ نیروهای اجتماعی توسط ابزارهای کنترلی سیاست، پرسش از ساحت‌های کشف‌نشده و مشحون از معنا و راز، تبدیل به «پرسش‌های ممنوعه» می‌شود. در این فضا، سخن و نطق و گفتگوی سیاسی ناظر به کشف حقایق، زاید و لاینفع است و اگر هم باشد، محدود به قلمرو ابزارهای کنترلی سیاست موجود است. در اینجا، نطق سیاسی، در نطفه خفه می‌شود و در فقدان افق‌های معنایی کشف‌نشده، انسداد سیاسی سر بر می‌آورد. حدود سیاست‌ورزی، نه محدود به حدودِ قواعد منطق سیاسی، بلکه مقید به حدود ابزارهای کنترل قدرت است. 🇮🇷@Ensejam_iri
۵. به‌زبان ساده، فرایند انتخابات در شرایط سیاست کنترلی، به این شرح است: انتخابات، قلمرو کشف حقایق کشف‌نشده و بارورشدنِ نطق و گفتگوی سیاسی آحاد جامعه نیست، بلکه فرایندِ کنترل شرایط سیاسی مجلس، دولت و شورای شهر و نظایر آنها است. نامزدهای کنش سیاسی، مقید به حدودِ کنترل‌شدۀ لیست‌هایی هستند که اصحاب قدرت، بسته‌اند. هیچ نامزدی حق ندارد اگر در فرایند انتخاب‌شدن و مواجهۀ با مشکلات مردم، به نکتۀ کشف‌نشده‌ای دست یافت، آن‌را به زبان و سخن درآورد. شرایط کنترل‌شدۀ از پیش معلوم لیست‌های انتخاباتی، خط قرمز است و نباید به‌بهانۀ کشف یک حقیقت پیش‌بینی‌نشده، در فرایند مشارکت سیاسیِ آحاد مردم، خدشه‌دار شود. اما رای‌دهندگان نیز کنترل ‌شده‌اند. گفتگوهای سیاسی کنترل‌شده در ایام منتهی به‌انتخابات، اغلب نمایشی‌اند؛ اما آنچه سرنوشت انتخابات را رقم می‌زند، لیست منتشرشده در آخرین لحظات، برای رای‌دهندگانِ از پیش‌کنترل شده است. کنترلِ رای‌دهندگان با ابزارهای کنترلیِ اقتصاد و معیشت یا بوروکراسی و تکنوکراسی یا حتی تئوکراسی انجام می‌شود. در هر صورت، توده‌ای کنترل‌شده، به لیست کنترل‌شده‌ای رای می‌دهند و مجلس، شورای شهر یا دولت کنترل‌شده‌ای بر سر کار می‌آید. چنین نهاد سیاسی که محصول شرایط کنترل‌شده است، نتیجه‌ای جز تشدید شرایط کنترلی نخواهد داشت. ۶. انتخابات ۱۱ اسفند، در سرتاسر کشور، البته نه لزوماً به‌وجهی فراگیر، تلاشی برای خرو از این ایدۀ کنترلی بود. فارغ از اینکه نامزدهای سربرآورده از شرایط غیرکنترلی، تا چه میزان جسارت نقد شرایط کنترلی را داشته باشند یا تا چه میزان، تناسب و هماهنگیِ آراء در آنها دیده شود یا حتی فارغ از اینکه تا چه میزان، بتوانند اهداف و آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی را دنبال کنند، اما این انتخابات، تلاشی از پیش‌کنترل‌نشده و خودجوش برای شکستنِ انسداد سیاسی ناشی از طرح ایدۀ کنترلی بود که عمدتاً از اواخر دهۀ ۱۳۸۰ و اوایل دهۀ ۱۳۹۰ بر کشور، حاکم شد. ۷. مهمترین ویژگیِ این تلاش کمابیش فراگیر اما کنترل‌نشده و خودجوش، گشودگیِ آن برای کشف حقایق سیاسی انقلاب اسلامی در ایران است. هرچند ادامۀ این جنبش فراگیر، نیازمند مراقبه و قاعده‌مندیِ متناسب با ایدۀ کشف حقیقت است، اما اصل تلاش برای به‌نطق‌درآوردنِ سیاست در رهایی از سیاست کنترلی، مهمترین دستاوردِ انتخابات ۱۴۰۲ است. هرچند تامل دربارۀ آیندۀ این انتخابات و نامزدهای جدیدِ آن، از ضرورت‌های عقلی و اخلاقی است، اما انسان به‌جهتِ شرایطی که تجربه می‌کند، گاه ناگزیر است فارغ از هر آنچه در آینده پیش آید، دل به دریا بزند و تنها برای ادامۀ بقاء خویش، دست به رفع هر نوع انسدادی بزند تا در فردایی روشن‌تر بتواند مسیر آیندۀ خویش را دنبال کند. انسداد سیاسی ناشی از سیاست‌های کنترلی، محصولی جز خفگان و بسته‌شدنِ نطق ندارد و انسانِ غیر ناطق را به‌دشواری می‌توان از قلمرو دیگر موجودات مادونش، متمایز ساخت. انسانِ غیر ناطق، حیوانی جاندار است، اما زندگی نمی‌کند. 🇮🇷@Ensejam_iri
