هدایت شده از واعظین
آیت الله جوادی #آملی
نزدیكترین حالت بنده به خدا وقتی است كه در حال سجده باشد و گریه كند. انسان هر چه به خاك نزدیك شود به خدا نزدیكتر می شود
#کانال_واعظین
@vaezin_iran
https://eitaa.com/joinchat/807010698C1a618795b7
هدایت شده از ندای سعادت
✅گناه مانع معرفت
💠 ما عرَف اللَّهُ من عَصاه و أنشَدَ:
➖تعصِى الإلَه و أنتَ تُظهِر حبَّه
➖هذا لَعَمرُك فى الفِعال بَديعٌ
➖لو كان حبُّك صادقاً لأطَعتَه
➖إنّ المُحِبَّ لِمن أحبَّ مطيعٌ.
💠 امام محمد باقر علیه السلام در حدیثی فرمودند :
💠 هر كه خدا را معصيت كند، او را نشناخته است و سپس اين شعر را خواندند:
آيا خدا را معصيت و نافرمانى مى كنى در حالى كه ادعاى محبت به او را دارى؟
قسم به جانم اين كار، كارى شگفت و تازه است. اگر محبت تو محبتى راستين و درست بود، حتماً فرمانبر او بودى، چون انسانى كه به كسى علاقمند است، مطيع و پيرو اوست.
📚تحف العقول، ص 294
🌼 حلول ماه رجب و میلاد با برکت حضرت امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد.
💢ندای سعادت؛ مرجع رسمی دفتر حفظ و نشر آثار آیة الله سعادت پرور (ره)
🆔@Nedayesaadat
🌐ketabrah24.ir
هدایت شده از ندای سعادت
✅منطق الطیر
🔸طوطی در حالی که خود را خضر مرغان شمرده، می گفت:
🔸چون منی با چنین زیبائی و طوق زرین در گردن و در دست شاهان عزیز، چگونه در پی سیمرغ روم؟! مرا قند شاهان و همان قفس آهنین، بس است.
🔸هدهد با وی گفت: ای بی خبر، آن که در راه دوست جان فشانی ندارد نبودش، بِه بود، جان برای به جانان دادن است، کسی که آب حیوان خواهد، او را با جان چه کار؟
🔸بیا از این هوا و هوس بگذر و شیرینی شاهان و قند را فراموش کن تا شیرینی محبت دوست در کام تو آید و سختی راه، تو را سهل گردد.
🔸این همه به زیبائی خود مبال، زیبائی تو ذره ای است از حسن و جمال و کمال او، چون بدان جا رسی، زیبایی خود از یاد بری و محو جمال او شوی، قفس آهنین بشکن و یک لحظه پر و بالی برای او بزن.
📚برگرفته از کتاب #رسائل_عرفانی، "منطق الطیر" به قلم عارف واصل حضرت آیة الله سعادت پرور(ره)، ص 340🌱
🆔@nedayesaadat
🌐www.ketabrah24.ir
اشعاری از ابن فارض:
أدِرْ ذِکْرَ مَنْ أهْوَی وَ لَوْ بِمَلامِ فَإنَّ أحادیثَ الْحَبیبِ مُدامی (۱)
لِیَشْهَدَ سَمْعی مَنْ اُحِبُّ وَ إنْ نَأَی بِطَیْفِ مَلامٍ لا بِطَیْفِ مَنامِ (۲)
فَلی ذِکْرُها یَحْلو عَلَی کُلِّ صیغَهٍ وَ إنْ مَزَجوهُ عُذَّلی بِخِصامِ (۳)
کَأنَّ عَذولی بِالْوِصالِ مُبَشِّری وَ إنْ کُنْتُ لَمْ أطْمَعْ بِرَدِّ سَلامِ (۴)
بِروحِیَ مَنْ أتْلَفْتُ روحی بِحُبِّها فَحانَ حِمامی قَبْلَ یَوْمِ حِمامی (۵)
وَ مِنْ أجْلِها طابَ افْتِضاحی وَ لَذَّ لِی اطِّراحی وَ ذُلّی بَعْدَ عِزِّ مَقامی (۶)
وَ فیها حَلا لی بَعْدَ نُسْکی تَهَتُّکی وَ خَلْعُ عِذاری وَ ارْتِکابُ أثامی (۷)
اُصَلّی فَأشْدو حینَ أتْلو بِذِکْرِها وَ أطْرَبُ فی الْمِحْرابِ وَ هْیَ إمامی (۸)
وَ بِالْحَجِّ إنْ أحْرَمْتُ لَبَّیْتُ بِاسْمِها وَ عَنْها أرَی الإمْساکَ فِطْرَ صیامی (۹)
وَ شَأْنی بِشَأْنی مُعْرِبٌ، وَ بِما جَرَی جَرَی، وَ انْتِحابی مُعْرِبٌ بِهُیامی (۱۰)
ترجمه:
۱ ـ گفتگوی از آنکه را که من هوای او دارم همچون کاسۀ شراب در میان جالسین دور بگردان، گرچه آن گفتار از روی سرزنش و توبیخ و ملامت من در عشق به او باشد؛ به علّت اینکه سخنهائی که دربارۀ محبوب میرود، شرابی است که بر جانم میریزد و مرا از حال میبرد.
