eitaa logo
إرجاعات کانال
27 دنبال‌کننده
81 عکس
6 ویدیو
37 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دسته عزاداری فاطمیه علمای مشهد از مقابل منزل مرحوم آیت الله فلسفی تا حرم امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام ➖سال ۱۳۸۴
سلمان فارسى گويد: بر فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام داخل شدم در حالى كه آن دو بازى مى‌كردند و فاطمه به مشاهدۀ آنها خرسند و بسيار شادمان بود،و مزاحم آنان نشده تأمل كردم تا پيامبر داخل شد،پس گفتم:اى رسول خدا!در بارۀ فضائل اينان براى من بگو تا علاقه‌ام نسبت به ايشان فزونى يابد.آن حضرت فرمود:اى سلمان!شبى كه به آسمان برده شدم جبرئيل را در آسمان و غرفه‌هاى بهشت ملاقات كردم و در اين حال در قصرها و مزارع آنجا مى‌گشتم كه ناگهان بوى بسيار خوشى به مشامم رسيد و از خوبى آن متعجب گشته به جبرئيل گفتم:اى حبيب من!اين رايحه‌اى كه بر ساير بوهاى بهشت غالب آمده از چيست‌؟گفت:اى محمّد! اين بوى خوش به سيبى تعلّق دارد كه خداوند آن را سيصد هزار سال پيش خلق كرده و ما نمى‌دانيم كه قصد وى از خلق اين سيب چيست،در همين حال جمعى از فرشتگان را ديدم كه آن سيب را مى‌آورند پس خطاب به من گفتند:اى محمّد!خداوند متعال بر تو سلام و درود مى‌فرستد و اين سيب را به تو هديه مى‌دهد. رسول خدا فرمود:من آن سيب را گرفتم و بر بال جبرئيل گذاردم و هنگامى كه به زمين بازگشتم آن ميوه را تناول نمودم و در اثر آن نطفه‌اى در پشت من پديدار گشت،و با خديجه همبستر شدم و او از اين نطفه،فاطمه را باردارشد،سپس خداوند بر من وحى نمود كه به زودى براى تو حوريّه‌اى انسانى متولّد مى‌شود،و نور را به نور تزويج خواهى نمود،يكى فاطمه و ديگرى على،زيرا ازدواج آنها در آسمان واقع شده است-در عالم ذرّ،يعنى مقدّر گرديده است-و براى فاطمه يك پنجم زمين را مهر قرار مى‌دهى،و از آن دو ذرّيّه‌اى طيّبه پديد مى‌آيد،و اين دو از آنها هستند،و از صلب حسين فرزندانى متولّد مى‌گردد كه امامان مردم خواهند بود ولى مردم آنها را مى‌كشند و بر ايشان ستم روا مى‌دارند،بدا بر قاتل آنها و كسانى كه به ايشان ظلم كنند! سَلْمَانَ اَلْفَارِسِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ يَلْعَبَانِ بَيْنَ يَدَيْهَا فَفَرِحَتْ بِهِمَا فَرَحاً شَدِيداً فَلَمْ أَلْبَثْ حَتَّى دَخَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَخْبِرْنِي بِفَضِيلَةِ هَؤُلاَءِ لِأَزْدَادَ لَهُمْ حُبّاً فَقَالَ يَا سَلْمَانُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ إِذْ رَأَيْتُ جَبْرَئِيلَ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ جِنَانِهِ فَبَيْنَمَا أَنَا أَدُورُ قُصُورَهَا وَ بَسَاتِينَهَا وَ مَقَاصِرَهَا إِذْ شَمِمْتُ رَائِحَةً طَيِّبَةً فَأَعْجَبَتْنِي تِلْكَ اَلرَّائِحَةُ فَقُلْتُ يَا حَبِيبِي مَا هَذِهِ اَلرَّائِحَةُ اَلَّتِي غَلَبَتْ عَلَى رَوَائِحِ اَلْجَنَّةِ كُلِّهَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ تُفَّاحَةٌ خَلَقَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِيَدِهِ مُنْذُ ثَلاَثِمِائَةِ أَلْفِ عَامٍ مَا نَدْرِي مَا يُرِيدُ بِهَا فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ رَأَيْتُ مَلاَئِكَةً وَ مَعَهُمْ تِلْكَ اَلتُّفَّاحَةُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ رَبُّنَا اَلسَّلاَمُ يَقْرَأُ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمَ وَ قَدْ أَتْحَفَكَ بِهَذِهِ اَلتُّفَّاحَةِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخَذْتُ تِلْكَ اَلتُّفَّاحَةَ فَوَضَعْتُهَا تَحْتَ جَنَاحِ جَبْرَئِيلَ فَلَمَّا هَبَطَ [بِي] إِلَى اَلْأَرْضِ أَكَلْتُ تِلْكَ اَلتُّفَّاحَةَ فَجَمَعَ اَللَّهُ مَاءَهَا فِي ظَهْرِي فَغَشِيتُ خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ مِنْ مَاءِ اَلتُّفَّاحَةِ فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ أَنْ قَدْ وُلِدَ لَكَ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَزَوِّجِ اَلنُّورَ مِنَ اَلنُّورِ اَلنُّورُ فَاطِمَةُ مِنْ نُورِ عَلِيٍّ فَإِنِّي قَدْ زَوَّجْتُهَا فِي اَلسَّمَاءِ وَ جَعَلْتُ خُمُسَ اَلْأَرْضِ مَهْرَهَا وَ يُسْتَخْرَجُ فِيمَا بَيْنَهُمَا ذُرِّيَّةٌ طَيِّبَةٌ وَ هُمَا سِرَاجَا اَلْجَنَّةِ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ وَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ يُقْتَلُونَ وَ يُخْذَلُونَ فَالْوَيْلُ لِقَاتِلِهِمْ وَ خَاذِلِهِمْ 📓 بحارالانوار جلد ۳۶ صفحه۳۶۱
در آستانه ۲۸ جمادی الثانیة، دومین سالگرد ارتحال فقیه عظیم الشان آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (قدس سره) چهارده روایت ناب از احوالات آن مرجع عالیقدر را به قلم حجت الاسلام والمسلمین اکبری شاهرودی بازخوانی و از نظر می‌گذرانیم. 👇👇
📝 روایت اوّل: مرزبان ولایت روح ولایت و دفاع از مکتب از همان طفولیت در آن مرجع عظیم دمیده شده بود؛ آن هم از انفاس معنوی پدری فقیه و مجاهد و مادری فانیه در ولایت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام. خاطراتی که ایشان از پنج سالگی در حافظه عجیبشان داشتند، همه گویای این مطلب بود. همین‌طور که این شجره طیّبه رشد می‌کرد، این روح ولایتمداری، قوی‌تر می‌شد و نمایان‌تر. از بین آن همه خاطره و نوشته آن مرزبان حقیقت، نقل دل‌نوشته هفده سالگی ایشان در ابتدای یکی از نسخه‌های خطی پدر عزیزشان، این اصالت و هویت ولایی را آشکارتر می‌سازد که چگونه در آن سن و سال، غصه اوضاع خلاف شرع را دارد: «الیوم که یوم ۵ ذی حجه سنه ١٣۵۵ قمری هجری است و مطابق با ٢٨ بهمن ماه سنه ١٣١۵ هجری شمسی است، چون قلبم از پاره ای اوضاع بر خلاف شرع مقدس گرفته بود، تحریر شد تا خوانندگان معظم از دعا فراموشم نفرمایند. بدیهی است که هر کسی باید از این دار فانی بیرون رود که «إنّک میّت و انّهم میّتون.» پس خوشا به حال مردمانی که با توشه ی درخور رفتند و عمل صالح کردند و نام نیک خود را در صفحه روزگار باقی گذاشتند. حرّره أحقر العباد لطف الله صافی گلپایگانی. ۱۵/۱۱/1328»
📝 روایت دوم: قلم روان و بیان شیوا قلم روان و بیان شیوا، عطیه ای الهی بود که از همان ابتدای نوجوانی، نصیبشان شده بود. اولین نوشته های علمی و مطبوع ایشان، حاشیه بر کتاب «اشعار شیوا در رد باب و بهاء» مرحوم والدشان است. ایشان تا اواخر حیات با برکتشان هم می‌نوشتند و در دفاع از دین و مذهب، خستگی را، خسته ی نشاط و تلاش خود کرده بودند. هر کسی آن حاشیه ها را بخواند خواهد فهمید که وسعت اطلاعات یک نوجوان آماده ورود به سن جوانی، چه میزان است! خدای رحمت کند مرحوم حاج آقا فخر را که از علما و مردان بزرگ آن روزگار بود. وقتی حاشیه‌های مرحوم آقا بر کتاب پدر مکرمشان را دیده بود قصیده ای در مدح آن سروه بود که چند بیتی از آن تقدیم می شود: «هدیه ات هدیه گرامی بود * مایه عیش و شادکامی بود * ورقی از کتاب مسطور است * رق منشور و آیه نور است * جمله اشعار آیت اللهی * هست نغز و لطیف و شیوایی * چقدر خوب کرده ای تفسیر * شعر شیوای نغز شیخ کبیر * یادگار خوشی در ایام است * می توان گفت وحی و الهام است...»