۸. اگر یکی از معانی نطق را نطق اخلاقی بدانیم، برون‌آمدن از شرایط انسداد ناشی از تسلط ایدۀ کنترل تکنیکی، مستلزم تقید به عملِ اخلاقی است. همانطور که می‌دانیم تحقق عملِ اخلاقی، وابسته به تقید به اصلِ جبر و اختیار است. در فقدان اختیار، هیچ عملی، هرچند ذاتاً حَسَن باشد، متصف به عملِ اخلاقی نمی‌شود. با این‌حال اختیار محض و فاقد هرگونه جبری نیز منتهی به هیچ عمل اخلاقی نمی‌شود. تحقق هر گونه عملی از انسان، لاجرم مقید به پذیرش حدودی از جبر یا ضرورت است. بنابراین عمل اخلاقی در میانۀ جبر و اختیار رقم می‌خورد. هرچند تنها با گذر از شرایط انسداد است که امکان عمل سیاسی فراهم می‌شود، اما در فقدان هرگونه مراقبه و پذیرفتنِ حدودی از ضرورت‌ها نیز عملِ سیاسی رقم نخواهد خورد. ۹. از این منظر، لحظۀ کانونیِ انتخابات ۱۱ اسفند از این جهت اهمیت دارد که از یک‌سو، با نمایندگانی روبرو هستیم که محصول تلاش جمعی جامعه (چه خودآگاه و چه ناخودآگاه)، برای عبور و گذر از شرایط انسداد سیاسی هستند و از سوی دیگر، دغدغه و نگرانی فراگیری در جامعه وجود دارد که مبادا این نمایندگان، در فقدان مراقبه و نظارت جامعه ، خودشان عاملان تحقق شرایط انسداد سیاسی جدیدی شوند. این لحظۀ کانونی و مهم، در میانۀ این دو حد قرار دارد؛ حد گذر از شرایط انسداد سیاسی و حد تقید به لوازم تحقق نطق و گفتگوی سیاسی، برای کشف حقایقِ کشف‌نشده. ۱۰. تنها با امید به در پیش گرفتنِ کشف حقایق کشف‌نشدۀ سیاسی انقلاب اسلامی از طریق بارور کردنِ نطق سیاسی همۀ آحاد جامعه و مشارکت فعال آنها است که می‌توان امید داشت در فردای ۱۱ اسفند، شرایط انسداد دیگری رقم نخورد. این، گوی نمایندگان برگزیدۀ ملت و این میدان دشوار و البته‌امیدبخش کشف ساحت‌های کشف‌نشدۀ انقلاب اسلامی از طریق گفتگو و مشارکت آحاد جامعه. 🇮🇷@Ensejam_iri
52.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 فایل ویدئویی [ انتخابات متفاوت و مهم ] «تسویه حساب و اتمام حجت تاریخی» دکتر روح الله ایزدخواه | منتخب مردم تهران در مجلس شورای اسلامی 🔺** تغییر اساسی در ریل اقتصاد سیاسی کشور ؛ یک دستور کار اساسی و برزمین‌ مانده 🔺مراقبت ترکیب متفاوت و امیدبخش مجلس جدید از افتادن در دامِ طرح‌های وصله‌پینه‌ای و روزمره! 🔺 مردم‌نهادشدن مجلس دوازدهم شورای اسلامی؛ تحقق امر نمایندگی در جمهوری اسلامی ** 🇮🇷@Ensejam_iri
💢 بی‌عاقبتی تعادلِ ناپایدارِ «به چیزی دست نزنید!» [ پیرامون معمّا و معنای مشارکت در انتخابات؛ راه و بی‌راهه‌های پاسخ به عدم مشارکت ] ✍ حجت‌الاسلام مجتبی عرب | استاد حوزه علمیه و فعال فرهنگی-سیاسی ۱. بنا بر بررسی‌های دقیق، در واقعی‌ترین حالت کشور حداقل ۲۰ درصد «عدم تمایل به مشارکت» در هر انتخاباتی وجود دارد؛ حتی سیاسی‌ترین و رهاترین انتخابات‌ها. پس اساساً عدم حضور و مشارکت را نباید واجد معنای سیاسی خاصی دانست. باید بدانیم که از ابتدا وقتی پیرامون مشارکت و کاهش آن صحبت می‌کنیم به مقیاس انتخابات ریاست جمهوری و اوجش یعنی افول از ۸۰ درصد؛ و به مقیاس انتخابات مجلس و اوجش یعنی افول از ۷۰ درصد را باید ملاک قرار داد. ۴. در واقع جامعه ایران یک نیروی ۳۰ درصدی کنش‌گر، اراده‌ساز و حاضر به تصمیم سیاسی را از دست داده است. (۸۰ درصد منهای ۴۸ درصد در ریاست جمهوری اخیر و ۷۰ درصد منهای ۴۱ درصد در انتخابات مجلس اخیر). علت مبنا قرار ندادنِ میانگین عدد مشارکت هم این است که می‌خواهیم از نیرویی حرف بزنیم که دست کم یکبار شرایط جامعه و حاکمیت برای او به شکلی بوده که حضور فعال در صحنه خلق اراده ملی داشته باشد. ۵. به گواه نظرسنجی ایسپا و صداوسیما در چند روز پیش از انتخابات، تنها درصد اندکی از مرددین روزهای آخر به تصمیم مشارکت رسیدند. در واقع ۴۱ درصد رای دهنده، ۲۹.۵ درصد مردد و ۲۹ درصد اصلا رای نمی‌دهیم، در این انتخابات حاضر بودند. این سبد ۳۰ درصدی مرددین می‌تواند بخش قابل توجهی از همان سی درصد کنش‌گر از دست داده نکته پیشین یادداشت باشد. و می‌تواند در یک نگاهِ برآمده از مجموع قرائن و شواهد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر، ترکیبی از یک نیروی «دلسرد و ناامید شده» و یک نیروی انگیزه یافته برای «براندازی» باشد. ۶. پس می‌توان در فرض بدبینانه جامعه را در یک تقسیم‌بندی واقعی امروزین با توجه به نتایج انتخابات چنین صورت بندی کرد که اگر ۴۰ درصد عدم مشارکت معنادار (سقف عددی که از اوج انتخابات مجلس هم بالاتر است) داشته باشیم، جامعه امروز از دو پاره مهم و البته با سایه‌های مشترک بین این طیف‌ها تشکیل شده است. ۴۰ درصد حاضر