در پاسخ غزل شورانگیزی که تازگی از رهبر عزیزان منتشر شده است، غزلی روزی شد که تقدیم میکنم.
دلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
رهبر معظم انقلاب
ما را مباد از دل طوفان گریختن
ننگ است از میانهی میدان گریختن
از خط خون بخوان که نبودهست رسم ما
از پاسخ ندای شهیدان، گریختن
جانا تو جان بخواه! که معنای زندگیست
دل را بهانه کردن و از «جان» گریختن
اسفند روی آتش عشقیم و روشن است
از این بلا نمیشود آسان گریختن
کم سو شدیم در قفس شهرها، خوشا
همچون ستارگان به بیابان گریختن
یاایهالعزیز! گوارای جان ماست
محض رضای دوست به زندان گریختن
با اشک شوق، میگذریم از میان نیل
فرعون مانده است و هراسان گریختن
ما در امان «انّ معی ربّیِ» توایم
از فتنهها خوش است به قرآن گریختن
میلاد عرفان پور
@erfanpoor
هدایت شده از sina fater
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دلاور نهضت خمینی
🔹 شاعر: میلاد عرفانپور
خواننده: غلامرضا صنعتگر
🔸 گرامیداشت سالروز شهادت سیدالشهدای سیستان و بلوچستان "شهید حاج قاسم میرحسینی"
#حوزه_هنری_سیستانوبلوچستان
ما را در فضای مجازی دنبال کنید:
https://zil.ink/artsvb
هدایت شده از Mohammad Ghaffari
شب شعر و موسیقی خلیج فارس
با حضور شاعران برجسته استان هرمزگان
و شعرخوانی میلاد عرفانپور
و اجرای موسیقی توسط استاد محمد منصور وزیری و فرج ناظری
یکشنبه ۹ اردیبهشت، ساعت ۱۹
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی منطقه آزاد قشم، تالار آیینه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیینهی صاف و سادهی ما دریاست
غرقیم در او، ارادهی ما دریاست
سرکش نشویم، میل رفتن نکنیم
موجیم که خانوادهی ما دریاست
#میلاد_عرفان_پور
#جزیره_جهانی_قشم
#قشم
#خلیج_فارس
#روز_خلیج_فارس
@erfanpoor
رمان تاریخی- عرفانی اَبَرشهر به قلم محمد رودگر در سه جلد از سوی انتشارات کتابستان چاپ و منتشر شد. این رمان دربارة تاریخ عرفان اسلامی و ایرانی از خاستگاه اصلی آن در نیشابور قدیم تا زمان معاصر است. اَبَرشهر نام شهر نیشابور در ایران باستان است.
رودگر با خلق یک روایت موازی در زمان حال، از آن برای روایت از شخصیتهای کهن ایرانی و اسلامی بهره جسته است. خواننده در این اثر با انبوهی از اسامی مربوط به جغرافیا و شخصیتهای تاریخ ایران بزرگ آشنا میشود؛ شخصیتهای مهمی چون ابراهیم ادهم، احمد غزالی، بایزید بسطامی، حلاج، ابن عربی، شمس تبریزی، مولانا، سیدبن طاووس، سیدعلی قاضی و سرانجام امام خمینی.
با این حال نمیتوان گفت که درونمایة اَبَرشهر محدود به سیر تطوّرات عرفان اسلامی از زهد نخستین تا محوریت عشق عرفانی، تأسیس عرفان نظری و سرانجام گسترش عرفان شیعی است. رودگر در اَبَرشهر به موضوعی برتر و فراتر از اینها پرداخته است. درونمایة نهایی اَبَرشهر، ایدة تمدّن ایرانی و اسلامی است. روایت از شخصیتهای عرفانی در بستر رخدادهای مهم تاریخ ایران بزرگ، همچون حملة مغول، قیام سربداران، ظهور امپراتوری صفوی، انقلاب مشروطه و سرانجام انقلاب اسلامی ایران صورت پذیرفته است. در تمام این صفحات تاریخی، وطندوستی و اصالت ایرانی، دغدغة اصلیِ اَبَرشهر بوده است.
رمان اَبَرشهر پیش از انتشار، برگزیده دو جایزة کشوری شده است: جایزة داستان حماسی و نیز جشنواره هنر آسمانی.
شما میتوانید اَبَرشهر را در غرفة انتشارات کتابستان معرفت در نمایشگاه کتاب تهران تهیه کنید.
#ابرشهر #محمد_رودگر #کتابستان #کتابستان_معرفت
@roodgar_403
هدایت شده از رسانه هنری هاتف
42.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کاکوی_امام_رضا ع منتشر شد!
💐به مناسبت بزرگداشت شاهچراغ(ع)
🎙 با صدای : محمد حسین رنجبری
🎬نویسنده و کارگردان: امید مدحج
👤تهیه کننده:سید محمد میلاد دانشور
✍️شاعر :محمد حسن عرفان منش
🧠ایده پرداز: محمد دست بسته
📹مدیر تولید: ایمان محتشم
🖼کتیبه نگار: سعید کریمی
🎭بازیگران: استاد عبدالحمید زارع و محمد طاها یعقوبی
🔸مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری هاتف
🤝باهمکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
🌐 تهیه شده در مأوا
@hatefmedia_art
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۶ سال پیش نوشتم:
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس، شهدا را چیدند
و امروز غزلی با این مقطع نوشتم:
نه از مدعیها نبودند، گرفتار دنیا نبودند
ببین این صف اولیها، به آغوش مولا رسیدند
@erfanpoor
35.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیروز صبح، پس از شنیدن خبر سهمگین، این غزل تقدیم شد به رئیس جمهور شهیدمان آیتالله رئیسی، شهید آیتالله آل هاشم، شهید امیرعبداللهیان، شهید رحمتی و دیگر پرکشیدگان این واقعه:
سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند
از این حسرت روزمره، کشیدندشان ذره ذره
که بیحاشیه، بیتکلف، به متن و به معنا رسیدند
من المؤمنین رجالٌ... که دنیا شب قدرشان بود
شنیدند «من ینتظرْ...» را، به «قرآن»، به «احیا» رسیدند
به تاریکِ شب، هدیه دادند درخشیدن اشکشان را
از آن تیرگیها گذشتند، به این روشنیها رسیدند
به دل، زخم و بر لب، تبسم...
همهْ دردشان درد مردم
به آغوش گرم شهادت برای مداوا رسیدند
پس از سالها رنج دنیا، نیفتاده بودند از پا
مقام رضا رزقشان شد، به لبخند زهرا رسیدند
دریغا و دردا که ماندیم، عجب سهمگین است ماندن
چه جانانه از جان گذشتند، شگفتا چه زیبا رسیدند
نه از مدعیها نبودند، گرفتار دنیا نبودند
ببین این صف اولیها، به آغوش مولا رسیدند
میلاد عرفانپور
@erfanpoor
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی
◾️ #ویژهبرنامه
شب خاطره ۳۵۷ به یاد شهدای خدمت
«مجلس یادبود خادمان ملت ایران به همت اهالی فرهنگ و هنر»
🔲 با حضور نویسندگان، پژوهشگران، شاعران، سینماگران، نقاشان، تصویرگران و نمایندگان اصناف و اقشار جامعه هنری
◾️همراه با خاطرهگویی جمعی از هنرمندان در وصف زندگی و سلوک شهید آیتالله #رئیسی، شهید دکتر حسین #امیرعبداللهیان و شهید آیتالله سید محمدعلی #آلهاشم
🔻پنجشنبه سوم خرداد | ساعت ۱۷
📌 تهران، خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری انقلاب اسلامی
🔸ورود برای عموم آزاد است🔸
🆔 @hozehonari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به شهیدان خدمت
نماهنگ «قاف تماشا»
شعر: میلاد عرفان پور
موسیقی: آرمان مهربان
با صدای ستار سهرابی
@erfanpoor
28.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متن کامل شعری که امروز بخشی از آن را در مراسم نماز شهدای بزرگوارمان خواندم:
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
عشق وارستگی از فتنهی دلبستگی است
شوق برخاستن از مهلکهی خستگی است
عشق! ما را برهان از خودمان دیر شده ست
سفر از گردنهی نَفْس، نفسگیر شده ست
باز هم قافلهای آمد از آن قافله ها
مردهایی همه دلداده- از آن یکدله ها-
وه چه مردان نجیبی، همه از خود رسته
همه از مشغلهی خویش به او پیوسته
با شهیدان، همه از روز ازل همکیش اند
همه فرماندهی میدان گذشت از خویش اند
سخت شد این سفر و یکدله پیمان بستند
از مِه نفْس گذشتند و به او پیوستند
همه بیتاب، که پروانهی شمعاند همه
سخن از شعلهی عشق آمده، جمعاند همه
گفتم ای عشق، در آن مه نرسیدند از راه
گفت لاحول و لا قوة الا بالله
پیکر سوختهشان را سحری خواهی دید
پیشمرگ اند که از راه بیاید خورشید
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
آن دو سید چه شنیدند شتابان رفتند
در دل کوه چه دیدند شتابان رفتند
مگر آن لحظه کسی روضه ی اکبر خوانده ؟!
