گفت:« سُرّ من رَاٰی»*، ترجمان «سامرا»ست
من ولی دلم گرفت...این حرم چه آشناست
چون نجف، شکوهمند چون مدینه، رازدار
داستان آن ولی داستان کربلاست...
ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!
ذکر ما علی الدّوام، گریههای بیصداست
آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست
آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست
از زمان کودکی، در پیات دویدهایم
از همه شنیدهایم، گرد راه تو شفاست
باغهایی از بهشت، گوشهی عبای توست
این عبای مصطفی، این عبای مرتضیست
مجلس شراب را چشم تو به هم زدهست
چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست
ما شهید میشویم، روسفید میشویم
روزگار، بیوفا... عاشق تو باوفاست
ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!
مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟
*ریشه ی کلمهی سامرا، عبارت«سُرّ من رَاٰی» بوده است. یعنی هرکه این شهر را دیده مسرور شده است.
28.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به دنیا آمدم با گریهای گویا چنینروزی
به من لبخند زد ،لبخند زد دنیا ،چنینروزی
برید از پیلهی حسرت تنیدن ، از نبالیدن
و پر وا کرد آن پروانه بیپروا چنینروزی
برای گریههایم شانههایی بی امان لرزید
مرا تبریک میگفتند بارانها چنینروزی
اذان صبح بود آری... صدایم کرد ، بیداری
و برمیخاست بختخفتهام از جا چنینروزی
اذان صبح بود آری... اذان گفتند در گوشم
دل از من برد آن موسیقی زیبا ، چنینروزی
همانگونه که مادر گونه اش...لبخند من گل کرد
بهار از راه آمد آن زمستان با چنینروزی
پدر از خانه بیرون رفت با جیبی پر از برکت
و شیرینی تعارف شد به شهر ما چنینروزی
مبارک باد این میلاد_ این من_جامع اضداد
که مرگش میبرد از حیرت دنیا چنینروزی
میلاد عرفان پور
@erfanpoor
نخستین جایزه جهانی شهر شعر
در قوالب متعدد
موضوع: آزاد
موضوع ویژه: فلسطین و صلح جهانی
به همراه جوایز کم نظیر
ثبت نام در:
jashnvareh.farhangsara.ir/shahre-sher
یا ارسال اثار به روبکیای دبیرخانه به نشانی:
@shahresher_ir
@erfanpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در اوج عطش، شط نشاط است علی
در وحشت حشر، انبساط است علی
این نکتهی باریکتر از مو بشنو
خوش میگذریم ما، صراط است علی
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
کم است اگر بگریم کم است اگر بمیرم
در این میانه جز آه، نمانده دستگیرم
چقدر راه، تاریک، چقدر مرگ، نزدیک...
قیامتیست اما... چقدر دور و دیرم
که دل بریده از من؟ که دشت دشت، تنها
چه روی داده در من؟ که این همه کویرم
نهفتهام به سینه، هزار زخم کاری
اگر چه کوهم و غم، نمیکشد به زیرم
قسم به ردّ خونِ هزار طفل معصوم
در این سکوت ممتد، درآمدهست پیرم
چمن چمن گل سرخ، از این کرانه رفتند
منم که در گِل خویش، اسیرم و ابیرم
مرا به تیغت ای عشق! صدا بزن که شاید
به خون بگیرد آرام، دل بهانهگیرم
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
کنارهگیری از نامزدی چهره سال هنر انقلاب:
(خود را چهره هنر انقلاب نمیدانم، خادم هنر انقلابم.)
امروز صبح از پیام یکی از آشنایان متوجه شدم نامزدهای انتخاب چهره هنر سال انقلاب اسلامی معرفی شدهاند و در فهرستی که هیئت انتخاب برگزیدهاند، نام این بندهی کمترین نیز هست. هنر انقلاب، هنر زندگی است و تمام این سالها کوشیدهام در این مکتب شاگردی کنم و در حد وسعم، طیّ طریق. سال گذشته و همه این بیست و چندسال، اگر توفیقی هم بوده لطف خدا بوده و نه لیاقت من.
با توجه به اینکه این حقیر، وظیفه خدمتگزاری به هنر انقلاب را در مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری بر دوش دارم و طبعا موافق طرح نام خود نبوده و نیستم، ضمن احترام و فروتنی تمام نسبت به بزرگانی که نام کوچک مرا شایسته این عنوان دانستهاند، خواهشمندم نام مرا از ادامه فرایند انتخاب، خارج کنند و این فرصت ارجمند در اختیار دیگر همقطاران شایستهتر قرار گیرد.
در یک کلام هنوز خود را چهره هنر انقلاب نمیدانم و با افتخار، خادم هنر انقلابم.
میلاد عرفانپور
۱۴٠۴/۱/۲۶
@erfanpoor
نه دست مانده نه تاب و توان به پیکر من
تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من؟!
بعد از ظهر امروز، این عکس تکان دهنده را از محمود عجور، پسر عزیز غزه دیدم، محمود که پسری همسن او دارم حالا معروف شده، عکسش عکس سال شده اما...
این غزل از آتش درونم برخاست:
نه دست مانده نه تاب و توان به پیکر من
تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من؟!
مرا به دست دعای شگفت خود بسپار
که آزمون غریبی ست در برابر من
مگر نه اینکه در آوار ترس و تنهایی
فرشتهای که تو بودی رسید در بر من
مرا گرفت خیال تو تنگ در آغوش
چقدر دست نوازش کشید بر سر من
مرا به خانه ببر مادرم! ببین! جنگ است
بگو کجاست تفنگم؟ کجاست سنگر من؟
در آن حیاط چه شد خاطرات شیرینم
چه تلخ سوخته زیتون سایهگستر من
چه مانده از پسرت-آن همیشه بازیگوش-؟
مرا ببخش و حلالم کن ای صنوبر من!
مرا بس است همین نیم جانِ خیره به تو
مرا بس است همین روزیِ مقدّر من
تو سر نداری و من، دست... عصر دلگیریست
تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من...
میلاد عرفان پور
@erfanpoor