یاری کنید مرا تا یاری کنم شما را
این کلام خدا خطاب به مؤمنان است و عجب کلامی حیرت آور که در وادی منطق کفر کامل است چرا که آیا خدا هم نیاز به یاری ما دارد ؟ این کلام خدا جز در وادی عشق عرفانی فهم نمی شود و لذا همه مفسران اهل کلام و اخباری از تفسیر این سخن طفره رفته اند .
یک انسان چگونه می تواند خداوند را یاری دهد ؟ این همان عهدی است که خداوند در بدو خلقت از آدم گرفته است . این سخن نشان میدهد که امر هدایت دارای ذاتی تماماً عاشقانه است . هدایت و تعالی بشر امری متقابل است و از ذات رابطه برمی خیزد . این حقیقت فقط در رابطۀ بین مراد و مرید قابل تحقّق و تصدیق می باشد . چرا که مراد مظهر خدا بر روی زمین است برای مرید. و این همان تجلّی امامت است در درجات . اگر امام خلیفۀ خدا بر روی زمین است پس بقول علی (ع) به مثابۀ عرش خداست و میزبان او در تن خویش است .
امام خاصّه در عصر آخرالزمان که عصر غیبت است مظهر کمال فقر و تنهائی و بیکسی می باشد . و مرید بمیزانی که مرادش را یاری می دهد خدایش را می یابد و نهایتاً دیدار میکند همانطور که مولوی در شمس دیدار نمود و بانی اسلام ایرانی شد .
خداوند در هیکل امام نشسته و دست نیاز بسوی مؤمنان دراز کرده و می گوید : یاری کنید مرا تا یاری کنم شما را . این یاری همان یاری در ظهور است و بدین معناست که : یاری دهید مرا تا آشکار شوم . ظهور خدا از هیکل بشر : اینست شکل راز هدایت و خلقت و انسانیّت . و آنچه که عشق عرفانی نامیده می شود.
مقاله ۸ خودشناسی قرآنی از کتاب #دائرةالمعارف_عرفانی جلد دوم
#استاد_علی_اکبر_خانجانی
هدایت شده از
دوست شما کسی است که قلباً مجذوبش ھستید ولی عملاً و ذھناً از وی ھراسانید و می گریزید . او دوست و
ناجی و یاور سعادت شماست و دشمن شما کسی است که از او قلباً بیزارید ولی درعمل بسویش جذب می شوید و ذھناً در وی مصالحی می یابید. او دشمن سعادت حقیقی شماست و در واقع شیطان شماست.
پس اراده ذھنی خود را مھار کنید و بسوی کسی بروید که قلباً شما را جذب می کند و بگریزید از کسی که قلب شما از او بیزار است و ذھن شما او را تصدیق می کند .
به دل خود اعتماد کنید که خانه و منظر خداست و
ذھن خود را تسلیم دل نمائید. ذھن شما دنیای شماست و دل شما ھم آخرت شماست . ذھن شما قلمرو ھوسها
و فریبھای شماست و دل شما امر به حق و تعالی و منافع ابدی می کند. عاقل آن است که ذھن را تسلیم دل می کند و احمق آن است که دل را در قبال ذھن خود سرکوب نماید تا آن حد که دل بمیرد و آنگاه روشنایی و رهنما و حق و وجدان خود را کشته اید و در تسخیر شیاطین ھستید.
دل شما به سوی دوست سرنوشت شما می رود
و ذھن شما بسوی دشمن سرنوشت شما میل می کند. دل شما باطن آدمھا را می بیند و ذھن شما فریب ظواهر را می خورد.
به دل خود اطمینان کنید و از ذھن خود بپرهیزید . این روانشناسی تقوا و ھدایت است .
البتّه این قانون درباره کسی که دلش را میرانده است مصداق ندارد زیرا دلش در تسخیر شیاطین است و این عذاب کسی است که آگاهانه به دوست حقیقی خود خیانت کرده است.
#استاد_علی_اکبر_خانجانی
دائرة المعارف عرفاني ج4
www.khanjany.org
🔶کسی که نیست مقاله ۱۵
کسی که انجام وظیفه نمی کند وظیفه شناسی دیگران را اهانتی به خویشتن می یابد .
کسی که محبّت نمی ورزد محبّت دیگران را چاپلوسی می خواند .
کسی که ستم می کند عدالت دیگران را بی عاطفگی می نامد .
کسی که تقوا ندارد خویشتن داری دیگران را ریاکاری می خواند .
کسی که دروغگوست صدق دیگران را بزدلی تعبیر می کند .
کسی که شهامت ندارد شهامت دیگران را توطئه می داند .
کسی که ایمان ندارد ایمان دیگران را جنون می پندارد .
کسی که قدرت انتخاب ندارد اختیار دیگران را بی وفایی و خیانت می نامد .
کسی که آرامش ندارد، آرامش دیگران را تنبلی و عقب ماندگی می داند .
کسی که تواضع ندارد تواضع دیگران را بدبختی می نامد .
کسی که نیست ، هستی را وهم می پندارد .
کسی که انجام وظیفه نمی کند وظیفه شناسی دیگران را اهانتی به خویشتن می یابد .
کسی که محبّت نمی ورزد محبّت دیگران را چاپلوسی می خواند .
کسی که ستم می کند عدالت دیگران را بی عاطفگی می نامد .
کسی که تقوا ندارد خویشتن داری دیگران را ریاکاری می خواند .
کسی که دروغگوست صدق دیگران را بزدلی تعبیر می کند .
کسی که شهامت ندارد شهامت دیگران را توطئه می داند .
کسی که ایمان ندارد ایمان دیگران را جنون می پندارد .
کسی که قدرت انتخاب ندارد اختیار دیگران را بی وفایی و خیانت می نامد .
کسی که آرامش ندارد، آرامش دیگران را تنبلی و عقب ماندگی می داند .
کسی که تواضع ندارد تواضع دیگران را بدبختی می نامد .
کسی که نیست ،هستی را وهم می پندارد.
#استاد_علی_اکبر_خانجانی
#کتاب_دائره_المعارف_عرفانی_جلد سوم
www.akhar-zaman.com
www.khanjany.com
https://t.me/khanjanyaliakbar
س- استاد جنابعالی در باب ولایت زناشوئی بسیار سخن گفته و آنرا تنها راه سعادت زندگی خانواده گی دانسته اید . ولی زن مدرن حتی از رزق خوردن بدست شوھرش احساس ننگ می کند تا چه رسد که از شوھرش اطاعت کند و تحت ولایت او باشد . براستی راه چاره چیست ؟
ج- در اینصورت مجبور است تحت ولایت بیرحمانۀ ارباب و کارفرما و تکنولوژی و بازار آزاد جنسی باشد که در آنجا ھم مردان حکومت می کنند منتهی با شقاوت و ستم بی حساب و عاقبتی فجیع . زن یا از محبّت شوھر اطاعت می کند و رزق بی منّت می خورد و یا برای رئیس خودش بیگاری می کند و مجاناً ھم با او می خوابد و دستمال دست اوست . این علاج آن است .
کتاب ناگفته ها و ناشنیده های عصرما
#استاد_علی_اکبر_خانجانی
www.akhar-zaman.com
www.khanjany.com
https://t.me/khanjanyaliakbar