eitaa logo
فصلنامه اقلیـــــــــما
425 دنبال‌کننده
387 عکس
2 ویدیو
1 فایل
مجله تخصصی زن، جنسیت و جامعه کاری از دفتر مطالعات جنسیت و جامعه https://gesostu.ir/eqlima_mag/ @Gesostu_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻وقتی فساد بی‌سقف می‌ماند و حقوق زنان محدود می‌شود: تحلیلی جامعه‌شناسانه بر مداخلهٔ قانون‌گذار در حوزهٔ مهریه 🔁 یادداشتی از سهیلا صادقی، استاد دانشگاه تهران: ▫️تصویب سقف ۱۴ سکه برای مهریه، بیش‌از‌آنکه یک تغییر حقوقی ساده باشد، نشان‌دهندهٔ رویکرد حکمرانی است که به‌جای مواجهه با ریشه‌های نابرابری و بحران‌های اقتصادی، سراغ ساده‌ترین بخش زندگی مردم می‌رود. ▫️ در جامعه‌ای که زنان سال‌هاست در حوزه خانواده، کار و مالکیت با محدودیت‌ها و محرومیت‌های منزلتی مواجه‌اند، چنین سیاستی نه‌تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه یکی از آخرین ابزارهای جبرانی آنان را محدود می‌کند. ▫️شگفت‌آور است که نمایندگان، که در برابر رانت، اختلاس، زمین‌خواری، حقوق‌های نجومی و تولید خودروهای نامرغوب سکوت اختیار کرده‌اند، با انرژی تمام سراغ سقف مهریه زنان می‌روند. ▫️این گزینش موضوعات، نشانهٔ آشکار اولویت‌بندی عجیب و سوگیری قانون‌گذاری است؛ جایی که زندگی خصوصی زنان و ابزارهای اخلاقی–اجتماعی خانواده هدف قرار می‌گیرد، اما فسادهای گسترده اقتصادی همچنان بی‌سقف باقی می‌ماند. ▫️مهریه؛ نماد محبت، حمایت و توازن قدرت در اسلام، مهریه صرفاً عدد یا قرارداد مالی نیست؛ مهریه وسیله‌ای برای محبت و وفاداری و ابزاری برای تحکیم خانواده و بازتوزیع عدالت خانگی است. ▫️ مهریه بازتاب تعهد و مسئولیت مشترک زن و مرد است و توازن قدرت را در خانواده برقرار می‌کند. کاهش سقف آن، بدون اصلاح ساختارهای نابرابر اقتصادی و اجتماعی، آخرین پشتوانهٔ زنان در برابر محرومیت منزلتی را محدود می‌کند و ارزش واقعی آن را به یک عدد تقلیل می‌دهد. ▫️محرومیت منزلتی و واقعیت‌های اجتماعی زنان، موجودات بی‌پناه یا سرکوب‌شده نیستند؛ آنان فعال، مسئول و کرامت‌مندند. اما محدودیت دسترسی به مالکیت، فرصت‌های شغلی، سهم نابرابر از ارث و فشارهای غیرقابل اندازه‌گیری در زندگی خانوادگی، محرومیت منزلتی ایجاد می‌کند. مهریه یکی از ابزارهای بازتوزیع این منزلت و حمایت از زنان در حوزه خانواده است؛ کاهش سقف آن، بدون حمایت‌های مکمل، به منزله محدود کردن آخرین ابزار جبرانی است. ▫️یکسان‌سازی فرمالیستی و نادیده گرفتن معنا ایران جامعه‌ای پیچیده و چندلایه است؛ معنای مهریه در مناطق، طبقات و فرهنگ‌ها متفاوت است. در برخی مناطق، نشانهٔ منزلت زن است؛ در برخی طبقات، پشتوانه اقتصادی و در برخی مناطق، وسیله تنظیم روابط میان خانواده‌ها. قانونی که همه این تنوع را نادیده می‌گیرد و سقف واحد تعیین می‌کند، نمونه‌ای از یکسان‌سازی فرمالیستی است که قالب را بر واقعیت ترجیح می‌دهد و گسست میان نظم حقوقی و نظم اجتماعی ایجاد می‌کند. ▫️فاصلهٔ حقوقی و اجتماعی؛ تهدید مشروعیت قانون وقتی شکاف میان قانون و واقعیت‌های اجتماعی زنان زیاد شود، مردم نسبت به آن بی‌اعتنا می‌شوند. سقف‌گذاری مهریه بدون اصلاح محرومیت‌های واقعی، نه عدالت ایجاد می‌کند و نه مشروعیت قانون را حفظ می‌کند، بلکه زندگی واقعی زنان را با قواعد رسمی در تعارض قرار می‌دهد. ▫️تناقض آشکار قانون‌گذاری اگر هدف قانون‌گذار کاهش فشار اقتصادی بود، چرا تنها مهریه محدود شد و جهیزیه که تمام هزینه‌اش بر دوش خانواده دختر است، بدون سقف رها شد؟ این گزینش آشکار، نشان‌دهنده اولویت‌های عجیب و سوگیری جنسیتی در سیاستگذاری است. قانون‌گذار در حالی که فسادهای اقتصادی کلان و بی‌عدالتی‌های گسترده را نادیده می‌گیرد، با دقت سراغ آخرین ابزار جبرانی زنان می‌رود. ▫️جمع‌بندی: عدد یا معنا؟ سقف‌گذاری مهریه، نشانه‌ای از حکمرانی است که توان مقابله با فساد و نابرابری ساختاری را ندارد، اما زندگی خصوصی زنان و ابزارهای اخلاقی–اجتماعی خانواده را محدود می‌کند. مهریه، فراتر از عدد، نماد محبت، حمایت و توازن قدرت در خانواده است؛ کاهش آن بدون اصلاح محرومیت‌های منزلتی و ایجاد توازن واقعی، نه عدالت می‌آفریند و نه امنیت خانواده را تقویت می‌کند. در جهانی که ابزارهای قانونی گاهی بیش از حد به زندگی زنان تحمیل می‌شود و فسادهای بزرگ همچنان بی‌سقف باقی می‌ماند، این قانون مانعی جدید بر مسیر برابری و کرامت زنان ایجاد می‌کند. 📝 فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
فصلنامه اقلیـــــــــما
🔻هندسۀ مادرانگی در میدانِ حقیقت جستاری در باب مادری در الگوی سوم زن؛ از سیرۀ حضرت ام‌البنین(س) تا مادران شهدا فاطمه صادقی، پژوهشگر مطالعات جنسیت مادری در تاریخ و در بسیاری از نظام‌های فکری، همواره به‌عنوان نقطۀ تقابل با کنشگری اجتماعی مطرح بوده است. این تصور غالب، زن را به محض ورود در نقش مادری، در تنگنای انفعال یا خدمتگزاری صرف قرار می‌دهد و او را از آفرینشِ فعالِ تاریخ دور می‌سازد. اما روایتِ انقلاب اسلامی و مکتبِ عاشورا، حکایتی کاملاً متفاوت را پیش چشم می‌آورد. حکایتی که در آن، مادرانگی نه یک محدودیت، بلکه سرچشمۀ عظیم‌ترین کنش‌ها و تولیدِ یک هویتِ بی‌بدیل و سازنده است. این، همان تعریفی است که «زن الگوی سوم» از مادری ارائه می‌دهد؛ زنی که مادرانگی را به سطح یک انتخابِ آگاهانه و مسئولیتِ تمدنی ارتقا می‌دهد. تجلیِ این الگوی متعالی، در ساحتِ انتخاب‌های حضرت ام‌البنین (س) می‌درخشد. مادری که مادرانگی‌اش از یک «عاطفۀ غریزی»، فراتر می‌رود و محورِ آن را بر عشق به حقیقت و ولایت‌پذیری می‌گذارد. رفتار تاریخی ایشان—آنجا که پس از شنیدن خبر شهادت فرزندانش، نخست حال امام حسین (ع) را جویا می‌شود، یک حقیقت کلیدی را به ما می‌آموزد: در این مکتب، مادر، فرزند را نه برای بقای شخصی، بلکه برای ایستادن در قامتِ حقیقت و عدالت پرورش می‌دهد. در الگوی ام‌البنین (س)، مادرانگی یعنی بالا بردن قامت فرزند برای مواجهه شجاعانه با جهان؛ نه پناه دادن او در حصاری از ترس و آسایش بیهوده. این سبک از مادری، در تاریخ معاصر، یک سؤال جدی را طرح می‌کند: اگر مادری کاری تمام‌وقت است، پس چگونه مادرانِ فعالِ جامعه و مجاهد، موفق به تربیت چنین فرزندانی شدند؟ پاسخ، در کمیت زمان نیست، بلکه در کیفیتِ حضورِ وجودی مادر است. مادرِ الگوی سوم، با زیستِ واقعی، ایمان، آرامش و انتخاب‌های هدفمند خود، یک ایماژ ذهنی باشکوه در خانه خلق می‌کند و ازاین‌طریق، جاذبه معنوی به وجود می‌آورد. فرزند، این مادر را نه صرفاً یک مراقب، بلکه یک قهرمانِ واقعی می‌بیند. این جاذبه، کودک را وا می‌دارد تا برای عقب نماندن از مادر و برای نزدیک شدن به آن مرتبۀ رفیعِ وجودی، پیوسته درحال تلاش و رشد باشد. نفوذ این مادر به قلب فرزند، نفوذی از جنس برکت و مجاهدت است، نه از جنس دستور و تکرار. این نفوذ، هدیه‌ای الهی است که به دلیل صدقِ مجاهدت‌های مادر در مسیر حق، به او عطا شده است. در واقع، کیفیتِ زیستِ مادر، یعنی انتخاب‌های بزرگِ او برای فرزند، حکمِ یک جاذبۀ بی‌واسطه را پیدا می‌کند که فراتر از هرگونه تحمیلِ کلامی است. نفوذ کلامی بر پایۀ دستور، در برابر بحران‌ها سست است؛ اما نفوذی که ریشه در برکت و مقامِ وجودی مادر دارد، حتی در غیاب او نیز فرزند را در مسیر حفظ می‌کند. این زنان همچنین در مواجهه با رنج، یک موضعِ فلسفیِ قاطع دارند. برای آن‌ها، رنج و سختی، حادثه‌ای نیست که باید از آن فرار کرد؛ بلکه میدانِ آزمون و مسیرِ رشد است. مادر شهیدان باقری، با جملۀ معروفش: «آدمیزاد آمده برای رنج کشیدن؛ این دنیا جای راحتی نیست» نه‌تنها ترس را از دل فرزندانش دور می‌کند، بلکه آن‌ها را با حقیقتِ حیات و تکامل آشنا می‌سازد. مادری در این سطح، یعنی تبدیلِ رنج به معنا، و تربیتِ نسلی که در برابر دشواری‌ها، نمی‌شکند بلکه قد می‌کشد. ➕مطالعه متن کامل 📝 فصلنامه اقلیما | مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
