eitaa logo
عرفان و ادیان
1.4هزار دنبال‌کننده
1 عکس
3 ویدیو
0 فایل
ارتباط با مدیر کانال تا اطلاع ثانوی ممکن نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 نگرانی خدیجه نسبت به آینده فاطمه علیهما السلام ◼️در ایام بیماری خدیجه که منجر به وفات ایشان شد، روزی اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد. او خدیجه را گریان و ناراحت مشاهده کرد. اسماء به خدیجه دلداری داده و گفت: شما بهترین زنان عالم محسوب می شوی، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدی، تو همسر رسول گرامی اسلام هستی و بارها تو را به بهشت بشارت داده است. با این همه چرا گریان و نگران هستی؟ ◼️خدیجه فرمود: اسماء! من در فکر این هستم که دختر هنگام زفاف نیاز به مادر دارد تا آلام و نگرانی هایش را برطرف کرده و اسرارش را به مادرش بگوید و خواسته هایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید. ◼️فاطمه زهرا علیها السلام کوچک است، می ترسم کسی نباشد که متکفل کارهای وی در هنگام عروسی شود و برایش مادری نماید. ◼️اسماء بنت عمیس گفت: ای بانوی من! نگران نباش من با تو عهد می کنم که اگر تا آن موقع زنده ماندم به جای تو برای فاطمه مادری کنم و نیازهای روحی و عاطفی وی را برطرف نمایم. ◼️بعد از وفات خدیجه علیها السلام هنگامی که شب زفاف حضرت فاطمه علیها السلام فرا رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همه زن ها از اتاق عروس خارج شوند و کسی در آنجا باقی نماند، همه رفتند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متوجّه شد که هنوز اسماء بنت عمیس در اتاق باقی مانده است، فرمود: آیا نگفتم همه زنان بیرون روند؟ ◼️اسماءگفت: چرا یا رسول اللَّه! من شنیدم، امّا قصد مخالفت با فرمایش شما را نداشتم؛ ولی عهد من با خدیجه مرا به آن داشت که در اینجا بمانم. ◼️چون با خدیجه پیمان بسته ام که در چنین شبی برای فاطمه مادری نمایم. ◼️حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن به گریه در آمد و فرمود: تو را به خدا سوگند، برای اینکار ایستاده ای؟ ◼️عرض کرد: آری، پیامبر دست به دعا برداشته و برای اسماء بنت عمیس دعا نمود. همچنین حضرت خدیجه در مورد آینده دختر خردسال خویش خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دغدغه ایی را به این ترتیب بیان نمود: ◼️یا رسول اللَّه! این دختر من- با اشاره به حضرت فاطمه علیها السلام- بعد از من غریب و تنها خواهد شد. مبادا کسی از زنان قریش او را آزار برساند، مبادا کسی به صورتش سیلی بزند، مبادا کسی صدای خود را بر روی او بلند کند، مبادا با او رفتاری تند و خشن داشته باشد😭 🏴 @erfan_adyan
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا دجال ظهور کرده است؟ 🌸 @erfan_adyan
🏴 علی علیه السلام و ابن ملجم 💠 نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و از ایشان، اسبِ قرمزِ خوش‌ رنگی خواست. حضرت هم به او هدیه داد، بی‌ چشم داشت و کریمانه. وقتی سوار بر آن اسب شد و رفت، امیرمؤمنان این شعر را خواند: «أُریدُ حیاتَهُ و یُریدُ قَتلی، عذیرَکَ مِن خلیلِکَ مِن مُرادِ» یعنی «من برای او حیات و سلامتی را آرزومندم، اما او قصد کشتن مرا دارد». کسی را از قبیله مراد بیاورید که عذر مرا (در اینکه به بدخواه خود محبت می‌ کنم) بپذیرد. سپس رو به دوستان خود فرمود به خدا قسم که این مرد قاتل من است! مردم بارها دیده بودند درستی پیش‌ بینی‌ هایش را، با تعجب پرسیدند پس چرا او را نمی‌ کشی؟ پاسخ داد پس چه کسی مرا بکشد؟ او که دست رد به سینه قاتلش نزد، چگونه ممکن است محبان امیدوارش را ناامید کند؟ 📕منبع: بحارالانوار، جلد ۴۲، صفحه ۱۸۶ 🌸 @erfan_adyan
15.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴این است علی .... آری این است علی 🌸 @erfan_adyan
⚫️ سه برادر مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.😵 👤امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.🐫🐪🐫 ✨امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.🚶🏻🏃🏻🚶🏻 📝 اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی تو را ضمانت مي کند؟ آن مرد به مردم نگاه کرد و(بااشاره به ابوذر) گفت اين مرد. اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا اين مرد راضمانت مي کنی؟ ابوذر عرض کرد: بله اميرالمومنين فرمود: تو او را نمي شناسی اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين. 💭آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد...و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود...سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. ❓❔ امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟ ✨✨ آن مرد گفت: ترسيدم که "وفای به عهد" از بين مردم برود. ❓اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟ ✨✨ ابوذر گفت: ترسيدم که "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم برود. پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم... اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟ ✨✨ گفتند: مي ترسيم که "بخشش و گذشت" از بين مردم برود. 💧در شب قدر هستیم اين پيام را برای شما فرستادم تا "دعوت به خير" از ميان مردم نرود. 🌸 @erfan_adyan