1_14379722.mp3
13.01M
🔹مناجات با امام زمان علیه السلام
⁉️کنم کجا نگار خود را من پیدا
الی متی احارفیک یا مولا
تعجیل درظهور 14 مرتبه #صلوات
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 46
🌸🍃استادپناهیان
چرا نماز اول وقت انقدر اهمیت دارد
🔴مگه ... ، تمام مبارزه ی با نفس ،
سر نماز اول وقت ،
تو نماز تر و تمیز جمع شده ؟
که شما میگید؟
⁉‼
مبارزه باهوای نفس سر نمازه حاج اقا ؟
نمونه بگم براتون ؟
مثال :
شما کجا مبارزه بانفس کردین ؟
مثلا :
یه جایی چراغ قرمز بود ،
🚦
می خواستم رد بشم.
گاز و بگیرم برم...
🔴 اما ... مبارزه با نفس کردم وایستادم .
البته پلیسم بود هااا ... سر چهار راه...
💢⭕
تحویل گرفتین ؟
هیچ کجا مبارزه بانفس تو ، قیمت نماز رو نداره ،
❎✅
هر جا باخودت مبارزه کردی ...،
یه کار خوب انجام دادی... ،
بیا من برات ثابت کنم ، شیله پیله داره .
یا پلیس سر چهار راه وایستاده بود ...
یا یه مزه ای تو اون کار بوده ...
من خیلی بچه ی با ادبی هستم ،
میخوام پام و دراز بکنم پیش مهمونام...
یه دفعه ای پام و جمع میکنم ،
میگم با این که خسته ام ، عیبی نداره ،
خب ... مهمونت کیه ؟
مهمونت ، رئیس اداره اس ؟
خب فدات بشم ...
میخواستی پیش رئیس اداره ام ، پات و دراز کنی ؟
تو تا یه جایی طمع به منفعتی نداشته باشی ،
از ضرری نترسی ،
مگه کار میکنی ؟
مگه علیه خودت اقدام میکنی
تانون توش نداشته باشه برات اقدام نمیکنی
اما تو نماز چی بوده واست .....
#ادامه_دارد...
⛅️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
namaaz45.mp3
4.56M
#نماز_سکوی_پرتاب 45
قد افلح المومنون
الذین هم فی صلاتهم خاشعون
👈 حتماً مؤمنان رستگارند
کسانی که در نماز، اهل خشوعند
راستی خشوع در نماز یعنی چه؟!
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴 #قسمت3️⃣ روز دوشنبه، 28 صفر سال 11 هجرى قمرى 10 ـ و
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴
#قسمت4️⃣
18 ـ سقيفه و مردم مدينه
مدينه از دو طايفه بزرگ اَوْس و خَزْرَج تشكيل شده است، اين دو طايفه قبل از اسلام، همواره در حال جنگ بودند، امّا به بركت اسلام، صلح و آرامش به ميان آنها برگشته است.
اكنون، بزرگان اين دو طايفه در كنار هم جمع شده اند تا براى آينده اين شهر تصميم بگيرند.
سعد، بزرگ قبيله خزرج چنين سخن مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بايد قدر خود را بدانيد، شما بوديد كه پيامبر را يارى كرديد و اگر شما نبوديد، اسلام به اين شكوه و عظمت نمى رسيد، اكنون پيامبر به ديدار خدا شتافته است و بعد از او حكومت و خلافت، حقّ شما مى باشد".28
مردم يك صدا فرياد مى زنند: "اى سعد! چه زيبا و خوب سخن گفتى، ما فقط به سخن تو عمل مى كنيم، تو بايد خليفه مسلمانان باشى".
مردم، حسابى به شور افتاده اند! نگاه كن! چگونه دور سعد مى چرخند و فرياد مى زنند: "اى سعد! تو مايه اميد ما هستى، مرگ بر دشمن تو!".29
19 ـ رفتن عُمَر و ابوبكر به سقيفه
خبر سقيفه به عُمَر مى رسد، او نزد ابوبكر مى رود، دست او را مى گيرد و به او مى گويد: "فتنه اى بزرگ در سقيفه روشن شده است، ما بايد خود را به آنجا برسانيم".30
20 ـ سخنرانى ابوبكر
ابوبكر رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بوديد كه دين خدا را يارى كرديد، ما هيچ كس را به اندازه شما دوست نداريم، شما براداران ما هستيد. مگر نمى دانيد كه ما اوّلين كسانى بوديم كه به پيامبر ايمان آورديم. ما از نزديكان پيامبر هستيم. بياييد خلافت ما را قبول كنيد، ما قول مى دهيم كه هيچ كارى را بدون مشورت شما انجام ندهيم".31
مردم مدينه با سخنان ابوبكر به فكر فرو مى روند!