فصلنامه اقلیـــــــــما
🔻ماراتن کیش و اقتصاد سیاسی کالایی‌سازی بدن چگونه توسعه‌گرایی ایرانی بدن زن را به ابزار جلب طبقۀ متوسط تبدیل می‌کند؟ رسول لطفی، پژوهشگر فرهنگ و ارتباطات در سال‌های اخیر، رویدادهایی نظیر «ماراتن کیش» درظاهر واجد یک کارکرد فرهنگی و ورزشی‌اند، اما در سطح ساختاری، بخشی‌ از آرایش جدید پروژۀ توسعه‌خواهی نئولیبرالی در ایران عمل می‌کنند؛ پروژه‌ای که با اتکا به تکنیک‌های مدیریت ادراک و کالایی‌سازی نمادین، بدن زن را به متغیری سیاسی ـ رسانه‌ای برای تنظیم رابطۀ خود با طبقه متوسط تبدیل کرده است. این رویدادها در سازوکار واقعی‌شان، «تکنیک‌های حکمرانی توسعه‌نما» هستند؛ سازوکارهایی برای جابه‌جایی حساسیت‌ها، برون‌سپاری بحران‌ها و تولید رضایت کم‌هزینه. تلاش پروژۀ توسعه نئولیبرالی در ایران برای بازتولید مشروعیت و جذب حمایت سیاسی ازطریق بازاری‌سازی بدن زن و اعطای آزادی‌های توهمی به طبقۀ متوسط است. در دو دهۀ اخیر، ایران با نوع خاصی از صورت‌بندی نظری از توسعه مواجه است که اتفاقاً نسبیت و سنخیتی با توسعۀ واقعی بومی ندارد، بلکه «توسعه‌نمایی» است؛ نوعی نظم اقتصادی ـ سیاسی که به‌جای اقتصاد تولیدمحور، بر اقتصاد تصویر، نمایندگی نمادین و مدیریت روانی جامعه تکیه دارد. این نظم، به‌طور خاص طبقه متوسط را هدف می‌گیرد؛ طبقه‌ای که در وضعیت انسداد اقتصادی، نابرابری ساختاری و فرسایش افق‌های آینده، بیش‌از هر زمان دیگر به «نشانه‌های ظاهری توسعه» حساس است. این پروژه به‌خوبی فهمیده است که طبقۀ متوسط، درمانده از انسداد اقتصادی و سرخورده از بی‌عدالتی، حساس‌ترین نقطه‌اش «آزادی‌های سبک‌زندگی» است. بنابراین آزادی زنانه را به‌عنوان «امتیاز نمادین» بسته‌بندی کرده و از آن بهره‌کشی سیاسی می‌کند: تو آزادیِ نمایشی داشته باش، ما هم مسیر بازاری‌سازی و خصوصی‌سازی را ادامه می‌دهیم. در چنین نظمی، بدن زن به ابژه‌ای تبدیل می‌شود که از طریق آن «توهم آزادی و توسعه» بازتولید می‌شود؛ بدن زن تبدیل می‌شود به «واحد مبادلۀ سیاسی»، چیزی که قرار است با آن رضایت تولید شود. آنها بازنمایی رسانه‌ای می‌سازند که در آن «توسعۀ جامعه ایرانی» با نمایش کنترل‌شده آزادی‌های جنسی ـ بدنی زنان گره می‌خورد. اما این مدرن‌شدن، یک «ابزار سیاسی» است. نظام توسعه‌گرا وقتی نمی‌تواند یا نمی‌خواهد این مطالبات سخت را برآورده کند، به‌سراغ جایگزینی «آزادی مصرف‌پذیر» به‌جای «آزادی اجتماعی» واقعی می‌رود که هم کم‌هزینه‌تر و هم قابل کنترل‌تر است. در نتیجه، ساختار قدرت کوچکترین هزینه‌ای نمی‌دهد، فقط طبقۀ متوسط را با یک «توهم آزادی» آرام می‌کند. مسئله تبدیل بدن زن به کالایی برای کسب سرمایه سیاسی است. این یعنی تغلیظ امر توسعه در سطحِ سطحی‌ترین لایه‌های بدن‌مندی؛ نوعی توسعه‌نمایی نه توسعه‌یابی. پروژۀ توسعه نئولیبرالی در ایران، همانند مشابهاتش در جهان، به‌خوبی فهمیده است که بدن زن محل تلاقی «قدرت»، «مصرف»، «سبک زندگی» و «مشروعیت» است. به‌همین‌دلیل، آزادی زنان در این پروژه به‌عنوان «متغیر قابل تنظیم» به‌کار گرفته می‌شود. آزادی زنانه در این گفتمان، «امتیاز نمادین» است؛ کالایی که عرضه می‌شود تا رضایت سیاسی طبقه متوسط را خریداری کند. این «آزادی»، آزادی بدن‌مند، مصرف‌پذیر و رسانه‌پسند است؛ آزادی‌ای که در لحظۀ دیده‌شدن عمل می‌کند اما فاقد قدرت ساختاری‌سازی است. ➕مطالعه متن کامل 📝 فصلنامه اقلیما | مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
