اصول سلامتی 1
1- با راستگوئی و بی ریائی به سلامتی روان میرسی.
2- با غلبه بر آرزوهایت به سلامت اعصاب میرسی.
3- با غلبه بر نخوت و غرورت به سلامت دل میرسی.
4- با کم خوری به سلامت خون میرسی که سلامت حیات است.
5- با سخاوت به سلامت دستانت میرسی.
6- با قطع رابطه کردن از ریاکاران به سلامت پاهایت میرسی.
7- با چشم فروبستن از مال مردم به سلامت چشم میرسی.
8- با گوش فروبستن از حرف مردم به سلامت گوش میرسی.
9- با پذیرش تنهائی و صبر به سلامت عقل میرسی
10- با غلبه بر حسد خویش به سلامت وجدان میرسی.
از کتاب خلقت دوباره تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 23
و اما تعلیم و تربیت عرفانی چیست ؟
۴- تغییر و تحول و رشد در انسان جز از طریق تغییر طرز فکر و طرز احساس و طرز ادراک ممکن نیست و این هدف تعلیم و تربیت عرفانی است که کارخانه عرفات را در وجود مد نظر دارد .
۵- شناخت جهان هستی و حوادث زندگانی همانگونه که هست و رخ می نماید رسالت تعلیم و تربیت عرفانی است .
۶- نجات ذهنیت و احساسات و عواطف خویشتن از حماقت و فریبکاری همانا رسالت تعلیم و تربیت عرفانی است .
7- انسان چگونه می تواند ذهنش را از القاعات دروغ مصون سازد و احساسات خود را از بخل و حسد و کبر و عداوت و حرص و شهوات آزار دهنده پاک کند تا مرتکب اعمال و رفتار احمقانه نشود و برای خود عذاب پدید نیاورد . اینست رسالت تعلیم و تربیت عرفانی .
8- تجربه بشر نشان می دهد که هیچکس قادر به تعلیم و تربیت ذهن و احساس و ادراک خود نیست و برای این امر بایستی اراده ذهنی و عاطفی خود را تحویل انسان عارفی دهد تا آنرا از آفتها و امراض و حماقتها و جنونها و فریبها پاک سازد و بازآفرینی کند . این اساس تعلیم و تربیت عرفانی است که بر محور ارادت عرفانی ممکن میشود .
9- تعلیم و تربیت کلاسیک و آموزه ای و خود بخودی فقط موجب پروار و فربه شدن کمی و موضوعی روان انسان می شود.
از کتاب نامه های عرفانی ص 117
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
تعلیم و تربیت عرفانی
۱۰- کبر و غرور و حرص و حسد و سلطه و شهوات و زیاده خواهی عناصر پدیدآورنده و گرداننده چرخه ذهنیت و اراده و عواطف آدمی هستند و لذا همه آموزه ها و تجربه ها و امکانات مادی و معنوی زندگی فرد در خدمت این عناصر می باشند و ستم و جنون را تغذیه می کنند چه آموزه ها و تجربه های علمی و فنی باشند و چه فلسفی و دینی و عرفانی .
همه اینها در خدمت فربه شدن کبر و حرص و حسد و سلطه اند و وجود را به غولی وحشی و قحطی زده تبدیل می کنند چه با سیمائی علمی و چه دینی و چه هنری و چه اقتصادی و سیاسی و غیره. اینها جملگی ماسک ها هستند ماسکهای تربيتی.
۱۱- پس تعلیم و تربیت و رشد و توسعه و تعالی و حرکت و تحولی جز در مسیر تعلیم و تربیت و ارادت عرفانی تحت اراده یک عارف ممکن نیست و مابقی راه و روش ها فقط در خدمت پروار شدن کفر نفس انسان است که مستمراً او را ریاکارتر و پیچیده تر می سازد.
از کتاب نامه های عرفانی ص 117
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
ازدواج
۷- کسی که می پندارد ازدواج کرده تا خوشبخت شود و همسرش مسئول خوشبخت کردن اوست بن بست و خیانت و طلاق نتیجه حتمی این زناشوئی است .
۸- کسی که می پندارد ازدواج کرده تا از احساس تنهائی نجات یابد حتماً به همسرش بدبین می شود و خیانت می کند .
۹- ازدواج سرآغاز احساس تنهائی است. این احساس یا به دوستی با همسر می انجامد و یا دشمنی .
از کتاب نامه های عرفانی ص 119
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
« در سوی توئیم ای خودآوند ای ھستی بخش و مهرآوند »
اي پروردگار من ، ای خودآی من ، ای خود خود من ، درخواست می کنم از پرتو تو روشن ترین آنرا ، که کلّ پرتوات روشن است ،خدایا درخواست می کنم بحق پرتو تو ، کلّ پرتو تو را .
تأویل ترجمه فارسی دعای سحر
از استاد علی اکبر خانجانی
هدایت شده از
دوست شما کسی است که قلباً مجذوبش ھستید ولی عملاً و ذھناً از وی ھراسانید و می گریزید . او دوست و
ناجی و یاور سعادت شماست و دشمن شما کسی است که از او قلباً بیزارید ولی درعمل بسویش جذب می شوید و ذھناً در وی مصالحی می یابید. او دشمن سعادت حقیقی شماست و در واقع شیطان شماست.
پس اراده ذھنی خود را مھار کنید و بسوی کسی بروید که قلباً شما را جذب می کند و بگریزید از کسی که قلب شما از او بیزار است و ذھن شما او را تصدیق می کند .
