دفتر ارادتی از اشعار و دل گویه های
منتظِر روی مه ات صاحبا تقدیم به صاحب العصر(عج)
نام نامه:
پریساصالحی
متولد ۱۳۶۹
شاعر و نویسنده
با افتخار؛ طلبه
تخلص؛ منتظِر روی مه ات صاحبا
زاده ی هیدج؛ دیار فیلسوف، فقیه و حکیم مرحوم ملا محمد هیدجی
اگه گاهی وقتا دلتنگ میشی...
اگه حس می کنی حال دلت ابری شده وبی قرار بارونی...
اگه می خوای لحظه های نابی با امام زمانت مناجات کنی...
ما اینجا نغمه های دلتنگی مونو با شما شریک شدیم تا همه با هم، یکدل با شعرهای انتظار، مولامون رو صدا بزنیم...
منتظِر روی مه ات صاحبا، از شما دعوت می کنه تا به یمن حضورگرم تون، سروده های انتظارش رو با هم در کانال انتظار شاعرانه، تقدیم مولای منتظَر کنیم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
باتشکر؛ پریسا صالحی
به امید ظهورش؛
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
لینک عضویت در کانال انتظار شاعرانه؛
@entezareshaeranepsalehi
ارتباط با ادمین؛
@ParisaSalehi
یادواره ی مادر...
این روزها قلبی بی قرار، در کوچه پس کوچه های مدینه یادواره ی زخمی دیرینه است...
قلبی پر از اندوه تنهایی در غربت ثانیه هایی که تمامی ندارند و زخمی که در وجودش از غیرت داغ دیده یِ حسن و حسین شعله می کشد...
و این زخم
و این زخم تا همیشه ی تاریخ، جز با تحقق این بیت آرام نخواهد نشست؛
خواهد آمد منتقم از کوچه ها...
یادواره ی مادر...
مادری که به جرم عشق علی در دادگاه خصم، محکوم شد در پشت در بماند...
در پشت در بماند تا بین در و دیوار و مرهم میخ و آتش، تسلیم غاصبان ولایت نشود...
راضی به تنهایی علی نشد ولی همان روزها به حرمت دفاع از ولایت، شهیده ی مدافع حریم علوی شد و همان روزها علی را نه در مسیر نور که در مسیر شور تنها گذاشت...
محسن اش سقط شد ولی
در پشت در ماند تا علی بماند...
تا عشق علی بماند و در سینه ی شیعه ها به مشعل که نه به شمسه ی ارادت بدل شود...
تکرار می شود...
و تکرار می شود مرور این زجر نه برای من و تو
که برای پسری چشم انتظار، نشسته در اذن ظهور کنار قبری بی نشان...
آه مدینه چه بر سر مادر آوردی...
و چه بر غریبی مهدی...
و چه بر تنهایی...
و چه...
امان از دل مهدی...
امان از یاد کوچه و در و قصه ی مادر...
و امان از قلب بی قرار...
اللهم عجل لولیک الفرج
پریسا صالحی جمعه ای از روزهای فاطمیه...
هیدج بهمن۹۹
"خیال تر..."
این خیال تر اگر داشت تو را
شهر را بانگ سرودت می کرد
همه کس را به هواخواهی تو
بیدل و مست وجودت می کرد
کوچه ی یخ زده ی شهرم را
بنگر! گم شده در تاریکی است
از تو گفتن شده آسوده ولی
چه کسی با تو و نور تو یکی است؟!
غرق مرداب ریاییم مدام
نامت اما تب یکرنگی ماست
کاش صادق تر از این ها بودیم
این همه درد فقط کار خداست
تو به این قافله مشتاق نظر
شرم دارم که بگویم اما...
ما چقدر غرق نبودت هستیم؛
که بدون تو در این درد رها...!
رنگ در رنگ پس کوچه ی شهر
به خدا راه تو را گم کردیم...
حال، دنیا که پر از فاجعه است
کاش سوی دل تو برگردیم...
شعر می گویم و دمساز منی...
به خدا خسته ام از تنهایی
آنقدر نغمه زنم تا یک روز
به خیالات تَرَم باز آیی...
اللهم عجل لولیک الفرج/ پریسا صالحی ۴بهمن۹۹
🌹تب شیدایی🌹
باز این جمعه ی بی حوصله تب دار شدم
باز هم در تب هجر تو گرفتار شدم
حاصلی نیست دل خسته و رنجور مرا
بی تو در قاب غزل، دل شده ای زار شدم...
شرم دارم که برای تو غزل بنویسم
بس که بازیچه ی لفّاظی اشعار شدم!
تب شیدایی من دست خودم نیست ولی
وقت یاری تو، دلداده ی اغیار شدم
من به دیدار تو درخواب خوشم ماه دلم
و به امید تو سر گشته ی دیدار شدم
تو قریبی و تو را دور زخود پندارم...
شیوه ی حیلت نفس است که سربار شدم!
باز این جمعه ی بی حوصله هم رد شد و رفت؛
و من آواره ی این شعر پری وار شدم!!!
پریسا صالحی جمعه ۱۰ بهمن
هیاهو...
گاهی میان اشک و نجوای حسرتم؛
شک می کنم به حجم زیاد ارادتم
اینکه تمام عشق دلم نذر توست، نه
شک می کنم به بار گران صداقتم
تسکین زخم های دلم ذکر نام توست
معشوق آسمانی ام، باران رحمتم!
از کودکی ندیده تو را شاعرت شدم
آنقدر خواندمت که تو کردی اجابتم
آن شب و نیمه ای که تو رویای من شدی
تو آمدی به کنج پریشان خلوتم
من قول داده بودمت عاشقی کنم...