۲ ـ و این دَوَران ذکر محبوب برای اینست که گوش من حضور یابد با آن محبوب، هرچند که در طیف ملامت از من دور است ولی در طیف خواب از من دور نیست. (بلکه در خواب و رویا به دیدنم میآید.)
۳ ـ بنابراین، یاد و ذکر وی در هر عبارت و در هر قالبی شیرین است، واگرچه سرزنش کنندگان من آنرا با دشمنی آمیختهاند.
۴ ـ گویا سرزنش کنندۀ من، با سرزنشش مرا به وصال او بشارت میدهد، و اگرچه حال من اینطور است که امید ردّ سلام او را هم ندارم.
۵ ـ روحم فدای آن کسی شود که من در محبّت او روحم را تلف کردهام. پس قبل از روز مرگ معهود من اینک مرگ من فرا رسیده است.
۶ ـ به خاطر خرسندی او، رسوائی برای من گواراست؛ و دور کردن و ذلّت بخشیدن پس از عزّتِ مقام و شوکت برای من لذیذ است.
۷ ـ و دربارۀ او بر من گواراست که پس از نُسک و عبادتم، دست به شرّ برآورم و بیباکانه لااُبالی شوم و عنان خود را بگسلم و مرتکب گناهان گردم.
۸ ـ نماز میخوانم، و چون ذکر او را مینمایم به ترنّم در میآیم، و در محراب عبادت به وَجد و طَرَب میآیم؛ و اوست که إمام من است.
۹ ـ و چون در حجّ بیتالله بخواهم إحرام ببندم، به نام او لبّیک میگویم. و در روزهای که میگیرم، شکستن آن روزه را دست برداشتن از او و از یاد او میدانم.
۱۰ ـ و جریان اشک در چشم من از حال من پرده برمیدارد، و بر آنچه بر من جاری میشود آن اشک سرازیر میگردد. و گریۀ شدید توأم با آه جانگداز من، از عشق عمیقی که مرا به جنون کشانیده است حکایت مینماید.
أروحُ بِقَلْبٍ بِالصَّبابَهِ هآئمٍ وَ أغْدو بِطَرْفٍ بِالْکَـَابَهِ هامِ (۱۱)
فَقَلْبی وَ طَرْفی ذا بِمَعْنَی جَمالِها مُعَنًّی وَ ذا مُغْرًی بِلینِ قَوامِ (۱۲)
وَ نَوْمِیَ مَفْقودٌ، وَ صُبْحی لَکَ الْبَقا وَ سُهْدِیَ مَوْجودٌ وَ شَوْقیَ نامِ (۱۳)
وَ عَقْدی وَ عَهْدی لَمْ یُحَلَّ وَ لَمْ یَحُلْ وَ وَجْدِیَ وَجْدی وَ الْغَرامُ غَرامی (۱۴)
یَشِفُّ عَنِ الاسْرارِ جِسْمی مِنَ الضَّنَی فَیَغْدو بِها مَعْنًی نُحولُ عِظامی (۱۵)
طَریحُ جَوَی حُبٍّ جَریحُ جَوانِحٍ قَریحُ جُفونٍ بِـالدَّوامِ دَوامـی (۱۶)
صَریحُ هَوًی جارَیْتُ مِنْ لُطْفِیَ الْهَوا سُحَیْرًا فَأنْفاسُ النَّسیمِ لِمامی (۱۷)
صَحیحٌ عَلیلٌ فَاطْلُبونی مِنَ الصَّبا فَفیها کَما شآءَ النُّحولُ مُقامی (۱۸)
خَفیتُ ضَنًی حَتَّی خَفیتُ عَنِ الضَّنَی وَ عَنْ بُرْءِ أسْقامی وَ بَرْدِ اُوامی (۱۹)
وَ لَمْ یُبْقِ مِنّی الْحُبُّ غَیْرَ کَـَابَهٍ وَ حُزْنٍ وَ تَبْریحٍ وَ فَرْطِ سَقامِ (۲۰)
ترجمه:
۱۱ ـ شب میکنم با قلبی که از شدّت شوقِ رقّتزا و عشق سوزان، به حال سرگردانی و دیوانگی درآمده است؛ و روز میکنم با چشمی که از غصّه و اندوه، اشکش سرازیر است.