🔻هویت سوم زنانه باعث شد تا حجاب به عنوان هنجار اجتماعی پذیرفته شود. 🔁 زینب اعلمی در نشست «جامعه‌شناسی تاریخی حجاب در ایران با تمرکز بر تحول مفهومی در انقلاب»: مسئلۀ حجاب در جامعه می‌طلبد تا یک بازخوانی تاریخی از این حوزه داشته باشیم؛ فقط حجاب نبود که در آستانۀ انقلاب دچار تحول شد بلکه این «هویت زنانه» بود که دچار تحول شده است. البته باید این را بگویم که در آستانۀ مشروطه اولین مخالفت‌ها را نسبت به حجاب می‌بینیم. در پهلوی اول به دلیل سیاست عامدانه، کشف حجاب را داریم و در پهلوی دوم هم به دلیل ترویج فرهنگ غربی، شاهد کشف حجاب بودیم. با این حال یکی از مهم‌ترین عوامل اینکه از سال ۴۸ تا ۶۸ بحث حجاب به عنوان یک هنجار اجتماعی نهادینه می‌شود، بحث ظهور و بروز هویت سوم زنانه و هویت زن مسلمان است. در آستانۀ انقلاب یکی از پرتکرارترین سوالاتی که از امام خمینی می‌شود، دربارۀ زن بوده که نشان می‌داد بی‌حجابی به نوعی در جامعۀ آن روز تحقیر شده بود. 📝 فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
🔻پروژۀ اسلام‌هراسی بر کانون «زن» سوار می‌شود! 🔁 تی‌آر‌تی عربی، بخش عربی‌زبان شبکه رادیو و تلویزیون دولتی ترکیه: گزارشی که روز پنج‌شنبه از سوی هیئت فرانسوی «دفاع از حقوق» منتشر شد، نشان می‌دهد که از هر سه مسلمان در فرانسه، یک نفر (۳۴٪) اعلام کرده است که قربانی تبعیض دینی شده؛ رقمی که به‌مراتب بالاتر از سایر گروه‌های مذهبی است و از تشدید پدیده اسلام‌هراسی در سال‌های اخیر حکایت دارد. بر اساس این گزارش که خبرگزاری فرانسه آن را نقل کرده، ۳۸٪ از زنان مسلمان تبعیض را تجربه می‌کنند، در حالی‌ که این رقم در میان مردان ۳۱٪ است. در این گزارش توضیح داده شده که زنان محجبه به‌ویژه در فضاهای عمومی با انگ‌زنی مواجه می‌شوند و در محیط کار نیز با محدودیت‌هایی روبه‌رو هستند. در ادامه آمده است که زنان محجبه ممکن است مجبور شوند شغل خود را ترک کنند، یا به پذیرش مشاغلی پایین‌تر از سطح تخصص‌شان تن بدهند، یا به کار آزاد روی بیاورند. همچنین گاه از انجام فعالیت‌های ورزشی منع می‌شوند؛ امری که نشان‌دهنده آثار مستقیم تبعیض بر روند ادغام اجتماعی است. این گزارش همچنین تأکید می‌کند که بخش قابل توجهی از جامعه فرانسه، مفهوم سکولاریسم را به‌اشتباه به‌عنوان ممنوعیت نمادهای دینی در فضاهای عمومی درک می‌کند و خاطرنشان می‌سازد که سیاست‌هایی مانند ممنوعیت حجاب در برخی مکان‌ها، نه‌تنها با تبعیض مقابله نمی‌کند، بلکه به تقویت آن دامن می‌زند. 📝 فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
🔻مهریه در مجلس دوازدهم بازگشت به عقب به‌جای بازنگری نظام‌مند(۱) 🔁 یادداشت فاطمه قاسمپور، نمایندۀ مجلس یازدهم: تصویب کلیات طرح اصلاح قانون نحوه اجرای محکومیت مالی و قانون مدنی موسوم به طرح مهریه در چند روز گذشته ابهامات و پرسش‌های بسیاری ایجاد کرده است. بنا نداشتم در این زمینه ورود کنم؛ ولی ازآنجاکه یکی از مهم‌ترین حقوق زوجه در این طرح مورد بررسی قرار گرفته است، ترجیح دادم نکاتم را بنویسم. اصل این طرح به سال 99 بازمی‌گردد که نوسانات اقتصادی باعث شد که مردانی که در موقعیت پرداخت مهریه قرار گرفته بودند، صدای خود را به قانون‌گذار برسانند و از قانون‌گذار استمداد بطلبند که با این میزان از تغییر در قیمت سکه هر روز بر میزان تعهداتشان اضافه می‌شود. خاطرم است در آن زمان ناظر بر مطالبه‌ای که از مجلس شد نزدیک به 5 طرح از سوی نمایندگان در سامانه مجلس بارگذاری شد که با برگزاری جلسات در فراکسیون زنان مجلس یازدهم تلاش شد این طرح‌ها به سمت احقاق حقوق زوجین برود و فقط از ناحیه حقوق زوج دنبال نشود که در برخی از موارد با طراحان به توافق رسیدیم و در برخی از موارد مثل مالیات بر مهریه که در طرح مجلس قبل بود و در طرح جاری البته نیست، توفیقی حاصل نشد. نهایت امر با پیگیری مکرر فراکسیون زنان مجلس، طرح موسوم به طرح مهریه در مجلس یازدهم به صحن نرسید؛ اما این طرح به شکل دیگری در مجلس دوازدهم پیگیری شد که در ادامه به بررسی مفاد این طرح جاری می‌پردازم. الف) تغییر ضمانت اجرایی: شکی نیست در نسبت با مردان معسر کسی قائل به استفاده از مجازات حبس نیست. اما مردی که ملائت داشته و به عللی استنکاف از پرداخت مهریه همسر خود دارد، چطور؟ کاهش ضمانت اجرایی کیفری مهریه به پابند الکترونیک قابل‌قبول است؟ در این صورت این مردانی که در صورت داشتن مال از پرداخت مهریه استنکاف می‌کنند، می‌توانند به‌راحتی با بسنده کردن به مجازات استفاده از پابند الکترونیک و بدون ایجاد کوچک‌ترین خللی در روند زندگی خود، به استنکاف از پرداخت این حق شرعی و قانونی زن ادامه دهند. چون در متن طرح مذکور آمده است که چنانچه محکوم‌علیه در ازای دین خود، مالی دریافت نکرده باشد، مانند مهریه یا دیه یا خسارات ناشی از جرایم غیرعمدی، صرفاً نظارت سامانه‌های الکترونیک اعمال می‌شود. حقیقت امر این است که در قوانین موجود، برای دریافت مهریه، اصل بر این است که مرد معسر است و زنانی که درخواست دریافت مهریه دارند می‌بایست عدم اعسار زوج را ثابت کنند. کارشناسان حقوقی – قضایی معتقدند که زندانیان مهریه عمدتاً افرادی‌اند که در پرداخت اقساط مهریه به جهت نوسانات مالی دچار اعسار مجدد می‌شوند و درخواست تعدیل مهریه را می‌دهند. خب اگر مسئله این است که این طرح در ماده 2 این مسئله را به‌خوبی مورد توجه قرار داده است و نیاز به ماده اول نبود. در ماده دوم آمده است که در صورت افزایش نوسانات بیش از 15 درصد قیمت سکه، قاضی بنابه‌درخواست زوج می‌تواند اقساط را تعدیل کند. ب) در ماده 7 طرح مصوب، در اصلاح ماده 1130 (مربوط به طلاق عسروحرجی)، آمده که درصورتی‌که زوجه کلیه حقوق مالی خود را بذل کند و 2 سال متوالی نیز از همسر خود جدا زندگی کند، عسر و حرج او برای دادگاه محرز خواهد شد. پرسش اینجاست که اگر زنی دچار عسر و حرج و سختی است، به قدری که 2 سال نیز از زندگی خارج مشترک خارج شده، چرا باید از حقوق مالی خود بگذرد تا بتواند از همسرش جدا شود؟! انتظار است فرایند دادرسی ما به قدری حامی کرامت زنان باشد که زنی که در شرایط اعسار به سر می‌برد برای خروج از این شرایط مجبور به گذشتن از حقوق مسلم خود نشود؛ این در حالی است که دسترسی زنان به منابع مالی کمتر بوده و همین اندک حقوق مالی نیز اگر بعد از طلاق به ایشان برسد، در شرایط پس از طلاق، کمتر دچار آسیب خواهند شد. 📝 فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
🔻مهریه در مجلس دوازدهم بازگشت به عقب به‌جای بازنگری نظام‌مند(۲) 🔁 یادداشت فاطمه قاسمپور، نمایندۀ مجلس یازدهم: ج) یکی از مسائل مهم زنان در استیفای حق قانونی و شرعی مهریه، فرار دین مردان است که متأسفانه در روند قضایی فعلی این وضعیت کنترل نمی‌شود. در حال حاضر به جهت رأی وحدت رویه، پس از قطعی‌شدن حکم اگر مردی فرار دین انجام داده باشد، امکان بررسی وجود دارد. در ماده 3 طرح فعلی برای کنترل فرار دین تلاش شده است که این وضعیت بهبود پیدا کند و عبارت «از تاریخ ابلاغ دادخواست مطالبه دین یا ابلاغ اظهارنامه مطالبه دین یا ابلاغ درخواست اجرای ثبت به مدیون» افزوده شده است؛ این در حالی است که اغلب مردان پیش از ورود زوجه به روند‌های قانونی مطالبه مهریه یا طلاق، فرایند مدنظر خود برای فرار دین را طی می‌کنند و عملاً این ماده که انتظار می‌رفت بتواند مسئله زنان را اندکی کاهش دهد، مؤثر نیست. در متن مجلس قبل تلاش شد که در ماده مربوط به فرار دین این عبارت قبل و یا بعد از صدور حکم بیاید که متأسفانه در متن مجلس فعلی این امر هم تقلیل پیدا کرده است و تنها مزیت طرح نیز کمرنگ‌تر دنبال شود. د) حق حبس که در مفاد1085 و1086 قانون مدنی بر