به مشارکت به همراه ۴۰ درصد دیگر قائل به عدم مشارکت و این دو گروه را می‌شود به دو هسته مهم تقسیم کرد : مشارکت‌کنندگان : یعنی طرفداران مکتبی و ایدئولوژیک نظام و همچنین قشر مذهبی و قشر ایران‌دوست و خوش‌بین به نظام که البته گله هم لزوماً کم ندارند. قائلین به عدم مشارکت : دلسرد شدگان و ناامیدها از امکان اثر و تحول درکشور به علاوه دستۀ براندازان. ۷. این چهارگانهٔ واقعی امروز در جامعه ایران پیام‌های مهم و کلیدی برای همگان دارد : الف | نتایج انتخابات را که کنار این صورت بندی مشارکت ببینیم همه نشان‌دهندهٔ عبور واقعی کشور از دوگانهٔ اصولگرایی و اصلاح‌طلبی از جنس دهه ۷۰ تا ۹۰ است. از شکست شالوده‌های اصولگرایی در برابر مکتبی–انقلابی‌ها (حتی اگر افراد منتخب هم نماینده خوبی برای این پدیده نباشند اما خود را بدین عنوان شناساندند) تا شکست نوبخت و باهنر و پورابراهیم و لیست مطهری و آقای آملی و بخش مهم طرفداران هاشمی در جامعه روحانیت مبارز. ب | بازندهٔ بزرگ این چهار هسته جدید مردمی در واقع اصلاح‌طلبان‌اند که امروز عملاً هیچ نمایندگی موثری بر «هیچ بدنه» قابل توجهی ندارند. طیف شجاع‌تر و جوان‌تر بدنه ایشان به براندازی کوچ کرده و طیف سنتی‌تر و عاقل‌تر یا طیف وسیع‌تر مردم امیدوار به ایشان نیز به بدنه دلسردها و ناامیدها کوچ کردند. ب | حضور و میدان‌داری چهره‌های رسانه‌ای و غیرسیاسی در هدایت آرای مشارکت‌کنندگان نیز زنگ خطری جدی برای آینده این عبور معنادار مردم می‌تواند باشد.
پ | دشمنان نظام پیام واضحی را باید دریافت کنند که راه بسیار سختی برای فروپاشی ایران و براندازی جمهوری اسلامی دارند؛ چرا که نه فقط ۴۰ درصد مشارکت کننده که بخش قابل توجهی از آن ۴۰ درصد دیگر که در مرددین ساکنند یعنی حدود سی درصد نیز روبروی هر طرحی از براندازی قرار دارند. ت | دلسوزان نظام نباید معنای عدم مشارکت ۴۰ درصدی را سانسور کنند. این عدد نه کم است، نه بی‌اهمیت؛ نه ذره‌ای با آرمان‌های رفیع انقلاب اسلامی و پایه پیشرفت ایران و پیشبری نظام، یعنی مردم‌سالاری دینی سازگار است. باید به خودمان بگیریم که هیچ و دقیقاً هیچ، گام موثری برای مسئله‌شناسی امام عزیز جامعه در دوسال و نیم اخیر یعنی جهاد تبیین برنداشته‌ایم. ث | دلسوزان نظام حتی به این چهل درصد مشارکت‌کننده هم بیهوده نباید خوشبین باشند؛ چرا که از همین چهل درصد، عده قابل توجهی از آخرین بنیادهای مشروعیت مذهبی، نگرانی راجع به ایران، امید به راس این نظام و... را مصرف کردند و شدیداً به اداره کشور معترض و بلکه ناامیدند! پس بر طبل شادانه کوبیدنتان در این وانفسای پیچیده اجتماعی-سیاسی از چه جهتی است؟ اگر پیامی به دشمن است و اینکه قدر این مردم دانا را باید دانست که با این همه هجمه پشت‌به‌پشت جمهوری اسلامی ایستادند، می‌تواند وجهی صحیح داشته باشد؛ اما اگر تخدیری بر درک عمیق واقعیت امروز است، این مسیر قطعاً بی‌راهه است! باید بدانیم که سخت در اشتباهیم اگر واقعیت را انکار می‌کنیم. هرچند صداقت صندوق‌ها به همگان نشان داد نظام در امکان اراده برای تغییر از مسیر صندوق رای و در بیان حقیقت مشارکت چه اندازه صادق است. در اینکه رفیق ما، می‌تواند با همین صندوق ها و آرای مردم رییس مجلس مستقر نظام را در آرا کنار بزند و با موتورش سبقت بگیرد و... این خود پیام مهمی به مرددین و خسته شدگان است اما راه دشواری برای تبیین و ساخت اراده پیشبرانه از این جامعه روبروی هواداران مکتبیِ نظام جمهوری اسلامی است. ۸. و سخن با به دلسوزان ایران اسلامی که دسته‌ای عمومی‌تر و فراتر از دلسوزان جمهوری اسلامی هستند؛ چیزی شبیه تعصب مادرانه بر فرزند، یا تعصب فرزند بر مادر، فارغ از تفاوت مذهب و فکر و سیاست. جامعه دو قطبی، جامعه خسته، جامعه دلسرد از امکان تغییر و پیشرفت (فارغ از حقیقت که چنین باشد یا خیر، تصویر بخش قابل توجهی از آن چنین شده) جامعه‌ای خواهد بود که دائما بر سر کوچکترین تصمیم در کشاکش فرو خواهد رفت. هر لحظه ممکن است به رهبری بخش ایدئولوژیک دو قطبِ مقابلِ هم، به یک عصیان سخت علیه قطب دیگر دست بزند. در چنین جامعه‌ای، هر