۱۲ ـ پس قلب من و چشم من هر دو رنج دیده است؛ آن در اثر تفکّر و توجّه به حقیقت جمال محبوب خسته و فرسوده گشته است، و این بواسطۀ نرمی قوام و بنیانش مورد تحمّل فشار ولع گردیده است.
۱۳ ـ و خواب من از چشمانم ربوده شده است. و صبح من مرده است (بقابرای شماباشد). و بیداری شبهای من موجود است. و شوق و اشتیاق من در شدّت و نموّ میباشد.
۱۴ ـ و پیمان من در میثاق محبّت وی، و عهد من بر ثبات مودّت او نگسسته است و بر استحکام خود باقی است، و ایضاً جابجا نشده و تغییر نکرده است. و وَجد و اشتیاق من همان وَجد و اشتیاق است، و عشق من همان عشق است.
۱۵ ـ جسم من از مرض و کسالت تحمّل اسرار چنان رقیق و نازک شده است که حکایت ماورای خود را مینماید، و لاغری و ضعف استخوان من نیز به همان معنی گردیده است. (یعنی ورای خود را نشان میدهد.)
۱۶ ـ من به خاک افتادهام از شدّت شوق و وَجد و محبّتم، که جوانح و أضلاعم جریحهدار شده است، و پلکهای چشمانم قرحهدار شده و پیوسته و بطور مداوم از آنها خون جاری است.
۱۷ ـ من دارای عشق واضح و صریح میباشم بطوریکه از لطف خودم در وقت سحرگاه با هوای فضا پهلو میزنم و با او در راه و جریان افتادهام؛ و بنابراین نفَسهای نسیم سحری مقدار کمی از لطف من است که به آن رسیده است.
۱۸ ـ من صحیحم امّا علیلم. شما مرا از باد صبا طلب کنید، زیرا که لاغری، مقام و مسکن مرا همانطور که میخواسته است در باد صبا قرار داده است.
۱۹ ـ من از شدّت مرض و کسالت پنهان شدم، بطوریکه از معنی مرض و کسالت هم پنهان شدم؛ و از شفا یافتن مرضهایم و از سرد و خنک شدن حرارت درونم نیز پنهان شدم.
۲۰ ـ و محبّت او برای من غیر از آه و اندوه، و حزن و غم، و رنجها و مصائب، و زیادی امراض و کسالتها، چیزی را بجای نگذاشت.