اساس فقه امامیه قانون‌گذاری شده است، در این طرح اصلاح شده است و یحتمل ذهنیت این بوده است که بسیاری از زنان با توجه‌ به این حق قانونی به تکالیفشان در زندگی با همسر پایبند نیستند و زوجه با سوءاستفاده از این حق، قبل از اینکه تکالیفش را در زندگی با همسر ادا کند، در ابتدای زندگی درخواست دریافت مهریه را دارد و پس از آن نیز، دیگر به زندگی پایبند نیست و همسر هم امکان پرداخت مهریه را ندارد، پس این حق باید تعدیل شود. به همین جهت در ماده 5 این طرح، به این موضوع پرداخته شده است. در این طرح آمده است که مرد چنانچه اعسار داشته باشد و مهریه تقسیط شود و اولین قسط پرداخت شود، حق حبس از میان برداشته می‌شود و علاوه بر این در بخش دیگری از این ماده آمده که اگر بخشی از مهریه را تعیین و زوج پرداخت کند، حق حبس ساقط می‌شود. بخشی از مهریه یعنی چقدر؟ 1 ریال؟ 10 ریال؟ میلیون‌ها ریال؟ یا بیشتر؟ درواقع قانون‌گذار در این بند در رودربایستی با نحوه استیفای حقوق زنان، برای از میان برداشتن یک حق شرعی، روندی را طراحی کرده که به‌نوعی هم آن حق در ظاهر وجود داشته باشد و هم بهره‌مندی از آن غیرممکن شود. اما مهم‌تر از متن، فرامتن است. فرامتنی چنین سبکی از ورود به مسائل خانواده، نادیده‌انگاری زنان است. حتماً معسر نباید زندانی شود، اما حقوق زنان و به طور ویژه احقاق حقوقشان در فرایند دادرسی چقدر موردتوجه بوده است؟ قانون‌گذار می‌بایست در راستای سیاست‌های کلی خانواده - بند 7- حرکت کرده؛ در این بند به نگاه نظام‌مند به حقوق خانواده اشاره شده و متناسب با نیاز‌ها و مقتضیات جدید، این «نظام حقوقی» بایستی مورد بازنگری قرار گیرد. نگاه نظام‌مند به حقوق خانواده یعنی قانون‌گذار بداند به صورت نقطه‌ای و بدون در نظر گرفتن شبکه حقوق و تکالیف مرتبط با هریک از اعضای خانواده -مثلاً نظام حقوق مالی زوجه و...- نمی‌تواند وارد فرایند قانون‌گذاری شود. و در نهایت اینکه این طرح، بدون توجه به نقش مهریه در بافتار جامعه ایرانی طراحی شده است. در خانواده‌های ایرانی کمتر زنی است که مهریه خود را دریافت کرده باشد؛ زنان خود را شریک زندگی مردان می‌دانند و دوشادوش مرد زندگی‌شان تلاش می‌کنند زندگی مشترک خود را بسازند و محیط آرامی را برای خانواده خود فراهم کنند. اغلب افرادی که مطالبه مهریه دارند - چه در زمان زندگی مشترک و چه در هنگام جدایی - مهریه برایشان ابزاری است برای چانه‌زنی در موضوعات دیگر. درک نقش مهریه در منازعات زوجین، سبب می‌شود قانون‌گذار به‌گونه‌ای دیگر رویکرد خود را تعریف کند؛ لذا هر گونه تصمیم‌گیری درباره مهریه در نسبت با حقوق دیگر زوجین باید دنبال شود. مالیت مهریه لزوماً برای زنان در منازعات خانوادگی کارکرد ندارد، بلکه مهریه حقی است که به‌واسطه آن می‌توانند به حقوق دیگری دست پیدا کند. ممکن است مطرح شود این غلط است و مهریه باید به کارکرد اصلی خود بازگردد، حتماً من و بسیاری از مخالفان این طرح نیز با این گزاره موافق هستیم به شرطی که حقوق اسلامی زوجین اعم از زن و مرد به‌خوبی استیفا و آیین دادرسی حقوق خانواده به‌خوبی بازنگری شود. 📝 فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
فصلنامه اقلیـــــــــما
🔻درحصار استعاره‌های ناموسی بررسی زبانی پیوند تجاوز نظامی با بدن زن تینا چهارسوقی امین، دکترای زبان‌شناسی، پژوهشگر تحلیل گفتمان انتقادی و رتوریک شاید برای بسیاری از ما آشنا باشد که در بزنگاه‌های تنش‌آلود سیاسی یا نظامی، چه در رسانه‌ها و چه در شبکه‌های اجتماعی، با عباراتی مواجه می‌شویم که «وطن» را در هیئت «ناموس»، «زن»، «مادر» یا «عروس» تصویر می‌کنند و دفاع از آن را امری ناموسی و جنسیتی می‌سازند. در چنین گفتمانی، دشمن، خائن و جاسوس «بی‌ناموس و بی‌غیرت» خوانده می‌شود و آسیب به سرزمین، به‌منزلۀ تعرض به بدن