که به هرگوشه، نشان از آن تن آنها مانده
به چه عطریست که در جنگل و مه پیچیده ست
آهویی می دود انگار رضا را دیده ست
قصه عشق بنا شد به شنیدن برسد
کاروان گم شده در مه، که به دیدن برسد
حاج قاسم پی آنهاست چراغی با اوست
برف میبارد و سنگینی داغی با اوست
برف می بارد و دنبال تن می گردد
مثل یعقوب پی پیرهنی می گردد
برف می بارد و سردش شده انگار جهان
دست گرم تو کجا مانده؟ خودت را برسان
↙️ادامه شعر در پست بعد
میلاد عرفان پور
@erfanpoor
ادامه شعر:
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست، که دشواری خود را دارد
ایستادی صف اول، صف خدمت، ای مرد
چه میاید به تو امروز، شهادت، ای مرد!
خادمی در حرم عشق که حرمت داری
هرچه داری همه از صدق و امانتداری
گرچه محبوبی و چشم همگان دنبالت
ننشستی که بیایند به استقبالت
چون اناری تو نه! خون جگرت بیشتر است
نخل افتادهای آری ثمرت بیشتر است
دیگر از طعنه و تهمت، خبری نیست عزیز
ملتی آمده تشییع تو، سید! برخیز
رفتهای باز تو را گرم دعاییم همه
خادم کوی رضا! از تو رضاییم همه
دل ما از لب تو تشنهی آموختن است
آخرین مرحلهی عشق، همین سوختن است
در صف اول اگر مرد بمانی هنر است
و خودت را به شهیدان برسانی هنر است
هنر است که دلبستهی خدمت باشی
در صف عشق، صف صدق و شهادت باشی
زخم ها را همه با جان بپذیری بروی
هنرآن است که نشنیده بگیری بروی
ولی ای مرد! جهانیست تو را مرثیهخوان
میر این قافله را داغ زیاد است، بمان
رهبرا ای که بر این درد، تسلا دادی
پدری کردی و طاقت به دل ما دادی
ما که از داغ تو-کتمان نکنیم- آگاهیم
از خدا صبر برای دل تو میخواهیم
چشم این رود چهلساله به دریاست هنوز
یک جهان نهر دعا، پشت سر ماست هنوز
رود، آن نیست که سنگی به رهش سد نشود
رود، آن است که در راه مردد نشود
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
میلاد عرفان پور
@erfanpoor
بداههشعری نوشتم برای واقعه خونین امروز
در بازار النصیرات غزه
درد دلیست با خواهر شاعرم فاطمه عارف نژاد که با دهها سرودهی نابش در این ماهها کنار غزه بودهست:
چه با خودم می برم؟ داغ
چقدر داغ است بازار
رسیده جان بر لب ای زخم
تو بر دلم دست مگذار
بأیِّ ذَنبٍ... فروریخت؟
به ناگهان، قلب مادر
بأیِّ ذنبٍ... به خون خفت؟
عروسکی زیر آوار
ببین چه بازار گرمیست
که نقد جان میفروشند
بهشت شد خونبهاتان
(فرشتهای میزند جار)
رسیده گویا در این داغ
زمانِ بیصبری صبر
چرا تسلا ندادند؟
به مادران عزادار
نپرس، از کودکان هیچ
که وای... خاموش... خاموش...
نپرس از کشتگان هیچ
که آه...بسیار بسیار...