تصمیمی، اکثریت مخالفین خود را خواهد داشت. چه الزام به حجاب و چه رها کردن آن. چه اصلاح نظام بانکی و چه عدم آن. چه اصلاح نظام مالیاتی، چه مقابل آن. چه نرمال کردن سیاست در جمهوری اسلامی، چه آرمانخواهانه کردن سیاست. هر تصمیم درستی با لجاجت قطب دیگر یا حداقل رفتار لجوجانه و به نفع تشدید گسل می‌تواند روبرو گردد. و گویا تنها تعادل ناپایدارِ «به چیزی دست نزنید» در این جامعه پیش می‌رود که این هم خسارتش بر همگان روشن است. پس خصوصا بر عموم کنش‌گران اجتماعی و نیروهای مؤثر است که دریابند راه‌کار «بازگشت به سیاست» است : اولاً | باتوجه به حوادث جهان و اتفاقات سیاسی این سالها در کشورمان، فصل سیاسی جدیدی در این کشور در حال آغاز است و جای‌گیری و انسجام نیروهای مولد سیاسی میتواند مسیر آینده را متفاوت رقم بزند. ثانیاً | برای گسل عمیق اجتماعی-سیاسی شکل یافته در ایران باید چاره‌اندیشی کنند و طرحی نو داشت. چه دلسوزان نظام عزیز ‌و چه دلسوزان ایران عزیز. ثالثاً | برای ترمیم پشتوانه مشروعیت و امکان شتاب‌دهی حرکت به جلوی جمهوری اسلامی عزیز باید، کانون توجه دلسوزان نظام و انقلاب به نقطه گفتگو، تبیین، خلق گفتمان و مسیرسازی سیاسی برای قشر وسیع مرددین و دلسرد شدگان از امکان اثر تحولی در کشور متمرکز گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مقاومت ؛ سرچشمه قدرت جمهوری اسلامی 👤 سید علی کشفی (مدیر مسئول مؤسسه علم و سیاست اشراق) 🇮🇷@Ensejam_iri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وضعیت اسف‌ناک سیاست در ایران 👤 علی‌رضا شفاه (عضو هیئت علمی مؤسسه علم و سیاست اشراق) 🇮🇷@Ensejam_iri
بسم الله الرحمن الرحیم 💢 یادداشت تحلیلی دبیرخانه انسجام [ائتلاف نیروهای سیاسی‌-مدنی جبهه انقلاب و مقاومت] 🔸 مشارکت مردم در تولید و آینده اقتصاد سیاسی ایران یکم. شعار سال، چیزی درباره یک لحظه از دوران کلی حرکت یک ملت است. حکمی است از سر زمان‌شناسی؛ و هر که دیده به سیاست گشوده یا باید از عهده انکار این زمان‌شناسی بر آید و یا مسئولیت تفسیر آن را بپذیرد. این‌که رهبر انقلاب چاره ضعف اساسی کشور، یعنی مساله اقتصاد، و راه حل مشکلات را مساله تولید می‌خوانند، چیزی بیش از اداره ساده امور است. ما باید بتوانیم مسئولیت چنین تفسیری را بر عهده بگیریم. دوم. نگاهی به شیوه‌های اداره در کشورهای منطقه و حتی جهان و نحوه مواجهه‌شان با مشکلات‌شان این ارادهٔ افزون را روشن‌تر می‌سازد. بسیاری از کشورهای منطقه برای رسیدگی به مشکلات‌شان، غیر از اتکا به خام‌فروشی و خصوصا فروش نفت و گاز، بر جذب سرمایه خارجی و ترانزیت و تجارت و خدمات گردشگری تکیه کرده اند. یعنی اگر چه سعی دارند رفاه مردمشان را تامین کنند اما عزمی برای ایجاد یک اقتصاد ملی ندارند. بلکه به بیشینه‌سازی و هموار کردن حضورشان در مدارهای موجود اقتصاد جهان تمرکز کرده اند. این وضعیت درباره بسياری از کشورهای جهان و حتی کشورهای اروپایی صادق است. بزرگترین اقتصادهای صنعتی در اروپا این روزها گرفتار سستی و ضعف در تولید اند. در واقع کشورهای اندکی هستند که هنوز مساله تولید را به عنوان کانون قدرت اقتصادی خود پاس داشته اند. و این‌ها همان کشورهایی اند که یا قطب‌های قدرت در آرایش سیاسی جهان اند و یا تقویت‌کننده این قطب‌ها. سوم. پس معلوم می‌شود اراده به تولید به عنوان کانون تحرک اقتصادی و پیشران یک اقتصاد ملی، پیش از هر چیز یک عزم سیاسی است. اراده به تولید به معنی نفی اقتصاد خدماتی و بهره گرفتن از کریدور ها و استحصال منابع طبیعی نیست، بلکه اراده به تولید یعنی همه این‌ها بخشی از یک زنجیره مکمل اند که از تولید آغاز می‌شوند و به تولید می‌انجامند. آغاز و انجامی که درون یک اقتصاد ملی تعریف شده است. عزم به تولید در یک کشور به معنی آن است که آن کشور نمی‌خواهد مصرف‌کننده نیروی تولیدی باشد که بیرون از اقتصاد آن کشور و درون مرزهای دیگری به حرکت درآمده است. و درباره ما، عزمی که با وجود مخاطرات و دشواری‌های بسیار نمی‌خواهد اداره کشور به توزیع خدمات و دولت به پنجره خدمات عمومی فروکاسته شود. عزمی که