زن تعبیر می‌گردد؛ تصویری که به‌ظاهر هیجانی و احساسی است اما ریشه در الگوهای دیرپای فرهنگی دارد. این زبان، صرفاً شکل شاعرانه‌ای از هیجان‌زدگی ملی نیست؛ بلکه بازتاب ساختارهای عمیق فرهنگی، الگوهای دیرپای مردسالارانه و نظام‌های معنایی‌ای است که بدن زن را میدان اصلی صورت‌بندی مفاهیم متعلق به «ملک» و «سرزمین» قرار می‌دهد. این نوع صورت‌بندی‌ها نشان می‌دهد که زبان چگونه در لحظات بحرانی، نقش تعیین‌کننده‌ای در جهت‌دهی به ادراک جمعی ایفا می‌کند و بدن زن را به عرصه‌ای برای رمزگذاری مفاهیم سیاسی و ملی بدل می‌سازد. از این منظر، مطالعۀ انتقادی این دست استعاره‌ها، بخشی از درک ما از سازوکارهای قدرت، جنسیت و هویت سیاسی در ایران معاصر است و مشخص می‌کند که چرا این عبارات صرفاً انتخاب‌های احساسی یا شاعرانه نیستند، بلکه سازه‌هایی‌اند که بر جهان‌بینی ما درباره جنگ، جنسیت و قدرت اثر می‌گذارند و فهم ما را از واقعیت‌های پیچیده دفاع و تهدید مدرن محدود می‌کنند. مبنای نظری مناسب برای تحلیل این پدیده، نظریۀ استعارۀ مفهومی لیکاف و جانسون است؛ نظریه‌ای که بر این نکته تأکید می‌کند که استعاره‌ها نه زینت‌های زبانی، بلکه شیوه‌های بنیادین تفکرند. انسان‌ها حوزه‌های انتزاعی را از طریق حوزه‌های جسمانی و ملموس می‌فهمند. در فرهنگ‌هایی که ساختار پدرسالاری در آن‌ها ریشه‌دار است، بدن زن و مفاهیمی مانند عفت، مالکیت و حریم، به حوزۀ مبدأ مهمی برای فهم سرزمین، مرز و دفاع تبدیل می‌شود. از این‌جاست که تعرض نظامی به کشور معادل تعرض جنسی به «ناموس» فهم می‌شود و وطن در هیئت «عروس» یا «زن آسیب‌پذیر» ظاهر می‌گردد. این تمثیل، از نظر احساسی، فراخوانی فوری به غیرت و عصبیت قومی است؛ اما از نظر تحلیلی، محدودیت‌های شناختی و پیامدهای اجتماعی آشکاری دارد. نخستین ضعف این استعاره‌ها در این است که تجربۀ پیچیده جنگ مدرن را به یک کنش بدنی و ابتدایی تقلیل می‌دهند. جنگ امروز، ترکیبی از عملیات سایبری، جنگ اطلاعاتی، تهدیدات اقتصادی، بمباران رسانه‌ای و مناسبات پیچیدۀ ژئوپولیتیک است. اما استعارۀ تجاوز، همۀ این ابعاد را نادید می‌گیرد و تنها یک نوع خشونت را مدل‌سازی می‌کند: خشونت جنسی. در چنین چارچوبی، حمله سایبری نه تهدیدی امنیتی، بلکه غفلت یا «بی‌غیرتی» تعبیر می‌شود؛ تحریم اقتصادی، که می‌تواند بنیان‌های یک جامعه را متزلزل کند، اهمیت خود را از دست می‌دهد؛ و مدیریت بحران یا مذاکره به‌سادگی نشانه «ضعف» تلقی می‌شود، نه ابزارهای مشروع و کارآمد دفاع. در نتیجه، چنین استعاره‌هایی نه‌تنها فهم جامعه از جنگ را فرو می‌کاهند، بلکه مانع از شکل‌گیری گفتمان عقلانی درباره امنیت ملی می‌شوند. مسئلۀ دوم، پیامد جنسیتی این استعاره‌هاست. وقتی وطن در مقام زن یا عروس مجسم می‌شود، زن به موضوعی منفعل و در معرض تملک تقلیل می‌یابد. تصویر وطنِ عروس‌گونه، برخلاف ظاهر شاعرانه‌اش، حامل یک پیام روشن است: زن «دارایی» است، «حفاظت» می‌خواهد و سهمی در دفاع از میهن ندارد. نتیجه آن، بازتولید سلسله‌مراتب سنتی میان زن و مرد است؛ سلسله‌مراتبی که در آن مرد مدافع و زن، نمادِ حریم و دارایی، معرفی می‌شود. این تصویر نمادین، در عرصۀ اجتماعی راه را برای توجیه کنترل‌های بیشتر بر بدن و حضور زنان هموار می‌کند؛ چرا که زنی که نماد شرف ملی شمرده شود، از نظر فرهنگی قابل‌کنترل‌تر و محدودسازی‌پذیرتر می‌شود. به این ترتیب استعاره، عملاً در خدمت تثبیت نظم پدرسالارانه قرار می‌گیرد. با این حال، نقد استعاره‌های جنسیتی نباید ما را به سمت حذف استعاره ببرد. استعاره ابزار ضروری تفکر انسانی است و نمی‌توان جهان اجتماعی را بدون آن فهمید. مسئله، انتخاب و طراحی استعاره‌هایی است که نه تنها بیان‌کنندۀ منزلت برابر شهروندان باشند، بلکه با پیچیدگی واقعیت‌های جهان امروز نیز سازگار بمانند. ➕مطالعه متن کامل 📝 فصلنامه اقلیما | مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag
🔻مستورگی، نه حذف زن که حضوری توأم با حریم و رازآلودگی است. 🔁 زهرا ابراهیم‌زاده، پژوهشگر کارگروه مطالعات فضای مجازی پژوهشکده باقرالعلوم: در سنت اسلامی، واژه‌ها تنها برای انتقال سطحی معنا نیستند؛ بسیاری از آنها حامل لایه‌های عمیق‌تری از هستی انسان‌اند. «خلوت» و «جَلوت» نمونه‌هایی از این حقیقت‌اند؛ نخست، ساحت درونی و اصیل وجود را آشکار می‌سازد و دوم، عرصه عمومی و آشکار. انسان، در نگاه عرفانی اسلام، نه تنها ظاهر و باطن دارد، بلکه حامل لایه‌ای پنهان به نام «سِرّ» است؛ فضایی درونی برای سلوک، مکاشفه و راز. هر ظهور و حضوری در جَلوت، اگر ریشه در سِرّ نداشته باشد، تهی و ناپایدار خواهد بود. «اعلان» اما آن چیزی است که از درون به بیرون می‌آید و در دنیای اجتماعی و دیجیتال دیده و شنیده می‌شود؛ کلام، صدا، تصویر، حضور. جلوتی از جنس خلوت زن، در معنا و عرفان اسلامی، با باطن و سِرّ نسبت وثیقی دارد. مستوری او، محافظت از راز است، نه صرفاً پوشاندن ظاهر. او تنها بخشی از سِرّ خود را انتخاب می‌کند تا در جَلوت آشکار شود؛ حضوری که از درون و خلوت برخاسته باشد، نه از فشار و قواعد بیرونی. مستوری، نه محدودیت، بلکه شکل ویژه‌ای از «بودن» است؛ بودنی که از درون می‌آید و نه از خواست و قضاوت دیگران. در عصر دیجیتال، خلوت و جَلوت شکل پیچیده‌تری یافته‌اند. فضای مجازی جَلوتی بی‌وقفه و همه‌گیر فراهم می‌آورد؛ هر پست، هر عکس، هر استوری و هر تعامل، زن را در معرض دیده‌شدن و قضاوت عمومی قرار می‌دهد. در این میان، مستوری دیگر صرفاً پوشش فیزیکی یا فاصله جسمانی نیست؛ بلکه توانایی زن برای حفاظت از سِرّ، گزینش آگاهانه آنچه اعلان می‌شود، و اداره حضور دیجیتال، شاخص مستوری اوست. زن می‌تواند بخش‌هایی از درون خود را اعلان کند، بدون آنکه تمام خلوتش فاش شود. او می‌آموزد که هر حضور دیجیتال باید زمانمند و هدفمند باشد، نه نتیجه فشار جریان بی‌وقفه شبکه‌ها. زبان و نمادهای او در این میدان، استعاره‌آمیز، گزینشی و تلویحی هستند؛ او بی‌هیچ فریادی، عمق و راز خود را منتقل می‌کند و جَلوت دیجیتال را از هیاهو و مصرف بی‌هدف می‌رهاند. همزمان، او مرزهای میان عمومی و خصوصی را بازسازی می‌کند؛ با گزینش مخاطبان، تنظیم حریم خصوصی و محدود کردن دسترسی‌ها، خلوتش محافظت می‌شود و جَلوت، صحنه‌ای برای الگوسازی و تولید معنا می‌شود. زن مستور، هر بروز دیجیتال خود را با پالایش مداوم تطبیق می‌دهد؛ محتوا و حضورش را بازنگری می‌کند تا همواره با سِرّ و خلوتش هماهنگ باشد و الگویی برای دیگران ارائه دهد، الگویی که نشان می‌دهد می‌توان در جهان دیجیتال هم مستور بود و هم فعال، هم ظاهر شد و هم خلوت را حفظ کرد. مستورگی زن در این نسبت، جَلوت دیجیتال به صحنه‌ای برای ظهور اصیل تبدیل می‌شود؛ نه میدان رقابت برای دیده‌شدن، بلکه عرصه‌ای که حضور آگاهانه، گزینشی و معناگرا ممکن می‌سازد. زن مستور، نیازی به فریاد ندارد؛ او خودِ ظهور است، نه محصول فشار بیرونی و هیاهوی دیجیتال. حضورش زمانی واقعی و معنادار است که از خلوت و سِرّ برخاسته باشد و به موقع اعلان شود. مستورگی زن در فضای مجازی، به این معنا، الگویی است از بودنی که نه انزواست، نه تظاهر، بلکه فن آگاهانهٔ بودن در جَلوت دیجیتال بر اساس خلوت و سِرّ است؛ بودنی که حضورش را از درون شکل می‌دهد و جَلوت را به عرصه‌ای برای معنا و اصالت تبدیل می‌کند. هر بروز دیجیتال او، اگر از خلوت برخاسته باشد، نه فقط دیده می‌شود بلکه الگویی برای دیگران نیز می‌سازد، الگویی که نشان می‌دهد مستور بودن و حضور همزمان، نه تضاد، که هماهنگی ممکن و عملی است. 📝 فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه eqlimamag.ir 📗 @Eqlima_Mag