YouCut_۲۰۲۴۰۶۱۵_۰۳۴۱۲۵۲۴۰_۱۵۰۶۲۰۲۴.mp3
2.87M
📖 « شَرْحِ أَحَادِيثِ أَخْلاَقِي تَوَسَّطَ مَقَامِ مُعَظَّم رَهْبَرِي » | شنبه ها
📽 جلسه شماره : ۴
🎙عنوان جلسه :
عدم دلبستگی به دنیا
عبدالله بن زبیر اسدی در مرثیه مسلم و هانی اشعار زیر را سروده است. به نقلی فرزدق سروده و عبدالله بن زبیر آن را نقل کرده است:
فَإِن كُنْتَ لا تَدْرینَ مَاالمَوتُ فَانْظُری إِلی هانِىَ فی السُّوقِ وَ ابْنِ عَقیلٍ
إِلی بَطَلٍ قَد هَشَمَّ السَّیفُ وَجْهَهُ وَ آخَرَ يُهوی مِنْ جِدارِ قَتیلٍ
اصابَهُما فَرْخُ البَفِىِّ فَاصبَحا أَحادیثَ مَنْ يَسری بِكُلِّ سَبیلٍ
تَری جَسَداً قَدْ غَيَّرَ المَوتُ لَونَهُ وَ نَضْحَ دَمٍ قد سالَ كُلِّ مَسیلٍ
فَتىً کانَ أَجبی مِن فَناةٍحَيِيَّةٍ وَ اقطَعَ مِنْ ذی شَغْرَتَینِ صَقیلٍ
أَيَركَبُ أَسماءُ الهَمالیجَ آمِناً وَ قدْ طالَبَتُهُ مَذحِجٌ بِذُحولٍ
تَطیفُ حِفافَیه مُرادٌ وَ كُلُّهُم عَلی رَقبَةٍ مِن سائِلٍ وَ مسؤلٍ
فَإِنْ أَنتُمُ لَم تَثارُوا بِأَخیكُم فَكُونوا بَغایا أُرضِيَتْ بِقَلیلٍ .
ترجمه :
اگر نمیدانی مرگ چیست به هانی و پسر عقیل در بازار بنگر.
به دلاوری که شمشیر بینی او را در هم شکسته است و به دلاوری دیگر که از بلندی در حالی که کشته شده به خاک افتاده است.
پیش آمد روزگار آن دو را فراگرفت و افسانه زبان رهگذران شدند.
جنازهیی میبینی که مرگ رنگ آن را دگرگون ساخته است و خونی که در هر سوی روان است.
جوانی که با حیاتر بود از زن جوان شرمگین، و برّندهتر بود از شمشیر دو سرِجَلا داده شده!
آیا اسماء بن خارجه یکی از کسانی که هانی را نزد ابنزیاد برد- آسوده خاطر سوار بر اسبها میشود، در صورتی که طایفه مذحج -که با هانی از یک تیره بودند، از او خون هانی را میخواهند.
و قبیله مراد -که با هانی از یک تیره بودند- در اطراف اسماء گردش کنند و همگی چشم به راه اویند که بپرسند یا پرسش شوند.
پس اگر شما -ای قبیله مذحج و مراد- انتقام خون برادر خویش را نگیرید، -همچون- زنان بدکاری باشید که به اندکی راضی گشتهاند!
VID_20240626_020621_355_۲۶۰۶۲۰۲۴.mp3
10.69M
سخنرانی قدیمی آیت الله سید علی میلانی حفظه الله در موضوع « اهمیت ماجرای مباهله »
media_26668_۲۹۰۶۲۰۲۴.mp3
3.94M
📖 « شَرْحِ أَحَادِيثِ أَخْلاَقِي تَوَسَّطَ مَقَامِ مُعَظَّم رَهْبَرِي » | شنبه ها
📽 جلسه شماره : ۵
🎙عنوان جلسه :
هشدار نسبت به پیروی از طاغوت
۶۰ حدیث از احادیث حسینی.pdf
4.92M
۶۰ حدیث از احادیث حسینی
➕اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید.
در رثای حضرت علی اکبر علیه السلام
گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده ی مادر
قد شمشاد علم کن و بکش تیغ دو پیکر
خویشتن زن به صف معرکه چون حیدر صفدر
همچو طومار بپیچان تو ز هم لشکر کافر
همچو بن عم نبی شیر خدا ساقی کوثر
به دو انگشت بیفکن در از قلعه ی خیبر
اذان میدان ز پدر خواست در آن دم علی اکبر
نوگل باغ بتول آن که بود شبه پیمبر
تا شود عازم میدان عدو همچو غضنفر
گیسوان کرد پریشان ز غمش مادر مضطر
گفت: ای تاره جوان سرو روان نوگل لیلا
ترک میدان بنما رحم نما بر دل لیلا
می شود زار و پریشان ز فراقت دل لیلا
حسرت عیش تو در گور برم تا صف محشر
شرمسارم که چرا حجله ی عیش تو نبستم
شب دامادی به پهلوی تو یک دم ننشستم
حال از ظلم و ستم در غم مرگ تو نشستم
سوی میدان می روی یوسف کنعانی مادر
گفت اکبر که: ایا مادر غمدیده ی زارم
دشت پر دشمن و بی کس بود این باب کبارم
خود ده انصاف که این زندگی آید به چه کارم
بایدم ساخت فدا در ره او من سر و پیکر
پسر فاطمه امروز شود کشته در این دشت
من نباشم به یقین از پسر فاطمه بهتر
گر من امروز نکنم جان به فدای شه بی یار
چه بگویم به جواب پدرش در صف محشر
مادرش فاطمه آن روز اگر از تو بپرسد
در جوابش چه بگویی تو ایا غمزده مادر
مادرا منع مکن رفتن من جانب میدان
صبر بنما که دهد اجر تو آن خالق داور
روبرو گشت به کفار چو آن ثانی حیدر
گفت فرزند حسین باشم و نامم علی اکبر
بکنم رزم نمایان بریزم ز شما سر
که شود باز عیان معرکه ی خندق و خیبر
از کمینگاه برون آمده آن منقذ کافر
چه بگویم که ز غم سوخت دل عمه و خواهر
آه و افسوس که افتاده ز زین قد رسایت
جان مادر چه کنم من ننشینم به عزایت
بنگر تا که به تن گشت کفن جای قبایت
ببریده است چه بی رحم سرت را زقفایت
نگذارند سر نعشت من دل خسته بمانم
چه کنم چاره ندارم من سرگشته ی حیران
مانده بی غسل و کفن جسم لطیفت به بیابان
می برندم ز سر کوی تو این فرقه ی عدوان
حال از ظلم و جفای پسر سعد جفا کار
همره قاتلت اکنون به سوی کوفه روانم