وَ لَمْ أدْرِ مَنْ یَدْری مَکانی سِوَی الْهَوَی وَ کِتْمانَ أسْراری وَ رَعْیَ ذِمامی (۲۱)
فَأمّا غَرامی وَ اصْطِباری وَ سَلْوَتی فَلَمْ یَبْقَ لی مِنْهُنَّ غَیْرُ أسامی (۲۲)
لِیَنْجُ خَلیٌّ مِنْ هَوایَ بِنَفْسِهِ سَلیمًا وَ یا نَفْسُ اذْهَبی بِسَلامِ (۲۳)
وَ قالَ: اسْلُ عَنْها لآئِمی وَ هْوَ مُغْرَمٌ بِلَوْمیَ فیها، قُلْتُ: فَاسْلُ مَلامی (۲۴)
بِمَنْ أهْتَدی فی الْحُبِّ لَوْ رُمْتُ سَلْوَهً وَ بی یَقْتَدِی فِی الْحُبِّ کُلُّ إمامِ (۲۵)
وَ فی کُلِّ عُضْوٍ فِیَّ کُلُّ صَبابَهٍ إلَیْها وَ شَوْقٍ جاذِبٍ بِزِمامی (۲۶)
تَثَنَّتْ فَخِلْنا کُلَّ عِطْفٍ تَهُزُّهُ قَضیبَ نَقًا یَعْلوهُ بَدْرُ تَمامِ (۲۷)
وَ لی کُلُّ عُضْوٍ فیهِ کُلُّ حَشًی بِها إذا ما رَنَتْ وَقْعٌ لِکُلِّ سِهامِ (۲۸)
وَ لَوْ بَسَطَتْ جِسْمی رَأَتْ کُلَّ جَوْهَرٍ بِهِ کُلُّ قَلْبٍ فیهِ کُلُّ غَرامِ (۲۹)
وَ فی وَصْلِها عامٌ لَدَیَّ کَلَحْظَهٍ وَ ساعَهُ هِجْرانٍ عَلَیَّ کَعامِ (۳۰)
ترجمه:
۲۱ ـ و ندانستم که کیست مکان و موقعیّت مرا بداند، غیر از عشق و کتمان اسرارم و مراعات عهد و پیمانی را که بستهام؟
۲۲ ـ و امّا وَلَع شدید من، و صبر و تحمّل من، و سکون و آرامش من، همه از میان رخت بربسته است، و از آن حقائق غیر از فقط اسمهائی بجا نمانده است.
۲۳ ـ کسی که سرش از عشق خالی است و از هوا و سوز و گداز من مطّلع نمیباشد، باید جان خود را از این معرکه بسلامت به در برد و خود را مبتلا نسازد. و اِی نفس! برو و راهت را به سلامت پیش گیر!
۲۴ ـ و سرزنش کننده و ملامت نمایندۀ من گفت: از عشق او آرام بگیر و دست بردار! درحالیکه حرص و وَلَع شدیدی داشت به توبیخ و ملامت من دربارۀ او. من به او گفتم: تو از ملامت من آرام بگیر و دست بردار!
۲۵ ـ اگر من هم بخواهم راه آرامش را در پیش بگیرم، پس در محبّت و عشق به چهکسی اقتداکنم و وی را رهبر خود قرار دهم، درحالیکه تمام پیشوایان و پیشتازان طریق عرفان در محبّت به من اقتدا نمودهاند؟ (و غیر از من کسی جلودار نبوده است.)
۲۶ ـ و در هر یک عضو از اعضای من تمام مراتب عشق سوزان و گدازان و شوق فراوان به آن محبوب وجود دارد که آنها زمام مرا در دست دارند و به سمت او میکشانند.
۲۷ ـ او قدری تمایل پیدا کرد، و ما پنداشتیم هر جانبش را که تکان میداد تپّهای مدوَّر و تَلّ رَملی است که بر فراز آن ماه شب چهارده میدرخشد.
۲۸ ـ و در هر یک از اعضای من، تمام محتویات و أحشاء آن محبوبه وجود دارد، بطوریکه چون یک نظر بیفکند، آن عضو مورد وقوع جمیع تیرها و سهمهائی است که پرتاب مینماید.
۲۹ ـ و اگر او پیکر و جسم مرا بگستراند، در هر ذرّه از ذرّات آن تمام دل و قلبی را خواهد دید که در آن دل تمام مراتب عشق و ولع و بستگی و پیوند وجود دارد.
۳۰ ـ و در موقع وصال او، یک سال تمام برای من به اندازۀ یک لحظه میباشد؛ و یک ساعت هجران او برای من در حکم یک سال است.