📝 روایت سوم: مهاجرت پس از آنکه در قم، شاگردی اعاظم آن عصر را کرد، راهی نجف اشرف شد. در نجف هم، مدّت اندکی که مشغول بود، دل و جان اساتید آن روز مثل مرحوم آیت الله حاج آقا جمال گلپایگانی و حاج شیخ محمد کاظم شیرازی و حاج شیخ محمد علی کاظمی خراسانی را شیفته و عاشق خود کرده بود؛ به حدی که مرحوم کاظمی در بدرقه ایشان تقاضا می کند حتماً زود برگرد که نجف به تو احتیاج دارد و در نامه ای که بعدها می نویسد با این عبارت، قدر و منزلت ایشان در نجف آن روز را به همه نشان می دهد: «مفارقت امثال سر کار از نجف اشرف و خلوّ جامعه علمیه از آن، موجب تأثر است، چون امروز جامعه علمیه حاجت به امثال سر کار دارد ...» البته فراموشمان نشود که علّت اصلی این مراجعت به قم، نامه ای بود از طرف والد معظمشان که پیغام داده بودند مادر در فراق تو، بار سنگینی را تحمّل می کند و غم و غصه، امانش را بریده است. او هم که خود را مدیون الطاف و زحمات پدر و مادر بزرگوار خود می دید، آن مرتبه علمی نزد اساتید را رها کرد تا والده ‌اش را از خود راضی و خوشنود نماید و دست تقدیر الهی بود که عزم مراجعت به نجف فسخ شد و حکم خداوند به بقای ایشان در قم تعلّق گرفت
📝روایت چهارم: جوان اما از اعضای اصلی شورای استفتاء یگانه مرجع شیعه در قم دومِ ایشان، آن گاه که خبر برقراری درس آیت الله العظمی آقای بروجردی را شنید، عزم رحیلش به بقا تبدیل شد و عمری قریب به پانزده سال را در خدمت آن مرد الهی بود. عجیب بود جوانی در ابتدای دهه سی عمر خود، می شود از اعضای اصلی شورای استفتاء یگانه مرجع شیعه و از نویسندگان بیانیه های سیاسی آن بزرگ عالم سیاستمدار شیعه. روزی هم آیت الله بروجردی چندین استفتاء را به ایشان می دهند که شخصاً جواب دهند. وقتی پاسخ ها را برایشان می آورند، آیت الله بروجردی با آن لهجه شیرین لُری به آقا می فرمایند: «این طور می نماید که بهتر از شورایی بودن پیش می رود.» بسیاری از مجلّات و مطالبی که برای مرحوم آقای بروجردی می آمد، برای مطالعه و پاسخ و اظهار نظر به ایشان تحویل می دادند و مرحوم آقا هم به بهترین وجه از عهده این کار بر می آمد؛ از جمله کتاب جرج جرداق مسیحی و مقاله بوداسف و بلوهر و مقالاتی از شیخ الازهر و ...