21 ـ سخنرانى عُمَر
همه مردم ساكت مى شوند و او شروع به سخن مى كند، سخن او كوتاه و مختصر است: "اى مردم، بياييد با كسى كه از همه ما پيرتر است بيعت كنيم".32
به راستى منظور عُمَر كيست؟ آيا سنّ زياد، مى تواند ملاك انتخاب خليفه باشد؟ آخر چرا بايد آنان به دنبال سنّت هاى غلط روزگار جاهليّت باشند؟
22 ـ بيعت عُمَر با ابوبكر
ناگهان عُمَر از جا برمى خيزد...
او چنين مى گويد: "اى ابوبكر، من هرگز بر تو سبقت نمى گيرم، تو بهترين ما هستى، دستت را بده تا با تو بيعت كنم".33
عُمَر دست ابوبكر را مى گيرد و مى گويد: "اى مردم! با ابوبكر بيعت كنيد".34
بعد از آن كسانى كه در سقيفه هستند، گروه گروه با ابوبكر بيعت مى كنند.
23 ـ هدف اصلى انصار
سعد (رئيس قبيله خزرج) با مردم سخن مى گويد، امّا ديگر كسى به سخن او گوش نمى كند، او مى خواهد راز مهمى را بيان كند، اما مهاجران مانع مى شوند كه سخن او به گوش مردم برسد، آنان هياهو مى كنند. سعد به مهاجران چنين مى گويد: "به خدا قسم من خلافت را نمى خواستم، فقط زمانى كه فهميدم شما مى خواهيد حق على(عليه السلام) را غصب كنيد به ميدان آمدم تا شما به خلافت دست پيدا نكنيد. اكنون بدانيد كه من هرگز با شما بيعت نخواهم كرد".35
مهاجران از هر طرف هجوم مى آورند و سعد، بزرگ طايفه خزرج در زير دست و پا قرار مى گيرد...
آرى، انصار خبر داشتند كه مهاجران از سال ها قبل، براى خلافت برنامه ريزى كرده اند. انصار كه در دلِ فرهنگ قبيله گرى عرب زندگى كرده بودند به يك باور رسيده بودند. باور آنان اين بود: فقط يك چيز مى تواند برنامه هاى مهاجران را به هم بريزد.
اقدام انصار، چيزى يك پيش دستى گرفتن از مهاجران نبود، اگر انصار به خلافت مى رسيدند، خلافت را به على(عليه السلام)واگذار مى كردند. آرى، آنان مى خواستند با اين كار خود، مانع نقشه شوم مهاجران بشوند و بعد از آرام شدن اوضاع، خلافت را به اهلش واگذار كنند.
انصار بين گزينه بد و گزينه بدتر گرفتار آمده بودند، براى همين گزينه بد را انتخاب كردند تا از ظلم و ستم به خاندان پيامبر جلوگيرى كنند.
#ادامه_دارد.....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
4_6021582425740542980.mp3
10.31M
سخن آوای " #آوای_مادرانه " ویژه نامهای دلنشین برای #ایام_فاطمیه تقدیم شما باد.
قسمت دوم: #داغ_پدر😔😔
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈- ❣﷽❣ 💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖 #قسمت_3⃣2⃣ بعد ا
❣﷽❣
💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖
#قسمت_4⃣2⃣
امروز ابوطالب بزرگ خاندان بنى هاشم است، اگر او دستور دفاع از محمّد(ص)را بدهد همه جوانان غيور بنى هاشم به ميدان مى آيند. وقتى او شمشير به دست بگيرد براى بت پرستان روز سختى خواهد بود.
اكنون پيامبر مى تواند مردم را به اسلام دعوت كند. او از هر فرصتى استفاده مى كند تا رسالت خود را به مردم برساند.