توجهی عمیق به تغییر جایگاه ایران در آرایش نظم بین الملل دارد. چهارم. اما خصلت سیاسی این عزم وقتی به مساله مشارکت نظر می‌کند آشکارتر می‌گردد. همان اراده انقلابی که حضور در انتخابات را نه حق مردم که وظیفه ایشان می‌داند، امروز از مشارکت مردم در تولید می‌گوید. اگر حضور واقعی در انتخابات مقتضی قبول استقلال و بلوغ آحاد مردم در تشخیص سیاسی و تعیین نمایندگان است، مشارکت مردم در تولید هم به معنی استقلال و برابری ذاتی ایشان در اقتصاد است. پیگیری این دلالت‌ها، آشکارا شکلی متفاوت از آرایش اقتصاد سیاسی ملی را هدف گرفته است. شکلی از اقتصاد سیاسی که تبعا پیامدهای منطقه‌ای و جهانی گسترده‌ای دارد. به همان نحو که دعوت به مشارکت سیاسی نمی‌تواند بی‌اعتنا به مشارکت و همراهی گروه‌های سیاسی باشد، ما در این‌جا، احتمالا، به جای آن‌که منتظر توده‌ای پراکنده از مردم باشیم، چشم به راه گروه‌های متشکلی هستیم که از سر اراده به تولید، تغییرات اقتصاد سیاسی را نشانه رفته اند. با هسته‌های سیاسی مولدی مواجهیم که به فرمان این و آن نیستند اما عمیقاً تعهدی ملّی و چشم‌اندازی فراملّی دارند. 🇮🇷@Ensejam_iri
پنجم. دعوت به مشارکت مردم در تولید، به کیفیتی عمیقاً انسانی هم نظر دارد. وقتی از مردم سخن می‌رود، خصوصا درچارچوب دعوت به همدلی و وحدت ملی، از مردمی با همه گونه‌گونی‌ها و تفاوت‌ها سخن رفته است. پس در این‌جا از مردم سخن گفتن، به وضع اساسی انسان در هستی نزدیک می‌شود. چون نظر به چنان اساسی اجازه طرح وحدت در میان همه گونه‌گونی‌ها را می‌دهد. مشارکت مردم در تولید، از چنین اساسی نیرو می‌گیرد. این نشان می‌دهد در این‌جا تولید، دیگر چاره‌جویی صرف برای رفاه بیشتر نیست، بلکه حکمی درباره نحوهٔ حضور انسان است. به همین دلیل دعوت به مشارکت در تولید دعوتی صمیمانه و راستین از انسان می‌تواند باشد. به همین دلیل حکم به همدلی و وحدت ملی، حکمی صرفا آشتی‌جویانه نیست، بلکه انذاری برای یادآوری آن اساس است. آیا این انذار را می‌توان سبک گرفت و بار دیگر ابزار تاخت و تاز قرار داد؟ ششم. دستگاه اداری حاکمه در ایران عموماً قادر نیست شعارهای اعلامی توسط رهبر انقلاب را جذب فرایندهای واقعی خود کند و عمدتاً از گرامی‌داشت آن شعارها در سردرها و سربرگ‌ها و قاب‌ها و تابلوها فراتر نمی‌رود. اما وقتی رهبر انقلاب از وظایف مجلس و دولت و قوه قضائیه و مجلس خبرگان در آستانه سال جدید می‌گویند، معلوم می‌شود انتظاری از یک تحول و تکانه در این شاکله دستگاه حاکمه می‌رود. چه پیداست که این تحول مقارن دعوت به مشارکت مردم در تولید است. هفتم. مشارکت مردم در تولید تنها مقتضی تحول شاکله دستگاه حاکمه نیست. بلکه روابط موجود تولیدی را هم باید در معرض تغییر قرار دهد. نمی‌توان انتظار داشت روابط سازمان کار به همان شکل همیشگی تعارض منافع کارفرما و کارگر باقی بماند و بتوان از مشارکت مردم در تولید سخن گفت. دیگر نمی‌توان حضور کارگر در سازمان کار را به افزایش یا سرکوب دستمزدها تقلیل داد. بلکه باید به شکلی از سازمان کار اهتمام داشت که در آن کارگر دیگر صرفا فروشنده نیروی کار نیست، بلکه نیروی مولّدی است که مشارکتی معنادار و حقیقی در خود کار و نتایج آن در سازمان کار دارد. هشتم. ما گمان می‌کنیم قدرت‌های بزرگ اقتصادی در جهان را کار و تلاش و خلاقیت بیشتر پدید آورده است. اما توجه نمی‌کنیم که در بسیاری از کشورها همین کار و تلاش و خلاقیت بیشتر هست، و این‌ها آن کشورها را به کشورهای توسعه‌یافته‌ای بدل ساخته، اما به آن‌ها قدرت تعیین‌کنندگی نداده است. تاریخ ظهور قدرت‌های بزرگ حاکی از مقارنت بازاندیشی درباره مشارکت و حضور مردم در اقتصاد و تغییرات عمیق سیاسی و اقتصادی و دگرگونی وضعیت آن‌ها در نظم بین الملل است. با اندکی مداقه و گذر از مشهورات، این مساله درباره امریکا و شوروی و روسیه و چین قابل تبیین است. این به معنای آن نیست که ابرقدرت‌ها راه درست مشارکت را طی کرده اند. اما آن‌ها با هر تجربه‌ای خود را در معرض پرسش از این مشارکت گذارده‌اند. پس ما این‌جا با پرسش‌های عمیقا علمی‌ای مواجهیم که سرنوشت