بیا و تیغی برقصان
به گرمی انتقامی
که گریه غم را نشوید
اگرچه رگبار رگبار
میلاد عرفان پور
۱۹ خرداد ۱۴٠۳
@erfanpoor
102.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایات روضه وار
ویژه شهادت امام محمدباقر علیه السلام
@erfanpoor
🖋غزلی تازه برای این روزهای ایران
ببین از پسِ دود اسفند، چه فردای خوبیست در پیش
چه ساعات سبزی میایند، چه فردای خوبیست در پیش
خلیج از طلوعی مقدس، چه خوش، فارسی مژده میداد
ببین از فراز دماوند: چه فردای خوبیست در پیش
به دیروز ها دل نبندی، به آینده بشتاب چندی
نمانی به امروز خرسند، چه فردای خوبیست در پیش
نه از عقل کاری نیامد، شب و روزمان را به هم زد
چه می گفت عشق -این هنرمند-؟: چه فردای خوبیست در پیش
ز خاطر مبر رفتگان را، شهیدان- به خون خفتگان را-
به یادآور این را که گفتند: چه فردای خوبیست در پیش
مترس از حصار سیاهی، تو هم گوش بسپار گاهی
به یوسف که میگفت در بند: چه فردای خوبیست در پیش
اگر گرگهای سیاست، کمینکردگان ریاست
به جان تو میهن نیفتند، چه فردای خوبیست در پیش
میلاد عرفانپور
خردادماه ۱۴٠۳
@erfanpoor
39.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره شیرین شعرخوانی در محفل صمیمی با رئیس جمهور شهیدمان
پس از آن هم گلایه ای از فقدان جایگاه مناسب برای شعر در دولت داشتم که الحمدلله بارها شخصا پیگیر این مطالبه شدند.
@erfanpoor
Shab03Moharram1403[01].mp3
13.61M
چنین حکایت تلخی که دیده و که شنیده
سه سالهای که غم او به عمر نوح رسیده
شنیده قصه ی مادربزرگ را و ندانم
که نازدانهی زهرا، چه از «کشیده» کشیده
سه ساله ای که دمیدهست روضه های غریبی
به بازویش که شکسته، به قامتش که خمیده
عزیز جان حسین است و روی خار مغیلان
چقدر این سو و آن سو فرار کرده دویده
بمیرد آنکه کشیده ست معجر از سر طفلان
شکسته بادا دستی که گوشواره کشیده
سهساله ای که خودش زینبی ست با همه خردی
تمام رنج سفر را به جان خویش خریده
رقیه آیهی عشق است و امشب از سر بابا
شنیده آیهی قرآن، ولی بریدهبریده
پس از تحمل شام بلا و رنج اسیری
به حیرت است که خورشید او به طشت دمیده
از این شب-این شب دوری-، به صبح دیدن بابا
گذشته و نگذشته، رسیده و نرسیده
باصدای میثم مطیعی
شاعر : میلاد عرفانپور
هیئت آیین حسینی
@erfanpoor
Shab03Moharram1403[03].mp3
11.95M
مقصد حسین است
باصدای میثم مطیعی
شاعر : میلاد عرفانپور
هیئت آیین حسینی
@erfanpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق حسین، در همه جای جهان یکیست
@erfanpoor
Shab09Moharram1403[02].mp3
14.49M
برادر! ابالفضلجانِ حسین!
مَه کاملِ آسمان حسین!
به یک خشم تو لشکری میگریخت
فدایت شوم مهربان حسین
فقیه و بصیری، خطیب و دلیر
علیخوی زهرانشان حسین!
همیشه به من «چشم» گفتی و کشت
سکوتت مرا، رازدان حسین
نشسته به چشمان تو تیرها
سیهچشم ابروکمان حسین!
نه تنها دو دست و دو چشمت؛ که بود
تمام وجودت ازآنِ حسین
که بر فرقت ای ماه من! زد عمود؟
که تیره شده آسمان حسین!
تو برگرد! دیگر کسی تشنه نیست
قرار دل کودکان حسین!
چرا ساکتی؟ کاشف الکرب من!
نبینم غمت را جهان حسین!