بيا دعا كنيم خدا عمر ابوطالب را زياد كند! او تنها كسى است كه از پيامبر حمایت میکند.
خداوند به پيامبر پسرى مى دهد. پيامبر نام او را عبدالله مى گذارد و به او علاقه زيادى دارد.
عبدالله پس از شش ماه بيمار مى شود و بعد از چند روز از دنيا مى رود. مرگ او براى پيامبر خيلى سخت است، ولى او صبر پيشه مى كند.
خبر مرگ عبدالله باعث خوشحالى دشمنان پيامبر مى شود، آنها با خود مى گويند: محمّد پسر ندارد و بعد از مرگ او، نام و يادش فراموش خواهد شد!
پيامبر وقتى اين سخنان را مى شنود هيچ نمى گويد. تا به حال همه پسران پيامبر از دنيا رفته اند.
"عاص" كه يكى از بت پرستان است پيامبر را مى بيند و به او مى گويد: خوشحالم كه تو "اَبْتَر" هستى!
اَبْتَر به كسى مى گويند كه هيچ فرزند پسرى ندارد تا نام و ياد او را زنده نگاه دارد.
و خداوند سوره كوثر را بر پيامبر نازل مى كند:
(إِنَّـآ أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ . . . )
اى محمّد! ما به تو كوثر عطا مى كنيم...بدان كه دشمن تو اَبْتَر است.
اين كوثر چيست كه خدا آن را به پيامبر مى دهد؟
بايد صبر كنيم تا زمان سفر آسمانى پيامبر فرا برسد...88
جبرئيل همراه با دو فرشته ديگر از آسمان آمده اند. آنها مى خواهند پيامبر را به اوج آسمان ها ببرند.89
امشب شبى است كه پيامبر مهمان عرش خدا مى شود، امشب شب معراج پيامبر است.90
سفر آغاز مى شود. پيامبر سوار بر اسبى بهشتى مى شود و به سوى بيت المقدس مى رود.
همه پيامبران خدا در آنجا جمع شده اند، آنها مى خواهند پيامبر را ببينند و سخنش را بشنوند.91
ساعتى بعد، پيامبر به آسمان ها مى رود، فرشتگان به استقبال او آمده و به او خوش آمد مى گويند.92
مدّتى مى گذرد، اكنون پيامبر وارد بهشت مى شود، بهشتى كه خدا براى بندگان خوبش آماده كرده است...
به به ! عجب بوى خوشى مى آيد !
اين بوى خوش از چيست كه تمام بهشت را فرا گرفته و بر عطر بهشت، غلبه پيدا كرده است؟
پيامبر مدهوش اين بو است. او از جبرئيل سؤال مى كند:
ــ اين عطر خوش از چيست؟
ــ اين بوى سيب است . سيصد هزار سال پيش، خدا سيبى با دست خود آفريد. از آن زمان تاكنون اين سؤال براى ما بدون جواب مانده كه خدا اين سيب را براى چه آفريده است؟
لحظاتى بعد، دسته اى از فرشتگان نزد پيامبر مى آيند. آنان همراه خود همان سيب را آورده اند.
آنها رو به پيامبر مى كنند و مى گويند: اى محمّد ! خداوند اين سيب را براى شما فرستاده است.93
آرى، پيامبر مهمان خدا است و خدا خودش مى داند از مهمان خود چگونه پذيرايى كند. او سيصد هزار سال پيش، هديه پيامبر خود را آماده كرده است!
به راستى هدف خدا از خلقت آن سيب خوشبو چيست؟
بايد صبر كنى تا پيامبر اين سيب را تناول كند و از آن سيب، فاطمه(س) خلق شود، آن وقت، رازِ خلقت اين سيب را مى فهمى.
و چه مى دانى فاطمه(س) كيست. او محورِ رضايت خداست.94
فاطمه(س) بوىِ بهشت مى دهد; بوى سيب سرخِ بهشتى!95
ــ خديجه! من امشب به معراج رفتم و مهمان خدا بودم.
ــ خدا از مهمانش چگونه پذيرايى كرد؟
ــ او به زودى به ما دخترى خواهد داد كه نامش فاطمه خواهد بود.