تاریخی ما را رقم می‌توانند زد. نهم. ما در برابر دعوتی قرار گرفته‌ایم که تغییر اساسی وضعیت ما را تصویر می‌کند. اگر رهبر خردمند ایران از مشارکت مردم در تولید می‌گوید، اراده‌ای پرنشاط و جوانانه و امیدوار به آینده ایران در پس این دعوت وجود دارد. دعوتی که مخاطبان خود را از درون دولت و مردم باز فرامی‌خواند. ائتلاف انسجام بنا به طبیعت خود، منتظر پاسخ‌های رسمی و اداری به این فراخوان نمی‌ماند. بلکه می‌باید با تفسیر عمیق و عینی این فراخوان آن را به برنامه عمل خود مبدل سازد. دبیرخانه ائتلاف انسجام ۳ فروردین ۱۴۰۳ 🇮🇷 @Ensejam_iri
بسم الله الرحمن الرحیم ⭕️ اطلاعیه دبیرخانه انسجام در مورد گسترش هسته‌ها، در آستانهٔ دور دوم انتخابات و تحولات ساختار مجلس ▫️دبیرخانۀ انسجام ضمن تبریک حماسۀ توام پاسداران انقلاب و وارثان انقلاب در نفوذ به گنبدهای آهنین اشغالگری و استبداد، از عموم اعضا و مخاطبان جهت آغاز دور جدیدی از فعالیت‌های فشرده دعوت به عمل می آورد. ▫️به جهت پیشبرد وعدۀ بیانیه دوم در مورد سازوکار بسیج سیاسی، سکویی با نام «دیوان انسجام» در تلگرام ایجاد گردیده است. در کنار سکوی رای‌گیری که ابزار اجماع‌سازی انسجام است، «دیوان» به منزلۀ ابزار گسترش انسجام خواهد بود. این دو ابزار در کنار تبادل شفاف و بهینهٔ داده‌ها و تسهیل مشارکت درون شبکۀ انسجام، تدریجا زیرساخت موازنۀ میان حقوق و مسئولیت‌های اعضاء را فراهم خواهد کرد. ▫️در حال حاضر هر یک از اعضای انسجام می‌توانند به همراه اعضای کنونی یا افراد جدید، به تشکیل هستهٔ سیاسی و اعلام آن مبادرت نمایند. پس از اعلام آمادگی به ادمین کانال انسجام، عضو موسس جهت ثبت آگهی هسته به گروه دیوان اضافه می‌شود. برای قطعی شدن عضویت افراد جدید هر هسته، این افراد باید توسط عضو موسس به گروه دیوان اضافه و آگهی مربوطه را تایید نمایند. سند تفصیلی مبانی و قوانین سکوی دیوان جهت بررسی‌های بیشتر و تصویب، در اختیار اعضاء قرار خواهد گرفت. ▫️لازم به ذکر است، با توجه به تحولات جاری در مورد ریاست و فراکسیون‌بندی مجلس و نزدیک شدن به دور دوم انتخابات، لازم است همایشی با تقسیم کار هسته‌های انسجام و حضور اعضاء برگزار گردد. «هستهٔ ادوار جنبش دانشجویی» اعلام آمادگی نموده تا فرایند تدوین لیست برای دور دوم را پیگیری نماید. هستهٔ «جریان متی» نیز پیشنهاد مهمی را جهت ریاست مجلس در دستورکار قرارداده است که مباحث آن در گروه رای‌گیری در جریان است. ▫️هستهٔ دبیرخانه از تمام اعضا و مخاطبان درخواست می‌کند حلقه‌های علمی، کاری، تشکلی و دوستی مرتبط به خود را دعوت به تشکیل هستهٔ سیاسی و ثبت‌نام در دیوان نمایند. تسریع فرایند عضوگیری در دیوان می‌تواند به تحقق دستورکارهای پیش‌رو و اثرگذاری در روند انتخابات و بلوک‌بندی داخل مجلس کمک شایانی کند. 🇮🇷 @Ensejam_iri
«فهرست مبنای ۳+۱۳ انسجام» دور دو‌م انتخابات مجلس شورای اسلامی تهران ⭕️ ۳ نمایندهٔ مورد تائید گفتار سیاسی انسجام: ۱.مهدی عسگری ۲.مجتبی زارعی ۳. سمیه گلپور چمرکوهی ⭕️ به همراه معرفی اسامی ۱۳ نامزد مستعد حاضر در صحنه انتخابات مجلس شورای اسلامی در مقایسه با دیگر افراد، ذیل شاخص‌های مورد توافق : ۱. سلامت نفس ۲. حریت، روحیه فسادستیزی و عدالت‌خواهی ۳. امکان تعامل تشکیلاتی ۴. توان‌مندی تخصصی ۵. استعداد سیاسی 🇮🇷@Ensejam_iri
19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 قفل‌شدگی سیاست در ایران 👤 حمید عظیمی (مدیر اندیشکده مرصاد) 🇮🇷@Ensejam_iri
«فهرست مبنای انسجام» دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی تبریز ⭕این فهرست پیشنهاد هستهٔ است که پس از رای‌گیری در مجمع عمومی انسجام نهایی گردید و جهت دور دوم انتخابات مجلس معرفی می‌شود. ۱.علی جعفری آذر ۲.جواد عبادی ۳.رضا صدیقی ۴.علیرضا نوین 🇮🇷@Ensejam_iri