📝 روایت پنجم:دلداده یار آن چیزی که مرحوم آقا را در بین مردم و حوزه‌ها و علما، مشار بالبنان کرده بود، احترام ویژه ایشان از امام زمان ارواحنا فداه بود. خودشان بارها نقل می فرمودند: در آن مجلس رسمی که برخی برای مطلبی قیام کردند ایشان چون حجت شرعی نداشت بلند نشدند ولی در همان جلسه چند باری که نام مبارک حضرت به هر عنوانی برده می شد، او به تنهایی قیام می کرد تا به همه بفهماند که همه ما ریزه‌خوار خوان آن حضرت هستیم و باید مبلّغ او باشیم. همین عشق و علاقه باعث شد تا انتخاب شود برای اثری ماندگار درباره حضرت به نام «منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر علیه السلام» آن هم به توصیه استاد بزرگوارش آیت الله العظمی بروجردی. دوسال و اندی زحمات طاقت فرسای شبانه روزی به تنهایی و با عدم امکانات. خود آقا نقل می کردند که برای پیدا کردن یک حدیث، وقتی در قم آن کتاب مخصوص را نیافته بودند به تهران سفر کردند و پس از جست و جوی چند ساعته در کتاب فروشی ها، آن را در دکان پیرمردی کتاب فروش یافتند و چون هزینه خرید کتاب را نداشتند با اجازه او، آن حدیث و آدرس را یادداشت و به قم برگشتند. عنایات غیبی در تألیف و بازبینی منتخب الأثر به قدری زیاد است که نوشتن درباره آن در این مقال کوتاه نمی گنجد.
📝 روایت ششم:صالح ترین شخص انقلاب اسلامی که پیروز شد، امام امّت، نیازمند یار و یاورانی بود تا بتواند در مهمترین ارکان نظام آنها را منصوب کند و اداره امور را بر پایه مبانی اسلام و عدالت بر عهده بگیرد. یکی از مهمترین ارکان نظام در ابتدا، خبرگان قانون اساسی بود. باید افرادی متعهّد و متدین و با کیاست در آنجا حضور پیدا می کردند؛ لذا علیرغم خواست تندروها -که شرحش مفصل است- با تأیید امام و رأی مردم، مرحوم آقا وارد خبرگان قانون اساسی شدند و الحق بسیار خوش درخشیدند و منشا خدمات مهمی شدند که بیان آنها نیاز به روزها و ساعات بسیار دارد که گوشه‌ای از آن را در کتاب (جامع دیانت و سیاست) آورده‌ام. پس از آن هم، در مهمترین نقطه وضع قوانین کشور یعنی شورای نگهبان، صالح‌ترین اشخاص یعنی مرحوم آقا از طرف امام منصوب شدند و واقعاً آن دوران سخت و دشوار و نقطه عطف، شاهد درخشش بی نظیر ایشان بود که اگر تمام مشروح مذاکرات آن دوره ها منتشر شود، همه نخبگان و فرهیختگان، گفته این ناچیز را تصدیق خواهند کرد. خدای رحمت کند آیت الله مومن را که می‌فرمود: «آیت الله صافی اسلام مجسم است. تا موقعی که ایشان در شورای نگهبان بودند، مراجع و علما و متدیّنین مطمئن بودند که هیچ قانونی خلاف شرع تصویب نخواهد شد.‌»
📝 روایت هفتم: تواضع علمی آقا بارها نقل می کردند که استاد عزیزشان آیت الله العظمی بروجردی، می فرمودند: «من برای این مقام(مرجعیت) یک قدم هم بر نداشتم.» و خود مرحوم آقا هم به معنای واقعی کلمه همین طور بودند. تا آخر حیات مبارکشان از قبول این مسئولیت سنگین و خطیر ابراز ناراحتی می‌کردند. در همان ابتدا هم پس از فوت مرجع عالیقدر آیت الله العظمی گلپایگانی، از تصدّی این مقام سر باز می زدند تا آن که اراده خداوند بر این تعلّق گرفت و با اینکه برخی ایشان را جزو مراجع معرفی نکردند، ایشان از مراجع طراز اول شیعه و محبوبترین علما در بین امّت شدند. ایشان بحمدالله در تمامی شئون مرجعیت از فقاهت و تقوا و زهد و عدالت‌ورزی و تواضع و آگاهی از زمان، نمونه بودند.