به دل خود اعتماد کنید که خانه و منظر خداست و
ذھن خود را تسلیم دل نمائید. ذھن شما دنیای شماست و دل شما ھم آخرت شماست . ذھن شما قلمرو ھوسها
و فریبھای شماست و دل شما امر به حق و تعالی و منافع ابدی می کند. عاقل آن است که ذھن را تسلیم دل می کند و احمق آن است که دل را در قبال ذھن خود سرکوب نماید تا آن حد که دل بمیرد و آنگاه روشنایی و رهنما و حق و وجدان خود را کشته اید و در تسخیر شیاطین ھستید.
دل شما به سوی دوست سرنوشت شما می رود
و ذھن شما بسوی دشمن سرنوشت شما میل می کند. دل شما باطن آدمھا را می بیند و ذھن شما فریب ظواهر را می خورد.
به دل خود اطمینان کنید و از ذھن خود بپرهیزید . این روانشناسی تقوا و ھدایت است .
البتّه این قانون درباره کسی که دلش را میرانده است مصداق ندارد زیرا دلش در تسخیر شیاطین است و این عذاب کسی است که آگاهانه به دوست حقیقی خود خیانت کرده است.
#استاد_علی_اکبر_خانجانی
دائرة المعارف عرفاني ج4
www.khanjany.org
کفر چیست ؟
طبق معارف قرآنی و سنت انبیاء و اولیای خدا ، كفر لزومأ نماز خواندن نیست ، حرفهای دینی نزدن و خدایا خدایا نگفتن نیست ، به روضه و مسجد نرفتن نیست ، خيرات ندادن و ... نیست.
خداوند در کتابش مؤمنان را امر به اقامة صلوة می کند پس معلوم است که قبلا اقامة صلوة نمی کرده اند. و نیز اینکه نمازگزاران عادتی و ریائی را دشمن دین می خواند و خیرات نمودن و مساجد ساختن و آب و جارو نمودن بدون اطاعت رسول را نشانه نفاق و مستحق عذاب می خواند و از جمله نشانه های نفاق را سخنان دینی و زیبا می خواند که جلب نظر مردم کند تا آنان را بفریبد.
كفر در وادی عمل مشخص می شود همینطور ایمان. کافر کسی است که متکبر است و واقعیت ها را کتمان و یا نهان می کند. دروغگوست ، بی دلیل به دیگران تهمت می زند، ادب ندارد، تاب سخن انتقاد آمیز را ندارد ، نصيحت ناپذیر است ، چاپلوس است . و عاشق چاپلوسان .
برای خود وظیفه ای نمی شناسد و اگر کاری کند تماما احساس ایثار و منت و برای بدام انداختن دیگران و توقعات ناحق است. از عاقلان و پاکان، فراری و بیزار است . تقوا و محبت را ریاکاری می خواند و وقاحت و بولهوسی را صداقت می نامد. لحظه ای آرام و قرار ندارد و غرق در اشتغال و یا عیاشی است .
از تنهانی چون مرگ می هراسد. از فقرا بیزار است و تکبر می کند و در مقابل ظالمان متواضع است . و دین و معرفت را فقط برای امور اقتصادی و حیثیتی و ریاست و فخر فروشی و فریبکاری می خواهد. چشم دیدن آرامش وعزت خود را ندارد و حتی نسبت به خود و خانواده اش بخل دارد و مجذوب کسانی است که او را خوار و خفیف می کنند .
كافر منکر نیازهای غریزی خویشتن است و آنها را خوار می دارد و کتمان می کند و لذا به گناه مبتلا می گردد . كافر، منکر است ، منکر هر چه واقعیت بخصوص واقعیت وجود خویشتن . کافر نسبت به خودش کور است و در جهان اوهام و آرزوها و تصورات واهی زیست می کند . کافر در مراتبی از جنون است و آداب دینی موجب رشد این جنون و رسوائی می شود.
از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم ص 75
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
ایمان چیست؟
۱- ایمان یعنی باور قلبی و حسی و وجودی به ارزشهائی که اخلاقی نامیده می شود .
۲- کسی که از کثافت و بی نزاکتی و تشنج و دروغ و ریا و چاپلوسی و حرص و شهوت باره گی و هیزی و حرامی قلباً بدش می آید و حالش بد می شود مؤمن است . همین و بس !
۳- کسی که از دروغ و دزدی و دغل و خیانت بخودی خود بدش می آید نه بخاطر اینکه به جهنم میرود و یا در همین دنیا بی آبرو می گردد و در عذاب میافتد. چنین کسی مؤمن است.
۴- کسی که ارزشها را بخودی خود دوست دارد نه بخاطر فواید دنیوی یا اخروی اش . اینست مؤمن .
5- زنی که از بی عفتی بخودی خود بدش می آید نه بخاطر رسوائی دنیوی یا عذاب اخروی . اینست زن مؤمنه !
۶- کسی که خوبی ها را بخاطر خود خوبی دوست می دارد نه بخاطر فواید آن یا عواقب اخروی آن اینست انسان مؤمن.
۷- پس کسی به بهشت می رود که خوبیها را بخودی خود دوست بدارد نه بخاطر بهشت .
8- بهشت قلمرو خوبیهاست و لذا آدمهای بد در آن بیقرارند و عذاب می کشند . بهشت نتیجه طبیعی خوب بودن است یعنی ایمان داشتن به خوبیها و ارزشها. انسان خوب مشتاق مظهر خوبیها یعنی خدا می شود .
از کتاب نامه های عرفانی ص 142
تألیف استاد علی اکبر خانجانی