دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
پیر فرزانه مرا بانگ برآورد
که این حرف نکوست ،
دل که تنگ است برو خانه دوست...
شانه اش جایگه گریه تو
سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگی توست...
دل که تنگ است برو خانه دوست...
خانه اش خانه توست...
باز گفتم:
خانه دوست کجاست؟
گفت پیدایش کن
برو آنجاکه پر از مهر و صفاست
گفتمش در پاسخ:
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم ،
یادشان در دل من ،
قلبشان منزل من...!
صافى آب مرا ياد تو انداخت ، رفيق!
تو دلت سبز ،
لبت سرخ ،
چراغت روشن!
چرخ روزيت هميشه چرخان!
نفست داغ ،
تنت گرم ،
دعايت با من!
روزهايت پى هم خوش باشد
#فریدون_مشیری
#مرکز_مشاوره_امام_رضاع
https://eitaa.com/ERMCounselingcenter
#تلنگر
دختر ڪوچولویے با مداد شمعی
نصف مبل ڪرم رنگ نشیمن رو سیاہ ڪردہ بود.
وقتے متوجہ شدم صداش ڪردم و با تظاهر بہ ناراحتے گفتم ڪہ :
عزیزم من اینجا چیزهاے ناراحت ڪنندہ اے مے بینم. بہ نظرت باید چڪار ڪنم؟!
خونسرد سرے تڪون داد و گفت:
خب پاڪش ڪن!
اگہ پاڪ نمیشہ چشماتو ببند!
بہ همین سادگی!
تمام فلسفہ ے آرامش در
همین جملہ ے ڪوتاه..!
«پاڪش ڪن
اگہ پاڪ نمیشہ چشماتو ببند»
#مرکز_مشاوره_امام_رضاع
https://eitaa.com/ERMCounselingcenter