بیانیه شماره ۱ ائتلاف انسجام درباره انتخابات ریاست جمهوری ١۴۰۳   بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا ٱصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَٱتَّقُوا ٱللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 🔸 یکم. مشارکت اجتماعی بر انتخاب اصلح تقدم دارد «مشارکت اجتماعی بر انتخاب اصلح تقدم دارد». این اگرچه می‌تواند یک رأی دلیرانه در نگرش سیاسی رهبر جمهوری اسلامی ایران تلقی شود، پیش از آن، هشداری است دربارۀ رابطۀ سیاست و جامعه در ایران ۱۴۰۳ هجری شمسی. در انتخابات پیش رو چیزی بسیار حیاتی‌تر از تعیین شخص رئیس‌جمهور وجود دارد. شرکت در انتخابات را غالباً صرفاً در کمیت آرایی که در صندوق‌های رأی ریخته می‌شود، مورد سنجش قرار می‌دهند؛ اما اگر اهمیت مشارکت کمتر از تعیین شخص دوم مملکت نیست، کیفیت اعداد مشارکت نیز باید زیر ذره‌بین هر کسی که خود را متعهد به ملّت ایران می‌شمارد، قرار بگیرد و دربارۀ آن حساسیت‌های لازم را داشته باشد. 🔸 دوم. معنای تعهد تعهد به ملّت ایران به چه معناست؟ نیروی ملّت ایران خاموش نباید بشود. ملّت ایران در نیم‌قرن اخیر چونان آتشفشانی در میانۀ جهان، گدازه‌های روحی انسان را به هر سو پراکنده کرده است و متذکر شده است که انسان‌بودن تا چه اندازه به استقبال خطرات رفتن است؛ در جهانی که در استقبال از جنگ‌های بی‌معنا، لحظه‌ای تردید نمی‌کند تا جا برای هر جنگ حقیقی پیشاپیش اشغال شده باشد. برای تحقق ایدۀ یک صلح طولانی که هرگز نخواهد آمد، باید آمادۀ بی‌شمار جنگ بود. ما مرغ آتش‌خوار بودیم. ما در مواجهه با همین بیهودگی سفّاک، همان‌طوری جنگیدیم که جنگ‌ها مقدس می‌شوند. در چنین جهانی انسان بار دیگر از سرزمینی به نام ایران ظاهر شده است. هرچه اهل حقیقت، چه در اروپا و چه در روسیه و چین، عقب نشستند، ما پیش رفتیم. ما توانسته‌ایم پوچی این دنیا را تاب بیاوریم و این ملّت از آن جنگ‌های بیهوده، برای اهل زمین و آسمان مائده‌ها ساخته است. این جهان بی‌معنا اصلاً میدان ما است. ما برای مواجهه با همین آخرین دوران رنج پا به عرصه گذاشتیم و به خداوند برای ابتلا به جهانی که بیهودگی را به رخ می‌کشد و از آن نیرویی دیوگون می‌سازد، لبیک گفته‌ایم. 🔸 سوم. مساله فترت سیاست در ایران امروز اما فقدان جبهۀ لیبرال یا سازشگرانی مانند آنچه در دولت حسن روحانی شاهدش بودیم، هشیاریِ واکنشی جامعۀ ایران را به کمترین حد خود رسانده است؛ زیرا رقابت در سیاست داخلی ایران ده‌ها سال است که خود را در رقابت نمادین میان لیبرالیسم با مقاومت پدیدار می‌کرده است و این، سیاست داخلی ایران را نسبت به چنین رقابتی شرطی کرده است. به‌طوری که اکنون در کمینه‌شدن حضور جناح لیبرال در انتخابات، محتوای سیاست که همواره به شکل غلبه بر حریف و نه غلبه بر مشکلات یا محدودیت‌ها پی گرفته می‌شد، می‌تواند به‌طور کامل نادیده گرفته شود. علامت چنین خطایی، استقبال از عدم مشارکت طبقات مختلف جامعه در سیاست و دشمنی با اراده‌های اجتماعی است. علامت دیگر آن، این است که سیاست به‌کلی به پشت‌پرده کوچ می‌کند و مردم را شغب تبلیغات فرهنگی و هویتی، از صحن واقعی تولید و توزیع قدرت محجوب می‌کند. جامعۀ ایده‌آل در چنین وضعی، نه جامعه‌ای خواهنده، مبارز و پیگیر، بلکه جامعه‌ای است که از طریق ناامیدیِ اجتماعی، به مصرف رو آورده و تتمّۀ ارادۀ آن هم در میدان‌های فرعی و دست‌چندم (چه از جنس فرهنگ باشد یا از جنس فعالیت‌های کارشناسانه و علمی یا مدنی) به انحراف کشانده شده است. چنین جامعه‌ای آرام است و حتی اگر دچار ناآرامی هم بشود، به دلیل فقدان انسجام اراده (که تنها با رصد و هوشیاریِ سیاسی رخ می‌دهد،) به‌نحو کم‌وبیش مشروعی می‌تواند به شکل فیزیکی سرکوب شود؛ زیرا تا آنجا که اراده‌اش تعبیر سیاسی ندارد، صرفاً آشوب و بی‌نظمی و نتیجتاً نامشروع است. سیاستی که می‌خواهد از طریق جایابی در جغرافیای تعادل میان نیروهای شرقی و غربی، اراده‌ای را که ایرانیان به خرج داده‌اند، نقد کند و دست از تولیدِ آینده بدارد. 🇮🇷@Ensejam_iri