اما...چه گویمت که تلف شد نجابتم
من و ماندم و دچاری عشقی بدون تو
عشقی که به نبودنت داد عادتم...
من گم شدم میان هیاهوی عشق ها
من سالهاست گمشده ای در اسارتم!
اما یقین پای دلت می نشانی ام؛
وقتی غروب ها شده ای راس حاجتم!
تردید من به عشق مسیحایی تو نیست
وقتی گناه سخت نشسته به سیرتم
باید که جور دیگری عاشقت شوم...
از وسعت تو پر کنم ظرف سعادتم
باید به مشی دلبر خود اقتدا کنم؛
ای سالها، منجی تنهای غربتم...!!!
اللهم عجل لولیک الفرج
یا مهدی ادرکنی(عج)
#پریسا_صالحی
#منتظِر
جلوه ی عشق
ای ماه دل آرای جهان، حضرت باران
ای ناجی دنیای غریق تب و طوفان
ای مهر تو ماه شب بی تاب دل من
ای ماه تو مهر دل بی طاقت یاران
بردار حجاب از رخ خورشیدی ات ای نور
بنویس به این قافیه ها شعر غزل خوان
بی روی تو، رویی به تب عشق نمانده
بی عشق تو این قافله افتاده به بحران
معشوق همه دلشدگان دیده عیان کن
ای جلوه ی یک گوشه چشم تو همه جان!
باز آ به تکاپوی شب و ناله و الغوث
از غیبت خود دست بکش سید و سلطان
ما گوشه نشینان غم هجر شماییم...
این جمعه بیا در پس یک نیمه شعبان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پریسا_صالحی
#هیدج
#نیمه_شعبان
هدایت شده از پ صالحی؛ منتظِر
"ماه ملکوت..."
باز هم ماه درخشید و ماهی تابید...
باز باران و گوهر های وصالش بارید...
همه را باز به مهمانی جان دعوت کرد؛
باز از جلوه ی رحمانی خود نقش کشید
سفره اش را ز تب بنده ی خود آذین بست
و به این نَفس، نَفَس داد و دمی تازه دمید؛
صوت خوش نغمه ی قرآن به جهان حاکم شد
ملکوتی به زمین از طرف عرش رسید!
ملکوتی که در آن عطر خدا جاری شد؛
و نسیمی ز جنان در شب تقدیر وزید
میهمان در همه اوصاف عبودیت کرد؛
میزبان با همه اوصاف به عبدش بخشید!
رمضان، ماه درخشیدن عشق است و بس
سرخوش آن بنده که رَبّ،دلبری اش خوب خرید!
#پریسا_صالحی
#رمضان_محور_وحدت_اسلامی
#ماه_خدا
#شعر
السلام علیکَ یا علی بن ابیطالب امیرالمومنین(ع)؛
دلم گرفته است مثل همان نیمه شب غریبانه ای که اشک های ام کلثوم سد راه می شد...
مثل همان صبح تاریکی که کوچه ها نمی خواستند زیر بار قدم های سنگین و مصمم علی بروند تا علی نرود...
دلم گرفته است از این وصف؛
حلقه بر دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
اما علی می دانست این شب ها، با شب های دگر فرق دارد؛
هر چه خدا خواست همان می شود...
علی می دانست این شب ها، شب های تقدیر است اما تسلیم قضا شد!!!
علی جانم، اماما!
زین پس آسوده در جوارش باش...
که از حجم تنهایی هایت
و از خلوت و گریستن های در چاه آزاد شدی
آسوده آرام بگیر که از دامان محراب به وصال معشوق رسیدی...
دلم گرفته است و به تقدیر خویش می اندیشم که زین پس ام چه خواهد شد؟!
-آیا مادر دست مرا خواهد گرفت؟!
-آیا امام زمانم به راه خواهدم آورد؟!
یا ...
هرچه هست فقط خطابم به مولایم است که؛
قرآن به سرم بگیرم در چهارده روایت
و
به شوق دیدن رویت...
رها در دامن یارم!!!
اللهم عجل لولیک الفرج
سبحانک یا لا اله الا انت، الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب!
#پریسا_صالحی
#پری_سا_نوشت🖊
هدایت شده از پ صالحی؛ منتظِر
اللهم عجل لولیک الفرج؛
بارالها باز هم جمعه شد...
و باز ترکش های آخر الزمانی است که قلب ها را جریحه دار می کند؛
با فساد، با فحشا، با بی دینی، با سست کردن عقائد و با باری گران از توطئه
و این روزها...
یکبار با کشتن دخترک های افغان و داغ دار کردن سینه ی مادران...
و یکبار با بمباران غزه...
آخر چرا باید مقدس ترین خاک زیر رگبار ظلم مستکبرین هر لحظه پر از التهاب باشد؟!
یا ربّ!
تو خود به تین و زیتون سوگند یاد کرده ای
به طور سینین...
به این بلد امین...
در امانش بدار خدای مهربانم....
تو را سوگند می دهم آسوده کن این ناز دانه های مسلمان را از زیر افواره های تیر و ترکش آن قوم لجوج!!!
آرامشان کن با عطر گام های آرامش بخش آرامِ جان...
باز هم جمعه شد و آرام جان، غایب از نظرهاست...
و تیر و ترکش است که شیعه حقیقی را روز به روز مظلوم تر از قبل، به کنج خلوت عمن یجیب می کشاند تا دردهایش را فقط به گوش غریب مادر برساند...
بارالها بگذر از این حجم وانفسای دلتنگی مان و آرام کن شب زدگی جانمان را و شب تازی جهانمان را با فجر فرج آرام جان!!!
#پریسا_صالحی
#جمعه_های_انتظار
#دلنوشته #پری_سا_نوشت
#غزه #افغانستان #لبنان #ظهور_منجی #انتظار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج