🍃گزیده ای از کتاب کشتی پهلو گرفته
روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریب تر! این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی آورد؟ این چه روزگاری است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی کند؟ این چه عالمی است که دردانه ی خدا را از خویش می راند؟ روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریب تر. آنجا جای تو نیست، دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، تو از بهشت آمده بودی …
نوشته آقای سید مهدی شجاعی
https://eitaa.com/entezaro
پیامبر اکرم (ص): در شب معراج زنانی چند از امت خود را در عذابی شدید دیدم😮. زنی را دیدم که به موهایش آویخته شده، مغز سرش میجوشید😓 سوال نمودم که او چه کرده است گفتند: او #موی خود را از #مردان_نامحرم نمیپوشانده است😔.
و زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچیهای آتشی قیچی میکردند😓، گفتم او چه کرده است گفتند خود را به مردان نامحرم نمایش میداده که به او رغبت کنند.😔
#حجـاب
#حـیا
https://eitaa.com/entezaro
سلام مادر!
می دانم که صدایم را می شنوی
پس بگذار درد و دل کنم...
مادر!
ما، شاگردان بی عرضه ای بودیم،
هیچگاه برای او روضه نخوانده ایم.
اصلا ما حتی او را نشناختیم؛
بر خلاف شما که هم شناختین، هم در این راه جان عزیزتان را دادید.
و من از شاگرد اول ها آموختم
که نام و راه امامم از پشت در شروع شد.
مادر ما را ببخش که ۱۱۸۵ سال شد غیبت فرزندتان...
#فاطمیه
https://eitaa.com/entezaro
نامردان مدینه چه ناجوانمردانه انتقام رشادت های علی را از مظلومیت فاطمه گرفتند...
و چه زیبا مادر سادات با ندای «یا مهدی» خود میان در و دیوار٬ مژده آمدن منتقم آل محمد را به شیعیان داد.
و هنوز هم مادری با چادری خاکی در کوچه های این شهر٬ به دنبال یارانی برای یاری دین میگردد...
#فاطمیه
https://eitaa.com/entezaro
═══✙❄️🔹❄️🔹❄️✙═══
#داستان_ناب
✨شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد :
❄️در نیمه شبے سرد زمستانے
در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و
خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛
از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے
سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است!
❄️باخود گفتم شاید معتادے دوره گرد است که
سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانے دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے !
گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے !
برف، برف ! روے سرت برف نشسته!
ظاهرا مدت هاست که اینجایے
خداے ناکرده مے میرے!!!
🔹جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود!
با سرش اشاره اے به روبرو کرد!
دیدم او زل زده به پنجره خانه اے!
فهمیدم " عاشـــــ💔ـــــق " شده!
🔹نشستم و با تمام وجود گریستم !!!
جوان تعجب کرد ! کنارم نشست !
گفت تو را چه شده اے پیرمرد!
آیا تو هم عاشـــــق شدے؟!
🔹گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشـــــقم!
☘ عاشـــــق مـــــهدے فاطـــــــمه ☘
ولے اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به
عشقت از خود بے خود شدے فهمیدم
من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده !😔
مگر عاشق میتواند لحظه اے به یاد معشوقش نباشد!!!
🍃 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🍃
https://eitaa.com/entezaro