نسل من از او خواهد بود. نسلى كه بسيار بابركت است.
ــ خدا را شكر.
ــ خديجه! در همه اين سفر، جبرئيل همراه من بود. او در پايان اين سفر از من خواسته اى داشت.
ــ خواسته او چه بود؟
ــ از من خواست تا سلام او را به تو برسانم.96
مدّتى مى گذرد، ديگر وقت آن است كه فاطمه(س) به دنيا بيايد. خديجه نياز به كمك دارد.
او كسى را به سراغ زنان قابله مى فرستد تا به كمك او بيايند; امّا به يارى او نمى آيند.
آنها براى خديجه چنين پيام مى فرستند: خديجه! چرا با محمّد ازدواج كردى؟ چرا از او حمايت كردى؟ چرا به دين او ايمان آوردى؟ ما به كسى كه بت هاى ما را قبول ندارد كمك نمى كنيم!
خدايا! خديجه چه كند؟
شب فرا مى رسد و تاريكى همه جا را فرا مى گيرد. خديجه تنهاىِ تنها، در اتاقش است. او ماجراى زنان مكّه را به پيامبر نمى گويد. او نمى خواهد پيامبر غصّه بخورد.
اكنون خديجه دست به دعا برمى دارد:
بار خدايا! فقط از تو كمك و يارى مى خواهم!
📚 #نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
#ادامه_دارد...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅
#کلـیپ_تصــویری 📹
💥موضوع:⁉️
💥پیش بینی پیامبراکرم ص ارزشهـادر اخـرالـزمـان
👤 #اســـــتاد_عـالی
⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅️
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 💙💍❤️ #هوالعشق #از_من_تا_فاطمه البوم خاطرات را میبندم، دوباره همان سردرد های ه
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🍃🌸
🎉
💙💍❤️
#هوالعشق
#از_من_تا_فاطمه_ادامه
نباید شرمنده اش میکردم، زینب دستش را روی شکمم گذاشت و گفت: وای خدا ببین عزیز دل عمشو، چقدر اوچولوعه! ناز نازی مامانو اذیت نکنی ها اگه اذیتش کنی خواهر شوهر بازی در میارم گفته باشم! لبخندی به لب اوردم، نگاهم کرد و گفت:- خواهری! باید به مامان و اقاجان بگیم! سریع گفتم: وای نه زینب به اقاجان نه من روم نمیشه. زینب لبخندی زد و گفت: - باشه خانوم خجالتی من میگم.*************** وقتی به پدر و مادر گفتیم، اولین کار دستشان را بالا بردند و گفتند: الهی شکررررررررررر،الحمدالله اما پدر از حقی حرف زد که اتش گرفتم، گفت: ببین فاطمه جان، شما عروس مایی، تاج سر مایی اما حق انتخاب داری، حق ادامه زندگیتو داری، ببن ببین نمیخوام فکر کنی میخوام بِرونمت نه به جان زینبم، اما فقط میخوام یه موقع تو رودربایسی من و حاج خانوم نمونی ک... دستانم را درهم گره زده بودم که از هجوم بودن با .. حالم دوباره بد شد و به سمت سرویس بهداشتی رفتم، مامان ملیحه نگران دنبالم امد ؛ اقاجان این چه حرفسی بود که زدید؟؟ صدای زینب را شنیدم که دقیقا حرف مرا به پدرش گفت: اقا جون چرا اینو گفتید ؟>یعنی شما نمیدونید فاطمه جونش به علی بنده؟ مخصوصا که الان یادگار علیم داره! توخدا عذابش ندید بزارید راحت باشه. بعدا درباره اینا حرف بزنید، حداقل بزارید بعد تشییع پیکر داداش... اسم تشییع که امد تمام محتویات معده ام بالا آمد، احساس کردم بدنم سِر شد، دستم را به دیوار گرفتم که نیفتم اما به محض باز شدن در و دیدن مامان ملیحه پاهایم ضعف کرد و افتادم... دوباره اتاق، دوباره تنهایی،دوباره سِرُم به دستم دوباره و دوباره... اه لعنت به این تکرار های سیاه.. زینب با سینی پر از غذاوارد اتاق شد وکنار تخت نشست، به رویم لبخندی زد و گفت:پاشو مامان خانوم، پاشو اون نی نی ما گشنشه ها ، بابا یکم به فکر اونم باش .. به تاج تخت تکیه زدم و زینب متکا را برایم تنظیم کرد، گفتم: نمیتونم بخورم زینب، بخورم گلوم زخم میشه میدونم.. زینب یک قاشق پُر قیمه پلو جلوی دهانم آورد، یادم افتاد که این غذا .. گفتم:- زینب این ، این ناهار نبود علیه که به مهمونام دادید، چطور بخورم؟ چطور غذایی که برای نبود علیمه بخور.. نگذاشت حرفم تمام شود که گفت: بخاطر علی بخور فاطمه، تروخدا، اونم راضی نیست اینطور ضعیف بشی ! اسم علی که امد با لرزه دستم به روی دست زینب قاشق را درون دهانم گذاشتم، به زور جویدمش، برای هر لقمه یک لیوان آب میخوردم که پایین برود،وقتی بشقاب تا نصفه خالی شد مقاومت کردم و کنار کشیدم ، احساس کردم زینب میخواهد چیزی بگوید اما نمیگوید گفتم: چیشده زینب چی میخوای بگی؟ از سریع فهمیدن من متعجب شد و گفت: چیزه .. ولش کن بعدا میگم.. به سمت در رفت که برگشت و گفت: فردا علی میاد... انگار که لیوان سردی به رویم خالی شد، زینب در را بست و من دیگر توان نداشتم، ایستادم و رفتم که وضو بگیرم تا شاید ارام شوم،چادرم را روی سرم انداختم، جا نماز علی را پهن کردم و بعد از نماز خواندن زیارت حضرت فاطمه را آوردم، همیشه ارامم میکرد، جای من و حضرت فاطمه عوض شده بود، اینبار فاطمه در سوگ علیش بی تابی میکرد، ان زمان حضرت علی در نبود فاطمه اش.. کاش من نبودم و علی بود، کاش این روزهارا نمیدیدم کاش...تکه ای از حرف های حضرت علی را به یاد اوردم...: امام علی(ع) فرمود: چه زود بود که بین ما جدایی افتد، از این فراق تنها به خدا شکایت میبرم. نفسی علی زفراتها محبوسة
یالیتها خرجت مع الزفرات
لاخیر بعدک فی الحیاة وانما
ابکی مخافة ان تطول حیاتی
جان من با آه و ناله هایش در اندرون من زندانی است. ای کاش جان من هم با ناله ها از بدنم خارج شود. بعد از تو خیری در زندگی نیست و من از ترس اینکه مبادا زندگی ام به طول انجامد گریه می کنم.
#نویسنده_نهال_سلطانی
#یاعلی_یافاطمه❤️
#ناآرامم_خدایا_دستی_بکش_بر_روح_سرکشم😔😭
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💍
🎊•••••┅┅❅❈❅┅┅•••••
✨🌹 @entezaar313 🌹✨
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🎉
🍃🌸
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🌸انسان های بزرگ
از خودشان توقع دارند و
انسان های کوچک از دیگران..
🌸اگر کسی
خوبیهای تو را
فراموش کرد ،
🌸 تو خوب بودن را فراموش نکن..
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
♥️🍃
🌷رسول خدا(ص)فرمودند:
💟چيزهايي كه ازآن بيشترين ترس را نسبت
به امتم پس از خودم دارم :
🔸در آمدهاي حرام
🔸شهوت پنهان
🔸و ربا خواري است.
📚الکافي
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5920279682124613133.mp3
2.57M
💥خاطره بسیارزیبای زندان❣
🌹 🌹
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
خدایا...
✍میخواستم برات نامه بنویسم💌
اما
مطمئنم نامه ام💌
رو قبل از این که بنویسم خوندی؛
پس🌹
فقط منتظر جوابت میمونم🙏
عزیزانم شبتون بخیر 🌟🌟
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_193129668390420492.mp3
2.6M
بـــے تـــواے صـاحب الزمــــان عج😍
بیقــــــرارم هــــرزمـــــــان😔😭
🎤کربلایی جوادمقدم
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلوات
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 47
استاد پناهیان؛
الحمدالله
، از بس نماز خونا زیاد شدن...!!
هرچی نماز بخونی ...
میگن :
خوندی که خوندی ...،
چیکارت کنم ...؟!!
اوج اخلاص
قدم اول در اخلاص
، تو نمازه ...،
که در قرآن فرمود:
🌺
" قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین "
اول نماز ...،
نماز رو مخلصانه خوندن ...، اولین قدمه ،
تو ، تو نماز نمیتونی مبارزه با نفس بکنی ...؟
جاهای دیگه ...مبارزه با نفس میکنی...؟
مارو میخوای خام کنی ...؟!!!
ماخودمون قوری رو رنگش میکنیم ، جای قناری میفروشیم ،
میخوای سر مارو کلاه بذاری... ؟
خدایی که ،این همه بهت محبت کرده ،
یه ذره ادب نداری نسبت به اون خدا ...؟
منی که میخوام درآینده همسر تو بشم ...،
چقدر مگه میتونم به تو محبت کنم ؟
که تو ادب من و نگهداری ؟
تو که به خدا بی اعتنایی... ، به من باوفا میشی ...؟
اینا تابلوهاش و تو غرب ببین ، مثل گرگ ، افتادن تو جون همدیگه... ؟
میدونید چی میشه ؟
اگه بنده این سخنرانیهارو ادامه بدم ...؟
بنده که ناتوانم ،
علما بهترمیفرمایند ،
اگر این ادامه پیدا بکنه ...
پس فردا دیگه دخترا ،
به مردی که نماز اول وقت رو تمیز نمیخونه شوهر نمیکنن ، میگن تو آدمیتش حرفه ...
شوهر نمیکنند ،
میفهمند خب ...!!!
بالاخره میخوان زندگی کنند دیگه...!!!
#ادامه_دارد...
🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌹🍃
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
namaaz47.mp3
3.59M
#نماز_سکوی_پرتاب 47
✍درست مثل لحظه ای که
با عزیزی قرار داری و بی تاب هستی
اگه عاشـق باشی
دلت برای شنیدن صدای اذان بیقراره
👌ملاقات باخدا
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴 #قسمت4️⃣ 18 ـ سقيفه و مردم مدينه مدينه از دو طايفه ب
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴
#قسمت5️⃣
هفته غصب خلافت، روز اول تا 5 ربيع الاول سال 11 هجرى قمرى
24 ـ دفن پيكر پيامبر (صلى الله عليه وآله): اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
على(ع) بدن پيامبر را در خانه آن حضرت به خاك سپرده است و كنار قبر آن حضرت نشسته است.
بنى هاشم هم اينجا هستند، عبّاس، عموى پيامبر در كنارى نشسته است.
مقداد و سلمان و ابوذر و چند نفر ديگر هم اينجا هستند.
آرى، خيلى از مسلمانان در مراسم دفن پيامبر حاضر نشدند.36
25 ـ نقشه ابوسفيان: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوسفيان به سوى على(ع) مى آيد و مى گويد: "اى على! مردم در سقيفه با ابوبكر بيعت كرده اند، همه ما آماده هستيم تا تو را در راه جنگ با آنها يارى كنيم".37
ابوسفيان كسى است كه براى كشتن پيامبر، جنگ بدر و اُحد را به راه انداخت. اكنون چه شده است كه او امروز دلش براى اسلام مى سوزد؟ نه او دلش براى اسلام نمى سوزد، او نقشه اى در سر دارد.
او نزديك مى آيد و چنين مى گويد: "اى على! دستت را بده تا با تو بيعت كنم".38
على(ع) به ابوسفيان مى گويد: "اى ابوسفيان! تو از اين سخنان خود قصدى جز مكر و حيله ندارى".
ابوسفيان اين سخن را كه مى شنود از آنجا دور مى شود و به سمت مسجد مى رود.39
26 ـ حركت خليفه به سوى مسجد و بيعت با اجبار: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
اهل سقيفه همه با ابوبكر بيعت كرده اند، و موقع آن فرا رسيده است كه خليفه را به مركز شهر ببرند. خليفه همراه با كسانى كه در سقيفه هستند به مسجد شهر مى رود.