وَ لَمّا تَلاقَیْنا عِشآءً وَ ضَمَّنا سَوآءُ سَبیلَیْ دارِها وَ خیامی (۳۱)
وَ مِلْنا کَذا شَیْئًا عَنِ الْحَیِّ حَیْثُ لا رَقیبٌ وَ لا واشٍ بِزورِ کَلامِ (۳۲)
فَرَشْتُ لَها خَدّی وِطآءً عَلَی الثَّرَی فَقالَتْ: لَکَ الْبُشْرَی بِلَثْمِ لِثامی (۳۳)
فَما سَمَحَتْ نَفْسی بِذَلِکَ غَیْرَهً عَلَی صَوْنِها مِنّی لِعِزِّ مَرامی (۳۴)
وَ بِتْنا کَما شآءَ اقْتِراحی عَلَی الْمُنَی أرَی الْمُلْکَ مُلْکی وَ الزَّمانَ غُلامی (۳۵)
ترجمه:
۳۱ ـ و هنگامیکه در وقت عشاء از شب، ما با همدیگر برخورد و ملاقات نمودیم، و تساوی دو راه خانۀ او و خیمۀ من ما را مشمول عنایات نمود،
۳۲ ـ و یک مقدار کمی از قبیله و خانمان دور شدیم، بطوریکه در آنجا نه جاسوس و پاسداری بود و نه نمّام و سخنچینی که به گفتار باطل و کلام ناحقّ، حقّ ما را ببرد و ضایع و فاسد گرداند،
۳۳ ـ من برای استراحت او گونۀ خود را بر روی خاک فرش کردم تا بر آن فراش قدم نهد؛ امّا وی گفت: بشارت باد ترا که اینک اجازه داری دهان بند و نقاب مرا ببوسی!
۳۴ ـ و از شدّت غیرتی که من از روی عزّتِ مرام و مقصد خود داشتم برای مصونیّت و حفظ او، نفس من بدین کار اجازت نداد.
۳۵ ـ و بنابراین، ما در آن شب بیتوته کردیم همانطوریکه نظر إبداعی و اقتراحی من بر این آرزو تعلّق گرفته بود درحالیکه میدیدم مُلک و پادشاهی را که مُلک و پادشاهی من است، و زمان را که غلام و بندۀ حلقه به گوش من است.
«دیوان ابن فارض» طبع بیروت (سنۀ ۱۳۸۴ ) ص ۱۶۲ تا ص ۱۶۵
هدایت شده از سازمان علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی
💌حاجتت را از امام زمانت اینگونه بخواه!
✍یکی از اصحاب امام هادی صلواتاللهعلیه گوید: خدمت حضرت نامهای بدین مضمون نوشتم:
«شخصی دوست دارد با امام زمانش راز و نیاز كند و مشكلات خود را با ایشان در میان بگذارد، همان گونه كه با خدایش راز و نیاز کرده و حوائجش را اظهار میكند؛ او باید چه كند؟»
📨حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند:
«هرگاه حاجتی داشتی، فقط لبهای خودت را حركت بده و مطمئن باش كه جواب به تو خواهد رسید.»💚
📚:کشف المحجة لثمرة المهجةج۱ ص۲۱۱
💻 Sco.razavi.ir
╔══════════╗
🆔 @sco_razavi
╚══════════
هدایت شده از javedan.ir
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی از حضرت آیت الله حق شناس(ره)
| چقدر حرف زدی !
🎥 برشی از سخنرانی #آیت_الله_جاودان
۲۷ آبان ماه ۱۳۹۱
🕌 حسینیه مرحوم آیت الله شیخ مرتضی زاهد (ره)
📱 @javedan_ir
🌐 www.new.javedan.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 رهبر انقلاب: ماه رجب ماه مبارکی است/ شایستهترین عمل در ماه رجب استغفار است/ همه ما به استغفار احتیاج داریم
✏️ رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور:
حقاً و انصافاً ماه رجب ماه مبارکی است. رحمت الهی در سرتاسر این ماه در اختیار آحاد مردمی است که دلهایشان متذکر به یاد پروردگار باشد.
✏️ شایستهترین عملی که انسان در این ماه انجام میدهد استغفار است. واقعاً همهی ما احتیاج داریم به اینکه استغفار کنیم. به خدای متعال پناه ببریم.
✏️ مغفرت الهی بزرگترین نعمتی است که در دنیا و آخرت خدای متعال به یک انسان عنایت میکند. حتی اولیاء الهی، حتی پیغمبر خدا از مغفرت الهی بینیاز نیستند. لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ.
✏️ این مغفرت به خاطر آن است که احدی نمیتواند حق اطاعت و عبادت پروردگار به جای بیاورد.
هیچ کس نیست که بتواند حق عبادت پروردگار را، حق بندگی را، آن طور که شایستهی اوست به جا بیاورد. هر چه مجاهدت هم بکند نمیتواند.
احتیاج داریم به استغفار. همهمان باید استغفار کنیم.۱۴۰۲/۱۰/۲۶
🖼 #بسته_خبری
💻 Farsi.Khamenei.ir