ایتا - اِࢪیحا(:

مَشڪ بر دوش و رجز خوان شده ساقے سرمست
پیرهن چاڪ و غزلخوان و صُراحے در دست

649 مشاهده12:29

جنگ با حضرتِ سردار جگر مےخواهد
چشم در چشمِ علمدار جگر مےخواهد

1.2هزار مشاهده12:30

این چنین بود ڪه بر فڪر ڪمین افتادند
نعره زد چند تن از ترس زمین افتادند

599 مشاهده12:32

چهره ے ماه بر آیینه‌ے دریا افتاد
آب زانو زد و بر زانوے سقا افتاد

602 مشاهده12:34

دست بر آب زد و آب به دستش بـے تاب
آب بر آب زد و آب شد از خجلت آب

1.1هزار مشاهده12:36

مَشڪ پُر ڪرد ولے تیر و سنان در راه است
بارِش تیر زِ دامانِ ڪمان در راه است

529 مشاهده12:37

آن طرف در پسِ هر نَخل ڪمین خواهد بود
دست هایـے قلم افتاده زمین خواهد بود

531 مشاهده12:38

آخر این مَشڪ از او قوتِ جان مےگیرد
حرمله باز نشسته و نشان مےگیرد

527 مشاهده12:39

تیر بر چشمِ علمدار نشیند اے ڪاش
مَشڪ را پاره و بـے آب نبیند اے ڪاش

549 مشاهده12:41

ڪاش اے ڪاش ولے حیف ڪه او پر پر شد
علقمه شاهد  شقّ القمرے دیگر شد

577 مشاهده12:43

اشڪ از گوشه‌ے چشمانِ گلِ یاس افتاد
مادر آغوش گشوده است ڪه عباس افتاد

1 مشاهده12:44

دستش افتاده ولے باز علمدار است او
شیر زخمے شده در گله‌ے ڪفتار است او

1 مشاهده12:47

مطالب بعدی