این سیاستی خسته است و جامعه را هم خسته می‌خواهد؛ از خستگیِ جامعه بسیار استقبال می‌کند و علاوه بر آن، جامعه را به خستگی هم دعوت می‌نماید. چنین سیاستی تا آنجا که سیاستی وابسته به قدرت‌های بیرونی است، نیازی به ملّت ندارد. منطقۀ ما مملو از چنین دولت‌هایی است؛ دولت‌هایی که هرچه کمتر به ارادۀ مردان و زنانشان احتیاج دارند. عاجل‌ترین نیاز چنین دولت‌هایی، سرکوبِ هرگونه اراده‌ایست که می‌تواند تغذیۀ این دولت‌ها از تعادل‌های برون‌گرای جغرافیای کشورهایشان را تحت‌الشعاع قرار دهد و برای بودن، الگویی غیر از وابستگی ارائه کند. این سرکوب تا جزئیات زندگی فردی شهروندان پیگیری می‌شود. هیچ‌کس حق ندارد آن‌قدر خودش باشد که الگوی شهروندِ مصرف‌کننده را که در تناسب با تعادل‌های برون‌زای جغرافیایی این دولت‌ها شکل یافته است، بر هم بزند؛ یا احیاناً توانایی تولید جامعه‌ای حولِ خودش را به وجود بیاورد. ظهور جامعه و رهبران اجتماعی، خطرناک‌ترین چیزی استکه چنین دولت‌هایی می‌توانند تجربه کنند. همۀ این دولت‌ها معمولاً نقابی از اصالت‌ها و هویت‌های فرهنگی یا حتی استقلال و مقاومت بر چهره دارند. این نقاب نمی‌گذارد شهروندان فقدانِ ارادۀ خود را احساس کنند. 🔸 چهارم. خطر بُردارهای تعادل هر اندازه اقتصاد سیاسی این کشورها بی‌اراده، وابسته و برون‌زاست، لوایی از فرهنگ، این سستی را می‌پوشاند و هرچه این سستی شدیدتر باشد، آن لوای فرهنگی باید پرزرق‌وبرق‌تر و پرسروصداتر در میدان حاضر شود. در مورد ایران چنین خطری می‌تواند پیچیده‌تر باشد. دشمنان ما ممکن است ما را در تعادل‌هایی قرار دهند که حاوی توازن‌های نظامی یا حتی تبادل دائمی و متعادل آتش در برخی جبهه‌ها هم بشود. این همه نشان می‌دهد که ما چه‌بسا در یک نقطۀ عطف تاریخی واقع شده باشیم. به‌طوری‌که باید هشیاری خود را در نسبت با خطرِ مشروعیت‌یافتنِ حذف جامعه از سیاست، به حداکثر ممکن برسانیم؛ زیرا جغرافیای بین‌المللی و منطقه‌ای آمادۀ تغییرات بزرگی است و اغلبِ قدرت‌های بزرگ جهان به‌سمت ایجاد تعادل‌های طولانی‌مدت در منطقۀ غرب آسیا پیش می‌روند. خون‌بهای چنین تعادلی، ازمیان‌برداشتن ارادۀ ملّت‌هایی است که در این منطقه، رو به سوی استقلال داشته‌اند و تلاطم‌های نیرومندی را در برابر نظم‌های برون‌زای منطقه ایجاد کرده‌اند. طرح‌های شرقی و غربی ورای همۀ تضادها و تعارض‌هایش، چه‌بسا در منطقه ما در مورد تولیدِ صلحی سرکوبگر بتوانند همگرا شوند. نمونۀ این همگرایی را می‌توان در استقبال از پایان‌دادن به منازعه مسلمانان با اسرائیل از طریق راهکار دو دولتی در فلسطین به تماشا نشست. رژیم‌های مختلف منطقه نیز که اغلب دوام خود را مدیون قرارگرفتن در چارچوب تعادل‌ میان قدرت‌های بزرگ بوده‌اند، اکنون آماده‌اند میان دو منزل شرق و غرب مسکن گزینند‌ و حتی به همگرایی سیاست‌های آن‌ها در منطقۀ غرب آسیا مدد رسانند. بغرنج‌ترین موردی که از چنین چارچوب‌هایی بیرون می‌افتد، ملّت ایران است. لذا تقریباً تمام طرح‌های سیاسی در منطقۀ ما، به طرح‌هایی در سیاست داخلی ایران که ارادۀ ملی را پس بزند، امتیاز می‌دهند. 🔸 پنجم. تحلیلی از آرایش انتخابات پیش رو اگر چنین مختصات خطیری را در آرایش نامزدهایی که در صحنهٔ انتخابات حاضر شده‌اند، اعمال کنیم، درمی‌یابیم که همگی به‌نحوی از «زندگی» و «معیشت» و «کارآمدی» و «اقتصاد» سخن می‌گویند که گویا این‌ها همه اموری ازپیش‌مشخص و قابل‌دسترس‌اند که با رجوع به نظرات کارشناسی و با یک مدیریت مقتدر و کارآمد، به‌سادگی می‌توان آن‌ها را حاصل کرد. لازمه این گفتار، که در آن، اقتصاد و معیشت و زندگی مردم، فاقد انعکاسی از ارادۀ ملی است، تن‌دادن به تعادلی است که در آن، کشورها نمی‌توانند واجد یک نیروی درون‌زای ملی و طرحی از استقلال باشند. آن‌چنان‌که کشورهای بی‌شماری در اروپا، شرق آسیا و منطقۀ ما توانسته‌اند منافعی در قبال عدم استقلال و انفعال نسبت به تعادل موجود، برده باشند. اما چه‌بسا موقعیت جغرافیایی و تاریخی ایران، حتی اجازه نمی‌دهد کشور ما بتواند با تکیه به این گفتار، امنیت و رفاه چندانی به‌دست آورد. ایران به‌سادگی نمی‌تواند از منافع تعادلی بهره‌مند شود که از اساس، با موجودیت کشور یکپارچه و پهناوری در این مختصات جغرافیایی در تعارض است. در این صورت، توفیق در هر طرح کارشناسی، تنها در صورتی به دست می‌آید که بتواند حامل نیروی سیاسی ملت ایران در جهت استقلال آن باشد. 🇮🇷@Ensejam_iri