در مسير به هر كس برخورد مى كنند او را مجبور مى كنند تا با ابوبكر بيعت كند.40
آرى، مسلمانان بر خلافت ابوبكر، متّحد شده اند و هر كس كه با اين اتّحاد و يگانگى، مخالف باشد كشته خواهد شد.
27 ـ تطميع بنى اميّه: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
عُمَر همراه با خليفه در مسجد هستند، عُمَر نگاهى به مسجد مى كند، مى بيند كه ابوسفيان با عدّه اى از بنى اُميّه در گوشه اى نشسته اند! در ميان آنها عثمان هم به چشم مى خورد. يك نفر پيام مهمّى را براى ابوسفيان مى آورد: "به تو قول مى دهيم كه فرزندت را در حكومت خود شريك كنيم".41
ابوسفيان لبخندى مى زند و مى گويد: "آرى، ابوبكر چه خوب خليفه اى است كه صله رحم نمود و حقّ ما را ادا كرد".
اكنون ابوسفيان و بنى اُميّه براى بيعت با خليفه مى آيند. عثمان از جا بلند مى شود و نزد ابوبكر مى رود و با او بيعت مى كند، با بيعت عثمان همه بنى اميّه با ابوبكر بيعت مى كنند.42
28 ـ ورود هواداران خليفه: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
جمعيّت زيادى وارد شهر مدينه مى شوند. همه آنها از قبيله "أسلم" مى باشند. مردم اين قبيله در اطراف مدينه زندگى مى كنند، آنان امروز به مدينه آمده اند تا ابوبكر را يارى كنند. آنها به سوى مسجد مى روند، وقتى عُمَر از آمدن آنان با خبر مى شود، خيلى خوشحال مى شود و يقين مى كند كه ديگر پيروزى از آن خليفه است.43
29 ـ نقش رشوه و پول: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
هنوز عدّه اى از مردم شهر با خليفه بيعت نكرده اند، چه كسى است كه بتواند در مقابل پول استقامت كند؟ اين پول ها را بايد براى زنان اين شهر فرستاد.
كيسه هاى پول به سوى خانه هاى مدينه برده مى شود، صداى يك زن در مدينه مى پيچد: "آيا مى خواهيد دين مرا با پول بخريد؟ هرگز! هرگز نخواهيد توانست مرا از دينم جدا كنيد، من اين پول هاى شما را قبول نمى كنم".
او از طايفه بنى عَدىّ است، او براى پول و مال دنيا، دست از آرمان خود برنمى دارد.44
30 ـ منبر ابوبكر در مسجد: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوبكر بر روى منبر نشسته است، ناگهان يك نفر از درِ مسجد وارد مى شود و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "اى خليفه خدا".
همه تعجّب مى كنند، آيا ابوبكر اين قدر مقام پيدا كرده كه خليفه خدا شده است؟! ابوبكر از بالاى منبر فرياد مى زند: "من خليفه خدا نيستم، بلكه خليفه رسول خدا هستم و به اين راضى هستم كه مرا به اين نام بخوانيد".45
آرى، اين گونه است كه لقب خليفه رسول خدا براى ابوبكر، عنوان رسمى شناخته مى شود. بعد از آن خليفه سخنان خود را ادامه مى دهد: "اى مردم! هيچ كس شايستگى خلافت را همانند من ندارد، آيا من اوّلين كسى نبودم كه نماز خواندم، آيا من بهترين يار پيامبر نبودم؟".46
مردم سكوت مى كنند، آنان مى دانند كه على(ع) اوّلين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد و با آن حضرت نماز خواند.47
31 ـ عُمَر و دعوت به بيعت: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
عُمَر در كوچه هاى مدينه مى چرخد.
او با صداى بلند فرياد مى زند: "همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده، او را به عنوان خليفه رسول خدا انتخاب نموده اند; پس هر چه زودتر براى بيعت كردن با او به مسجد بياييد".48
#ادامه_دارد...
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
4_6028122771874120387.mp3
10.29M
سخن آوای " #آوای_مادرانه " ویژه نامهای دلنشین برای #ایام_فاطمیه تقدیم شما باد.
کینه های قدیمی که سر باز میکنند!