فتوحات کردی تو! بالا بگیر
سرت را! جهان پهلوان حسین
برادر! «برادر» صدایم بزن
صدایم کن ای خوشزبان حسین
سبکبال بر دست من میروی
چه سنگین شده امتحان حسین
به زهرا قسم! بیتو در این غروب
به آتش کِشند آشیان حسین
پس از تو، جوانمردِ امّالبنین!
اسارت رَوَد خاندان حسین
پس از تو، علمدار خوشغیرتم!
کجا میرود کاروان حسین...
میلاد عرفان پور
@erfanpoor
به خونخواهی صدها شهید و مجروح جنایت خونین رژیم کودک کش در بمباران مدرسه تابعین غزه به هنگام نماز صبح
نماز صبح شد ، طلوع کرد اذان
به صف شدند باز، هزار ارغوان
به صف شدند باز، فرشتگان عرش
ز هر طرف رسید هزار کاروان
کمان کشیده اند چقدر حرمله
کمین گرفته اند... آهای... کودکان!
به زیر بال آه، پناه می برید
که نیست مادری در انتظارتان
گرسنگی بس است، شما و جوی شیر
بس است تشنگی، بهشت، نوش جان!
به روزنامه ها رقم زنید خون
خطابهای کنید که پاشود جهان:
کجاست التیام؟ کجاست انتقام؟
به این سگان هار، که می دهد امان؟!
بدا به غفلتِ مدافعان ترس
خوشا به غیرتِ مجاهدانمان
به لحظهای درنگ، تقاص میدهیم
نگاه کن ببین! نشان به این نشان!
🟥
ملافهای بکش بر این همه شهید
که تکه تکه اند... آهای آسمان!
میلاد عرفانپور
@erfanpoor
.
۳٠ دقیقه بامداد بود. پس از تماشای آخرین مسابقات قهرمان هامان در المپیک بیخواب شدم و به سرم زد همین الان بزنم به جاده شب را تهران بخوابم و صبح زود مشغول کار شوم. قهوهای خوردم و نشستم پشت رل. خیلی از قم دور نشده بودم که حس کردم پلکم سنگین شده شنیدن کتاب صوتی هم گویا سنگین ترش میکند. طبق معمول گفتم اولین مجتمع یا پارکینگ که ببینم توقف و استراحت میکنم... چشمانم یکهو واشد و پریدم از خواب. داشتم به بلوک وسط بزرگراه می زدم! فقط بی اختیار بلند گفتم: «یا اباالفضل» و فرمان را چرخاندم. همین کافی بود که در حِصنی از آرامش آن چند ثانیه دلهره آور چرخش ماشین و برخورد به گاردریل و خروج از جاده و چپ کردن و غلت زدن را بگذرانم. ماشین روی چرخ هاش متوقف شد. در راننده وا نمیشد. خودم را از در شاگرد به سختی بیرون کشیدم. معجزه شده بود. سالم و سرحال بودم و آرام. یک زن و شوهر جوان با آب و شکلات، یاری ام کردند و شرمنده. جوان دیگری با نیسان پایین آمد کمک کند. گفت: بالایی؟ مکثی کردم گفتم احتمالا منظورش این است که هوشیارم یا نه. گفتم بله بالام. گفت پس اگر پلیس آمد تست ندهی ها! دوزاریم افتاد. گفتم نه بابا پایینم! پایین پایین...
نمی دانم چرا اما خدا به من ناقابل و روسیاه عمری دوباره داد. ممنون از دعای خیر همه شما و عزیزانی که با اینکه حالم خوب بود حال پرسیدند و عیادت آمدند!
این رباعی را سال ها پیش نوشتم که بی ربط نیست:
در این اتوبوس کهنه و فرسوده
با مقصد گنگ و راه ناپیموده
در جاده ی لغزنده دنیا بودیم
با عشق-این رانندهی خوابآلوده
شعرها و نوشتههای میلاد عرفان پور
@erfanpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدیم که بارش از ادب، سنگین بود
هربار چه گرم و ساده و شیرین بود
این قوری سالخورده- این پیر غلام-
در ریختن چای سرش پایین بود
#چایخانه_امام_رضا
#میلاد_عرفان_پور
#یا_رضا_علیه_السلام
#تسلیت
کانال شعرها و نوشتههای میلاد عرفانپور
@erfanpoor