#قسمت_سوم
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣﷽❣ 💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖 #قسمت_4⃣2⃣ امروز ابوطالب بزرگ خاندان بنى هاشم است، اگر او دستور دفاع از محمّ
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
❣﷽❣
💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖
#قسمت_5⃣2⃣
صدايى به گوش خديجه مى رسد:
سلام بر بانو!
خديجه تعجّب مى كند، در اين تاريكى شب چه كسانى به ديدار او آمده اند؟
او خوب نگاه مى كند، چهار زن را مى بيند كه در مقابل او ايستاده اند. آنها چقدر نورانى هستند. آنها از كجا آمده اند؟ آيا اهل مكّه هستند؟
يكى از آنها رو به خديجه مى كند و مى گويد:
ــ ديگر غصّه نخور! خدا ما را براى يارى تو فرستاده است.
ــ شما كيستيد؟
ــ ساره، همسر ابراهيم(ع); آسيه، همسر فرعون; مريم، مادر عيسى(ع) و كُلثوم، خواهر موسى(ع).
ــ شما همان چهار زن بهشتى هستيد؟
ــ آرى. ما امشب مهمان تو و در كنار تو هستيم.97
ساعتى مى گذرد، نورى همه آسمان را روشن مى كند، بوى بهشت، فضا را پر مى كند. فاطمه(س) به دنيا آمده است.
ساره فاطمه(س) را روى دست مى گيرد و خديجه را صدا مى زند: بانوى من! اين فاطمه است، آيا نمى خواهى او را ببينى؟
خديجه چشمان خود را باز مى كند، فاطمه(س) را مى بيند كه به روى او لبخند مى زند.
فاطمه(س) در آغوش مادر است. مادر او را مى بويد و مى بوسد.
چهار زن بهشتى با خديجه خداحافظى مى كنند و به آسمان مى روند.98
پيامبر وارد اتاق مى شود، به ياد شب معراج مى افتد، خاطره آن شب برايش زنده مى شود:
شب معراج و مهمانى خدا. ماجراى سيب سرخ خدا!
اكنون، پيامبر فاطمه اش را در آغوش مى گيرد، فاطمه(س) بوىِ بهشت مى دهد. صدايى به گوش مى رسد:
( إِنَّـآ أَعْطَيْنَـكَ الْكَوْثَرَ ) .
ما به تو كوثر داديم. فاطمه(س) همان كوثر ماست. ما امشب كوثر خود را به تو داديم.
آيا به خاطر دارى من و تو كجا ايستاده ايم؟
مردم اين روزگار، دختران خود را زنده به گور مى كنند و اين كار را غيرت و مردانگى مى دانند!99
هر روز دختران زيادى طعمه جهالت مردان عرب مى شوند و هيچ كس به صداى ناله آنها رحم نمى كند.
اين مردم، دختران خود را مايه ننگ خود مى دانند و با زنده به گور كردن آنها احساس غرور مى كنند.
حالا ببين كه پيامبر فاطمه اش را چگونه مى بوسد و مى بويد. او مى گويد: هر وقت مشتاق بهشت مى شوم، تو را مى بوسم!.
ايّام حج فرا مى رسد و مردمِ زيادى از گوشه و كنار به مكّه مى آيند. حج، سنّتى است كه از زمان ابراهيم(ع) تا امروز باقى مانده است.
سال هاست كه اين عبادت آسمانى تحريف شده است; ولى پيامبر مى كوشد تا از اين فرصت استفاده كند و براى مردم قرآن بخواند و آنها را به سوى خداى يكتا دعوت كند.
رهبران مكّه وقتى مى بينند كه روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده مى شود، تصميم مى گيرند تا مانع رشد اسلام بشوند.
مشكل اساسى آنها اين است كه ابوطالب از پيامبر حمايت مى كند. اگر مى شد كارى كرد كه او دست از اين حمايت بردارد مقابله با پيامبر كار بسيار آسانى بود.
اكنون رهبران مكّه دور هم جمع مى شوند و تصميم مى گيرند با هم به ديدار ابوطالب بروند.
📚 #نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
#ادامه_دارد...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
4_493159028373848568.mp3
1.26M
#کلید_برای_فرج
زباد #دعا_کردن برای #ظهور هست صوتی بسیار تاثیر گذار
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